چکيده
واژهي «قرض» از نظر لغوي به معناي «قطع» و چندين بار در قرآن کريم آمده است و در آن درخواست وام براي خداوند شده است و بر اساس نظريه مفسرين واژهي قرض آنجا داراي يک معناي وسيع وشامل تمام انفاقهاي در راه خدا ميشود؛ شامل قرض دادن به بندگان نيازمند خدا نيز خواهد شد. خداوند با اين بيان لطيف، بندگانش را به انفاق تشويق نموده است. وام که براي خدا تعبير شده است بايد «وام نيکو» و داراي صفات ويژه باشد.
قرضالحسنه از منظر معصومين (ع) داراي پاداش فراوان و تأثيرمثبت در زندگي انسانها در دنيا وعالم آخرت دارد و براي کساني که توجه به اين سنت حسنه ندارند ويا در صورت توانايي امتناع ميورزند سرنوشت بدي وعده داده شده است.
از منظر امام رضا (ع) نيز قرضالحسنه و همچنين مداراي با بدهکار، داراي ثواب فراوان و پاداش روزشمار است و اگر فرهنگ نيکوي قرضالحسنه در جامعه حاکم شود جلوي بسياري ازمفاسد اقتصادي، و نظام چپاولگري ربا گرفته خواهد شد و جامعه به سوي توازن واعتدال پيش خواهد رفت.
کليدواژگان: قرضالحسنه، پاداش، انفاق، نيازمند، ربا.
مقدمه.
بي ترديد اقتصاد در پيشرفت وشکوفايي جامعه انساني نقش مؤثر و حياتي دارد.
پيشرفت اقتصادي مطلوب نيازمند يک نظام اقتصادي سالم است. نظام اقتصادي اسلام سالمترين نظامهاي اقتصادي دنياست. داد وستد تعاوني، با روحيهاي ايثار وهمکاري به نام «قرضالحسنه» يکي از زير مجموعههاي نظام اقتصادي اسلام است. براي احيا و ترويج هرچه بيشتر و بهتر اين فرهنگ سازنده، تلاش بيشتر و همت مضاعف لازم است، اما متأسفانه از لحاظ تئوريک نوشتاري کمتر به آن پرداخته شده است.
بر اين اساس ضروري مينمود در اين نگارش پيرامون اين موضوع مهم پرداخته و گامي براي تشويق و ترويج فرهنگ قرضالحسنه بر داشته شود.
از آنجا که در قرآن مجيد واژهي «قرض» به طور متعدد آمده است اما هيچ کدام به معناي قرض که در بين مردم رايج و معمول است نيست بلکه داراي يک معناي عام و کلي است که تمام اين انفاقهاي در راه خير را شامل است و قرضالحسنه متعارف ميتواند يکي از مصاديق آن کلي قرار گيرد طبعاً ويژگيهاي که براي کل متصور است براي مصاديق نيز تصوّر ميگردد.
در اين نوشتار به منظور بررسي برخي آثار و تأثيرات قرضالحسنه بر افراد، از منظر قرآن و ائمه اطهار (ع)، بعد از واژه شناسي، ابتدا پيرامون آيهاي از قرآن کريم پرداخته و سپس پژوهشي پيرامون تفسير آن داشته و ارتباط آن را با موضوع قرض براي نيازمند جامعه، تبيين نموده است؛ و در بخش ديگر در بارهي پاداش وآثار قرضالحسنه در زندگي انسان و جامعه بشري، از منظر ائمه اطهار (ع) پرداخته شده است.
واژهشناسي.
قرض يک واژهاي عربي است که معادل فارسي آن «وام» است اما عليرغم آن در زبان فارسي نيز واژهاي قرض مشهور و متداول است. واژهي قرض از نظر لغوي به معناي قطع کردن وبريدن است و قيچي را هم که مقراض گويد از اين جهت است که چيزي را قطع و جدا ميکند. برخي گفتهاند وجه تسميه اين واژه به قرض از اين جهت است که صاحب مال با قرض دادن مقداري مالش را از خود جدا ميکند و به کسي ميدهد به نيت اين که بعداً برگرداند. (1).
و در اصطلاح حقوقي مدني ايران (ماده 648) قرض را چنين تعريف کرده است: «قرض عقدي است که به موجب آن يکي از طرفين مقدار معيني از مال خود را به طرف ديگر تمليک ميکند که طرف مزبور، مثل آن را از حيث مقدار وجنس و وصف، رد نمايد ودر صورت تعذر رد مثل، قيمت يوم الرد را بدهد».(2).
در آيات قرآن کريم واژهاي قرض چندين بار به صورت استفهام و درخواست قرض خداوند متعال از بندگان آمده است و براي قرض دهندگان به خداوند با تعابير بسيار جالب پاداش عالي و بزرگ را ذکر نموده است از آن رو که از لحاظ واژه شناسي، واژههاي قرض که در قرآن کريم آمده به يک معنا و مفهوم است و از طرفي هم، به خاطر عدم گنجايش اين مختصر، فقط يک آيه را مورد برسي قرار داده و سپس به روايات معصومين (ع) ميپردازيم.
خدوند متعال در قرآن کريم ميفرمايد: «مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضاعِفَهُ لَهُ أَضْعافاً كَثِيرَةً وَ اللَّهُ يَقْبِضُ وَ يَبْصُطُ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ» (بقره/245).
(كيست آنكه به خدا قرض نيكو دهد تا خداوند براى او دو چندان كند دو چندانهاي بسيار، و خدا ميگيرد و فراخى ميدهد و به سوي او بازگشت مىكنيد).
صاحب تفسير اطيب البيان در مورد اين آيه ميفرمايد:
واژهاي «قرض» که دراين آيه مبارکه آمده است داراي يک معناي عام و مفهوم وسيع که شامل تمام انفاقهاي در راه خدا ميشود چه انفاق واجب باشد مانند خمس، زكاة، نفقه واجب النفقه، مصارف حج واجب و... يا مستحب؛ مانند صدقه مستحبه، صله رحم، احسان بفقراء و ايتام، اعلاء كلمه دين، زيارات، سوگوارى خاندان عصمت، طهارت، اعانت به اهل علم، نشر كتب علميه و ساير مصارف خيريه كه هر کدام داراي اجرو پاداش بزرگ است.
لذا خداوند تبارك و تعالى در اين آيه مبارکه با تعابير بسيار لطيف وجالب با بندگانش حرف ميزند و تمام انفاقهاي در راه خدا را، با تعبير «قرض دادن به خدا» بيان فرموده است (3).
بعد ايشان مي فزايد:
نکات بسيار لطيف و جالبي در اين تعبير نهفته است که ذيلا بيان ميگردد:
1- اين انفاقات را به عنوان «قرض به خدا» تعبير فرموده با اينكه او غنى بالذات است و هيچگونه احتياجى در ذات مقدسش متصوّر نيست.
2- سپس آن را به «قرض حسن» تعبير نمود وبري قرض حسن معاني همچون قرض بدون رباء، قرض بدون اذيت و منّت گذاشتن، قرض از مال حلال را اورده اند ولى ظاهرا مراد قرضى است كه از روى خلوص نيت و تقرب يافتن به او باشد که شامل تمام اوصاف مذکور نيز ميباشد.
3- در اين آيه باجمله «فيضاعفه» تعبير شده است است و واژه «ضعف» به معني دو چندان است يعنى اين قرض را ما دو برابر رد ميکنيم.
4- سپس كلمه «اضعافا كثيرة» را بيان فرموده است يعنى هر ضعف از آن را نيز مضاعف ميکنيم به بيان ديگر دو برابر را چهار برابر و چهار برابر را هشت برابر و هشت برابر را شانزده برابر و هكذا الى ماشاءاللَّه عوض عنايت ميکند، و چون معين نفرموده كه اين پاداش در دنيا يا در آخرت است به مقتضاي اطلاق، شامل هر دو ميشود.
