جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
پروفسور محسن هشترودي
-(1 Body) 
پروفسور محسن هشترودي
Visitor 757
Category: دنياي فن آوري

به مناسبت سي امين سال درگذشت محسن هشترودي

هستم ، پس مي انديشم

هشترودي از نگاه ديگران

صداي هشترودي رساترين صداي تبليغ علم و رياضيات در زماني بود كه علم جديد در اين مملكت هيچ پايگاهي نداشت. شايد بتوان گفت كه هر فرد نسل ما كه به دنبال رياضيات و فيزيك بله، فيزيك هم رفت، به طور مستقيم يا غير مستقيم زير نفوذ هشترودي بود.
«دكتر سياوش شهشهاني»
هشترودي از نادر انديشمندان زمان ما بود، كه در دوران تخصص ها، همه جانبه بود و از دانش و هنر و فلسفه به عنوان مجموعه واحد و ناگسستني معرفت انساني آگاه بود و در دوران دريوزگي و لذت طلبي، در مقام يك انسان وارسته و آزاده باقي ماند.
«استاد پرويز شهرياري»
اشراف دكتر هشترودي در علوم، خصوصا علم رياضي، او را به صورت يك استاد مرجع درآورده بود كه سر حكمت را فقط مي توانستيم از كلام شيواي او دريابيم. حكمت واسعه دكتر هشترودي، محدود به علوم پايه و رياضيات نبود، بلكه گستره دانش و بينش او شامل رياضيات، فيزيك، هيئت، نجوم، فلسفه، عرفان، ادبيات و هنر و به طور كلي تمام معرفت بشري مي شد.
«عباس صدوقي»
دكتر هشترودي، دانشمندان و علاقه مندان به دانش را در هر كسوتي و با هر مسلكي كه داشتند، گرامي مي داشت.
«عبدالحسين مصحفي»
سيزدهم شهريور سال 85 سي امين سالمرگ محسن هشترودي، از چهره هاي برجسته رياضي كشور است. در اين مقاله نگاهي داريم به زندگينامه، تحصيلات و همچنين فعاليت هاي علمي و فرهنگي وي.
مولوي مي گويد: «بر انديشه گرفت نيست و درون عالم آزادي است.» كانتور مي گويد: «جوهر رياضيات آزادي آن است.»
هشترودي عارفي بود با انديشه رياضي يا رياضيداني عارف مشرب. او در شرايط اسفناك زمان خويش به لحاظ علمي به بسط دانش و جهان بيني علمي در اين سرزمين همت گماشت و اگرچه كم توفيق آن را يافت كه به همياري تني چند، علاقه به تفكر علمي را در ميان ما برانگيزد. هرازگاهي چنين مي نمايد كه علم نه از طريق تكنيك بلكه از جهت تغيير انديشه بشري و دگرگوني جهان بيني انسان، معني جهان شمول خود را باز يافته است و اين ممكن نيست مگر به سوداي دانشمنداني كه در وسعت انديشه خود، دانش را به ابعادي گسترده با فلسفه مي پيوندند تا سازنده جهاني روشن تر و مردمي تر باشد. بي شك هشترودي، استاد جامع العلوم، يكي از معدود پيشروان اين گروه ارزنده انديشمندان بوده است. آن تصور محدود از علم كه عالم را به تكنوكرات و عاملي چشم و گوش بسته بدل مي سازد براي او هرگز متصور نبود. تموج گسترده افكار وي چنان وسيع بود كه مسائل بسيار فراتر از حوزه علوم و فلسفه را نيز شامل مي شد.
ديده نشده است كه رياضيدان و فيلسوفي اين چنين در هنر و ادب متبحر باشد. استاد مدت ها در دانشگاه هاي مختلف به تدريس دروس غيررياضي اشتغال داشت و از آن جمله در جايي تاريخ هنر درس مي داد. استادي اش در رياضيات چنان بود كه دانشجويان درباره دانشش افسانه ها ساخته بودند. جهان بيني علمي فلسفي وي حوزه اي چنان گسترده از تفكر در اختيارش مي نهاد كه بدون احتياج به تحصيلات تخصصي وي را قادر مي ساخت كه از طريق زيربناي فلسفي منطقي مسائل او با بهره گيري از منطق دقيق رياضي، موضوعات مختلف را با ارتباطي اساسي تواما تجزيه و تحليل كرده و در نهايت همچنان كه از طريق فلسفه به حيطه مسائل وارد شده بود، به همان سياق بررسي را خاتمه بخشد، در حالي كه رشته اي از روابط به ظاهر نامعلوم ولي عميقا آشكار بين آنها به دست مي داد. دانش عميق او در منطق قاطعيتي سازنده به افكار و سخنانش مي بخشيد. در سخنراني چنان مسلط و دقيق سخن مي گفت كه نشان دهنده آگاهي عميق و همه جانبه او بر تمامي موضوعات مورد بحث