جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
زمين شناسي ساختماني
-(9 Body) 
زمين شناسي ساختماني
Visitor 536
Category: دنياي فن آوري

فصل اول - ساختمان هاي گنبدي

بطور کلي ، ساخت هاي گنبدي را مي توان بعنوان ساختهايي تعريف کرد که در نتيجه نيرو هاي قائمي – که از پائين به بالا اثر مي کنند – تشکيل مي شوند . بديهي است که در اينجا ، مقصود آن دسته از ساختمان هاي گنبدي شکلي است که تشکيل انها ، غير از عوامل تکتونيکي بوده است و از جمله مهم ترين انها ، مي توان گنبد هاي نمکي را نام برد . مقطع اين ساختمانها دايره اي است و در مواردي که محيط اطراف انها متجانس نباشد ، ميدان تنش حاصله نيز متجانس نبوده و ممکن است مقاطع انها غير دايره اي باشد . در مجموع مي توان گفت که اين ساختمانها زماني تشکيل مي شوند که در زير طبقات ناحيه اي ، لايه اي که خاصيت تغيير شکل پلاستيک عالي دارد که ( مثل نمک ، گچ و بعضي انواع رس ها) موجود است . هرگاه اين طبقه پلاستيک ، به علتي تحت فشار واقع شود ، به علت وضعيت خميري ، اين فشار را به حالت هيدرواستاتيک به تمام نقاط منتقل مي کند و در حالتي که در قسمتي از لايه ها نقطه موجود باشد . به سمت بالا حرکت کرده و ساخت گنبدي را بوجود مي اورد . عامل تنش متفاوت است و در مورد نمک ، اختلاف وزن مخصوص قابل توجه بين نمک و سنگهاي اطراف سبب حرکت نمک به سمت بالا مي شود .

ساختمان گنبد هاي تبخيري ( گنبد هاي نمکي)

گنبد هاي تبخيري عموما از جني نمک است و ندرتا ممکن است از ژيپس يا انيدريت تشکيل شوند . اين ساختمان ها به شکل گبند هاي مجزا و يا به صورت هسته تاقديس ها ديده مي شوند . اين گنبد ها از نظر اقتصادي اهميت زيادي دارند زيرا اين ساخت ها عموما نفت گير ها را بوجود مي اورند و از سوي ديگر منابع گوگرد و نمک نيز قابل توجه است .

شکل گنبد هاي نمکي

هسته گنبد هاي نمکي از نمک تشکيل و تزريق ان به زير سنگهاي اطراف سبب تغيير شکل انها مي شود . هسته گنبد ، کم و بيش دايره اي و در بعضي موارد بيضوي طويل است . بعضي از گنبد هاي نمکي در سطح زمين بيرون زدگي دارند و گنبد هاي انها مشخص است بطوري که ارتفاع انها نسبت به زمين هاي اطراف به 13 متر و در مواردي نادر به 25 متر مي رسد . عمق گنبد هاي نمکي هم متفاوت است . بر اساس اطلاعات حاصله از تحقيقات ژئوفيزيکي و گمانه هاي اکتشافي دربسياري حالات ، عمق انها بر چند کيلومتر مي رسد . شکل خارجي توده نمک ، همواره مخروطي و گنبدي نيست و در بعضيموارد شکل توده هاي ديواره مانند است . گاهي نيز به شکل توده هاي استوانه اي است .

ترکيب گنبد ها

معمولا قسمت اصلي گنبد هاي تبخيري را نمک تشکيل مي دهد و چند در صدي نيز ممکن است از انيدريت باشد .

ساختمان داخلي گنبد ها

ساختمان داخلي داراي شکل هاي متفاوتي است و به صورت لايه لايه تا توده هاي نامنظم ديده مي شود . عموما چين خوردگي در همي دارد . در قسمت هايي که لايه ها مشخص اند ، شيب زيادي دارند و در پاره اي حالات نيز قائم است .

پوشش رسي

بعضي از گنبد هاي مکي توسط پوششي از شيل و يا ساير سنگهاي رسي احاطه شده است . در بعضي موارد قشر هاي کنگلومرا نيز ممکن است ديده شود .

ساختمان سنگهاي رسوبي اطراف گنبد هاي نمکي

اين سنگها به شکل گنبد يا تاقديس در مايند . در بعضي موارد ، لايه بندي سنگها رسوبي روني توده نمک ، به موازات فصل مشترک نمک و سنگهاي درونگير است که اين قبيل گنبد هاي سوراخ نکننده معروف است . علت ايجاد وضعيت بدين خاطر است که گنبد هاي نمکي ، قبل از رسوب سنگهاي رويي بوجود امده و در معرض فرسايش قرار گرفته است و بدين ترتيب اين گنبد ها نير در اعماق لايه هاي اطراف خود متقاطع اند .

تکامل ساختمان گنبد ها

در بعضي موارد با بررسي وضعيت طبقات درونگير گنبد ها زمان تشکيل انها را مشخص کرد .

ناوديس حاشيه اي گنبد هاي نمک

يکي از پديده هايي که معمولا همراه با گنبد هاي نمکي ديده مي شود ، ناوديس حاشيه اي انهاست . بطوري که ذکر شد مکي که گنبد هاي نمکي را بوجود مي اورد ، از نزديکترين قسمت هاي لايه اصلي نمک به گنبد تامين مي شود . اين امر سبب نازک شدن لايه نمک در اطراف توده و در مرحله بعد باعث فرونشيني طبقات رويي و در اين قسمت و ايجاد ناوديس حاشيه اي مي شود .

اهميت اقتصادي گنبد هاي نمک

اين گنبد ها از نظر اقتصادي اهميت زيادي دارند .و در بسياري موارد ، ساختمان تاقديس سنگهاي روي گنبد هاي نمکي ، نفتگير هاي اقتصادي را تشکيل مدهد و گاهي نيز اين امر در پوشش سنگ گنبد ها به چشم مي خورد بعلاوه در بسياري حالات ، کانسار هاي ارزشمند گوگرد در داخل پوشش سنگها ديده شده است .

فصل دوم – مشخصات تکتونيکي زمين

پوسته زمين همواره تحت تاثير عوامل تکتونيکي است .

حرکات کوهزايي و خشکي زايي

حرکات پوسته زمين را مي توان به دو دسته کلي تقسيم کرد :