5 و 6- بعد دو جمله ديگر با تعبير «وَ اللَّهُ يَقْبِضُ وَ يَبْسُطُ» يعنى قبض و بسط به دست او است. اما ابن که مراد از قبض و بسط در اين آيه مبارکه چيست؟ احتمال دارد مراد از قبض گرفتن نعمت و از بسط اعطاء آن باشد يعنى نعمتهاي كه در اختيار شماست خداوند به شما عطا فرموده و اگر بخواهد از شما ميگيرد و ممكن است مراد از قبض، گرفتن صدقات باشد يعنى خداوند انفاقات شما را بدست خود ميگيرد اشاره به اينكه به حساب خود محسوب ميدارد چنانچه در باب صدقات اين معنى در اخبار وارد شده و مراد از بسط، عوض دادن باشد يعنى خدا است كه به اضعاف كثيرة و پاداش چند برابر انفاقهاي شما را عوض ميدهد.
7- و در آخر با جمله «وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ» بازگشت شما به سوي اوست، آيه تمام ميشود و اين نيز در اوج لطف و زيبايي بيان شده است يعني سرانجام و بازگشت همگان به سوي آن فياض لايزال است و از عنايات كامله و نعمت دايمي و هميشگي او برخوردار خواهيد شد.
اين همه نکات لطيف و زيبا از جانب خداي متعال از حُسن و زيبايي اين مهم حکايت حکايت دارد (4).
حال در اينجا با توجه به تفسير و نکات پيرامون آيه شريفه ممکن است چندتا سوال در اذهان تصوّر شود:
1 چرا خداوند متعال تمام انفاقها را باتعبير «قرض» آورده است؟
2 معمولا افراد نيازمند مطالبهاي قرض دارد؛ آيا قرض دادن به خداوند با غناي ذاتي او ساز گار است؟
3 چرا سياق کلام الهي عوض شده واز امر و فرمان به حالت استفهام تبديل شده است در حال که ممکن بود مطلب را با دستور و فرمان برساند؟
4 در آيات قرآن با تعبير «قرضاً حسناً» آمده است، قرض حسن (نيکو) به چگونه قرضي گفته ميشود وغير حسن کدام است؟
پاسخ سوال اول:
اولا اينکه از لحاظ واژه شناسي اشاره شد که قرض به معناي قطع کردن و بريدن است و و جه تسميه آن، کسي که به فردي قرض ميدهد در واقع مقداري از مالش را بريده و جدا کرده و قرض داده است و هر انفاقي که صورت ميگيرد نيز گويا انفاق کننده آن را از علاقه و وابستگي خويش همچون قرض بريده وانفاق کرده است.
ثانيا به نظر ميرسد انفاق امر بسيار سازنده وحايز اهميت، ومستلزم نکاتي است که با واژه «قرض» ميتوان به خوبي آن را بيان کرد:
الف حتمي بودن مزد و پاداش آن.
هنگام قرض دادن، چنانکه اشاره شد صاحب مال جزئى از مال خود را قطع كرده به ديگري ميدهد به نيت اينكه خود مال يا بدل آن را بعدا بدهند و قرض گيرنده نيز شرط کرده كه عوض آن را به وى بدهد (5) لذا پرداخت آن بر گيرنده واجب و حتمي است. (6).
انفاقهاي که براي خدا انجام ميگيرد، همانند قرض پرداخت اجر و پاداش آن از جانب خداوند قطعي وحتمي است و انفاق کنندگان با اين اطمنان انفاق کنند که پاداش آنان محفوظ است ...
ب خالص بودن آن.
عمل نيک هرچه خالصتر شد ارزش بيشتر پيدا ميکند و برخي اعمال کمتر در معرض آسيب ريا و آفات ديگر است مانند روزه که ظهور دروني آن بيشتر از ظهور بيروني است و رنگ خلوص در آن به شتر گل ميکنند لذا در حديث قدسي آمده که خداوند متعال ميفرمايد: «الصوم لي و انا اجزي به» (7) روزه براي من است ومن خود پاداش آن هستم و يا خود پاداش آن را خواهم داد. قرضالحسنه نيز وقتي صاحب مال دل از وابستگي به مالش ميکند و آن را جدا ميکنند و بدون چشم داشت ربا و سودي در کف دست نيازمند ميگذارد تا گره از کار او باز شود وبعد هم آزار ومنتي به دنبال نداشته باشد (زيرا چنانکه خواهد آمد از ويژگيهاي قرض نيکو اين است که خالص براي خدا و بدون منت و آزار باشد) معلوم است که انگيزه خلوص وخدايي بودن در اين عمل بيشتر موج ميزند و پيشگاه خدا هم حساب ويژهاي خواهد داشت پس هر گونه انفاقي که صورت گيرد بايد همانند قرض نيکو از خلوص نيت بر خودار باشد.
علامه طباطبايي ميفرمايد: «اين که خداى تعالى هزينهاى را كه مؤمنين در راه او خرج مىكنند، قرض گرفتن خودش ناميده، به خاطر تشويق مؤمنين را بر اين كار، و خلوص انفاقهاي نامبرده است».(8).
ج تشويق به انفاق.
هرچند پادش هرگونه انفاق و عمل خيري در دستگاه خداوند متعال محفوظ و ثابت است ولي هنگامي که خداي متعال با بيان خودش به محفوظ بودن عمل و پاداش آن نزد خودش خبر ميدهد روي بندگان تأثير ويژهاي خواهد گذاشت و اين اطمينان الهي و لحن آرامبخش، براي تشويق و ترغيب آنان به انفاق و بخشش در راه خدا موثر خواهد بود.
علامه طباطبايي ميفرمايد: «مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ» تعبير به قرض براى اين است كه بذل مال اقسامى دارد، بسا مىدهد بدون عوض مثل هبة و هديّه و صدقه و حقوق واجبه و مندوبه، و بسا مىدهد به عنوان معامله كه عوض او را مىگيرد، و بسا به عنوان قرض مىدهد كه او را پس از مدّتى ردّ كند آن هم دو قسم است يك قسم براى رفع احتياج قرض گيرنده است، و بسا براى حفظ مال است كه از بين نرود مثل حسابى كه در بانگها باز مىكنند انفاق فى سبيل اللَّه از قبيل اخير است كه به دست خدا مىسپارد. (9).
ايشان در جاي ديگر ميفرمايد: «معناى كلمه» قرض معروف است، اين که خداى تعالى هزينهاى را كه مؤمنين در راه او خرج مىكنند، قرض گرفتن خودش ناميده، به خاطر تشويق مؤمنين را بر اين كار، و خلوص انفاقهاي نامبرده است. (10).
مرحوم طبرسي در اين مورد مينگارد: «اما اين که خداوند» انفاق را قرض ناميد از باب لطف در امر به نيكى و انفاق و از نظر تأكيد در اينكه حتماً پاداش خواهد داشت مانند قرض كه بايد پرداخت شود (11).
د ارائه لطف بي پايان و فضل بيکران.
اين تعبير زيبا و رساي خداوند متعال از لطف وعنايت بينهايت او حکايت دارد؛ زيرا حضرتش مالک عليالاطلاق است و بنده فقير هيچگاه از او به عنوان طلبکار و مستحق نيست کسي که وجودش از اوست چگونه از او طلبکار و مستحق تصور ميشود؟ اگر جايي او براي بندگانش ثواب و پاداش عنايت ميکند و يا بنده را به عنوان مستحق وطلبکار اعتبار نموده و خود را بدهکار بيان ميدارد تفضلي است که آن فياض لايزال براي مخلوقات خويش ارزاني داشته است، در اينجا نيز وقتي انفاق بندگانش را به عنوان قرض، و خويش را به عنوان بدهکار آنان بيان ميفرمايد نهايت لطف ومهرباني را به آنان مبذول ميدارد، والّا او بينياز مطلقي است که ذرهاي نياز و احتياج در او تصّور نميشود تا چه رسد به اين که محتاج انفاق بندگان خويش باشد، او غني باالذاتي است که هر چه هست از آن اوست و در حقيقت مالک اصلي خداست. علامه طباطبايي پيرامون تفسير همين آيه ميفرمايد:
در مورد عطاياى خدايى بايد دانست كه آنچه خدا به عنوان پاداش در برابر اعمال خير به بندگان مىدهد تفضلى است از او، نه اينكه بنده از او طلبكار و مستحق آن باشد، چون عبد و آنچه مىكند همه ملك طلق خداى سبحان است، ملكى كه قابل نقل و انتقال نيست، (ملكى كه بعد از تمليك به غير، باز باقى است)، چيزى كه هست خداى تعالى خودش به اعتبار قانونى، عبد را مالك اجر و ثواب اعتبار كرده، و او را نخست مالك عمل خود و سپس مالك آثار عمل خويش از قبيل كيفر و پاداش دانسته، و اين معنا با اينكه مالك عبد و عمل خود او است، تفضل ديگرى است از او، آن گاه از ميان همه اعمال عبد آنچه محبوب او است و خير است انتخاب نموده، وعده ثوابى در برابرش داده، و اين ثواب را خود او اجر خوانده (با اينكه در واقع اجر و جزا نيست) و اين هم تفضل ديگرى است از او، چون خود خداى تعالى از اينگونه اعمال عبد استفاده نمىكند، نه در دنيا و نه در آخرت، بلكه تنها خود عبد است كه از پاداش اعمال نيكش بهرهمند مىشود. (12).
