جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
ويژگيهاي آيت الله محمد کوهستاني(رحمت الله عليه)(2)
-(2 Body) 
ويژگيهاي آيت الله محمد کوهستاني(رحمت الله عليه)(2)
Visitor 2610
Category: دنياي فن آوري

3. مراقبه

مراقبت نفس

آقاجان دايماً در حال مراقبه و توجه بود. نفس را کشيک مي داد. نفس اماره و هواهاي نفساني را کنترل مي کرد، وسوسه ها و انديشه هاي غير الهي را از درون دل زدوده بود و همواره در ياد خدا بود.
« انّ الذين اتقوا اذا مسّهم طائف من الشيطان تذکروا فإذا هم مبصرون: اعراف/21 »
از اين رو گاه ديده مي شد که با خود در نزاع و جدال است و به نفس خود تشر مي زند و گاه شيطان را مخاطب ساخته و با او درگير است و آن را از خودش دور مي سازد؛ در واقع نفس را به لجام کشيده بود و اجازه جولان به او نمي داد.
حجت الاسلام بياني که از شاگردان و نزديکان ايشان مي گويد:
روزي ديدم آقا جان به ديوار حسينيه تکيه داده و در فکر فرو رفته است، ايشان متوجه من نبود، پس از لحظه اي به خود آمد و به خويش خطاب کرد:
« آي محمد، کجايي؟ »
گويا اندکي غافل گشته و لحظه اي از توجه و حضور در محضر الهي بازمانده است.

کشيک نفس در شدائد

از قضاياي که حاکي از مراقبت دايم آن عارف الهي در همه حالات است، ماجرايي است که ايشان براي يکي از شاگردان خود نقل نمودند:
« همواره احساس مي کردم که رجا و اميد من به خداوند بيش از خوف است، حال آن که مستفاد از روايات معصومين آن است که خوف و رجاي انسان به خداي متعال بايد يکسان باشد.
اين خود عويصه اي (سختي) براي من شده بود هر چه به درون خود مراجعه مي کردم مي ديدم رجاي من بيش تر است، از طرفي با خود مي گفتم طبق فرمايش معصوم بايد خوف و رجا مساوي باشند؛ تا اين که در سفر حج در نقطه اي با خطر مواجه گشتيم و عده اي از سارقان به ما حمله ور شدند، در همين گير و دار وقتي به درون خود مراجعه کردم، احساس نمودم خوف و رجاي من مساوي است و همان قدر که اميدوار به فضل و دستگيري خدا هستم، خوف از خدا هم دارم و در همان جا شکر خدا را به جاي آوردم. »

شيطان دست بردار نيست

آقاي راسخي درباره مراقبت و حضور معظم له مي گويد:
او مطمئن و خدا را در همه احوال با چشم دل و بصيرت مي ديد و هم جا را محضر او مي دانست.
خشيتي عجيب از خداي تعالي در قلب مبارکش متبلور و يکي از مصاديق آيه « انما يخشي الله من عباده العلماء/سوره فاطر- آيه 28» بود.
نفس سرکش و شياطين ظاهر و باطن را در بند کرده بود با آن که ابليس ريسمان هاي محکم و زنجيرهاي ضخيم براي به دام افکندن او فراهم آورد، ليکن همه را از هم دريد و پاره کرد.
وي معنا و مفهوم و مصداق « تفخت من روحي» را نيک مي دانست و به عهد خداي تعالي پاي بند بود.
ايشان معتقد بود که مانند جدش حضرت آدم عليه السلام بايد مسجود ملائکه باشد نه ساجد ابليس رجيم.
« الم اعهد اليکم يا بني آدم لا تعبد الشيطان انه لکم عدو مبين/سوره يس-آيه 60».
روزي آقا جان وارد اتاق شد و کنار منبر نشست و بنده مي شنيدم که آهسته آهسته با خود مطالبي مي گفت، عرض کردم: چه مي فرماييد؟ اگر امکان دارد بفرماييد!
فرمود:
« اين ملعون به من چيزهايي مي گويد، عجبا ! هنوز دست برنمي دارد. شگفتا ! خيلي خبيث است، « لا حول و لا قوه الا بالله » و من گفتم و مي گويم:
برو اين دام بر مرغ دگر نه
که عنقا را بلند است آشيانه