حرکات کوهزايي و خشکي زايي

حرکات کوهزايي به ان دسته از حرکات پوسته اطلاق مي شود که سبب تغيير شکل سريع توده هاي عظيم سنگها مي شود و مدت زمان تاثير ان در مقياس زمين شناسي ، کوچک و شدت ان زياد است ، اين گونه حرکات يبب گسل ها ، چين ها و کوها مي شود . حرکات خشکي زايي حرکاتي از پوسته زمين را شامل مي شود که مدت تاثير شان زياد و شدت انها کم است ازجمله اين حرکات مي توان پائين رفتن پوسته و تشکيل حوضه ها و نيز بالا امدن قسمت هايي را نام برد . حرکات خشکي زايي سبب پيشروي و پسروي دريا ها مي شود .
در مورد حرکات کوهزايي اصطلاحات زير وجود دارد :
الف ) فاز کوهزايي : تغيير شکل هايي که طي فاصله زماني محدود و معيني انجام مي گيرد بدين نام خوانده مي شود .
ب ) پريود کوهزايي : چند فاز کوهزايي متوالي ، بنام پريود کوهزايي ناميده مي شود .
ج ) کوهزايي با سلسله جبالي : اين نام به منطقه نسبتا باريکي که تغيير شکل پيدا کرده اطلاق مي شود .
د ) کمربند کوهزايي : به مجموعه چند سلسه جبال که از نظر تکتونيکي به هم وابسته و طي يک کوهزايي چين خوردگي پيدا کرده اند ، کمر بند کوهزايي گفته مي شود .
بطور کلي تغيير شکل پوسته زمين را مي توان در نتيجه تجمع تنش دانست که به مرور در سنگ ذخيره مي شود و هنگامي که ميزان تنش از حد الاستيک سنگ تجاوز کند ، تغيير شکل دايمي ان را سبب مي شود . بدين ترتيب لحظه شروع تغيير شکل سنگها به نحوه اعمال نيروها و نيز به مشخصات مکانيکي انها بستگي دارد .
حرکات خشکي زاييبه حرکات ارام پوسته که در طول مدت زمان طولاني تاثير مي کند، اطلاق مي شود . بطور کلي اين حرکات به پائين رفتن تدريجي کف حوضه ها و يا بالا امدگي ارام قسمت هايي از پوسته گفته مي شود .
بنا به عقيده بعضي از دانشمندان اين دو دسته حرکات ياد شده را نبايستي از يکديگر جدا کرد بلکه حرکات خشکي زايي نيز دسته ديگري از حرکات کوه زايي ، منتها با شدت کم است .

ايزوستازي

اجزاي مختلف پوسته زمين مثل کوهها ، دشت ها و دريا ها ، به صورت فرو رفتگي هاي نامنظمي که در قسمت بالايي پوسته قرار گرفته ، نيستند بلکه تمام اين اجزا به حالت تعادل نسبي قرار دارند که اين امر به کاهش يا افزايش وزن مخصوص و نيز تغيير ضخامت انها حاصل مي شود . مطابق نظريه ايزوستازي در زير سطح زمين ، سطحي به موازات زمين سطح زمين وجود دارد که فشار وارده از کوهها ، دشتها و دريا ها در ان سطح مساوي است . اين سطح بنام سطح تعادل يا سطح ايزوستازي ناميده مي شود .

توزيع قاره ها و اقيانوس ها در زمين

بيش از 70% سطح زمين بوسيله اقيانوس ها پوشيده شده و هر يک از سه اقيانوس عمده (کبير ،اطلس ، هند ) به تنهايي از وسعت قاره اوراسيا بزرگتر است . توزيع قاره ها در سطح زمين يکنواخت نيست و قسمت اعظم انها در قسمت خاصي از ان متمرکز شده است بطوري که اگر قطري از زمين را که اسپانيا و نيوزلند را بهم وصل مي کند در نظر بگيريم بيش از 81% تمام خشکي هاي زمين و نيمکره اي قطب ان اسپانيا است قرار مي کند . 47% نيمکره ياد شده را خشکي و 53 % ان را دريا تشکيل مي دهند . در صورتي که نيمکره مقابل ان حاوي 11% خشکي و 89% اب است .

ساختمان سطح زمين

يکي ديگر از مسايل مهم تکتونيکي زمين ، وضعيت پستي و بلندي هاي سطح زمين و نحوه توزيع انها ست . از نقطه نظر تکتوکنيکي ، سطح زمين را مي توان به واحد هاي مختلفي تقسيم کرد که اين واحد را در فصل بعدي بررسي خواهيم کرد .سطح زمين را مي توان به سه قسمت کلي قاره ها ، حوضه اقيانوس ها و حاشيه قاره ها تقسيم کرد .
هر چند در وحله اول به نظر مي رسد که سواحل دريا ها را بايستي فصل مشترک حوضه اقيانوس ها و قاره ها در نظر گرفت ، اما اين فصل مشترک ، مرز واقعي دريا هاو قاره ها نيست . در حقيقت قسمت قابل توجهي از قاره ها در ناحيه فلات قاره اي و شيب قاره اي – که وسعت انها بالغ بر 10.9% درصد کل سطح زمين و 25% سطح قاره هاست – در زير اب قرار دارد . بدين ترتيب ، مرز واقعي قاره ها و حوضه اقيانوسها را بايستي در محل شيب قاره اي در نظر گرفت .

فصل سوم – واحد هاي مهم تکتونيکي زمين

در سطح زمين واحد هاي تکتونيکي مهمي وجود دارد که مي توان انها را به سه دسته زير تقسيم کرد :
الف ) واحد هاي مربوط به قاره ها مثل کراتن ها ، پلاتفرم ها و کمربند هاي چين خورده .
ب ) ژئوسينکلين ها .
ج ) ويژگي هاي تکتونيکي اقيانوس ها مثل سلسه جبال هاي کف اقيانوس و تراشه هاي ان .
در اين فصل اين قسمتها را مورد بررسي قرار خواهيم داد .

واحد هاي تکتونيکي قاره ها

از نظر تکتونيکي ، قاره ها را مي توان به دو قسمت عمده بنام هاي مناطق ارام و پيدار و مناطق فعال تقسيم کرد .
منطق ارام عبارتند از قديمي ترين و پايدارترين قسمت قاره ها هستند که تقريبا در تمام قاره ه وجود دارند و پس از پر کامبرين به جز فرسايش ، تغييرات عمده ديگري را متحمل نشده اند . قسمت پيدار قاره ه تحت عناوين مختلفي نامگذاري شده است . بعضي ها اين قسمت ها را بنام کراتن مي خوانند . عده اي ديگر ، اين مناطق را بنام پهنه هاي قديمي نامگذاري کرده اند . قسمت مرکزي نواحي پايدار سپر نام دارد . سنگهاي اين قسمت از قاره ها ، مرکب از شيست و سنگهاي دگرگوني پر کامبرين است . که بوسيله گرانيت و سنگهاي اذرين پوسته زمين در نظر گرفت که بوسيله لايه نازکي از سنگهاي رسوبي اتشفشاني ، پوشيده شده است .زمان تشکيل پي سنگهاي نواحي ارام زمين (3.8 تا 3.5 ميليارد سال قبل ) و سنگهاي جوانتري که مربوط به 2تا1.8 ميليارد سال هم باشد نيز وجود دارد . براساس مطالعات انجام شده ، پي سنگهاي نواحي پايدار را مي توان مرکب از دو قسمت مجزا در نظر گرفت . قسمت اول ، توده هاي عظيم سنگهاي اذرين ، دگرگوني و رسوبي متعلق به ارکئن است و قسمت دوم ، توده هاي چين خورده جوانتر متعلق به الگونکين را شامل مي شود که در لابه لاي قسمت اول به صورت نوارهايي به چشم مي خورد .