آيتالله مکارم شيرازي در اين مورد ميگويد:
«در چندين آيه از قرآن مجيد (و از جمله آيه بالا) در مورد انفاق در راه خدا تعبير به قرض و وام دادن به پروردگار آمده است، و اين نهايت لطف خداوند نسبت به بندگان را از يك سو و كمال اهميت مسأله انفاق را از سوى ديگر مىرساند، با اينكه مالك حقيقى سراسر هستى او است، و انسانها تنها به عنوان نمايندگى خداوند، در بخش كوچكى از آن، تصرف مىكنند چنان كه در آيه 7 سوره حديد مىخوانيم: «آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ أَنْفِقُوا مِمَّا جَعَلَكُمْ مُسْتَخْلَفِينَ فِيهِ ايمان به خدا و رسولش بياوريد و از آنچه خداوند شما را در آن نماينده خود ساخته، انفاق كنيد ولى با اين حال بر مىگردد و از بنده خود استقراض مىكند، آن هم استقراضى با چنين سود بسيار فراوان، «كرم بين و لطف خداوندگار»! (13).
پاسخ سوال دوم:
خوب است پاسخ اين سوال را با فرمايش اميرالمؤمنين (ع) آغاز نمايم زيرا حضرت در نهجالبلاغه ميفرمايد: «و استقرضكم و له خزائن السموات و الارض و هو الغنى الحميد و انما اراد ان يبلوكم ايكم احسن عملا» خداوند از شما درخواست قرض كرده در حالى كه گنجهاي آسمان و زمين از آن او است و بىنياز و ستوده، (آرى اينها نه از جهت نياز او است) بلكه مىخواهد شما را بيازمايد كه كدام يك نيكوكارتريد. (14).
حضرت علي (ع) با توصيفي که در اينجا براي خداوند بيان فرموده است حتي تصّور احتياج و نيازمندي هم راه ندارد، زيرا خداي که غني باالذات و مالک گنجهاي زمين و آسمان است هرگز محتاج وام و انفاق بندگانش نخواهد بود بلکه درخواست وام خداوند بي نياز، از بندگان، مايهاي امتحان و آزمايش آنها خواهد بود.
اما به نظر مرحوم طبرسي جمله استفهاميه که در آيه آمده است مفيد «امر و دستور» است و به معناي درخواست وام از روي احتياج نيست چنانکه يهوديان پنداشتهاند، لذا در مجمعالبيان آورده است: «در باره جمله» مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ يهودبان از اين تعبيريرداشت ناروايي داشته و پنداشتهاند كه خداوند از ما قرض ميکند از روى نادارى و او فقير است و ما بىنياز!! در صورت که منظور از اين تعبير «امر» است نه درخواست قرض از روى احتياج (15).
پاسخ سوال سوم.
بر اساس فرمايشات برخي از مفسرين، جمله استفهاميه در اين آيه دو تا ويژگي دارد يکي اين که انگيزنده و محرک است و ديگر اين که متضمن تکريم است به اين معنا که «كيست آن والا مقام عاقبتانديش كه قرض دهد به خدا قرض نيكو» (16) اين لحن و اين گونه تعبير، در ترغيب و انگيزش که حاکي از خردورزي و عاقبتنگري افراد دارد اثري ويژهاي خواهد داشت.
مرحوم علامه طباطبايي راجع به اين مسئله که چرا خداى تعالى سياق خطاب را از امر (جهاد كنيد)، به استفهام برگردانيد، و فرمود: «كيست از شما كه چنين و چنان كند»؟، با اينكه ممكن بود همين مطلب را نيز به صورت امر بفرمايد، مانند جمله «در راه خدا جهاد كنيد و به او قرض بدهيد»، ميفرمايد: «اين تغيير به خاطر نشان دادن ذهن مخاطب است، چون سياق امر خالى از كسب تكليف نيست، ولى سياق استفهام دعوت و تشويق است، در نتيجه ذهن شنونده تا حدى از تحمل سنگينى امر استراحت مىكند، و نشاط مىيابد» (17).
جواب سوال چهارم.
در دورهي جاهليت قبل از طلوع اسلام هم قرض در بين مردم معمول و رايج بود اما قرضي غيرنيکو، قرضي که با رباخواري و منت و آزار همراه بود، حيثيت و کرامت انساني در اين داد وستد به فروش ميرفت با آمدن اسلام اين سيستم قرض مردود شناخته شد و با عنوان «قرضالحسنه» فرمول آن را عوض کرد وکيفيت آن را به صورت ديگر بيان داشت و در قرآن کريم هم وقتي با تعبير «قرضا حسنا» آورده ميشود قرضي را ميپذيرد که با مدل اسلامي وارد اجتماع شود.
آيتالله مکارم در اين باره ميفرمايد: «تعبير فوق اشارهاى به اين حقيقت است كه وام دادن خود انواع و اقسامى دارد كه بعضى را» وام نيكو و بعضى را وام كم ارزش و يا حتى بى ارزش مىتوان شمرد. (18).
اما کيفيت و ويژگيهاي که مفسرين براي قرض نيکو با مدل اسلامي از آيات بيان ميکنند؛ ضمناً هويت قرض غيرنيکو (کمارزش و بيارزش) هم روشن ميشود که در اين نوشتار به علت اختصار، صفاتي را که در تفسير نمونه با توجه به تفاسير ديگر آورده است، بيان ميگردد:
ويژگيهاي قرض نيکو.
1- از بهترين قسمت مال انتخاب شود نه از اموال كمارزش «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِنْ طَيِّباتِ ما كَسَبْتُمْ وَ مِمَّا أَخْرَجْنا لَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ لا تَيَمَّمُوا الْخَبِيثَ مِنْهُ تُنْفِقُونَ وَ لَسْتُمْ بِآخِذِيهِ إِلَّا أَنْ تُغْمِضُوا فِيهِ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ حَمِيدٌ:»(بقره/267) اى كسانى كه ايمان آوردهايد از اموال پاكيزهاى كه به دست آوردهايد، يا از زمين براى شما خارج ساختهايم انفاق كنيد، و به سراغ قسمتهاي ناپاك براى انفاق نرويد در حالى كه خودتان حاضر نيستيد آنها را بپذيريد مگر از روى اغماض، و بدانيد خداوند بى نياز و شايسته ستايش است.
2- از اموالى كه مورد نياز انسان است باشد، چنان كه مىفرمايد «وَ يُؤْثِرُونَ عَلى أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَة» ٌ (حشر/9) آنها ديگران را بر خود مقدم مىدارند هر چند شخصا شديدا نيازمند باشند.
3- به كسانى انفاق كند كه سخت به آن نيازمندند و اولويتها را در نظر گيرد «لِلْفُقَراءِ الَّذِينَ أُحْصِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ» (بقره/273) انفاق شما (مخصوصا) براى نيازمندانى باشد كه در راه خدا در محاصره قرار گرفتهاند.
4- انفاق اگر مكتوم باشد بهتر است «وَ إِنْ تُخْفُوها وَ تُؤْتُوهَا الْفُقَراءَ فَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ» (بقره/271 )هر گاه آنها را مخفى ساخته و به نيازمندان بدهيد براى شما بهتر است.
5- هرگز منت و آزارى با آن همراه نباشد «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى» (بقره/264) اى كسانى كه ايمان آوردهايد انفاقهاي خود را با منت و آزار باطل نكنيد.