مواظب شيطان باشيد

يکي از استادان حوزه علميه قم که خود از ارادتمندان آيت الله کوهستاني است درباره مراقبه و توجه ايشان به نفس خود در اواخر عمر گران بهايشان مي گويد:
در بستر بيماري هم سير و سلوک ويژه اي داشت، از ديدني هاي دنيا و شنيدني هاي دنيا دور بود.
آن چه مي ديد و مي شنيد از سروش الهي و همايش اخروي بود. در اين ميان آن چه مشخص بود زبان گويا در ذکر و ياد محبوبش در دل بود.
قرآن تلاوت مي کرد و هنگامي که به آيات انذار و تخويف مي رسيد ناله اش بلند مي شد و سخت مي گريست. در همان حال معنا و معنويت، از ايشان نصيحت و پندي را در خواست کردم. آن بزرگ مرد فرمود:
« مواظب شيطان باشيد که براي فريب دادن هر انساني آماده است، فعلاً عمري را سپري کردم و براي بقا در دنيا ديگر وقتي ندارم. آفتاب لب بامم، تذکره امضا شد و اثاثيه و توشه را جمع کردم؛ فقط منتظر قافله ام که با کاروان آخرت همراه باشم با اين حال شيطان مي خواهد مرا وسوسه نمايد... »
صداي گريه آن رادمرد توحيد بلند شد. ايشان درس را به تمام معنا القا فرمودند. دست آن عالم رباني را بوسيدم و مرخص شدم، اما چند روزي نگذشت که حوزه علميه مشهد در ماتم و تشييع جنازه آن عالم عامل عزادار و حضرت ثامن الحجج ـ عليه التحيات و الثناء ـ مهمان عزيزي را پذيرا گرديد.

جدال با شيطان

يکي از شاگردان ايشان مي گويد:
روزي نزديک مغرب به حسينيه ايشان آمدم، معظم له را ديدم که داخل حسينيه نشسته و گويا براي نماز آماده مي شود، در حالي که با کسي دعوا و نزاع دارد و اين کلمات را تکرار مي کند:
« برو گم شو، پدرسوخته برو گم شو! »
به خدمتشان رسيدم عرض کردم آقا جان با چه کسي سخن مي گويي؟
فرمودند:
« شيطان بود، اذيت مي کرد. »

مراقبت در غذا

آيت الله ايازي در اين باره نقل مي کنند:
آيت الله کوهستاني درباره تأ ثير غذا در انسان مي فرمود:
« اثر غذا در آدم بسيار زياد است. انسان وقتي غذا مي خورد بخشي تبديل به خون مي شود و به مغز مي رسد، در نتيجه اگر غذا طيب و طاهر نباشد بر افکار انسان ها اثر مي گذارد و اين فکرهاي شيطاني ناشي از تأثير آن ناپاک است.
من خود گاهي که مي نشينم اگر فکرهايي به ذهنم بيايد، بلافاصله مي انديشم که امروز چه چيزي خورده ام. »
اين تذکر لازم است که مرحوم آيت الله کوهستاني هيچ گاه بيرون از منزل غذا تناول نمي کرد، مگر به ندرت و در موارد خاص.
از جعفر دايي نقل شده که گفت: آقا جان يک بار که به ناچار جايي غذا خوردند، در بين راه حالش دگرگون شد و همه را قي کرد و به من سفارش کرد که اين جريان را به کسي نگويم.

مراقبت در گفتار

آقا جان هم زمان با کنترل نفس در گفتار خود نيز مواظبت کامل داشت و از حرف هاي بيهوده پرهيز مي کرد، نه تنها غيبت نمي کرد اجازه غيبت کردن نيز به کسي نمي داد،
حتي در ادا کردن کلمات دقت زيادي به خرج مي داد؛ مثلاً کلمه « بد» را به کار نمي برد يا کم تر استعمال مي کرد و به جاي آن کلمه « خوب نيست » را به کار مي گرفت.

4. ورع و پارسايي

در روايتي از امام حسن عسکري عليه السلام آمده است:
« اورع الناس من وقف عند الشبهه:
با ورع ترين مردم کسي است که در شبهات توقف نمايد. »
از مصاديق بارز اين حديث شريف آيت الله کوهستاني بود، او نه تنها از محرمات الهي دامن خود را پاک گردانيده بود، بلکه هر جا بوي شبهه مي آمد دامن خود را برمي گرفت و به آن جا نزديک نمي گرديد.