نواحي فعال قاره ها

براي بررسي نواحي فعال قاره ها نحوه توزيع اتشفشان ها ، زلزله ها ، کمربند هاي چين خورده و سلسله جبال ها را مورد بررسي قرار مي دهيم .
الف ) توزيع اتشفشان ها – تاکنون در حدود 800 اتشفشان ، که در گذشته و حال فعال بوده يا هستند ، شناخته شده است . بيش از 75% اين اتشفشان ها در منطقه اطراف اقيانوس کبير ، که بنام کمربند اتش معروف است ، متمرکز شده اند . اين منطقه بر سلسله جبال هاي جوان غرب امريکا و قوسهاي جزيره اي اتشفشاني موجود در غرب اقيانوس کبير ، منطبق است .
ب ) توزيع زلزله ها – بطوري که مي دانيم ، زلزله ها را از نقطه نظر کانون به دسته کم عمق ، متوسط و عميق که عمق انها به ترتيب کمتر از 70 کيلومتر ، بين 70تا 300 کيلومتر و بين 300 تا 700 کيلومتر ، تقسيم مي کنند .
بطوري که ديده مي شود ، نواحي زلزله خيز ، منطبق بر مناطقي است که در انجا فعاليت اتشفشاني انجام مي شود . بيش از 80% زلزله هاي کم عمق در اقيانوس کبير اتفاق مي افتد . همين منطقه بيش از 90% زلزله هاي متوسط و تقريبا تمام زلزله هاي عميق را در بر مي گيرد .از جمله منطق ديگر زلزله خيز ، مي توان کمربند سلسه جبال هاي مديترانه اسيا را نام برد .
ج ) کوه ها – نواحي از سطح زمين که از مناطق اطراف خود مرتفع تر هستند . کوه ها بر اساس شيب ، ارتفاع و مشخصات نظير اينها به اسامي مختلفس تقسيم مي شوند .

انواع کوهها :

.1. کوهاي ناشي از چين خوردگي
.2. کوهاي ناشي از فعاليت اتشفشاني
.3. کوه هاي گسلي

ژئوسنکلين ها

ميزان نشيت کف حوضه 12 متر به ازاي هر ميليون سال است .

ساختمان ژئو سنکلين ها

قسمت هاي اصلي ژئو سنکلين ها نواحي گود ان است که معمولا در همه جا به شکل گودي طويل مي باشد . در يک ناحيه ژئو سنکلين ممکن است که چندين گودي وجود داشته باشد که معمولا تمام انها در جهت طويل اند و به وسيله گسله هايي محدود شده اند . کف قسمت اصلي ژئو سنکلين ممکن است از جنس اقيانوسي و لايه ها ي بازالت که بوسيله سنگهاي رسوبي پوشيده شده ، و يا از جنس پوسته قاره هاي باشد که در اين حالت قسمت اصلي ان از سنگهاي ضخيم ، اذرين و دگرگوني چين خورده تشکيل شده و در زير ان قشر بازالتي قرار دارد . در حاشيه ژئو سنکلين ها ، ممکن است قطعات به سمت بالا حرکت کنند و ژئو انتي سنکلين را بوجود اورد . در چنن مواردي ، مواد رسوبي و اتشفشاني که در گود هاي رسوب کرده اند . چين خوردگي پيدا مي کنند وبدين ترتيب گودي ژئوسنکلين به شکل ناوديس شکنجي ، در مي آيد . از جمله ديگر قسمت هاي مهم ژئو سنکلين ها ، حوضه هاي کوهزايي آنهاست .

انواع ژئو سنکلين ها

الف ) ميوژئوسنکلين - اين نام به آن دسته از ژئو سنکلين ها اطلاق مي شود که تقريبا تمام نهشته هاي آن را سنگ هاي رسوبي تشکيل مي دهند . از جمله سنگهايي که در اين دسته ژئو سنکلين ها ديده مي شود مي توان از آهک ، شيل ، ماسه سنگ کوارتزي و کنگلومرا نام برد . وجود بعضي از مشخصات از جمله ترک هاي گلي ، اووليتها ، آثار آلگ ها و مشخصات مشابه ان ، مويد اين مطلب است که رسوبگذاري در ابهاي کم عمق انجام گرفته است . ندرتا ممکن است سنگ هاي اذرين نفوذي يا آتشفشاني نيز در داخل رسوبات اين دسته مشاهده مي شود .
ب ) ايوژئوسنکلين – ايوژئوسنکلين ، به نوعي ژئوسنکلين اطلاق مي شود که در آن ، بطور متناوب سنگهاي رسوبي و آتشفشاني قرار گرفته اند . ضخامت اين رسوبات به مراتب بيشتر از رسوبات ميوژئوسنکلين است . سنگهاي رسوبي اين دسته ، عموما آواري و شامل شيل ، گريواک و کنگلومراست . سنگهاي آتشفشاني آن نيز معمولا جريان هاي گدازه ، توف ، سيل و دايک هاي کم عمقي است که جنس انها غالبا آندزيت و ندرتا بازالت يا ريوليت است .
ج ) پارالياژئوسنکلين – اين نام به ان دسته از ژئو سنکلين ها گفته مي شود که در حاشيه ارام قاره ها قرار دارند . رسوبات اين حوضه ها ، گسترش وسيعي دارند و سرعت رسوبگذاري در انها به 34 متر در سال مي رسد . و معمولا در بين رسوبات ان مواد اتشفشاني وجود ندارد .

مراحل مختلف ژئوسنکلين

الف ) مرحله اصلي – فاز اوليه از مرحله اصلي ژئو سنکلين معمولا توام با تشکيل بعضي گسل هاي است که کف ان را قطع مي کند . بعضي از قطعات کف ژئو سنکلين ، از اطراف به توسط گسلها محدود شده و فرونشيني انها سبب ايجاد گودي ژئو سنکلين مي شود . مطالعه رابطه بين گسل ها و قطعات موجود نشان دهنده اين است که عامل اصل بوجود اورنده انها ، حرکات افقي يا قائمي است که در فواصل متفاوتي ادامه داشته است.
از جمله ويژگي هاي مهم گودي سنکلين ها ، سيستم گسل هاي عميق و نيز نواحي اي است که فاقد پوسته قاره اي اند . که بعد ها در طي توسعه ژئو سنکلين ها حقيقي ، سنگهاي گسل هاي عميق مربوط به قشر هاي بازالتي و يا حتي قسمت هاي بالاي گوشته ، ممکن است و در امتداد گسله ها به سطح زمين رانده شده و در انجا نمايان شود. در فاز نهايي مرحله اصلي ، تقريبا تمام گودي ژئو سنکلين از رسوبات متناوب رس و ماسه سنگ موسوم به فليش پر مي شود . در داخل اين رسوبات ، لايه هاي مارلو و کربن هاي مختلف نيز مشاهده مي گردد.
ب ) مرحله کوهزايي پس از خاتمه چين خوردگي در مرحله اصلي در اثر فرونشيني ، گوديهاي ديگري موسوم به گوديهاي کوهزايي بوجود مي ايد و در همين زمان ، بالا امدگي کوهزايي نيز تشکيل مي شود . گر چه در بعضي موارد ، اين گوديها عميق ترين قسمت ژئو سنکلين ها را تشکيل مي دهد ولي اين امر در تمام موارد صادق نيست ، گوديهاي موجود در حواشي کراتن ها از جمله معروفترين گوديهاي کوهزايي به شماره مي ايند . اين گوديها معمولا با رسوبات ضخيمي از مواد رسوبي و اتشفشاني پر مي شود.