6- انفاق بايد توأم با اخلاص و خلوصنيت باشد «يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ» (بقره/265) كسانى كه اموالشان را براى جلب خشنودى خداوند انفاق مىكنند.
7- آنچه را انفاق مىكند كوچك و كماهميت بشمرد هر چند ظاهرا بزرگ باشد «وَ لا تَمْنُنْ تَسْتَكْثِر» (مدثر/6) به هنگام انفاق منت مگذار و آن را بزرگ مشمار.
8- از اموالى باشد كه به آن دل بسته است و مورد علاقه او است «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ» (ال عمران/92) هرگز به حقيقت نيكوكارى نمىرسيد مگر اينكه از آنچه دوست داريد انفاق كنيد.
9- هرگز خود را مالك حقيقى تصور نكند، بلكه خود را واسطهاى ميان خالق و خلق بداند «وَ أَنْفِقُوا مِمَّا جَعَلَكُمْ مُسْتَخْلَفِينَ فِيهِ» (حديد/7) انفاق كنيد از آنچه خداوند شما را نماينده خود در آن قرار داده است.
10- و قبل از هر چيز بايد انفاق از اموال حلال باشد، چرا كه خداوند فقط آن را مىپذيرد «إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ» (مائده/27) خداوند تنها از پرهيزگاران قبول مىكند.
.....آنچه گفته شد در واقع قسمت مهمى از اوصاف و شرائط لازم قرض نيکو است، ولى منحصر به اينها نيست، و با دقت و تامل در آيات و روايات اسلامى به شرايط ديگرى نيز مىتوان دست يافت.
ضمنا آنچه گفته شد بعضى از شرائط «واجب» محسوب مىشود (مانند عدم منت و آزار و تظاهر) و بعضى از شرائط كمال است (مانند ايثار به نفس در موقع حاجت خويشتن) كه عدم وجود آن ارزش انفاق را از ميان نمىبرد هر چند در سطح اعلا قرار ندارد.
و نيز آنچه گفته شد گرچه در مورد انفاق (وام به خداوند) بود، ولى بسيارى از آنها در مورد وامهاي معمولى نيز صادق است، و به اصطلاح از شرائط لازم، يا شرط كمال «قرضالحسنه» مىباشد. (19).
آيا قرض دادن به خدا شامل قرض دادن به بندگانش هم ميشود؟
پس ميتوان ادعا کرد که قرض دادن به بندگان خدا افراد نيازمند نيز داخل در قرض دادن به خدا (انفاق درراه خدا) به شمار آيد و آن تشويق و پاداش فراوان که خداي متعال با تعابير عالي و نکات لطيف در قرآن مجيد براي قرض به خودش بيان نموده است شامل قرض معمول و وام دادن به بندگان خدا نيز شود زيرا:
اوّلا از لحاظ واژه شناسي با معناي لغوي قرض تناسب دارد زيرا چنانچه اشاره شد که واژهاي قرض به معناي قطع کردن و بريدن است و برخي آفزوده است: «وام را قرضگويند چون شخص، جزئى از مال خود را قطع كرده به ديگري ميدهد به نيت اينكه خود مال يا بدل آنرا بعدا بدهند». (قاموس واژهاي قرض).
پس وام دهنده در واقع، مقداري از مالش را قطع و جدا کرده و به نيت باز گرداندن آن به فردي وام ميدهد.
ثانياً چناچه بيان شد واژه «قرض» داراي يک معناي وسيعي است که شامل تمام انفاقهاي در راه خدا ميشود و دل بريدن از مال و قراردادن آن را در دست نيازمندان (ولوبا نيت برگرداندن) نيز نوعي انفاق محسوب ميشود وهمچون انفاق بدون هيچ انتظار وچشم داشتي اضافي و ربوي پرداخت ميگردد؛ و بر اساس برخي روايات، به هر کار نيکي «قرض» گفته ميشود چنانچه در مجمع البيان طبرسي روايتي از امام صادق عليه السلام نقل شده است كه وقتى آيه «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْها» (قصص/84 ونمل/89) (كسى كه كارى نيك انجام دهد پس براى اوست پاداش بهتر از آن) نازل شد رسول اكرم گفت: پروردگارا بر پاداش خود بيفزا، پس خداوند اين آيه را فرستاد: «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها» (انعام/160) (كسى كه كار نيكى انجام دهد خداوند ده برابر آن را پاداش ميدهد) باز رسول اكرم عرضه داشت خدايا بيفزا: و اين آيات نازل شد: مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ ... و «كثيراً» يعنى آن مقدارى كه بشمار نميآيد و جز خدا كسى اندازه آن را نميداند. (20).
بر اساس اين روايت چنين به نظر ميرسد که هر کار نيک و حسنهاي وام دادن به خدا وداراي پاداش بي شمار است و از اين مسير هم ميتوان وام دادن به بندگان خدا را از مصاديق «من ذاالذي يقرض الله ...» دانست زيرا قرضالحسنه دادن به بندگان خدا بدون شک عمل نيک و حسنه به شمار ميآيد.
ثالثا انفاقهاي در راه خدا براي پيشرفت واستقلال و سربلندي جامعه اسلامي است و همچنين با روحيهي اي ايثار و فداکاري از محرومان ونيازمندان دستگيري و امداد ميشود و خداي متعال اينگونه ايثار واحسان را تحسين نموده و آن را قرض دادن به خودش دانسته است. وام دادن به نيازمندان و همکاري با بندگان خدا نيز همين نتيجه را بلکه بر اساس تقاضا، ثمره بهتري را خواهد داشت چون صدقه وانفاق ممکن است در دست نيازمند و غير آن قرار گيرد اما قرض معمولاً در دست نيازمند و محتاج قرار ميگيرد و در برخي روايات هم فلسفهاي پاداش بيشتر قرض، بر صدقه و انفاق را همين ميدانند چنانچه در روايت از پيامبر گرامي اسلام (ص) آمده است: «دخلتُ الجنهي فرأيتُ علي بابها الصدقهي بعشرهي و القرضُ بثمانيهي عشر، فقلتُ يا جبرائيل کيف صارت الصدقهي بعشرهي و القرضُ بثمانيهي عشر؟ قال لِاَنَّ الصدقهي تَقَعُ علي يد الغني و الفقير و القرض لا يقعُ مَن يَحتاجُ اليه» (21) هنگامي که بر بهشت داخل شدم ديدم بر در آن نوشته است ثواب صدقه ده برابر و ثواب قرض هيجده برابر، از جبريل پرسيدم چرا ثواب صدقه ده برابر و ثواب قرض (بيشتر) هيجده برابر است؟ در جواب گفت به علت اين که صدقه در دست فقير وغني قرار ميگيرد ولي قرض فقط در دستان محتاج و نيازمند قرار ميگيرد.
آيتالله مکارم در ذيل تفسير آيه فوق ميفرمايد «وام دادن به خداوند به معناي» انفاق في سبيل الله است و به گفتهاي بعضي از مفسران، انفاقهايي است که در راه جهاد ميشود، زيرا در آن زمان تهيهي هزينههاي مختلف جهاد، بر دوش مبارزان مسلمان بود، در حال که بعضي ديگر معتقدند هر گونه انفاقي را شامل ميشود، هر چند بعد از آيه جهاد وارد شده است. ولي تفسير دوم با ظاهر آيه سازگار تر است، به خصوص اينکه معني اول را نيز دربر ميگيرد، و اصولا انفاق در راه خدا، و کمک به نيازمندان و حمايت از محرومان، همان کار جهاد را ميکنند، زيرا هر دو مايهي استقلال وسر بلندي جامعهي اسلامي است (22).
پس از حيث نتيجه و اثر نيز ميتوان قرض همان نقش صدقه وانفاق را بلکه بر وجه مطلوبتر ايفا نمايد و از مصاديق «من يقرض الله... » قرار گيرد.
