
چکيده
قرضالحسنه يک بحث بسيار مهم اقتصادي است، که دين مبين اسلام به آن اهميّت فراوان داده است. قرض به معناي بريدن است واينکه به وام قرض ميگويند براي اين است که انسان قسمتي ازمال خود را ميبرد و به ديگري ميدهد. اسلام به اين امرتوجه فراوان نموده وحدود سيزده آيه قرآن کريم پيرامون قرض است که بيشترآنها به قيد (حسن) مقيدشده است که به معناي قرض نيکو و اشاره به جدا کردن مال ومصرف در راه خير است. قرضالحسنه با مشخصههاي خاصي نظير اخلاص، بدون ريابودن، از مال حلال قرض دادن، بدون منت بودن، شناخته ميشود. در اين اوراق به هفت آيه از قرآن اشاره شده است؛ که در همهي آنها صحبت از قرض دادن به خداست. خدائي که غني مطلق است وداراييهاي آسمان و زمين ازآن اوست، ازانساني که نيازمند مطلق است طلب وام ميکند و به او وعده ميدهد که چندين برابر به او بر ميگرداند و اورا مورد اجر کريم خود قرارداده، از او تشکر ميکند وگناهان او را ميآمرزد. پاداش قرض از صدقه بيشتر است، چرا که صدقه به دست غير نيازمند هم ميرسد ولي وام را فقط نيازمند ميگيرد. رسول اکرم فرمودند: بر دربهشت نوشته شده که ثواب صدقه ده برابر است و ثواب قرض هجده برابر. ونيزفرمودند:کسي که بتواند امّا به ديگران وام ندهد، بوي بهشت را هم استشمام نميکند. البته قرض گيرنده هم وظايفي دارد، بايد سر فرصت معيّن بدهي خود را پرداخت کند و از قرضدهنده قدرداني کند، ولي بر طلبکار هم لازم است که به شخص تنگدست فرصت دهد، تابدهياش را ادا کند؛ در روايت است: هر که ميخواهد دعايش مستجاب شود، واندوهش رفع گردد، به تنگدست مهلت دهد. قرض دادن آثار اجتماعي موثري مانند اصلاح جامعه، ايجاد الفت، وکاهش روح تکاثرورزي را به همراه دارد؛ لذا بايد قرضالحسنه، به يک فرهنگ و سنت نيکو در جامعه تبديل شود تا بتوان به يک جامعهي پويا، بدون فقر و فاصلهي طبقاتي دست پيدا کرد.
واژگان کليدي: قرض، وام، حسنه.
مقدمه.
در روند پر خير و برکت نامگذاري سالهاي شمسي از سوي رهبر معظم انقلاب، معظمله سال 1390 را به نام «جهاد اقتصادي» مزين کردند تا ملت و دولت با حرکتي جهادگونه در امور اقتصادي کشور، بتوانند پيشرفت و عدالت را نهادينه کنند. يکي از مهمترين نمادهاي جهاد اقتصادي در جامعه، قرضالحسنه است. اسلام به اين امر توجه فراوان نموده و حدودسيزده آيه ازقرآن کريم پيرامون قرض است که بيشتر آنها به قيد (حسن) مقيد شده است که به معناي قرض نيکو با مشخّصههاي خاصي نظيراخلاص، بدون ريا، از مال حلال وپاک و...است. در آيات قرآن خداوند قرض را به خود نسبت داده تا ارزش اين کار را بالا ببرد. در آيات قرآن علاوه بر آن که خدا وعده داده که قرض را چندين برابر برميگرداند، بلکه موهبتهاي خاصي را نظير اين که به آنها اجر کريم ميدهد، از آنها تشکر ميکند، درآخرت پاداش عظيم به آنها عطا ميکند، گناهان آنها را ميبخشايد و ... را به افرادي که قرض ميدهند عطا ميکند. ائمه هدي به اين مساله اهميت فراوان دادهاند. رسول اکرم فرمودند: ديدم بر دربهشت نوشته ثواب صدقه ده برابر و ثواب قرض هجده برابر است. همچنين فرمودند:کسي که توانائي قرض دادن دارند ولي از آن اعراض کند، بوي بهشت راهم استشمام نميکند. کسي هم که به نيازمندي قرض ميدهد اگربدهکارسروعد معيّن نتوانست بدهي خود را بپردازد، طلبکار بايد به او فرصت بدهد و در روايت است کسي که چنين کند روز قيامت که سايهاي جز سايهي رحمت خدا نيست، خدا او را زير سايهي خود قرار ميدهد. البته فرد بدهکار نيز بايد سعي کند بدهي خودرا سر موعد مشخص پرداخت کند. اميد است اين عمل خداپسندانه هرچه بيشتر و بهتر در جامعه نهادينه شود.
معناي قرضالحسنه.
قرض: در اصل به معناي بريدن با دندان است و اينكه به «وام» قرض ميگويند از اين باب است كه آن قسمت از مال را از بقيه اموال جدا ميکند و به ديگرى ميدهد كه عين يا مثل آن را پس از مدتى بازگرداند. (1) قرض در لغت به معني قطع است و قيچى را مقراض گويند براى اينكه ناخن و پارچه و چيزهاى ديگر را قطع ميکند. «قرض» در اصل قرض به معنى قطع كردن و بريدن است، و چون با واژه «حسن» همراه شود، اشاره به جدا كردن مال از خويشتن و دادن آن در راه خير است. دريک معناي جامع وکلي ميتوان قرضالحسنه را اينگونه تعريف کرد:قرض دادن برگرفته از سخاوت است که شخص مال يا کالايي را از باب تفضّل به ديگري براي مدّتي معيّن بدهد، وآن مال در ذمهي طرف مقابل درآيد و مسئول برگرداندن آن به موقع و در وقت مشخص، بدون سود و اضافه باشد. قرض دادن، منحصراً در پول نيست، بلکه شامل کالاهاي ديگرنيزمي شود؛ مثلا همسايه براي مهماني خود، نياز به فرش و ظرف دارد، شما براي مدتي فرش و ظروف خود را به او قرض ميدهيد؛ اين کار نيز قرضالحسنه به شمار ميآيد. قرضالحسنه نه تنها يک ارزش اجتماعي، بلکه يک ارزش اخلاقي نيز هست؛ زيرا موجب رواج نيکيها در جامعه شده وروح برادري وعطوفت را زنده ميکند. همچنين موجب مصونيت جامعه از ربا ودزدي و...ميشود. به همين جهت در روايات اسلامي، به عنوان يکي از حقوق مومنان نسبت به يکديگر ياد شده است. ازجمله امام باقر (ع) درضمن شمارش حقوق مومن نسبت به مومن ميفرمايد:از حقوق مومن بر مومن اين است که اندوه اورابرطرف ساخته وقرض اورا ادانمايد.(2)
قرضالحسنه در قرآن.