فصل چهارم - درزه ها

درزه شکستگي است که در ان هيچ گونه جابجايي در بخش هاي طرفين شکستگي نسبت به هم رخ نداده است و يا به قدري کم است با چشم غير مسلح ديده نمي شود . در صورتي که در طرفين شکستگي رخ دهد گسل ناميده مي شود . ابعاد درزه از چند سانتي متر تا چند صد متر متفاوت است . درزه راهي براي دخول اب در سنگها بوجود مي اورد و عمل فرسايش را تسريع مي کند . دهانه بسياري از درزه ها بسته است ولي در اثر هوازدگي وسيعتر شده و در نهايت به يک شکاف باز تبديل مي گردد.

تقسيم بندي هندسي درزه ها

الف ) درزه امتدادي – نوعي درزه استه که امتداد ان موازي يا تقريبا موازي امتداد لايه بندي يا شيستوزيته طبقات اطراف مي باشد .
ب ) درزه شيبي – درزه اي است که امتداد ان موازي يا تقريبا موازي جهت شيب سطح لايه بندي يا شيستوزيته طبقات اطراف مي باشد .
ج ) درزه مايل - اگر امتداد درزه نسبت به امتداد يا جهت شيب سطح لايه بندي يا شيستوزيته سنگهاي اطراف به حالت غير مشخص باشد بدين نام خوانده مي شود .
د ) درزه طبقه اي – اگر سطح درزه موازي سطح لايه بندي سنگها باشد بنام درزه طبقه اي خوانده مي شود .

طبقه بندي بر اساس وضعيت درزه ها نسبت به هم

در اين تقسيم بندي وضعيت درزه ها نسبت به هم مورد مطالعه قرار گرفته و بر اساس ان مي توان انواع درزه هاي زير را تشخيص داد :
الف ) درزه هاي منظم – اگر درزه هاي يک منطقه با هم موازي يا تقريبا موازي باشند درزه هاي منظم خوانده مي شوند معمولا امتداد مشترک اين درزه ها امتداد محور چين خوردگي اصلي ناحيه و يا امتداد گسل هاي اصلي مي باشد .
ب ) درزه هاي نامنظم - اين درزه ها وضعيت مشخصي نداشته و بطور نامنظم پراکنده اند . معمولا مجموعه درزه هاي موازي موجود در يا ناحيه بنام يک دسته درزه ناميده مي شود و اجتماع دو يا چند دسته درزه بنام سيستم درزه خوانده مي شود .

اهميت مطالعه درزه ها

مطالعه درزه ها در بسياري از کار هاي مهندسي ضرورت دارد . مثلا هنگام استخراج سنگهاي ساختماني ، بخصوص سنگهايي که بايستي به قطعات بزرگ استخراج شود (مثل مرمر و تراورتن) ، شناسايي درزه ها محل ضروري است .
هنگام انتخاب محل تونل هاي راهسازي و معدني ، بايستي قبلا وضعيت درزه هاي محا را بررسي کرد زيرا وجود انها ، از طرفي مسايلي در امر حفر تونل بوجود مي اورد و از طرف ديگر ، نگهداري ان را مشک مي سازد . قبل از احداث سد ها نيز مطالعه درزه هاي منطقه ضروري است . هنگام پي جويي منابع معدني نيز وقوف به وضعيت درزه هاي محل ضروري است زيرا بسياري از رگه ها معدني ، از شکستدگي هاي سنگها و از جمله درزه ها تبعيت مي کنند . از نظر زمين شناسي ساختماني نيز مطالعه درزه ها اهميت شايان دارد زيرا با مطالعه اماري انها ، مي توان مشخصات تنش هاي وارده به سنگهاي ناحيه را مشخص کرد .

نتايج تحقيقات تجربي

براي تجزيه و تحليل رابطه بين نيروهاي خارجي اعمالي و درزه هاي حاصله ، نمونه هاي مختلف سنگها را تحت ازمايش هاي کششي ، فشارش ، کوپل و پيچش قرار مي دهند .

عوامل بوجود اورنده درزه ها

الف ) عوامل تکتونيکي
ب ) تنش هاي باقي مانده در زمين
ج ) انقباض
د ) حرکات سطحي زمين
فصل پنجم – گسله
تعريف گسل – گسل ها ، شکستگي هايي همراه با تغيير مکان نسبي هستند که به موازات سطح گسل انجام گرفته اند . . بعضي از گسل ها فقط چند سانتي متر طول دارند و جابجايي انها در حدود سانتي متر است ، در صورتي که گسل هايي هم با صد ها کيلومتر جابجايي در حدود چند کيلومتر و حتي دهها کيلومتر ديده مي شوند .

عناصر و ويژگي هاي گسل

الف ) شيب و امتداد گسل
در حالت کلي سطح گسل را مي توان به صورت يک سطح مستوي در نظر گرفت ، لذا شيب و امتداد ان را همانند شيب و امتداد طبقات اندازه گيري مي نمايند . در حالت کلي ، امتداد گسل ، امتداد يک خط افقي در سطح گسل است ، که مقدار ان نسبت به شمال بيان مي شود .
زاويه بين سطح افق و سطح گسل را شيب گسل مي نامند .
ب ) کمر بالا و پائين
قطعه اي واقع در بالاي سطح گسل بنام کمر بالا و قطعه پائين ان بنام کمر پائين ناميده مي شود . بديهي است اين تعاريف در مواردي صادق است که گسل قائم نباشد زيرا در اين حالت بالا و پائين صفحه گسل مفهومي نخواهد داشت .
ج ) اثر گسل
محا تقاطع صفحه گسل با سطح زمين بنام اثر گسل يا خط گسل نلميده مي شود . خط گسل در بسياري حالات يک خط مستقيم است اما در مواردي که شيب صفحه کم بوده و پستي و بلندي سطح زمين زياد باشد ، ممکن است به حالت نامنظم ديده شود .
د ) زاويه ريک يا پيچ
اين زاويه عبارت است از زاويه بين خطي که اثر حرکت گسل را در روي صفحه ان نشان مي دهد يا خط افقي که در صفحه گسل قرار دارد .
ه ) زاويه ميل
زاويه هاي بين خط موجود در صفحه گسل با صفحه افقي را زاويه ميل نامند .

تقسيم بندي هندسي گسل ها

الف ) گسل امتداد لغز
گسلي است که در ان لغزش کلي به موازات امتداد گسل مي باشد در اين حالت لغزش کلي گسل معادل لغزش امتدادي بوده و در جهت شيب ، مولفه لغزش وجود نخواهد داشت . همچنين زاويه ريک لغزش کلي در اين حالت معادل صفر خواهد بود .
ب ) گسل شيب لغز
گسلي است که در ان لغزش کلي در جهت شيب سطح گسل مي باشد به عبارت ديگر در مورد اين گسل ها . لغزش کلي و شيبي با يکديگر مساوي بوده و مولفه لغزش امتدادي معادل صفر خواهد بود زاويه ريک لغزش کلي در مورد اين دسته از گسل ها معادل 90 درجه است .
ج ) گسل مورب لغز
در اين دسته از گسل ها ، لغزش کلي نسبت به امتداد يا شيب به سطح گسل مورب مي باشد . بديهي است در اين گسل ها لغزش کلي داراي هر دو مولفه امتدادي و شيبي خواهد بود . زاويه ريک لغزش کلي در اين حالت از صفر بيشتر و از 90 درجه کمتر مي باشد .