رابعا بر اساس روايات ثواب وپاداش قرض بيشتر از صدقه و انفاق است لذا جايگاه آن از انفاق في سبيل الله کمتر نخواهد بود لذا در روايت آمده که امام صادق (ع) فرمود: «لَأَنْ أُقْرِضَ قَرْضاً أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ أَنْ أصله أَصِلَ به مثله» (23) چنانچه مالى را قرض بدهم، در نزد من خوشتر است از اينكه آن مال را ببخشم. يا در روايتي ديگري از آن حضرت آمده: «قَالَ النَّبِيُّ ص أَلْفُ دِرْهَمٍ أُقْرِضُهَا مَرَّتَيْنِ أَحَبُ إِلَيَّ مِنْ أَنْ أَتَصَدَّقَ بِهَا مَرَّةً» (همان) رسول خدا (ص) و سلّم فرمود:اگر هزار درهم را دو بار (به كسى) قرض بدهم، در نزد من خوشتر از آن است كه آن را يك بار (و يك جا) صدقه دهم.
بنا بر اين ميتوان قرض دادن به بندگان خدا و انسانهاي نيازمند را داخل وام دادن به خدا و از مصاديق «مَن يقرض الله...» دانست و در واقع آن بيان عالي و لطف بيکران که خداي متعال براي انفاق کنندگان بيان نموده است شامل افراد که با روحيهاي ايثار و همکاري دلي نيازمند وگرفتاري را شاد ميکنند و دست محتاج و بي نوايي را گرفته، بدون چشم داشت بهره ويا سودي به کمک او ميشتابند، خواهدشد و مقام و جايگاه آنان را از اين آيه قرآن ميتوان فهميد که چگونه با خداي خويش معامله نموده و پاداش فراوانشان در نزد او محفوظ خواهند بود.
ثواب و آثار قرض دادن.
حقيقت وماهيت قرض براي رفع نياز مردم با روحيهاي همکاري و تعاون و سوق دادن جامعه به سوي تعادل است بدين جهت قرض خواستن غير نيازمد و بدون اضطرار خلاف منش و شخصيت انساني او خواهد بود. در روايات اسلامي بر نجات ورهايي از بدهکاري و همچنين عدم توسل به قرض و بدهکاري تأکيد شده است، زيرا خداوند انسان را گرامي داشته و به کراما ذاتي عنايت فرموده است و هنگاميکه فردي مقروض وبدهکار باشد در مقابل طلبکار خويش احساس کوچکي وسرافکندگي ميکند علاوه بر اينکه فرد بدهکار، از آسايش روحي و تمرکز فکري برخوردار نخواهد بود و همواره احساس دين وبدهکاري آرامش خاطر را از او سلب خواهد کرد؛ لذا رسول اکرم (ص) ميفرمايد: «اياکم و الدَين فاِنّه شَين الدِين» (24) از مديون شدن به پرهيزيد زيرا آن موجب خواري دين ميشود؛ و در همين زمينه تعبير جالبي از اميرالمؤمنين (ع) نيز وارد شده است که ميفرمايد: «ايّاکم و الدَين فاِنّه مذلهي بالنهار و مهمهي بالليلِ» (همان جا) پرهيزيد از اينکه خودتان را مديون سازيد زيرا آن موجب ذلتروز و غم شب است.
اما وقتي انسان ناچار شد و دستش از همه جا کوتاه شد به طوري که اگر قرض نکند به مشکلات برزگتري ميافتد و يا دچار فرصت سوزي و يا لطمهاي در زندگي ميشود، آنگاه قرض گرفتن اشکال ندارد و در چنين شرايطي امامان معصوم و حتي پيامبر اسلام (ع) به قرض و وام گرفتن روي ميآوردند. (25).
1- پاکي يا فزوني مال و درود فرستادن ملائکه بر قرض دهنده.
عمل نيک غير از اين که نفس آن کار ارزشمند و داراي پاداش نزد خداوند است، داراي آثار و نتايج مطلوبي نيز ميباشد که براي فاعل آن، برمي گردد (هرچندمحسوس نباشد) و ميشود آن را به در خت ميوهاي تشبيه کرد که با غرس آن نهال عمل نيک، زيبايي وطراوت و ميوهاي لذيذ آن مورد استفاده قرار ميگيرد. قرض دادن به بندگان خدا نيز غير از پاداش که خداي متعال براي نفس کار عنايت خواهد فرمود، آثار و نتايج ديگري نيز دارد که در هر روز، بلکه در هر ساعت از جانب خداي متعال براي او عنايت ميشود و آن اينکه از زمان دادن قرض، تاز ماني که بدهکار اين قرض را اداء کند مالش همواره در حال رشد و پاکي و يا به منزله زکات است و براي خودش مورد درود ملائکه و يا همراي فرشتگان در نمازاست؛ لذا در روايت از امام جعفرصادق (ع) آمده است: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ أَقْرَضَ مُؤْمِناً قَرْضاً يَنْتَظِرُ بِهِ مَيْسُورَهُ كَانَ مَالُهُ فِي زَكَاةٍ وَ كَانَ هُوَ فِي صَلَاةٍ مِنَ الْمَلَائِكَةِ حَتَّى يُؤَدِّيَهُ إِلَيْهِ» (26). رسول خدا (ص) فرمود: کسي که به مؤمني قرض ميدهد و صبر کند تا زماني که وضع مالي او خوب شود مال او (در اين مدت) در زکات (در حال رشد و يا مثل انکه زکات داده) است و خودش در موقعيت قرار دارد و فرشتگان بر قرض دهنده درود مىفرستند ويا با آنها در نماز است (و اين روند ادامه دارد) تا زمانى كه قرضگيرنده قرض خود را ادا كند.
2- مال قرض به حساب صدقه تا زماني که بر گردد.
چنانکه گذشت واژهاي قرض به معناي قطع کردن و بريدن است و خداي متعال در قرآن مجيد که انفاق را با تعبير قرض ميآورد يعني انفاق کننده آن چيز را از مالش قطع وجدا کرده و در راه خدا داده است در قرض معمولي نيز هرچند دل بريدن و قطع کردن مال است ولي نسبت به صدقه وانفاق آسانتر است زيرا در انفاق قطع کردن و دل بريدن براي هميشه است و اميد باز گشت آن را ندارد و لي در قرض معمولي دل بريدن وجدا کردن موقتي است و قرض دهنده به اميد و نيت باز گرداندن آن قرض ميدهد، پس از اين جهت بايد ثواب صدقه وانفاق، بيشتر باشد ولي خداوند متعال براي اهميت قرضالحسنه براي قرض دهنده در هر روز ثواب انفاق را ميدهد و اين بذل وعنايت تا زمان برگشتن آن مال، ادامه دارد. امام صادق (ع) در اين مورد ميفرمايد: «مَا مِنْ مُسْلِمٍ أَقْرَضَ مُسْلِماً قَرْضاً يُرِيدُ بِهِ وَجْهَ اللَّهِ إِلَّا احْتُسِبَ لَهُ أَجْرُهَا به حساب الصَّدَقَةِ حَتَّى يَرْجِعَ إِلَيْهِ» (همان). هيچ مسلمانى نيست كه براى رضاى خدا به مسلمان ديگرى قرض بدهد مگر آنكه تا زمانى كه آن مال به او باز گردد خداوند هر روز پاداش صدقه دادن مال را به نام او ثبت مىكند.
3- چند برابري پاداش و از بين نرفتن آن.
در هيچ جاي دنيا شخص و يا بانکي را پيدا نميتوان کرد که براي وام و يا سپرده وجه دو برابر بدهد ولي در مورد قرضالحسنه پاداش و بازپرداخت چند برابر است و با مردن بدهکار، اين متاع از بين نميرود بلکه به يک جنس ارزشمند ديگر به نام زکات تبديل ميشود امام صادق (ع) ميفرمايد: «الْقَرْضُ الْوَاحِدُ بِثَمَانِيَةَ عَشَرَ وَ إِنْ مَاتَ احْتُسِبَ بِهَا مِنَ الزَّكَاةِ» (27) ثواب قرض هجده برابر است، و چنانچه قرضگيرنده بميرد، آن مال جزو زكات حساب مىشود.
4- ثواب قرض دادن بيشتر از بخشيدن.