در قرآن سيزده بار با واژههاي گوناگون سخن از قرض به ميان آمده است. جالب است بيشترمواردي که سخن از قرض باشد، به دنبال آن کلمهي «حسن» نيز آمده است. اين ترکيب بيانگر آن است که قرض دادن بايدبه صورت نيکو انجام شود. به چندنمونه از اين آيات توجّه فرماييد:
1-مَّن ذَا الَّذِى يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَيُضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافًا كَثِيرَةً وَ اللَّهُ يَقْبِضُ وَ يَبْسُطُ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ (3) كيست كه خدا را قرضالحسنه دهد تا خدا بر او به چندين برابر بيفزايد؟ و خداست كه مىگيرد و مىدهد، و همه به سوى او باز گردانده مىشويد.
2 .مَّن ذَا الَّذِى يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَيُضَاعِفَهُ لَهُ وَ لَهُ أَجْرٌ كَرِيمٌ (4).
آن كيست كه به خدا قرض نيكو دهد (يعنى قرضالحسنه و صدقه دهد و احسان به فقيران كند) تا خدا بر او چندين برابر گرداند و او را پاداشى با لطف و كرامت باشد؟ إِنَّ الْمُصَّدِّقِينَ وَ الْمُصَّدِّقَاتِ وَ أَقْرَضُواْ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا يُضَاعَفُ لَهُمْ وَ لَهُمْ أَجْرٌ كَرِيمٌ (5) -3 همانا مردان و زنانى كه در راه خدا (به فقيران) صدقه و احسان كنند و به خدا قرض نيكو دهند (يعنى به محتاجان قرضالحسنه دهند) احسان آنها را چندين برابر سازند و پاداش با لطف و كرامت نيز خواهند داشت.)
4-وَ لَقَدْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ بَنىِ إِسرَْ ءِيلَ وَ بَعَثْنَا مِنْهُمُ اثْنىَْ عَشرََ نَقِيبًا وَ قَالَ اللَّهُ إِنىِّ مَعَكُمْ لَئنِْ أَقَمْتُمُ الصَّلَوةَ وَ ءَاتَيْتُمُ الزَّكَوةَ وَ ءَامَنتُم بِرُسُلىِ وَ عَزَّرْتُمُوهُمْ وَ أَقْرَضْتُمُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا لَّأُكَفِّرَنَّ عَنكُمْ سَيَِّاتِكُمْ وَ لَأُدْخِلَنَّكُمْ جَنَّاتٍ تجَْرِى مِن تحتها الْأَنْهَرُ فَمَن كَفَرَ بَعْدَ ذَالِكَ مِنكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاءَ السَّبِيلِ (6) و همانا خدا از بنى اسرائيل عهد گرفت و از ميان آنها دوازده نفر بزرگ برانگيختيم (كه پيشواى هر سبطى باشند) و خدا بنى اسرائيل را گفت كه من با شمايم هر گاه نماز به پا داريد و زكات بدهيد و به فرستادگان من ايمان آوريد و آنها را اعزاز و يارى كنيد و خدا را قرض نيكو دهيد، در اين صورت گناهان شما بيامرزم و شما را در بهشتى داخل گردانم كه زير درختانش نهرها جارى است. پس هر كس از شما پس از عهد خدا كافر شد سخت از راه راست دور افتاده است. إِن تُقْرِضُواْ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا يُضَاعِفْهُ لَكُمْ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ وَ اللَّهُ شَكُورٌ حَلِيمٌ (7)
5- گر به خدا (يعنى بندگان محتاج خدا) قرض نيكو دهيد خدا براى شما چندين برابر گرداند و هم از گناه شما در گذرد و خدا بر شكر و احسان خلق نيكو پاداش دهنده است و (بر گناهشان) بسيار بردبار است.