پرهيزگاري در کودکي

ايشان ماجراي جالبي از دوران کودکي خويش نقل نموده اند:
« در دوران کودکي يکي از بچه هاي محل براي خوردن سيب مرا به داخل باغي برد. او بر بالاي درخت رفت و از آن بالا سيب مي انداخت و من براي گرفتن سيب زير درخت بودم.
همين که خواستم اولين سيب را از زمين بردارم « گزنه» دستم را گزيد، من نيز به سرعت دستم را کشيدم. دستم ورم کرده بود و از زهرش احساس ناراحتي مي کردم. با خود گفتم: عذاب دنيا که اين قدر سوز دارد، واي به حال عذاب آخرت. با شتاب از باغ بيرون آمدم.»

احتياط در دانه هاي گندم

آقا جان زمين هاي زراعتي اعم از آبي و خشک زاري را طبق رسوم محلي نصفه کاري به اجاره مي دادند و با زارع قرار داد مي کردند که براي کوبيدن غله و جداسازي دانه از خرمني استفاده نکند که ديگران از آن براي همين منظور استفاده نمودند تا احياناً دانه هاي باقي مانده از غلات مردم با محصول زراعت ايشان مخلوط نشود، بلکه موظف بود يا در خرمن مستقل زراعت را بکوبد و يا اولين نفري باشد که از خرمن مشترک استفاده مي کند. اين از جمله کارهايي است که حاکي از نهايت احتياط ايشان در اموال بود.

احتياط در مصالح ساختماني

فرزند ايشان نقل مي کند :
در سال هاي آخر عمر شريف مرحوم آقا که ضعف جسماني ناشي از کهولت سن و بيماري بر وي عارض شده بود، بر آن شديم که دست شويي و حوضي براي وضو ساختن ايشان در کنار اتاق ايشان درست کنيم و براي آن مقداري ماسه و سيمان و آجر آورديم. آقا فرمود:
« اين مصالح را که آورديد پولش را حساب کرديد يا نه؟ من مي خواهم روي آن بايستم و وضو بسازم. »

احتياط در امانت ها

حاج حبيب الله محمود زاده، يکي از علاقه مندان بود که در مقابل منزل آقا مغازه داشت. وي مي گويد:
معمولاً وقتي ايام نوروز نزديک مي شد مرحوم آقا جان به من مي فرمود که براي سال نو مقداري پول خرد برايشان کنار بگذارم.
يک سال براي ايشان پول خرد تهيه کردم و آن را داخل پارچه اي قرار دادم و به ايشان تقديم داشتم، پس از چند روز ديدم معظم له مرا خواست و پارچه را که چندان نو و تميز هم نبود به من برگرداند. عرض کردم آقا جان اين تکه پارچه که ارزشي ندارد! فرمود:
« اگر فرداي قيامت همين پارچه کهنه را از من طلب کني از کجا بياورم به شما بدهم. »

5. تقوا در مصرف وجوهات شرعي

حضرت علي عليه السلام به عاملان خود مي نويسد:
« ادقوا اقلامکم و قاربوا بين سطورکم واحذفوا من فضولکم واقصدوا قصد المعاني واياکم والاکثار فان اموال المسلمين لا تحتمل الاضرار؛
نوک قلم هاي خود را تيز کنيد و بين سطرهاي نوشته زياد فاصله نيندازيد، حرف هاي زياد را حذف کنيد و روي کاغذ نياوريد و به بيان اصل معنا بپردازيد و لفاظي نکنيد و از زياده روي در مصرف بپرهيزيد چه بيت المال مسلمانان تحمل اين گونه ضررها را ندارد. »
آيت الله کوهستاني که در مکتب حيات بخش اسلام و اهل بيت عليهم السلام پرورش يافته بود سيره ائمه عليهم السلام را الگوي زندگي خود قرار داده و در امر بيت المال دقت فراواني داشت.
در بابت تصرف در وجوهات شرعي بسيار محتاط بود و در زندگي اش هيچ گاه از وجوهات استفاده نکرد، حتي در دوران تحصيل نيز از مصرف آن خودداري مي ورزيد و با اندک کمکي که از مادرش مي رسيد زندگي خود را اداره مي کرد و چه بسا آن هم در موقع نياز به دستش نمي رسيد، از اين رو گاهي براي امرار معاش روزهاي تعطيلي حوزه کار مي کرد و کمبود هزينه تحصيلي را جبران مي نمود.