با توجه به اين که بخشيدن يکسره رفتن مال از جيب صاحب مال است و لي قرض سرانجام به جيب صاحبش بر خواهد گشت و قاعدتاً ارزش اولي بايد بيشتر باشد اما گوهرشناسان عالم خلقت و صرّافان عالم حکمت متاع دومي را بيشتر خريدار است لذا امام صادق (ع) فرمود: «لَأَنْ أُقْرِضَ قَرْضاً أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ أَنْ أَصِلَ به مثله» (همان) چنانچه مالى را قرض بدهم، در نزد من خوشتر است از اينكه آن مال را ببخشم.
روايت ديگر از پيامبر گرامي اسلام (ص) و سلّم نيز آمده که آن حضرت فرمود: «أَلْفُ دِرْهَمٍ أُقْرِضُهَا مَرَّتَيْنِ أَحَبُإِلَيَّ مِنْ أَنْ أَتَصَدَّقَ بِهَا مَرَّةً» (همان) اگر هزار درهم را دو بار (به كسى) قرض بدهم، در نزد من خوشتر از آن است كه آن را يك بار (و يك جا) صدقه دهم.
5- هر روز ثواب يک دينار.
اگر بدهکار توانايي پرداخت بدهي را در موعود مقرر نداشته باشد نميتوان او را تحت فشار قرار داد و در پرداخت آن او را مجبور کرد چنان که رسول گرامي اسلام (ص) فرمود: «كَمَا لَا يَحِلُّ لِغَرِيمِكَ أَنْ يَمْطُلَكَ وَ هُوَ مُوسِرٌ فَكَذَلِكَ لَا يَحِلُّ أَنْ تُعْسِرَهُ إِذَا عَلِمْتَ أَنَّهُ مُعْسِر» (همان) همان طور كه براى كسى كه از تو قرض مىگيرد، جايز نيست كه در صورت توانائى در بازدهى قرض خود تعلل كند و آن را به تأخير بيندازد، همچنين براى تو جايز نيست- اگر بدانى كه او در مضيقه و تنگدستى است- او را (در پرداخت بدهى خود) در فشار قرار دهى و از او مطالبه كنى.
پس از او جانب خدا در امان است، حال اين سوال پيش خواهد آمد که آيا در مدت هم چيزي عايد قرض دهنده خواهد شد؟ خوب است جواب را امام جعفر صادق (ع) بشنويم که فرمود: «مَنْ أَقْرَضَ قَرْضاً فَضَرَبَ لَهُ أَجَلًا فَلَمْ يُؤْتَ بِهِ عِنْدَ ذَلِكَ الْأَجَلِ فَإِنَّ لَهُ مِنَ الثَّوَابِ فِي كُلِّ يَوْمٍ يَتَأَخَّرُ عَنْهُ ذَلِكَ الْأَجَلُ مِثْلَ صَدَقَةِ دِينَارٍ وَاحِدٍ فِي كُلِّ يَوْم» (همان) كسى كه مالى را به كسى وام دهد، و مدتى براى (پرداخت) آن معين كند، و آن قرض در مدّت معيّن وصول نگردد، به ازي هر روز تأخير، ثواب يك دينار صدقه را براى او خواهد داشت.
6- تابلوي در بهشت.
معمولاً در روي درها پيامهاي اصلي و نکات مهم صاحب آن نوشته ميشود مانند «بدون هماهنگي واردنشويد»، «ورود ممنوع»، «فشاردهيد»، «خوش آمديد» و... روي در بهشت نيز پاداش يک عمل ارزشمند به نام قرضالحسنه نوشته شده است که هم خود آن پيام گوياي ارزش والاي آن عمل نيک است و همچنين تابلو کردن آن را بر در بهشت نشانگر اهميت ويژهاي آن است. امام صادق (ع) فرمود: «على باب الجنّة مكتوب القرض بثمانية عشر و الصّدقة بعشرة و ذلك أنّ القرض لا يكون إلّا لمحتاج و الصّدقة ربّما وقعت في يد غير محتاج» (28) بر در بهشت نوشته شده است: قرض، هيجده برابر و صدقه ده برابر پاداش دارد، و اين بدان سبب است كه قرض، تنها براى نيازمند است، ولى صدقه بسا در دست كسى قرار مىگيرد كه نيازمند نيست.
7- از نکات اصلي کتابهاي آسماني.
براساس تاريخ سنت قرضالحسنه در بين امتهاي پيشين نيز معمول بوده است و مورد توصيهاي خداوندمتعال بوده است قرآن کريم نيز اين واقعيت خبر ميدهد و قرضالحسنه يکي ازپيام ها ونکات کليدي اديان الهي و کتب آسماني بوده است چنانکه مرويست كه روزى حضرت صادق (ع) بيكى از شاگردان خود فرمود: از من (در اين مدت) چه چيز ياد گرفتهاى و چه فائده از كسب علوم و احاديث برده و فرا گرفتهاى كه به كار آخرت تو آيد؟ عرض كرد:هشت مطلب مهم، فرمود: بيان كن؟ عرض كرد: [....] چهارم- ديدم هر كسى هر چه را بدست آورد و جلب توجهش را نمود در حفظ آن ميکوشد و مانع اتلاف آن مىشود (و به خالت از انفاق دارد) و مىبينم كه خداى تعالى ميفرمايد: مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضاعِفَهُ لَهُ وَ لَهُ أَجْرٌ كَرِيمٌ (حديد/57) كيست كه به خدا قرضالحسنه دهد تا خدا به رايش به چندين برابر بيفزايد و پاداشى با لطف و كرامت به او عطا فرمايد، و دوست داشتم كه آنچه را دارم مضاعف و چند مقابل شود، پس در راه خدا انفاق ميکنم تا اينكه ذخيره روز حاجت من باشد، فرمود:أحسنت و اللَّه. آنگاه حضرت در خاتمه فرمود: به خدا قسم موضوع اصلى تورات و انجيل و زبور و قرآن همين هشت چيز است. (29).
8- قرض دادن فرصت وغنيمت است.
بدون ترديد تمام اوقات عمر انسان ارزشمند و گوهر گرانبهاست به قول پروين اعتصامي: گوهرعمربدين خيرگي ارزان مفروش آخر اين عمر گرانمايه بهايي دارد اما برخي فرصتها طلايي و بسيار قيمتي است از نظر امير المؤمنين علي (ع) قدرت و توانايي بر قرض دادن به بندگان خدا يک فرصت طلايي به حساب ميآيد که بايد آن را غنيمت شمرد لذا فرزند برومندش امام حسن (ع) سفارش ميکند: «و اغتنم من استقرضك في حال غناك، ليجعل قضاءه لك في يوم عسرتك».(30) حضرت علي در يکي از سفارشهاي خويش به فرزندش امام حسن (ع) فرمود: كسى را كه در حال بىنيازى تو از تو قرض مىخواهد تا در روز تنگدستى تو باز پس دهد، غنيمت بشمار. امام صادق (ع) نيز توان قرض دادن و پاسخ مثبت دادن به دست نيازمند و محتاج را يک فرصت خوب و غنيمت ميشمارد که داراي اجر وپاداش عاجل و زودرس خواهد بود لذا ميفرمايد: «قَرْضُ الْمُؤْمِنِ غَنِيمَةٌ وَ تَعْجِيلُ خَيْرٍ إِنْ أَيْسَرَ أَدَّاهُ وَ إِنْ مَاتَ احْتُسِبَ مِنْ زَكَاتِهِ» (31) قرض دادن به افراد مؤمن، غنيمتى است كامل با اجر و پاداشى عاجل: اگر گيرنده قرض به دولت و ثروت برسد، قرض تو را مىپردازد، و اگر بميرد، مبلغ قرض را از بابت زكات فريضه محسوب مىكنى.
9- باعث کمال ايمان.
نامه كه حضرت صادق (ع) به اصحاب خود مرقوم فرمود:
.... هر كه دوست دارد كه خدا ايمانش را كامل گرداند تا به راستي و حقيقت مؤمن باشد پس بايد از خدا بترسد روى آن شروطى كه خدا بر مؤمنان شرط فرموده، چون كه خدا شرط كرده كه با داشتن ولايت او و ولايت رسولش و ولايت امامان مؤمنين: نماز را به پا دارند، و زكاة بپردازند، و در راه خدا «بدون سود وام» دهند، و از زشتيها دورى كنند چه در عيان باشد و چه در نهان، و چيزى از محرمات نيست جز آنكه در (اين قسمت از) گفتار خدا (كه فرمود از فواحش عيان و نهان اجتناب كنيد) داخل گردد پس هر كس ميان خود و خدا از روى اخلاص ديندارى كند، و به خود اجازه ندهد كه چيزى از اينها را واگذارد چنين كسى در نزد خدا در زمره حزب پيروز او خواهد بود و از مؤمنين حقيقى به شمار رود...( 32).