تقسيم بندي بر اساس زاويه شيب گسل

در اين روش ، زاويه شيب گسل مبنا قرار گرفته مي شود :
الف ) گسل هاي پر شيب
گسل هايي پر شيب انهايي هستند که زاويه شيبشان از 45 درجه بيشتر است .
ب ) گسل هاي کم شيب
هرگاه زاويه شيب کل کمتر از 45 درجه باشد ، بدين نام خوانده مي شود .

تقسيم بندي بر اساس حرکت ظاهري

الف ) گسل عادي يا مستقيم
گسلي که در ان کمر بالا نسبت کمر پائين به طرف پائين حرکت کرده باشد .
ب ) گسل رانده يا معکوس
گسل معکوسي که در ان کمر بالا به طرف بالا حرکت کرده باشد . در حالت کلي شيب گسل بيشتر از 45 درجه است .

تقسيم بندي زايشي گسل ها

معيار تقسيم بندي در اين جا حرکت ظاهري گسل است :
الف ) گسل رانده
گسلي که در ان کمر بالا نسبت به کمر پائين به سمت بالا حرکت کرده باشد . معمولا گسلهاي رانده را بر حسب زاويه شيب به سه دسته تقسيم مي کنند . اگر زاويه شيب بيش از 45 درجه باشد گسل ، بنام گسل معکوس و اگر کمتر از 45 درجه باشد بنام رانده خوانده مي شود . اگر زاويه شيب اين گسل ها کمتر از 10درجه و لغزش کلي انها زياد باشد گسل بنام رورانده موسوم است تشکيل گسل هاي رانده با کوتاه شدن لايه ها و طبقات همراه است .
ب ) گسل عادي
هرگاه کمر بالا به کمر پائين بطرف پائين حرکت کرده باشد ، گسل حاصل بنام گسل عادي يا مستقيم موسوم است اين گسل ها بنام گسل هاي وزني نيز خوانده مي شوند .
ج ) گسل مورب
گسلي است که امتداد ان نسبت به امتداد لايه بندي يا شيستوزيته سنگهاي اطراف به حالت مورب مي باشد .
د ) گسل طولي
هر گاه امتداد گسل تقريبا موازي امتداد عمومي ساختمانهاي زمين شناسي منطقه باشد ، بنام گسل طولي خوانده مي شود .
ر ) گسل عرضي
هرگاه امتداد گسل ، عمود يا تقريبا عمود بر امتداد عمومي ساختمانهاي زمين شناسي منطقه باشد ، بنام گسل عرضي خوانده مي شود .

تقسيم بندي بر اساس وضعيت گسل ها نسبت به هم

الف ) گسل هاي موازي
در بعضي موارد گسل هاي موجود در يک منطقه داراي شيب و امتداد يکسان يا تقريبا يکسانند که به مجموعه انها گسل هاي موازي اطلاق مي کنند . اگر امتداد عمومي گسل هاي منطقه يکسان بوده شيب انها متفاوت باشد ، مي توان انها را به دو يا چند دسته گسل هاي موازي تقسيم کرد .
ب ) گسل هاي پوششي
گسل هاي نسبتا کوچکي که يکديگر را مي پوشانند بدين نام خوانده مي شوند .
ج ) گسل هاي محيطي
اين دسته گسل هاي دايره اي يا قوسي شکل هستند که يک منطقه دايره اي شکل يا قسمتي از منطقه دايره اي شکل را محدود مي کند .
د ) گسل هاي شعاعي
اين به گروه گسل هايي اطلاق مي شود که تقريبا همگي از يک منطقه منشعب مي شوند . گسل جدا شونده نوعي خاص از گسل هاي عادي است که در ان زاويه شيب گسل کم است .
ح ) گسل امتداد لغز
گسلي است که در ان لغزش کلي به موازات امتداد گسل مي باشد به عبارت ديگر در اين دسته گسل ها ، لغزش شيبي در مقايسه با لغزش امتدادي ناچيز است .

پرتگاه ها

پرتگاه به قسمت هاي نسبتا پر شيبي از سطح زمين گفته مي شود که ارتفاع انها از چند سانتي متر تا چندين صد متر تغيير مي کند .
بايستي توجه داشت که پرتگاه ها نيز مشخصه قطعي گسله نيستند و ممکن است منشا ديگري ، بجز گسله داشته باشد . پرتگاه ها به انواع زير تقسيم مي شوند :
.1. پرتگاه هاي گسلي – اين پرتگاه ها ، مستقيما در اثر گسله ها بوجود مي ايد و اختلاف ارتفاع انها مربوط به حرکت نسبي گسله است . بعبارت ديگر ، پائين رفتن يا بالا امدن يکي از قطعات گسله ، باعث تشکيل اين پرتگاه ها شده است .
در بعضي موارد ، که گسله امتداد يک رودخانه را قطع مي کند ، در پائين پرتگاه گسلي، ممکن است در اثر تجمع اب ، يک درياچه يا باتلاق کوچک بوجود مي ايد .
.2. پرتگاه هاي خط گسله – در اين نوع پرتگاه ها ، ارتفاع پرتگاه مربوط به اختلاف فرسايش طبقات در طرفين سطح گسله است . مثلا هرگاه گسله اي باعث شود کهدو طبقه با مقاومت مختلف – مثل ماسه سنگ و شيل – در مجاورت يکديگر قرار گيرد ، پس از مدتي ، در اثر فرسايش بيشتر طبقات شيلي ، اختلاف ارتفاعي بين انها بوجود خواهد امد . بعدها ، طبقه ماسه سنگ نيز فرسوده مي شود و اين بار ، ممکن است اختلاف ارتفاعي در جهت عکس حالت اول ، بوجود ايد .
.3. پرتگاه هاي مرکب – در اين نوع پرتگاه ها ، قسمتي ار اختلاف ارتفاع مربوط به لغزش اوليه گسله و قسمتي از ان نيز ، به علت اختلاف در قابليت فرسايش طبقات طرفين گسله است .
.4. پرتگاه هاي کوهپايه اي – اين پرتگاه ها که بنام اسکار پلت نيز ناميده مي شوند ، در پاي سلسله کوهها تشکيل مي شوند .
اين گونه پرتگاه ها ، بيشتر در نواحي که گسله هاي فعال دارند ، مشاهده مي شود و ارتفاع انها از چند سانتي متر تا چندين ده متر در تغيير است . پرتگاه هاي کوهپايه اي ، معمولا مستقيم نيستند و در انها فرسايش تاثيري ندارند و يا به طور خفيف موثر بوده است . به عبارت ديگر ، سطح پرتگاه در حقيقت همان سطح گسله است . بعضي از اين پرتگاه ها ، در سنگهاي بستر نيز تاثير کرده اند . در صورتي که عده اي ديگر ، تنها به طبقات نامتحجر روئي محدوداند . گاهي نيز پرتگاه هاي گسلي حاصله در سنگهاي روئي ، در نتيجه وجود گسله هاي اصلي در سنگهاي بستر ، بوجود مي ايند .
.5. پرتگاه هاي مثلثي – در بعضي موارد ، سطح پرتگاه در اثر عوامل فرسايش مثل رودخانه يا يخچال فرسوده مي شود و بريدگي هاي مثلث شکلي در ان به وجود مي ايد که در نهايت ، باعث مي شود که سطح پرتگاه به قطعات مثلثي شکلي ، تقسيم شود .