امتناع از دريافت شهريه

آقاجان مي فرمود:
« وقتي که در مشهد درس مي خواندم، مادرم آرد جو و گندم را مخلوط مي کرد و برايم مي فرستاد و از آن براي امرار معاش استفاده مي کردم و از سهم امام عليه السالم مصرف نمي کردم .
استادم به من مي گفت: شيخ محمد برو سهم خودت را بگير و من مي گفتم که احتياج ندارم و رفتم سرکارگري را در آن جا پيدا کردم و به او گفتم که روزهاي تعطيلي حاضرم با شما کار کنم و چون من طلبه ام شايد نتوانم به اندازه کارگر معمولي کار کنم.
لذا برايم نصف دست مزد را بده، با اين وضع درس خواندم تا از سهم استفاده نکنم. »

مواظبت از وجوهات

وجوهات شرعي را در کيسه مخصوصي از کرباس زرد که جيب هاي لابه لا داشت قرار مي داد: سهم امام عليه السلام در يک جيب، زکات در جيب ديگر، سهم سادات در جيب ديگر و همين طور تا با هم مخلوط نشوند، حتي اگر به پول خرد نياز داشت از پول خرد غير سهم مثلاً براي سهم امام عليه السلام استفاده نمي کرد و در مغازه آن را تبديل مي کرد.

استفاده نکردن فرزندان از وجوهات

اين فقيه وارسته نه تنها در زندگي شخصي خود از سهم امام عليه السلام استفاده نمي کرد، بلکه راضي نبود فرزندش نيز ـ با اين که طلبه فاضلي بود ـ در آن تصرف کند.
يکي از شاگردان ايشان مي گويد:
ما چند تن از طلاب به اتفاق آيه الله زاده براي عروسي آقا زاده يکي از علماي منطقه که خود از شاگردان آيه الله بود دعوت شده بوديم. مرحوم آقا جان براي کرايه و خرج بين راه مقداري پول به آيت الله زاده داد. ايشان گفت اين کافي نيست اگر مي توانيد بيش تر بدهيد. آقا فرمود:
« ندارم! »
من نيز جسارت کرده و عرض کردم آقا جان بيش تر بدهيد! فرمود:
« ندارم، مال که را بدهم! »

چرا از استادت قرض کردي؟

مرحوم آقا جان گاه از لحاظ مالي به شدت در مضيقه قرار مي گرفت و در عين حال از تصرف در وجوهات پرهيز مي کرد، خود در اين باره نقل کرده است:
« در دوراني که در حوزه علميه مشهد درس مي خواندم، خرجي مرا مادرم از شمال مي فرستاد.
مدتي گذشت ولي ديدم از مازندران چيزي نرسيد ايام سختي را پشت سر مي گذاشتم، ناچار شدم از استادم مبلغي قرض بگيرم که هرگاه از مازندران پول برايم رسيد قرض وي را پرداخت نمايم.
در همان شب نزديک طلوع فجر خواب ديدم که شخص بزرگواري به من خطاب مي کند: شيخ محمد چرا از استادات قرض کردي؟ گفتم: پس از چه کسي بايد قرض مي کردم! گفت: از کسي که الآن اسم او را بر سر مأذنه حرم مي برند.
بيدار گشتم در همان لحظه شنيدم مؤذن حرم مطهر در مناجات خود چنين مي گويد: « اللهم صلي علي علي بن موسي الرضا عليه السلام.» تا اين جمله را شنيدم با شتاب وضو ساخته و به حرم مشرف شدم و از آن حضرت معذرت خواستم. »