آثار امتناع از قرض دادن به مؤمن.
همانطور که در آيايت و روايات براي قرض دادن براي مردم وکارگشايي از بندگان خدا توصيه وتأکيد شده و براي آن پاداش فروان را بيان ميدارد متقابلا براي کساني قدرت وتوانايي دارند اما با اين سنت حسنه و فرهنگ سازنده اسلامي همکاري نکرده و يا موانع ايجاد ميکنند با آثار زيانبار و عواقب دردناکي مواجه خواهند شد.
1- محروميت از بوي بهشت.
همه انسانهاي عاقل مشتاق بهشتند و از خداي خويش ارزو و مناجات ميکنند که در عالم آخرت بهشت را نصيبشان فرمايد لذا برخي کساني که لياقت نداشته و بد بخت هستند از اين نعمت الهي محروم ميشود و يکي از کساني خيل بيچاره وبدبخت است کسي است که برادر مسلمانش محتاج باشد و دست نياز به سوي او دراز کرده، درخواست قرض وهمکاري نمايد ولي او در حال که قدرت و توانايي دارد از همکاري با او و قرض دادن امتناع ميورزد، زيرا چنين فردي از بوي بهشت که يک ساله را استشمام ميشود محروم است پيامبر بزرگوار اسلام ميفرمايد: «من احتاج إليه أخوه المسلم في قرض و هو يقدر عليه فلم يفعل حرّم اللَّه عليه ريح الجنّة» (33): هر كس برادر مسلمانش در مورد وامى به او احتياج داشته باشد و او توانائى بر آن وام داشته باشد و وام ندهد، خدا بوى بهشت را بر او حرام خواهد كرد.
2- مورد سرزنش دوزخ.
بر اثر برخي گناهان خداي سبحان بنده گنهکار را عذاب روحي و جداني ميدهد که در آن صورت بيشتر مورد اذيت قرار خواهد گرفت زيرا عذاب وجدان ودرد روحي درد ناکتر از عذاب جسمي است. يکي از کساني در روز قيامت عذاب روحي خواهد داشت و مورد سرزنش وتوبيخ جهنم قرار ميگيرد توانگري است که نيازمندي دست نياز به سوي دراز کرده ودرخواست قرض نمايد ولي او دست رد بر سينه او ميزند و از دادن قرض امتناع ميورزد.
رسولخدا (ص) ميفرمايد: «دوزخ در قيامت با سه كس سخن گويد (وسرزنش نمايد): پادشاه، دانا وتوانگر، به پادشاه گويد: اى آنكه خدا ترا پادشاهى داد ولي تو داد نكردى پس او را همانند پرندهاي که دانه كنجد را فرو برد در خودش فرو برد. دوم به دانا گويد: اى كسي که نزد مردمان خودستايى مىكردى ولي با خدايت به سركشى و نبرد پرداختي، پس او را نيز فرو خورد. آنگاه به توانگر گويد: اى كه خدا به تو از جهان فراخى داد (ونعمت ارزاني داشت) هر گاه كسى از تو کوچکترين وامي خواست ندادى و تنگ چشمى كردى او را نيز فرو برد».(34).
از مجموع آيات وروايات جايگاه عالي سنت نيکوي «قرضالحسنه» و آثار ارزنده اين مهم در زندگي دنيا وجهان پس از مرگ روشن ميشود و براي کساني که توانايي دارند ولي از انجام اين عمل نيکو و سازنده امتناع ميورزند عذاب سخت و دردناکي توام با خواري وزبوني را در انتظار خواهد داشت.
قرض از منظر امام رضا (ع)
هرچند رواياتي از رسول خدا (ص) و برخي امامان معصوم (ع) پيرامون موضوع مقاله در اين نوشتار آورده شد، اينک در اين قسمت رواياتي از امام رضا (ع) به تناسب موضوع دراين مختصر به طور جدا گانه آورده ميشود.
1- [فقه الرضا عليه السلام] رُوِيَ «أَنَّ أَجْرَ الْقَرْضِ ثَمَانِيَةَ عَشَرَ ضِعْفاً مِنْ أَجْرِ الصَّدَقَةِ لِأَنَّ الْقَرْضَ يَصِلُ إِلَى مَنْ لَا يَضَعُ نَفْسَهُ لِلصَّدَقَةِ لِأَخْذِ الصَّدَقَةِ». (35).
در کتاب فقه الرضا (ع) آمده است: پاداش قرض هيجده برابر و دوچندان پاداش صدقه است چون قرض به دست کسي ميرسد که خودش را براي خواستن صدقه وگرفتن آن خوار نميسازد. در اين حديث ضمن اين که افزون بودن پاداش قرض بر صدقه را بيان ميدارد تعليلي که براي آن به کار برده ميشود بسيار زيبا وجالب به نظر ميرسد گويا حضرت ميفرمايد قرض در دست افراد بلند همت و آزاد منشي قرار ميگيرد که نفسشان را براي درخواست مجاني و رايگان از مردم خوار نميسازند و دست به گدايي دراز نميکنند؛ و به بيان ديگر قرض عوض دار همرا ه با عزت را از بخشش رايگان توام با درخواست و ذلت از مردم ترجيح ميدهند.
2- سُئِلَ عَنِ الرِّضَا ع مَا حَقُّ الْمُؤْمِنِ عَلَى الْمُؤْمِنِ فَقَالَ إِنَّ مِنْ حَقِّ الْمُؤْمِنِ عَلَى الْمُؤْمِنِ... وَ مَنْ أَقْرَضَ مُؤْمِناً قَرْضاً يُرِيدُ بِهِ وَجْهَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ حُسِبَ لَهُ ذَلِكَ به حساب الصَّدَقَةِ حَتَّى يُؤَدِّيَهُ إِلَيْهِ. (36). از امام رضا(ع) سوال شد که حق مؤمن بر مؤمن ديگر چيست؟ حضرت فرمود حق مؤمن برمؤمن... و هرگاه کسي مؤمني را قرض دهد و در ان رضاي خداوند تبارک وتعالي را در نظر گيرد تا زماني که آن مال بر نگشته به عنوان صدقه محسوب ميشود. حضرت در اينجا بعد از قرض دادن بلا فاصله به شرط مهم آن اشاره نموده ميفرمايد «يُرِيدُ بِهِ وَجْهَ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ» از اين بيان حضرت معلوم قرض وقتي ارزش دارد که براي رضاي خدا باشد و اگر قرض که توام با منت وآزار بود و يا همراه ربا و ريا بود و يا هر انگيزهاي غير خدايي ديگر را داشته باشد از اين پاداش بر خوردار نخواهد بود.
3- فِقْهُ الرِّضَا (ع) رُوِيَ «مَنْ أَقْرَضَ قَرْضاً وَ ضَرَبَ لَهُ أَجَلًا فَلَمْ يُرَدَّ عَلَيْهِ عِنْدَ انْقِضَاءِ الْأَجَلِ كَانَ لَهُ مِنَ الثَّوَابِ فِي كُلِّ يَوْمٍ مِثْلَ صَدَقَةِ دِينَار» (37) در کتاب فقه الرضا (ع) آمده کسي که قرض بدهد و براي آن مدت تعيين کند اما (بدهکار) نتواند آن را در آن مدت پرداخت نمايد براي قرض دهنده در ازي هر روز آن، ثواب صدقه به مبلغ يک دينار خواهد بود. از اين فرمايش امام (ع) چنين بر ميآيد قرض که در آن مدت تعيين ميشود هيچ اشکالي ندارد و بعد از اتمام مدت، قضيه مهمتر ميشود لذا براي مدارا و مهلت دادن بدهکار بعد اتمام مدت، ثواب ويژهاي به صورت روز شمار عنايت خواهد شد و آن اجر و پاداش صدقه دادن يک دينار در راه خدا خواهد بود و چنين پاداشي به صورت روز شمار از اهميت آن حکايت دارد.