ساير نشانه هاي تشخيص گسله

علاوه بر نشانه هايي که گفته شد ، در پاره اي موارد پديده هاي ديگري نيزهمراه گسله ها بوجود مي ايد که به کمک انها ، مي توان گسله ها را تشخيص داد اين پديده عبارتند از :
.1. چشمه ها – چشمه هايي که در پاي کوهها ديده مي شود ، غالبا ناشي از وجود گسله در ان محل است و به خصوص اگر اب چشمه ها گرم باشد به احتمال زياد مي توان انها را با گسله ها در ارتباط دانست . در حقيقت در چنين حالاتي گسله معبر عبور اب و بخصوص ابهاي گرم در اعماق زمين است .
.2. تغيير ناگهاني مسير رودخانه ها – هرگاه گسله اي ، امتداد رودخانه را طي زاويه نسبتا بزرگي قطع کند ، باعث تغيير ناگهاني مسير ان شود .
.3. تغيير ناگهاني در نيمرخ بستر رودخانه – اگر در حوالي بستر رودخانه ، گسلي بوجود ايد ، باعث بالا امدن يا پائين رفتن زمين مي شود . و اگر فرسايش رودخانه با بالا امدن يا پائين رفتن متناسب نباشد ، در حوالي گسله ، شيب بستر رودخانه با ساير نقاط تفاوت پيدا مي کند که اين امر ، مي تواند نشانه اي براي تشخيص گسله باشد .

فصل ششم - چين

بطور کلي چين ها را مي توان بعنوان پيچ و موج هاي حاصله در سنگها تعريف کرد . بعبارت ديگر ، چين ها ان دسته از تغيير شکل هاي سنگها هستند ، که فقط باعث تغيير وضعيت سنگ مي شوند ، بدون انکه در ان گستگي بوجود اورند .

مشخصه هاي چين

.1. لولاي چين – لولاي چين خط فرضي است که نقاطي از يک لايه را که داراي حداکثر انحنا هستند ، به يکديگر وصل مي کند . لولاي چين مي تواند افقي ، قائم و مايل باشد .
.2. سطح محوري چين – سطح فرضي که تمام لولا هاي چين را در برداشته باشد ، بنام سطح محوري چين خوانده مي شود . اين سطح ، حتي المقدور چين را به دو قسمت متقارت تقسيم مي کند .
.3. محور چين – محور چين خطي است که به موازات لولاي ان است و در حقيقت مي توان ان را بصورت خط مستقيمي تعريف کردکه هرگاه به موازات خود در فضا حرکت کند ، چين را بوجود مي اورد . در بعضي از کتاب ها محور و لولاي چين را بعنوان دو مفهوم مترادف بکار مي برند .
.4. دامنه هاي چين – طرفين چين ، بنام دامنه هاي ان خوانده مي شود .
.5. اثر محوري چين – فصل مشترک سطح محوري با يک سطح افقي يا قائم بنام اثر محوري ان ناميده مي شود . معمولا سطح افقي را ، سطح زمين در نظر گرفته مي شود .
.6. خط الراس يا ستيغ – خط الراس چين ، خط فرضي اي است که بالاترين نقاط يک چين را بهم وصل مي کند . بايستي توجه داشت که اگر چه در بعضي موارد خط الراس و لولاي چين خط واحدي هستند ولي اين امر الزامي نيست و در پاره اي اوقات باهم متفاوت هستند .
.7. خط القعر – خط القعر هر چين ، خط فرضي است که پائين ترين نقاط ان را به يکديگر وصل مي کند .
.8. قله – بالترين نقطه يک چين بنام قله ان ناميده مي شود .
.9. زاويه ميل چين – وضعيت هر چيني را مي توان با لولاي ان مشخص کرد . در حالت کلي ، لولاي چين مورب است و بنابراين ، براي مشخص کردن ان بايستي ازيموت و شيب ان را مشخص کرد .

تاقديس و ناوديس

تاقديس – در حالت کلي ، تاقديس را مي توان به صورت چيني که تحدب ان رو به بالاست . از انجا که در بسياري موارد ، خط الراس چين فرسايش مي يابد و نمي توان حالت ياد شده را در ان مشاهده کرد ، لذا در تعريف جامع تر ، تاقديس به صورت چيني تعريف مي شود که طبقات قديمي تر در مرکز ان قرار دارند .
شيب دو دامنه تاقديس در جهت خلاف يکديگر است .
ناوديس – در حالت کلي ، ناوديس عبارت از چيني است که تحدب ان به طرف پائين است . در اينجا تعريف جامع تر ان ، عبارت از چيني است که طبقات جوانتر در مرکز ان قرار دارند .
شيب دو دامنه به سوي يکديگر است .

تقسيم بندي هندسي چين ها

.1. چين متقارن – چين متقارن چيني است که سطح محوري ان قائم باشد و چين را به دو قسمت متقارن تقسيم کند .
.2. چين نا متقارن – در حالتي که سطح محوري چين قائم نبوده و ان را به دو قسمت قرينه تقسيم نکند . دو دامنه اين نوع چين داراي شيب زياد است .
.3. چين برگشته - چين برگشته . چيني است که سطح محوري ان مايل و هر دو دامنه ان در يک جهت شيب داشته باشد . شيب دو دامنه اين چين ها مختلف و يکي از انها برگشته است .
.4. چين خوابيده – در حالتي که سطح محوري چين افقي يا تقريبا افقي باشد ، بنام چين خوابيده خوانده مي شود
.5. چين هم شيب - اين نام به چين هايي اطلاق مي شود که در يک جهت شيب داشته و شيب انها مساوي باشد . دامنه هاي اين چين ها ممکن است قائم ، و مايل و يا افقي باشد .
.6. چين جناغي – اگر دو دامنه چين طي زاويه تندي نسبت بهم قرار گرفته باشند ، چين حاصله بنام چين جناغي ناميده مي شود .
.7. چين جعبه اي – اگر قسمت لولاي چين مسطح باشد ، ان را بنام چين جعبه اي مي خوانند .
.8. چين بادبزني – چين بادبزني چيني است که هر دو دامنه ان برگشته است . در چين بادبزني تاقديسي ، هر دو دامنه به سوي يکديگر است در صورتي که در چين بادبزني ناوديسي ، شيب دو دامنه از هم دور مي شوند .
.9. چين از دو سو متمايل – اگر لولاي چين ، از هر دو سو ، شيب داشته باشد ، به نام چين از دو متمايل خوانده مي شوند.
.10. گنبد – عبارت است از تاقديس که امتداد مشخصي ندارد . به عبارت ديگر ، شيب طبقات در تمام قسمت ها ، به طرف خارج متوجه است .
.11. تشتک – ناوديسي است که امتداد و محور معيني ندارد و شيب طبقات در تمام قسمت ها ، به طرف مرکز ان ، متوجه است .