6-اِنَّ رَبَّكَ يَعْلَمُ أَنَّكَ تَقُومُ أَدْنىَ مِن ثُلُثىَِ الَّيْلِ وَ نِصْفَهُ وَ ثُلُثَهُ وَ طَائفَةٌ مِّنَ الَّذِينَ مَعَكَ وَ اللَّهُ يُقَدِّرُ الَّيْلَ وَ النهََّارَ عَلِمَ أَن لَّن تحُْصُوهُ فَتَابَ عَلَيْكمُْ فَاقْرَءُواْ مَا تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْءَانِ عَلِمَ أَن سَيَكُونُ مِنكمُ مَّرْضىَ وَ ءَاخَرُونَ يَضْرِبُونَ فىِ الْأَرْضِ يَبْتَغُونَ مِن فَضْلِ اللَّهِ وَ ءَاخَرُونَ يُقَاتِلُونَ فىِ سَبِيلِ اللَّهِ فَاقْرَءُواْ مَا تَيَسَّرَ مِنْهُ وَ أَقِيمُواْ الصَّلَوةَ وَ ءَاتُواْ الزَّكَوةَ وَ أَقْرِضُواْ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا وَ مَا تُقَدِّمُواْ لِأَنفُسِكمُ مِّنْ خَيرٍْ تجَِدُوهُ عِندَ اللَّهِ هُوَ خَيرًْا وَ أَعْظَمَ أَجْرًا وَ اسْتَغْفِرُواْ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمُ (8) خدا به حال تو آگاه است كه تو و جمعى هم از آنان كه با تواند (اغلب) نزديك دو ثلث يا نصف يا (لا اقل) ثلث شب را هميشه به طاعت و نماز مىپردازيد، و خدا (گردش) شب و روز را مقدّر مىكند، خدا مىداند كه شما هرگز تمام ساعات شب را (به عبادت) ضبط نخواهيد كرد لذا از شما (اوقات خواب و كارهاى ديگر را) در گذشت تا هر چه (از شب را بىمشقت و) آسان است به تلاوت قرآن پردازيد. خدا بر احوال شما آگاه است كه برخى مريض و ناتوانند و برخى به سفر از كرم خدا روزى مىطلبند و برخى در راه خدا به جنگ و جهاد مشغولند، پس در هر حال آنچه ميسّر و آسان باشد به قرائت قرآن پردازيد و نماز به پا داريد و زكات مالتان (به فقيران) بدهيد و به خدا قرض نيكو دهيد (يعنى براى خدا به محتاجان احسان كنيد و قرضالحسنه دهيد)، و هر عمل نيك براى آخرت خود پيش فرستيد (پاداش) آن را البته نزد خدا بيابيد و آن اجر و ثواب آخرت (كه بهشت ابد است، از متاع دنيا) بسى بهتر و بزرگتر است، و دايم از خدا آمرزش طلبيد كه خدا بسيار آمرزنده و مهربان است. اضعاف «جمع» ضعف « (بر وزن شعر) به معنى دو يا چند برابر كردن چيزى است، و با توجه اينكه اين واژه به صورت جمع در آيه آمده و با كلمه» كثيرة «تاكيد شده، به علاوه جمله» يضاعف «نيز تاكيد بيشترى را از يضعف مىرساند (آن چنان كه ارباب لغت گفتهاند) (9) از مجموع اين جهات، استفاده مىشود، كه خداوند، براى انفاق كنندگان پاداش بسيار فراوانى قرار داده، و انفاق در راه خدا همچون بذر مستعدى است كه در زمين آمادهاى افشانده شود، و به وسيله بارانهاي پى در پى آبيارى گردد، و دهها و گاه صدها برابر، نتيجه دهد.» كثير در كنار كلمه «اضعاف»، نشانهى پاداش بسيار زياد است؛ و جمله «فَيُضاعِفَهُ» بجاى «يضعفه» رمز مبالغه و ازدياد است. (10) ازآيات مذکور چند نکتهي مهم ميتوان برداشت کرد:
الف:قرض را خداوند در اين آيات به خودنسبت داده است.
گويي قرض دهنده با خدا معامله ميکند. معناى كلمه «قرض» معروف است، خداى تعالى هزينهاى را كه مؤمنين در راه او خرج مىكنند، قرض گرفتن خودش ناميده، و اين به خاطر همان است كه گفتيم مىخواهد مؤمنين را بر اين كار تشويق كند، و هم براى اين است كه انفاقهاي نامبرده براى خاطر او بوده، و نيز براى اين است كه خداى سبحان به زودى عوض آن را چند برابر به صاحبانش بر مىگرداند. (11) درآيات بالا در مورد انفاق در راه خدا تعبير به قرض و وام دادن به پروردگار آمده است، و اين نهايت لطف خداوند نسبت به بندگان را از يك سو و كمال اهميت مساله انفاق را از سوى ديگر مىرساند، با اينكه مالك حقيقى سراسر هستى او است، و انسانها تنها به عنوان نمايندگى خداوند، در بخش كوچكى از آن، تصرف مىكنند چنان كه در آيه 7 سوره حديد مىخوانيم: آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ أَنْفِقُوا مِمَّا جَعَلَكُمْ مُسْتَخْلَفِينَ فِيهِ: «ايمان به خدا و رسولش بياوريد و از آنچه خداوند شما را در آن نماينده خود ساخته، انفاق كنيد» ولى با اين حال بر مىگردد و از بنده خود استقراض مىكند، آن هم استقراضى با چنين سود بسيار فراوان، «كرم بين و لطف خداوندگار»! در نهج البلاغه آمده است كه مىفرمايد:و استقرضكم و له خزائن السموات و الارض و هو الغنى الحميد و انما اراد ان يبلوكم ايكم احسن عملا خداوند از شما در خواست قرض كرده درحالى كه گنجهاي آسمان و زمين از آن او است و بى نياز و ستوده، (آرى اينها نه از جهت نياز او است) بلكه مىخواهد شما را بيازمايد كه كدام يك نيكوكارتريد (12).با اينكه وجود ما و هر چه داريم از خداوند است، امّا خداوند گاهى خود را مشترى و گاهى قرض گيرنده معرفى مىكند تا ما را به اين كار تشويق نمايد. (13) مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ كيست كه در راه خدا و اطاعت او انفاق كند و منظور از اين تعبير «امر» است نه درخواست قرض از روى احتياج آن چنان كه يهود پنداشتهاند كه خداوند از ما قرض ميکند از روى نادارى و او فقير است و ما بىنياز!! بلكه خداوند «انفاق» را قرض ناميد از باب لطف در امر به نيكى و انفاق و از نظر تأكيد در اينكه حتماً پاداش خواهد داشت مانند قرض كه بايد پرداخت شود. ممکن است منظور، قرضالحسنه به بندگان خدا باشد و بعضى از مفسرين گفتهاند معنى آيه چنين است كه كيست قرض دهد محتاجين از بندگان خدا ظاهرا از سياق آيه چنين بر ميآيد كه مقصود آن انفاقتي است كه زائد بر قدر واجب باشد. (14).
خداي جل جلاله غني بالذات است.
ورا به خلق نياز وبه غير حاجت نيست.
خدابراي چه ازبنده قرض ميخواهد.
خدا وقرض؟ مسلّم بدون حکمت نيست.