4- امام رضا (ع) در فلسفه حرمت ربا ميفرمايد: «علّة تحريم الرّبا، إنّما نهى اللَّه عزّوجلّ عنه، لما فيه من فساد الأموال [...] فحظر اللَّه- تبارك و تعالى- على العباد الرّبا، لعلّة فساد الأموال، كما حظر على السّفيه أن يدفع إليه ماله لما يتخوّف عليه من إفساده حتى يؤنس منه رشدا ... و علّة تحريم الرّبا بالنّسيئة، لعلّة ذهاب المعروف، و تلف الأموال، و رغبة النّاس في الرّبح، و ترکهام القرض و صنائع المعروف؛ و لما في ذلك من الفساد و الظّلم و فناء الأموال» (38).
خداى بزرگ بدان جهت ربا را نهى كرده، كه مايه تباهى اموال است [....]. اين است كه خداوند متعال ربا را از جهت فسادى كه در اموال پديد مىآورد حرام كرده است، به همان گونه كه دادن مال شخص سفيه را به دست او حرام كرده است، چه در اينجا نيز بيم فاسد شدن مال مىرود، و تا زمانى كه به رشد برسد چنين است؛ و علّت تحريم ربا در تأخير پرداخت بدهى نيز، از بين رفتن معروف و نيكى است، و تلف شدن اموال، و تمايل پيدا كردن مردمان به ربح (بهره)، و ترك وام دادن و به كار نيكو پرداختن؛ و اينها همه سبب فساد است و ظلم و نابودى اموال مردمان.
از اين فرمايش حضرت به خوبي ميتوان دريافت که يکي از اهداف اصلي ترويج فرهنگ قرضالحسنه مبارزه با مفاسد اقتصادي و ضايع شدن اموال مردم است، فرهنگ قرضالحسنه بايد در جامعه زنده و احيا گردد تا سيستم خانمان سوز وجامعه بر انداز ربا و ربا خواري که درست در نقطه مقابل قرض قرار دارد از بين برود و جامعهاي به سوي پيشرفت و تعادل و شکوفايي اقتصاد خواهد رفت که بين مردم آن روحيهاي عطوفت، همکاري، ايثار و احسان حاکم باشد.
نتيجه
سنت قرضالحسنه در اديان الهي و به ويژه دين اسلام جايگاه بسيار عالي و پاداش فراوان دارد به طور که خداي متعال براي تشويق و ترغيب به اين مهم با تعابير بسيار عالي، خودش را بي واسطه طرف دريافت کننده قرض مطرح نموده و برايپاداش و محفوظ بودن آن عمل نيک بيان تضميني ارائه نموده است.
با ايجاد و توسعهاي فرهنگ قرضالحسنه علاوه بر اين که آثار و برکات فراوان آن را در زندگي خويش تجربه خواهد نمود، ميتوان براي پيشرفت و شکوفايي جامعه نيز کمک کرد زيرا در جامعهاي که دستگيري و گار گشايي از همديگر رايج باشد روحيهاي ايثار، فداکاري، احسان و نوع دوستي تقويت مييابد آن گاه با قرض دادن به افراد، و يا ايجاد وکمک به صندوقهاي قرضالحسنه زمينهاي اشتغال، ازدواج و دهها همکاري مفيد ديگر براي جوانان نيازمند و خانوادههاي تهي دست فراهم نمايد و از طرفي ديگر با گسترش سنت خوب قرضالحسنه، بساط چپاولگري ربا و ربا خواري و دهها مفاسد مالي ديگر کم کم از بازار مسلمين برچيده خواهد شد در نتيجه ميتوان فاصله بين ثروتمند و فقير را تقليل بخشيده و جامعه را به سوي فضاي سالم مالي و اعتدال اقتصادي سوق داد.
پي نوشت ها :
1. (ترجمه مجمع البيان في تفسير القرآن، ج3، ص73()
2. (پرتوى ازقرآن، ج2، ص: 175).
3. (همان ج 2، ص 432).
4. (تفسيرنمونه، ج 23 ص 323).
5. .(تفسيرنمونه، ج 23، صص 35،36،37).
6. (ترجمه مجمع البيان في تفسير القرآن، ج3، ص 73).
7. (ميزان الحکمهي، ج 9 ص 396).
8. (تفسيرنمونه، ج 2، ص 225).
9. (ثواب العمال و عقاب الاعمال، ص 139):
10. (وسائل الشيعه، ج 13، ص 77).
11. (قرضالحسنه، ص 45).
12. (ثواب العمال و عقاب الاعمال، ص 139).
13. (ثواب الاعمال و عقاب العمال، ص 138).
14. (ترجمه الحکم الزاهره ص 670).
15. (ترجمه ارشادالقلوب، ج 2، ص 258).
16. (الحياهي، ج 6، ص 152).
17. (من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 58 و گزيده کافي، ج 3،ص72)
18. ترجمه روضه کافي، ج 1، ص 14
19. (بحارالانوار ج 103 ص 138).
20. (ترجمه خصال، ج 1، ص 88).
21. (بحارالانوار، ج 100 ص 140).
22. (بحارالانوار، ج 71 ص 233).
23. (مستدرک الوسائل، ج 13، ص 396).
24. (الحياه، ج 4 ص 461.).
فهرست منابع.
* قرآن کريم.
*نهج البلاغه.
3- آرام، احمد، 1380 ش، ترجمه الحياهي، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى.
2- ابراهيمي، محمدحسين، چاپ سوم 1378، قرضالحسنه، قم، دفتر تبليغات اسلامي.
3- ابن منظور، چاپ سوم 1414 ق، لسان العرب، بيروت، دارصادر.
4- انصارى، على، چاپ دوم 1375 ش، ترجمه الحكم الزاهرة، قم، مركز چاپ و نشر سازمان تبليغات اسلامى.
5- بندرريگى، ابراهيم چاپ سوم 1379 ش، ترجمه ثواب الاعمال، قم انتشارات اخلاق.
6-بهبودي، محمدباقر، چاپ اول 1363 ش، گزيده كافى، تهران، مركز انتشارات علمى و فرهنگى.
7- رسولى محلاتى سيد هاشم چاپ اول - روضه كافى، تهران، انتشارات علميه اسلاميه.
8-شيخ حر عاملى،1409 ق، وسائل الشيعة، قم، مؤسسه آل البيت عليهمالسلام.
9-شيخ صدوق،1406 ق، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، قم، انتشارات دار الرضى.
10- شيخ صدوق، 1413 ق منلايحضرهالفقيه قم انتشارات جامعه مدرسين.
11- طالقانى، سيد محمود،1362، ش، پرتوى از قرآن، تهران، شركت سهامى انتشار.
12- طيب، سيد عبد الحسين، چاپ دوم، 1378 ش. اطيب البيان في تفسير القرآن، تهران، انتشارات اسلام.
13- علامه مجلسى،1404 ق، بحار الأنوار، لبنان، مؤسسة الوفاء بيروت.
14-علامه مصطفوي،2009 م، التحقيق، لندن، انتشارات علامه مصطفوي.
15-مترجمان، چاپ اول 1360 ش، ترجمه مجمع البيان في تفسير القرآن، تهران، انشارات فراهاني.
16--مترجمان،1377 ش تفسير هدايت، مشهد، بنياد پژوهشهاي اسلامى آستان قدس رضوى.
17- محدث نورى،1408 ق، مستدرك الوسائل، قم، مؤسسه آل البيت عليهم السلام.
18- محمدي ري شهري، محمد، چاپ دوم 1385، ميزان الحکمه، مترجم حميد رضا شيخيف قم، دارالحديث.
19- مدرس گيلانى، چاپ اول 1362 ش، ترجمه خصال، تهران، سازمان چاپ و انتشارات جاويدان.
20 مسترحمى، سيد هدايت الله، چاپ سوم 1349 ش، ترجمه ارشادالقلوب، تهران، انتشارات مصطفوى.
21- مكارم شيرازى، ناصر،1374 ش، تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الإسلامية.
22- موسوي همداني، سيدمحمدباقر، چاپ اول 1374 ش ترجمه الميزان، قم، دفتر انتشارات اسلامى جامعهى مدرسين حوزه علميه. /ع