تقسيم بندي چين ها بر اساس عمق انها

الف ) چين هاي موازي – چيني که در ان ضخامت لايه ها ضمن چين خوردگي ثابت مي ماند .
ب ) چين هاي مشابه - چين مشابه چيني است که وضعيت ان نسبت به عمق ثابت مانده و تغييري نکند . بطوري که ديده مي شود ، در اين چين ها ، ضخامت لايه ثابت نيست بلکه اندازه ان در قسمت هاي بالا و پائين چين به مراتب بيشتر از ضخامت لايه در دامنه هاي ان است .
ج ) چين هاي هماهنگ و ناهماهنگ – در بسياري موارد ، طبقات رويي و زيرين ، در مراحل مختلف چين خوردگي پيدا مي کنند . اگر وضعيت عمومي چين خوردگي سنگها بالا و پائين يکسان باشد ، يعني يک تاقديس در قسمت هاي پائين هم چنان تاقديس باقي بماند ، چين خوردگي ، بنام هماهنگ و در غير اين صورت بنام ناهماهنگ ناميده مي شود .
د ) چين هاي سوراخ کننده – ممکن است چندين لايه روي هم قرار گرفته و طبقات زيرين ، از جنس مواد شکل پذيري مانند نمک ، گچ و مواد نظير انهاباشد . ممکن است اين مواد شکل پذير ، در نقطه اي جمع شوند و طبقات روئي را به صورت گنبد در اورند .

سيستم چين ها

طول موج چين - بطوري که گفتيم چين ها منفرد نيستند . فاصله بين دو قله دو تاقديس يا ناوديس متوالي ، بنام طول موج چين خوانده مي شود .
طول موج چين ممکن است از چند سانتي متر تا چندين کيلومتر تغيير کند .
دامنه چين – نصف فاصله عمودي بين خط الراس يک تاقديس و خط القعر يک ناوديس مجاور ، بنام دامنه چين خوانده مي شود .
ناوديس شکنجي – در بسياري موارد ناوديس بزرگ ، خود از چين هاي کوچک و متعددي تشکيل يافته است که در اين حالت بنام ناوديس شکنجي ناميده مي شود .
تاقديس شکنجي – تاقديس شکنجي نيز تاقديس بزرگي است که از چين هاي کوچک متعدد تشکيل يافته است . پهناي تاقديس شکنجي نيزدرحدودچندکيلومتر است. دررشته جبال البرز نمونه هاي متعددي از ناوديس و تاقديس هاي شکنجي رامي توان مشاهده کرد.
ژئوسينکلينال – گرچه از نظر لغوي ژئوسينکلينال به معني ناوديس زمين است اما نبايستي ان را به جاي ناوديس بزرگ بکار برد . ژئو سيکلينال حوضه رسوبي وسيعي است که ضخامت رسوبات ان به چند هزار متر مي رسد . عليرغم ضخامت زياد رسوبات ژئوسيکلينال ها ، محيط رسوبگذاري انها عميق نيست و علت اصلي تجمع رسوبات ، فرورفتن تدريجي کف ژئو سيکنلينال مي باشد .
ژئو آنتي کلينال – ژئو انتي کلينال ، يک بالا امدگي وسيع است که ابعاد ان در مقايسه با ابعاد ژئو سيکلينال است . چنين پديده اي ممکن است در داخل يا خارج ژئو سينکلينال ديده شود .
چين هاي پوششي - در موارد ، چين هاي منفرد و مجزايي ديده مي شوند که توسعه چنداني ندارند ولي روي يکديگر مي پوشانند . اين چين ها بنام چين هاي پوششي ناميده مي شود .

تک چين و پادگانه ساختماني

اگر در ناحيه اي سنگ ها ، نسبت به سنگهاي مجاور خود ، بدون ايجاد شکستگي بالاتر قرار گيرند ، سنگ هاي بين انها از حالت افقي خارج شده و به حالت شيب دار قرار خواهند گرفت ، اين چين خوردگي که در ان ،لايه ها در ناحيه اي بطور ملايم شيب دار مي شوند ، به نام تک چين ناميده شود . بنابراين ، تک چين به طبقات شيب داري گفته مي شود که شيب انها در يک جهت باشد . اگر طبقات تک چين را در امتداد شيب ان تعقيب کنيم ، در منطقه محدودي شيب لايه ها کمتر شده و به طبقات اوليه قبل از تغيير شکل ، تبديل مي شود . اين گونه طبقات بنام پادگانه ساختماني ناميده مي شود .

ريز چين

هر گاه دو لايه مقاوم يک لايه نامقاوم را احاطه کند که اين لايه بر اثر (تکتونيک) حرکتي انجام دهد زير چين در لايه نامقاوم حاصل خواهد شد .
فصل هفتم – ساخت هاي اوليه سنگهاي اذرين خروجي
گدازه – هنگامي که ماگما به سطح زمين راه مي يابد ، در سطح زمين جريان يافته و پس از سرد شدن ، گدازه ها را بوجود مي اورد . گدازه ها ، توده هاي اذرين لايه شکلي هستند که ضخامتشان در مقايسه با گسترش عرضي انها ناچيز است . حالت گدازه تابع مشخصات زميني است که در ان جريان مي يابد . مثلا در مواردي که زمين تقريبا مسطح باشد ، گدازه نيز قشر کم و بيش افقي خواهد بود ، در صورتي که در دامنه اتشفشانها ، گدازه ها به حالت شيب دار مشاهده مي شود . مشخصات گدازه ها – ضخامت گدازه ها معمولا در حدود چند متر است و گدازه هاي باضخامت بيش از 100 متر ، فوق العاده نادر است . گسترش عرضي گدازه ها تا حد زيادي به جنس انها بستگي دارد . گرانروي گدازه هاي بازي و متوسط کم است ، بنابراين ، اين دسته از گدازه ها ، به اساني جريان افتاده و سطح وسيعي را در بر مي گيرند . ضخامت اين دسته از گدازه کم و بيش در سرتاسر ان يکسان است . گدازه هاي اسيدي ، لزج ترند و بنابراين ، گسترش چنداني ندارند و غالبا به صورت توده هاي عدسي شکل اند .