ب:قرض دادن در اين آيه هم پايهي جهاد است:
لازم به ذکر است که آيهي قبل از آن (244 بقره) در مورد جهاد است. جهاد، گاهى با جان است كه در آيه قبل مطرح شد و گاهى با مال است كه در اين آيه مطرح شده است. پس از آنكه خداوند تحريض بر جهاد نمود و جهاد گاهى با جان است و گاهى با مال به دنبال آن، مردم را به كارهاى نيك و انفاق در راه خير ميخواند. به گفته بعضى از مفسران، منظور انفاقهايي است كه در راه جهاد مىشود، زيرا در آن زمان تهيه هزينههاى مختلف جهاد، بر دوش مبارزان مسلمان بود؛ و اصولا انفاق در راه خدا، و كمك به نيازمندان و حمايت از محرومان، همان كار جهاد را مىكند، زيرا هر دو مايه استقلال و سربلندى جامعه اسلامى است. (15) كه اين آيه به دنبال آيه قبل كه مردم را به جهاد تشويق مىكرد، مؤمنان را به انفاق و وام ترغيب مىنمايد. زيرا همانگونه كه براى امنيّت و صيانت جامعه، نياز به جهاد و تلاش مخلصانه است، همچنين براى تأمين محرومان و تهيه وسايل جهاد، نياز به كمكهاى مادّى مىباشد (16). البته بايد دانست که انجام کارهاي نيک وانفاق هاي مالي به توفيق الهي ووارستگي انسان بستگي دارد؛ و انسان بايد دل از مال دنيا ببرد. زيرا اگر انسان به ثروت دنيا وابسته باشد وازآن دل نکند هرگزحاضر نميشود به ديگران وام بدون بهره بدهد. همچنين عبادت به دو گونه است: مالي، غير مالي. عبادت غير مالي مانندنمازوروزه وعبادت مالي نظيرخمس وزکات وقرضالحسنه است. درعبادت مالي بايست دست در جيب کرد و از علاقه به پول ومال بريد؛ زيرا گذشتن از مال وثروت دشوار است. با توجه به مفهوم جهاد اقتصادي، جهاد وقتي محقق ميشود که مبارزهاي در راه خدا صورت بگيرد؛ ووقتي انسان بادل و نفس خود مقابله کرده ودر راه خدا انفاق کند، وبه ديگران قرض دهد، اينگونه يک نوع جهاد اقتصادي، تحقق مييابد.
ج:پاداشي که خداوند عطا ميکند چندين برابر است
خدا در آخرت قرض خود را به اضعاف مضاعف ادا مىكند، و اجرى كريم هم مىدهد و اجر كريم، اجرى است كه در نوع خودش پسنديدهترين باشد و اجر اخروى همين طور است، چون اجرى است ما فوق آنچه ممكن است به تصور در آيد، و در هنگام حاجتى است حياتىترين هنگام حاجتى كه تصور شود.(17) نيز براى ترغيب مردم به كارهاى خير، تشويق لازم است. «فَيُضاعِفَهُ لَهُ أَضْعافاً كَثِيرَةً» از امام صادق عليه السلام نقل شده است كه وقتى آيه «مَنْ جاءَبِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْها(18) (كسى كه كارى نيك انجام دهد پس براى اوست پاداش بهتر از آن) نازل شد رسول اكرم گفت: پروردگارا بر پاداش خود بيفزا، پس خداوند اين آيه را فرستاد: «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها» (19) (كسى كه كار نيكى انجام دهد خداوند ده برابر آن را پاداش ميدهد) باز رسول اكرم عرضه داشت خدايا بيفزا: و اين آيات نازل شد: مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ ... و «كثيراً» يعنى آن مقدارى كه بشمار نميآيد و جز خدا كسى اندازه آن را نميداند.و اين زيادتى راجع به فوائد و انتفاعات دنيوى است كه در اثر انفاق مترتب بر مال ميگردد و البته ثواب اخروى كه تفضلا خداوند به محسنين عنايت ميکند زيادتر است. (20)
د:قرض را خدا طلب کرده،پاداشش هم به عهدهي خداست
تعبيرِ قرض به خداوند، نشان دهنده آن است كه پاداش قرض الحسنة بر عهده خداوند استإ ِلَيْهِ تُرْجَعُونَ» و به سوي او باز ميگرديد. و اين جمله براى تأكيد در پاداش گرفتن از خدا است.پاداش قرض،بخشش گناهان از جانب خداست: لَّأُكَفِّرَنَّ عَنكُمْ سَيَِّاتِكُمْ. وآنها را دربهشت هاي پرنعمت داخل مي کندوَ لَأُدْخِلَنَّكُمْ جَنَّاتٍ تجَْرِى مِن تحتها الْأَنْهَرُ.
ه:قرض دادن از مال شما کم نميکند؛بلکه خدا به بيشتر از آن برمي گرداند
( وَ اللَّهُ يَقْبِضُ وَ يَبْصُطُ» يعنى خدا گاهى روزى را از بعضى مردم ميگيرد و زندگى را بر آنان سخت ميگرداند ولى بر مردمى ديگر روزى را زياد كرده و به آنان وسعت و گشايش زندگى عنايت مينمايد. بعضى گفتهاند يعنى خداوند صدقات را گرفته و پاداش آن را فراوان ميدهد يا در دنيا و به صورت فورى و يا در آخرت و در آينده دورتر و يا در هر دو؛ بعضى ديگر «يقبض» را گرفتن روزى به مرگ كسى و (يبسط) را گشايش دادن در روزى ورثه او معنا كردهاند .(21)اشاره به اينكه تصور نكنيد انفاق و بخشش، اموال شما را كم مىكند زيرا گسترش و محدوديت روزى شما به دست خدا است و او توانايى دارد در عوض اموال انفاق شده، به مراتب بيش از آن را در اختيار شما قرار دهد، بلكه با توجه به ارتباط و به هم پيوستگى افراد اجتماع با يكديگر، همان اموال انفاق شده در واقع به شما باز مىگردد.(22).گرچه در آيه، قبض و بسط به خداوند نسبت داده شده است، ولى در روايات ميخوانيم:هر كه با مردم گشاده دست باشد، خداوند به او بسط مىدهد و هر كس با مردم بخل ورزد، خداوند نسبت به او تنگ مىگيرد.
و:اين امر به قدري مهم است که آن را پس از نماز،زکات،ايمان وياري رساندن به رسولان خداذکرمي کند.