احتياط در تقسيم وجوهات شرعي

مرحوم آقا جان کوهستاني در پرداخت و تقسيم وجوهات شرعي بين طلاب و مستحقين آن بسيار سخت گير بود و در مصرف سهم امام نهايت دقت و احتياط را به خرج مي داد؛
يعني تا آن جا که به اموال شخصي او مربوط مي شد سخاوتمند و دستي گشاده داشت و کسي را نا اميد نمي کرد، اما در بيت المال و وجوهات شرعي از شيوه محتاطانه و مأيوس کننده پيروي مي کرد و در پرداخت سهم دستي گشاده نداشت و گاه براي مصرف آن استخاره مي نمود و همين روش احتياط آميز معظم له باعث شده بود که برخي از شاگردان به وي اعتراض مي کردند،
اما ايشان بر مبناي فکري و فقهي خود عمل مي کرد و در اين خصوص اگر مي ديد طلبه اي خوب درس نمي خواند و موفقيتي در تحصيل علم ندارد و يا احساس مي نمود که او نمي تواند در جامعه چندان ثمربخش باشد ـ اگر چه تهي دست و فقير بود ـ از سهم امام عليه السلام به او نمي داد، بلکه از وجوهات ديگري مثل زکات و امثال آن وي را تأمين مي کرد و به مصداق « اتقوا فراسه المؤمن فانه ينظر بنور الله» مي فرمود:
« من در چهره بعضي ها اصلاً آثار خدمت و تبليغ دين نمي بينم. »
و اگر احياناً طلبه اي وضع مالي مناسبي داشت تا حد ممکن از سهم امام عليه السلام به او پرداخت نمي کرد.
يکي از شاگردان در اين مورد مي گويد: هرگاه مرحوم آقا جان تقسيمي براي طلاب داشت به من که مي رسيد، مي فرمود:
« چون وضع پدرت خوب است، من از پول شخصي به تو قرض مي دهم و بعد از پدرت مي گيرم. »

مصرف موقوفات

ايشان در مصرف موقوفات و حفظ اموال موقوفه احتياط تمام داشت. در قريه کوهستان بخش وسيعي از اراضي و باغ هاي مرکبات وقف عزاداري حضرت سيد الشهدا عليه السلام بود و تقريباً: خرج عمده عزادراي از همين موقوفات تأمين مي شد و خود آن مرحوم نيز متولي بود،
لذا خيلي مقيد بود که عزادارن در مراسم روضه يا سينه زني شرکت کنند؛ اگر عده اي فقط موقع صرف غذا حاضر مي شدند و روضه گوش نمي دادند بسيار ناراحت مي شد و مي فرمود:
« برخيزيد و اندکي سينه بزنيد و عزاداري کنيد بعد برويد. »
حتي اگر در مجلس عزا کسي يک استکان چاي مي خورد و مي خواست از مجلس برخيزد، به او مي فرمود:
« بنشين اين نوحه را گوش بده آن گاه اگر خواستي مي تواني بروي. »

صرف چاي همراه با استماع روضه

روزي در حسينيه مجلس روضه برقرار بود و آقا جان با عده اي از مهمانان در اتاق ديگر حضور داشتند چند تا چايي براي ايشان آوردند وقتي روضه شروع شد بلافاصله آقا چايي اش را برداشت و خطاب به مهمانانش فرمود:
« برويم آن طرف بنشينيم که ثواب روضه را هم درک کنيم»
و به اين مقدار هم حاضر نبود که چايي را بدون استماع روضه ميل کند.
فرزند ايشان مي گويد:
احتياط و مراقبت شديد ايشان و اهل منزل درباره امور موقوفه و يا ساير وجوهات شرعي طوري ما را ترتيب کرده بود که هيچ گاه جرئت نمي کرديم به اجناس وقفي و ساير اموال بيت المال دست بزنيم.
با اين که اغلب اجناس خوراکي وقفي از قبيل عسل، ترشي، آرد، روغن، گردو و غيره در منزلمان نگهداري مي شد، به آن ها نزديک نمي شديم و از کودکي به ما آموخته بودند که اين ها مال امام عليه السلام است و اگر کسي به آن ها دست بزند مورد خشم و غضب امام عليه السلام واقع مي شود.

پرتقال وقفي

يکي از شاگردان آن بزرگوار نقل کرد:
روزي در محضر ايشان از مسجد خارج مي شديم، يک عدد پرتقال از درخت به زمين افتاده بود، چون پرتقال مسجد وقفي بود فرمود:
« اين پرتقال را برداريد و حفظ کنيد تا به جايش مصرف شود. »
منبع: www.salehin.com
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image