ساخت گدازه ها

الف ) ساخت منشوري
ب ) ساخت بالشي
ج ) تغييرات داخلي قشر گدازه

آتشفشان ها

اتشفشان ها نيز اشکال ديگري از ساخت هاي اوليه سنگهاي اذرين خروجي اند که در اثر خروج ماگما ، بوجود مي ايند . مهم ترين قسمت هاي يک اتشفشان از نظر زمين شناسي ساختماني ، مخروط و دهانه اتشفشان است که اينک به بررسي انها مي پردازيم .
.1. مخروط آتشفشاني – مخروط اتشفشاني در اثر سرد شدن و تجمع مواد خروجي اتشفشان به وجود مي ايد اين گونه ساختمانها را از نظر هاي مختلف مي توان تقسيم بندي کرد . مثلا اساس تقسيم بندي سنگ شناسي ، جنس سنگهاي تشکيل دهنده مخروط و اساس طبقه بندي فيزيوگرافي ، مرحله فرسايش ان است اما در زمين شناسي ساختماني ، مخروط ها را از نظر ساختمان داخلي طبقه بندي مي کنند . در اين تقسيم بندي ، مي توان انواع مخروط هاي زير را تشخيص داد :
الف ) مخروط گدازه اي – اين مخروط ها از گدازه هاي خيلي سيال تشکيل شده و به همين جهت داراي دامنه هاي کم شيب اند . اين مخروط ها تماما از جنس گدازه اند . و در مورد انها قسمت اعظم ماگما از درون دهانه اصلي اتشفشان ، خارج شده است .
در مواردي که ماگماهنگام خروج از اتشفشان سرد و لزج باشد ، در فاصله کمي پس از خروج از دهانه ، منجمد مي شود و مخروط پر شيبي را به وجود مي اورد که بنام هورنيتو موسوم است .
ب ) مخروط هاي اذر اواري – اين مخروط ها در نتيجه تجمع مواد اذر اواري که از اتشفشان خارج مي شود تشکيل شده و در بعضي موارد ممکن است داراي دامنه هاي پر شيب باشد .
ج ) مخروط مرکب – اين مخروط ها از قشر هاي متناوب گدازه و مواد اذر اواري تشکيل مي شود . در اين گونه مخروط ها ، قسمت اعظم ماگما از دهانه هاي فرعي اتشفشان خارج مي شود .
.2. دهانه – قسمت بالايي مخروط اتشفشان ، بنام دهانه خوانده مي شود بسته به وضعيت دهانه ، حالات زير را مي توان تشخيص داد :
الف – کرارتر
کرارتر فرورفتگي موجود در انتهاي مخروط اتشفشان است که در حالت کلي ، به صورت يک مخروط ناقص در بالاي ان قرار دارد . قطر قسمت پائين کرارتر معمولا کم است و ندرتا از 300 متر تجاوز مي کند اما قطر قسمت بالاي ان ، در اثر ريزش ديواره ، ممکن است خيلي زياد باشد . کرارتر معمولا در اثر انفجار در قسمت هاي بالايي دود کش اتشفشان ، بوجود مي ايد .
ب – کالدرا
کالدرا فرورفتگي بسيار بزرگي است که در قسمت هاي بالايي اتشفشان به وجود مي ايد . مقطع اين فرورفتگي ، معمولا دايره و در بعضي موارد نامنظم است . قطر کالدرا ممکن است به جندين کيلومتر برسد .
کالدرا در نتيجه تخريب ديواره دهانه اتشفشان به وجود مي ايد .

فصل هشتم – ساخت هاي اوليه سنگهاي اذرين نفوذي

تقسيم بندي توده هاي نفوذي

در زمين شناسي ساختماني ، توده هاي نفوذي را بسته به وضعيت انها نسبت به سنگهاي مجاور ، به دو دسته توده هاي هم شيب و ناهم شيب تقسيم مي کنند . هر يک از اين گروه ها ، بسته به شکل و ابعاد توده خود به گروه هاي کوچک تر تقسيم مي کنند . معمولا در مجاورت توده نفوذي ، طبقات رسوبي يا سنگهاي دگرگوني حاوي شيستوزيته وجود دارد . اگر توده نفوذي با سطح لايه بندي طبقات رسوبي يا شيستوزيته سنگهاي دگرگوني مجاور موازي باشد ، ان را توده نفوذي هم شيب و در غير اين صورت ، ناهم شيب مي گويند .

توده هاي نفوذي هم شيب

.1. سيل ها – سيل ها ، که بنام ورقه نيز خوانده مي شوند ، توده هاي نفوذي لايه اي شکلي اند که به موازات لايه بندي يا شيستوزيته طبقات مجاور ، تشکيل مي شوند . گسترش سيل ها در بعضي موارد فوق العاده زياد و ممکن است به چندين هزار کيلومتر مربع برسد . نکته جالب ان است که در بسياري حالات ، ضخامت سيل نيز تقريبا ثابت باقي مي ماند . بديهي است سن سيل همواره از سن سنگهاي درون گير خود ، کمتر است .
از نظر وضعيت ، سيل ممکن است به حالت افقي ، قائم و يا مايل ديده مي شود . و بديهي است در هر حالت ، تابع مشخصات لايه هاي اطراف خود باشد . ضخامت سيل از چند سانتيمتر تا چند صد متر ممکن است تغيير نمايد .
.2. لاکوليت ها - لاکوليت ها توده هاي نفوذي عدسي مانندي هستند که در فصل مشترک لايه ها نفوذ کرده و طبقات رويي را به صورت گنبد در مي اورند . باتوجه به اين تعريف ،در مي يابيم که لاکوليت مشابه سيل ها هستند با اين تفاوت که گسترش عرضي لاکوليت ها فقط چند برابر ضخامت انها ست در صورتي که در مورد سيل ها ، ممکن است به چندين برابر برسد . سنگهاي اذرين تشکيل دهنده لاکوليت معمولا از نوع متوسط و بازي ( مثل آندزيت نفلين سنييت) مي باشد .
.3. لوپوليت ها – لوپوليت ها توده هاي نفوذي وسيعي اند که در نتيجه نفوذ ماگما در ساختمان هاي تشتکي شکل به وجود مي ايند . ماگما تشکيل دهنده لوپوليت معمولا از نوع بازي مي باشد .
.4. فاکوليت ها – فاکوليت ها توده هاي نفوذي کوچکي هستند که به شکل عدسي ، در خط الراس تاقديس ها و يا در خط القعر ناوديس ها ، تشکيل مي شوند . بايستي توجه داشت که تنها در حالاتي فاکوليت ها جزو ساختمانهاي اوليه سنگهاي اذرين به شمار مي ايند که سنگها ، قبلا به صورت تاقديس يا ناوديس چين خورده باشند و در حالتي که يک توده نفوذي مثل سيل ، همراه با طبقات درون گير خود چين بخورد ، ساختمان حاصله را بايستي در گروه ساخت هاي ثانوي ، طبقه بندي کرد .

توده هاي نفوذي ناهم شيب

.1. دايک ها – دايک ها توده هاي نفوذي لايه اي شکلي اند که طبقات اطراف خود را قطع مي کنند . دايک ها غالبا در نتيجه تزريق ماگما در داخل شکستگي سنگها به وجود مي ايند . در حقيقت فرق دايک و سيل ، تنها در نحوه قرار گرفتن اين توده ها نسبت به طبقات اطراف است و در مورد انها نيز همانند سيل ها ، مي توان انواع ساده مکرر ، مرکب و تفريق شده راتشخيص داد .
ضخامت دايک ها معمولا چند سانتي متر تا چند متر است ولي در بعضي موارد مي توان دايکهاي خيلي نازک يا خيلي ضخيم را نيز مشاهده کرد . گسترش دايک ها نيز متفاوت است و در بعضي موارد مي توان تا چندين کيلومتر يک دايک راتعقيب کرد .
.2. دودکش هاي آتشفشاني - قسمت هايي از ماگما را که در داخل دود کش آتشفشاني منجمد مي شود ، بايستي جزو توده هاي نفوذي نا هم شيب منظور کرد . بديهي است اين گونه توده ها را ، تنها پي از فرسايش قسمت هاي رويي ، مي توان مشاهده کرد . فصل مشترک دود کش هاي اتشفشاني با سنگهاي اطراف ، اغلب به حالت قائم و يا با شيب زياد است . مقطع انها نيز غالبا دايره اي و گاهي نيز به حالت غير مشخص است . قطر دود کش هاي اتشفشاني متفاوت است و از چندين ده متر تا 1.5 کيلومتر تغيير مي کنند .
.3. باتوليت ها – باتوليت ها توده هاي نفوذي بزرگي اند که قسمت بالايي شان به شکل گنبد است .
منبع: دانشنامه رشد
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image