أَقَمْتُمُ الصَّلَوةَ وَ ءَاتَيْتُمُ الزَّكَوةَ وَ ءَامَنتُم بِرُسُلىِ وَ عَزَّرْتُمُوهُمْ وَ أَقْرَضْتُمُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا. ودر آيه 20مزمل بعد از زکات ونماز،به عنوان سومين دستور ذکر شده است. اين چهار دستور (نماز، زكات، انفاقهاي مستحبى، و استغفار) به ضميمه دستور تلاوت و تدبر در قرآن كه در جملههاى قبل آمده بود مجموعا يك برنامه كامل خودسازى را تشكيل مىدهد كه در هر عصر و زمان به خصوص در آغاز اسلام تاثير انكارناپذيرى داشته و دارد.پس قرضالحسنه پس از نماز وزکات به عنوان سومين،نشانگر اهميّت آن است؛واين اصل مقدس،مانند زکات ونماز بايد در سطح وسيع وهمگاني مورد توجه قرار گيرد.بايد توجه داشت که خطاب آيه به عموم مردم اعم اززن ومرد است. ذكر استغفار در پايان اين دستورات ممكن است اشاره به اين باشد كه مبادا با انجام اين طاعات خود را انسان كاملى بدانيد و به اصطلاح طلبكار تصور كنيد، بلكه همواره بايد خود را مقصر بشمريد، و عذر به درگاه خدا آوريد،" و رنه سزاوار خداوندش كس نتواند كه بجا آورد .(23)
ز:خدا از انساني که قرض ميدهد تشکر ميکند
وَ اللَّهُ شَكُورٌ حَلِيمٌ.،ا و نيز از ما تشكر مىكند، لطف و محبت بالاتر از اين تصور نمىشود، و بزرگوارى و رحمت فراتر از اين ممكن نيست، ما چه هستيم و چه داريم كه به او وام دهيم؟ و تازه چرا اين همه پاداش عظيم بگيريم؟!وخداازما تشکّرکند؛ اينها همه نشانه اهميت مساله ي انفاق از يك سو و لطف بىپايان خدا در به اره بندگان از سوى ديگر نيست؟
پيشگامان در ايمان و جهاد و انفاق
شكى نيست كه قوت و شوكت هر ملل و جامعهاى به ثروت آن جامعه و بذل مال و مواسات و انفاق بين اهل آن جامعه صورت ميگيرد؛ چنانچه معروف و مشهور بين تمامى ملل اسلامى است بلكه به اعتراف تمام دانشمندان عالم دين اسلام به دو چيز قوت گرفت: يكى شمشير على عليه السلام و ديگرى مال خديجه.اين است كه در اين آيات خداوند پس از آن كه امر ميفرمايد به جهاد با كفار، توصيه ميفرمايد به انفاق و اين قدر انفاق مالى را اهميت ميدهد كه گويا خود را مديون به حساب مىآورد، و شايد اشاره به اين باشد كه كسى كه مال خود را در راه قوت و شوكت جامعه اسلامى مصرف نمايد، گويا وام به خدا داده؛ زيرا كه يارى دين خدا يارى اوست چنانچه فرموده إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ كه چنين تفسير شده كه مقصود از يارى كردن خدا يارى كردن دين خدا است.(24)بدون شك كسانى كه در ايمان و اعمال خير بر ديگران مقدم مىشوند، هم شجاعت و آگاهى بيشترى دارند، و هم ايثار و فداكارى فزونتر، و به همين دليل در پيشگاه خدا يكسان نيستند، و لذا در آيات فوق روى همين مساله تكيه شده بود كه كسانى كه قبل از فتح (فتح مكه يا حديبيه، و يا مطلق فتوحات اسلامى) انفاق كردند و جهاد نمودند در پيشگاه خدا با ديگران يكسان نيستند..اين نكته نيز قابل توجه است كه منظور از قرض دادن به پروردگار هر گونه انفاق در راه او است كه يكى از مصاديق مهم آن كمك كردن به پيامبر ص) و امام مسلمين مىباشد تا در مصارف لازم براى اداره حكومت اسلامى به كار گيرد.(25)لذا در روايتى در كافى از امام صادق ع نقل شده است كه فرمود:ان اللَّه لم يسئل خلقه مما فى ايديهم قرضا من حاجة به الى ذلك، و ما كان للَّه من حق فانما هو لوليهخداوند از بندگانش وامى مطالبه نكرده است به خاطر احتياج او، آنچه از حقوق براى خدا است براى ولى و نماينده او است و در حديث ديگرى از امام كاظم ع ذيل آيه مورد بحث (مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ ...) آمده است كه: نزلت فى صلة الامام المعصوم اين آيه در مورد هديه و كمك به امام نازل شده است.(26)از مصاديق قرض به خداوند، كمك مالى به امام معصوم است. ا مام کاظم (ع)فرمود:
شرايط قرضالحسنه
الف: شرايط از جانب قرض دهنده
1-اخلاص و انگيزهي الهي
قرض دادن بايد با انگيزهي الهي،در راستاي خشنودي خدا،وبه دور از ريا باشد . امام صادق فرمودند:هيچ مسلماني نيست که به مسلماني قرض دهد وخشنودي خدا را بخواهد،مگر آنکه خداوند همانندپاداش صدقه به وي بخشد تاآنگاه که قرض را به او باز گرداند.(27)
2.بد ون پيش شرط
ازاين رو قرض دهنده ميتواند مثل يا قيمت آنچه که داده را پس بگيردوشرط کردن هر گونه زيادت در قرض ربا و حرام است.امام باقر (ع) ميفرمايند:هر گاه کسي پولي را به ديگري قرض داد(براي دريافت)بيش از مقدارداده شده شرط نکند.(28)
3- نيازمند بودن مقترض
به کسي قرض دهد که نيازمند باشد.امام صادق(ع)فرمودند:بردربهشت نوشته شده که صدقه ده برابرپاداش دارد وقرض،هجده برابر.چون که قرض تنها به نيازمند ميرسد وصدقه چه بسا در دست غير نيازمند قرار گيرد.(29) البته ممکن است دليل ديگري نيز داشته باشد.ازجمله:صدقه باعث گدا پروري ميشود،ولي قرض قدرت توليد وکاررابالا ميبرد.همچنين،اصل مال در صدقه از دست ميرود ولي در حالت قرض محفوظ ميماند ومي توان آن را به تعدادي ديگر قرض داد.
4 - مخفيانه باشد.
خداي تعالى ميفرمايد: وَ إِنْ تُخْفُوها وَ تُؤْتُوهَا الْفُقَراءَ فَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ درصورتي که مخفيانه انفاق کنيد،به رايتان نيکو تر است.امام علي (ع)ميفرمايد:بر آوردن نياز نيازمندان به کمال نميرسد مگر با سه خصلت:.....سوم آنکه پنهانش کني.(30)
5-سرعت در قرض دادن
امام صادق(ع)فرمود:قرض دادن به مومن غنيمت و فرصت است وشتاب کردن در نيکي است. (31).ا مام علي (ع)ميفرمايد:بر آوردن نياز نيازمندان به کمال نميرسد مگر با سه خصلت:اول آن که شتاب در برآوردن آن تا گوارا باشد.... (32)
6-بدون منّت و اذيّت باشد.
قوله تعالى لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى. صدقاتتان را با منت واذيت باطل نکنيد.
7.با مدارا وآرامش باشد.
قرض دهنده، دردريافت طلبش بايد سختگيري نکند. پرداختن قرض در وقت خود لازم وضروري است و تاخير عمدي در پرداخت دين، معصيت است، ولي اگر مقروض توانايي اداي قرض را نداشت بايد به او مهلت دهيد، قرآن کريم ميفرمايد:اگر بدهکار قدرت پرداخت نداشت، او را تا هنگام توانايي مهلت دهيد. اگر هم ببخشيد بهتر است براي شما اگر بدانيد. (33)ائمه هدي به اين مسئله اهميت فراوان ميدادند وحتي گاهي خودشان قرض ميگرفتند تا قرضهاي مستضعفان را ادا کنند.پيامبر اکرم ميفرمايند: هر کس تنگدستي را مهلت دهد،در هر روز براي او ثواب صدقهاي بر ابر با طلبي که از او دارد بر عهده خداست تا زماني که مال خود را دريافت کند .(34)ونيز فرمودند: هر کس به تنگدستي مهلت دهد، خداوند در روزي که هيچ سايهاي جز سايه او نيست . وي را در سايه خود درآورد. ونيز فرمودند:هر کس تنگدستي را مهلت دهد يا بر او ببخشد خداوند وي را از گرماي سوزان دوزخ نگه دارد.(35)همچنين فرمودند : هر که ميخواهد دعايش مستجاب شود و اندوهش برطرف شود، به تنگدست مهلت دهد.(36) در روايتي ديگر نيز فرمودند: همچنان که بدهکار تو اگر توانگر نباشد روا نيست در پرداخت بدهيش به تو تعلل ورزد،برتو نيز روانيست که اگر بداني تنگدست است، او را تحت فشار قرار دهي .(37)امام رضا (ع)ميفرمايد :...اگر مقروضي قرض خودرا به موقع نپردازد،هر روزي که بگذرد ثواب يک دينار صدقه برايوام دهنده که مهلت داده محسوب ميشود.(38)ولي گاهي در جامعه شاهد آن هستيم که افراد طلبکار با اينکه ميدانند که طرف مقابل در تنگدستي و سختي است، ولي به طور ظالمانه اموال، خانه و وسايل ضروري زندگي آنها را توقيف ميکنند،آيا در قيامت هم خداوند با آنها ميتواند از در بخشش وکرم وارد شود؟
ب: شرايط از جانب قرض گيرنده
در اين موضوع محورهاي زير قابل طرح است:
1.-قرض گرفتن به هنگام ضرورت
قرض گرفتن موجب اندوه است ودر روايات تاکيد شده که تا انسان در بن بست ونياز سخت وشديد قرار نگرفته است، زير بار قرض گرفتن نرود.زسول خدا فرمود:از قرض گرفتن به پرهيزيد که مايه رسوايي دين است. (39)امير مومنان فرمودند:از قرض گرفتن پرهيز کنيد.چون قرض موجبند وه در شب وخواري در روز است. (40)امام صادق از قول پيامبر نقل ميکند:هيچ دردي به شدت چشم درد نيست و هيچ غمي همچون شدت غم بدهکاري وقرض نميباشد. (41)امام کاظم(ع)فرمود:هر کس در طلب روزي حلال تلاش کند ولي کفايتش نکند،با ضمانت و تکيه بر خداي بزرگ وام بگيرد. (42)
2.پرداخت به موقع وکوتاهي نکردن در پرداخت
اين مسأله آنقدر اهميّت دارد که اگر در بين نماز طلبکار،طلبش را درخواست کرد،بدهکار بايد نمازش را قطع کند. رسول اکرم (ص) ميفرمايد:...براي بدهکار اگرتوانگرشده،جايزنيست پرداخت دينش رابه تأخير اندازد.(43) قرض نوعي امانت است که بايد آن را حفظ کرده. در روايات و شيوه زندگي معصومين به پرداختن بدهي در وقت خود فوق العاده تاکيد شده است . ومسلمان نبايد در اداي دين خود مسامحه وسهل انگاري کند .امام صادق فرمودند:دزدها سه دستهاند:ترک کننده زکات، حلال داننده مهريه زن و نپرداختن آن، کسي که قرض بگيرد و ادا ننمايد . (44)پيامبر فرمودهاند : کسي که در مورد اداي حق کسي امروز و فردا کند با اين که توانايي پرداخت آن را دارد ؛ هر روز گناه ربا خوار بر گردن او خواهد آمد .(45)امام باقر فرمودند:نخستين قطره خوني که از پيکر شهيد به زمين ميريزد،کفاره وپاک کننده همه گناهان اوست،مگر قرض وبدهکاري که که کفاره آن فقط اداي آن است. (46)
3.رفتار نيکو
بدهکار بايد رفتار حسنه داشته باشدواگر هم توان پرداخت ندارد،طلبکارراراضي به مهلت کند.موقع پرداخت نيز تشکّر کند.پيامبر فرمود:هرکس ازشما قرض گرفت،آنرا با ثنا ستايش بپردازد(47)ونيز فرمود:بهترين مردم کسي است که قرض خود را به گونهاي بهتر اداکند.(48)
آثار وفوائداجتماعي قرضالحسنه
قرضالحسنه اين خاصيت را دارد که روحيهي مهرورزي، همدلي، مواسات، تعاون و همبستگي جامعه، حاجميت انصاف و مساوات، ايجاد محبت و مودت و مسئوليت پذيري و رشد عواطف انساني را زنده ميکند و در حقيقت، ترجمان شخصيت متعادل انسان و راه تقرب و نزديک شدن به خداوند بزرگ است، برخي از آثار اجتماعي اين سنت حسنه عبارتند از :
1.کاهش روح تکاثرورزي و زراندوزي
خواست خداوند اين است که مردم فقط دل به دنيا نبندند و به فکر سراي آخرت نيز باشند :ويل لکل همزه لمزه * الذي جمع مالا وعدده * يحسب ان ماله اخلده . (49)واي بر هر غيبت کنندهي عيبجوي،همان کسي که به جمع مال مي پردازدو دائم ميشمرد . ميپندارد که مال و دارايياش او را جاويد ميگرداند .خداوند ميخواهد انسانها فقط خود را نبينند بلکه کل انسانها را بنگرند تا خودخواهي و فردگرايي عاملي براي کسب مال و تکاثر نگردد و او و جامعه را دچار گرفتاري نکند، چرا که جمع کردن پول و مالي که در مسير توليد و ايجاد اشتغال نباشد، آتش است . از اين رو ابزارهايي را پيش بيني کرده است تا اين تعادل حفظ شود . دادن خمس، زکات، صدقه، انفاق، هبه، و قرضالحسنه، ا نسان را از دل بستن به دنيا باز ميدارد و او را نسبت به سرنوشت ديگران متعهد و مسئول ميسازد .
2.تاليف قلوب
قرضالحسنه ميتواند موجب تاليف قلوب و دوستي ميان خانوادهها و جامعه شود، اما در صورت عدم انجام آن، دشمني و کدورت زياد خواهد شدو در نتيجه ناراحتيهاي روحي و رواني و افسردگي در ميان مردم شيوع پيدا خواهد کرد، چون يکي از عواملي که گاه موجب کدورتهاي خانوادگي و فردي بين دوستان و آشنايان ميشود، مسائل اقتصادي است، يعني چه بسا در کنار کسي که داراي توانايي مالي خوبي است، برادر و خواهر، فاميل و آشنا و دوستاني باشد که در تنگناي اقتصادي و مالي هستند، لذا خداوند متعال ميفرمايد : وانفقوا في سبيل الله و لا تلقوا بايديکم الي التهلکه و احسنوا ان الله يجب المحسنين .در راه خدا انفاق کنيد و خويشتن را به دست خويش به هلاک ميندازيد و نيکي کنيد که خدا نيکوکاران را دوست دارد. انسان بعد از کسب نعمت استقلال مالي با حفظ اعتدال، بايد از اموال خود به ديگران هم اختصاص دهد تا هم دشمنيها حذف شود و مهربانيها افزون گردد و هم محبت صاحب مال در دل مردم بيشتر گردد .اينکه قرض دهنده با کار خود نوعي احساس عطوفت و همدردي نسبت به قرض گيرنده پيدا کند و آسودگي خاطر او بجويد، تقويت روح عطوفت و ترحم جمعي را فراهم آورد و اين امر در واقع تحقق سفارش امام صادق (ع) است که فرمود : يحق علي المسلمين لاجتهاد في التوصل و االتعاون علي التعاطف والمواساه لاهل الحاجه و تعاطف بعضهم علي بعض .سزاوار است که مسمانان در پيوستن به يکديگر تلاش کنند وبه همديگر مهر بورزند .
3.اصلاح جامعه :
از آنجا که يکي از عوامل انحراف و سقوط اخلاقي در هر اجتماعي، فقر ميباشد و بسياري از جرائم و بزهکاري ها، ريشه در نياز شديد مالي دارد، لذا اسلام درصدد است که قبل از وقوع جرم، واقعه را علاج نمايد .هدف اسلام، ساختن انساني است که خود را در برابر برادران دينياش مسئول بداند و در رفع حوائج و نيازمنديهاي آنان تلاش نمايد تا علل انحرافهاي اخلاقي در ريشه خشکانده شود و جامعه از افتادن در ورطه هلاکت و تباهي مصون و محفوظ بماند، چرا که جامعه انساني به منزلهي تن واحدي است که اگر يک عضو آن دچار فقر و احتياج شود، تبعات فقر او دامنگير همهي جامعه شده و سبب هلاکت همهي اجتماع ميشود . به همين دليل خداوند ميفرمايد :وانفقوا في سبيل الله و لا تلقوا بايديکم الي التهلکه و احسنوا ان الله يحب المحسنين .بنابراين در جامعهاي که روح کمک و تعاون بر آن حاکم باشد و اغنياء فقرا در اموال خود شريک دانسته و حقي براي آنها قائل باشند، علاوه بر کاهش چشمگير انحرافاتي مثل سرقت، قتل، جنايت و بسياري ديگر از تنشهاي اجتماعي و مشکلات خانوادگي که ريشه در مسائل مالي دارد . فرد نيز نقش بسزايي در اصلاح جامعه و حرکت جامعه به سوي سازندگي و رشد پيدا ميکند و در نهايت، آرامش و امنيتي که در جامعه ايجاد ميشود شامل حال خود او نيز ميگردد.اما گاهي عدم انفاق و يا ندادن قرضالحسنه مساوي با نابودي انسان در دنيا و رسوايي او در آخرت است . کاسني که انفاق نميکنند خود را به هلاکت آخرت و ناکامي از زندگي دنيا مياندازند و چه بسا از ناحيهي محرومان و فقرا مورد اذيت و آزاد قرار گيرند .(50)البته موارد ديگري از جمله:مغفرت وآمرزش،مشکل گشايي وگارگشايي،کفارهي گناهان،تضاعف پاداش الهي،ذخيرهي آخرت،موجب استجابت دعاها،سبب جلب رحمت الهي در دنيا وآخرت و....از تأثيرات قرضالحسنه است.
نتيجه :
قرضالحسنه از مسائل مهم اقتصادي – اسلامي است که دين اسلام براي آن اهميت فراوان، متاهل است هدف از قرضالحسنه نوع دوستي مبتني بر ايمان با هدف تقرب به خدا بدون هيچ گونه سود جوئي، افزون طلبي است . آيات زيادي در قرآن و احاديث معصومين به اين امر مهم تاکيددارد .وام دادن از صدقه دادن ارزشمند تر است . چون حتما به دست نيازمند ميرسد . و گداپروري در جامعه به وجود نميآيد قرض دادن شرايطي براي قرص دهنده مثل، عدم منت، عدم آزار و اذيت، عدم ريا، اخلاص و.....و براي قرض گيرنده شرايطي مثل پرداخت به موقع، همراه با نيکي و ستايش را به همراه دارد. براي قرض ميتوان آثاري نظير : رحمت الهي، مغفرت، اجر اخروي و بهشت، استجابت دعا، اصلاح اجتماع و تاليف قلوب را در نظر گرفت .
راهکار :
1.توابها و آثار سياسي، اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي و معنوي قرضالحسنه بايد براي جامعه بازگو گردد که اين کار از طريق رسانهها، بروشور و پوستر امکان پذير است .
2.افراد متمکن که توانايي مالي خوبي دارند در اين امر مقدس همکاري نموده و در اين صندوقها حساب باز کنن، تا ا جر اخروي و پاداشهايالهي نصيبشان شود .
3.در مکانهايي نظير مدارس، قرضالحسنه دانش آموزي در حوزههاي علميه : قرضالحسنه طلاب، و در مکاني ديگر قرضالحسنه هاي گروهي تشکيل دهند .
4.در خانوادهها، قرضالحسنه خانوادگي راه بيندازند و به افراد نيازمند خانواده وامهاي کوتاه و بلند مدت بدهند .
5.مسئولان قرضالحسنه سعي کنند با مردم رفتار نيکو داشته باشند و از برخورد مالکانه پرهيز کرده و در کمال دقت و اخلاص کار کنند .
پي نوشت ها :
1.فضل بن حسن طبرسي،تفسير مجمع البيان،ج3ص71
2.محمد کليني،اصول کافي ج2ص196
3.بقره/245
4.حديد/11
5.حديد/18
6.مائده/12
7.تغابن/17
8.مزمل/20
9..فضل بن حسن طبرسي،تفسير مجمع البيان،ج3ص71
10. آلوسي،تفسير روح المعاني
11.محمد حسين طباطبايي،تفسير الميزان،ترجمه سيد محمدباقر موسوي،ج2ص432
12.ناصر مکارم شيرازي،تفسير نمونه،ج2،ص225
13.محسن قرائتي، تفسير نور
14.بانو نصرت امين،تفسير مخزن العرفان،ج2ص362
15.ناصر مکارم شيرازي،تفسير نمونه،ج2ص225
16.محسن قرائتي، تفسير نور به نقل از تفسير کبير وکاشف و نمونه
17.محمد حسين طباطبايي،تفسير الميزان،ترجمه سيد محمدباقر موسوي،ج19ص272
18.قصص/84
19.انعام/60
20. بانو نصرت امين،تفسير مخزن العرفان،ج2ص362
21.فضل بن حسن طبرسي،تفسير مجمع البيان،ج10ص74
22. ناصر مکارم شيرازي،تفسير نمونه،ج2ص225
23. ناصر مکارم شيرازي،تفسير نمونه،ج25ص197
24. بانو نصرت امين،تفسير مخزن العرفان،ج2ص362
25. ناصر مکارم شيرازي،تفسير نمونه،ج32ص326
26.ملامحسن فيض کاشاني تفسير صافي ص522
27.حر عاملي،وسائل الشيعه،ج18ص330
28.همان ج11ص357
29.شيخ حر عاملي،مستدرک الوسائل،ج12ص356
30.نهج البلاغه حکمت 101
31.همان
32. حر عاملي،وسائل الشيعه،ج18ص330
33.بقره/280
34.محمد محمدي ري شهري،ميزان الحکمه،ترجمه حميد رضاشيخي،حديث16686
35.همان ح 16687
36.همان ح 16691
37.همان ح 16695
38. حر عاملي،وسائل الشيعه،ج18ص330
39.همو،ج13ص77
40.همان
41.محمد باقر مجلسي بحار الانوار،ج103ص142
42.محمد صدوق،من لا يحضره الفقيه،ج3ص182
43. محمد باقر مجلسي بحار الانوار،ج100ص139
44.همان،ج103ص146
45.همان
46. حر عاملي،وسائل الشيعه،ج13ص85
47.کنز العمال،ج6ص250
48.المعجم الکبير،ج1ص309
49.همزه/1-3
50.جعفر گل محمدي،فصلنامه ي وام،شماره 51
فهرست منابع
1.قرآن کريم
2.نهج البلاغه
3.آلوسي،محمود،تفسير روح المعاني،نشردارالکتب العلميه،بيروت،1415ق،چاپ اول.
4.امين،بانو نصرت، تفسير مخزن العرفان،نشر نهضت زنان مسلمان،تهران،1361،بي جا.
5. صدوق،محمد، من لا يحضره الفقيه،انتشارات جامعه مدرسين حوزه علميه قم،بي تا،بي جا.
6.طباطبايي،محمدحسين، تفسيرالميزان،ترجمه محمد باقر موسوي همداني، انتشارات جامعه مدرسين حوزه علميه قم،قم،1374،چاپ پنجم.
7.طبرسي،فضل بن حسن،تفسيرمجمع البيان،ترجمه مترجمان،نشرفراهاني،تهران،1360،چاپ اول.
8.عاملي،حر،وسائل الشيعه.
9.همو،مستدرک الوسائل.
10.فيض کاشاني،ملا محسن،تفسيرصافي،نشر الصدر،تهران،1415ق،چاپ دوم.
11.قرائتي،محسن،تفسير نور، انتشارات موسسهي درسهايي از قرآن،تهران،1382،چاپ هفتم.
12. کليني،محمدبن يعقوب،الکافي، انتشارات دارالکتب الاسلاميه،تهران،1375،چاپ ششم.
13. مجلسي محمد باقر،بحار الانوار،
14. محمدي ري شهري،محمد،ميزان الحكمه،ترجمه حميدرضا شيخي،انتشارات دار الحديث،قم،1381،چاپ دوم.
15.مکارم شيرازي،ناصر، تفسيرنمونه،، انتشارات دارالکتب الاسلاميه،تهران،1374،چاپ اول.
16. جعفر گل محمدي،فصلنامه ي وام،شماره51 /ع