بود، اين قاطعيت و استواري بيان علمي كه با اصطلاح «بي شك» در لفظ وي مشهور بود، نشان دهنده سيماي درخشاني از «علم كلاسيك» است كه استادانش اكثر رخت به سراي ديگر كشيده اند. در كنگره مسائل رياضي انتگرال هاي فاينمن كه در اواخر ماه مه سال 1978 برگزار شد، فرهاد قابوسي از پروفسور آندره ليشزوويچ رياضيدان برجسته فرانسوي در مورد هشترودي پرسيد. وي با قطعيت او را يكي از دوستان بزرگ خويش دانست و در موردش گفت: «او يكي از هندسه دانان خوب به شمار مي رفت.» آنان مظاهري زنده از دوران طلايي علم اوايل قرن بيستم بودند كه با نزول فرهنگ و انحطاط تمدن در استيلاي ماشين سرمايه سالاري در تاريخ ديگر نظيرشان يافت نخواهد شد. استاد هشترودي بي شك در زمره نوابغي بود كه با آميزش علم و فلسفه در گستردن دامنه انقلاب انديشه اي تا به امروز مرحله اي متعالي از دستاوردهاي انساني را فراهم ساخته اند. بي گمان مرگ اينان كه تبلور علم انساني بودند خبر از فاجعه اي مي دهد كه همچون سال هاي پيش از «رنسانس» انسان را به تاريكي فرهنگ و ظلمات تمدن سوق خواهد داد، تا شايد دگربار عالماني ديگر بشر را از آن خلوت «مرگ فرهنگ» رهايي بخشند و سپيده دمي ديگر بر آنان ارزاني دارند. در مرگش نبايد سخن گفت كه همواره زنده است. زندگي اش «انسانيت» او بود و انديشه هايش كه هميشه جاوداني خواهند ماند. اما اين را بايد گفت كه در سال هاي آخر عمرش بسيار رنجيده خاطر مي نمود. رنجيده از جهاني كه بر ضد انسان آلوده شده است. يكي از علل رنجيدگي وي در اواخر عمر، خودكشي دخترش بود كه گويا سنگيني آن، مرگ وي را نزديك تر ساخت. جهاني كه انسان زندگي اش را به ناكامي در آن به سر مي برد و در اين ميان انديشمند امروز به قول استاد طالب آن ظلمات مغاره اي است تا از فشار اين همه نابساماني راحت شود. مسئوليت او را ثمري نيست، چرا كه جز در حيطه عمل آن هم مرگناك بي شك سخن گفتن را فايده اي نيست، اين است كه انديشمند در كنج كاشانه اي كه آنجا هم از مصايب روزگار گريزي نيست محدود مي شود. اين جاست كه اعتقاد به نسل ديگر نسلي جوان كه جوش و خروشش حوزه امكانات را در هم مي دوزد و از مسئوليت هاي عادي فراتر مي رود در انديشمندان نسل پيش پيدا مي شد. هشترودي نيز در اين چند سال اخير چشم اميدش به جوانان بود و هميشه از افكار و عقايد آنان دفاع مي كرد. چندين بار در سخنراني هايش گفت: «اگر ممكن بود مي گفتم تا مرا در همين دانشگاه دفن كنيد تا جوانان از روي خاك من بگذرند.» و شايد همين تهور پيرسالانه بود كه شناختنش را مشكل مي كرد. استاد هشترودي، جزء معدود «نوابغ شفاهي» بود و گفتارش جوهر جهان بيني و دانش گسترده اش. درك ارتباط اساسي بين گفته هايش و ريشه يابي علمي سخنانش مگر با اطلاعي در زمينه فلسفه و تاريخ علوم مشكل مي نمود. چرا كه علمش محدود به درهاي بسته دانشگاه نمي شد. از دكتر هوشيار استاد فلسفه دانشگاه تهران روايت مي كنند كه گفته اگر در كفه اي از ترازو استاد هشترودي و در كفه اي ديگر همه استادان دانشكده علوم و دانشكده ادبيات به قولي ديگر همه استادان دانشگاه را هم قرار مي داديم، كفه اي كه استاد در آن بود، سنگيني مي كرد. شاگردان استاد بهتر از هر كس مي دانند كه درس استاد هشترودي شايد تنها مورد درس غيركلاسيك و اساسا تحقيقي بود كه در تمامي سال ها در دانشگاه تهران و بالطبع در ايران درس داده شده است. به خوبي به نابساماني علم نيز مطلع بود كه در خدمت تكنولوژي از مسير انساني خود منحرف شده است. اضطراب ناآگاه بشر از اين آلودگي در ذهن فعال وي آگاهانه رشد كرده و همه ديگر مسائل فكري اش را تحت الشعاع قرار داده در سخنراني ها و صحبت هاي خصوصي اش همواره از اين اضطراب سخن مي گفت. اضطرابي كه بيشتر ناآگاهانه و گهگاه آگاهانه در جوامع انساني نمايان مي شد. وي به جريان هاي تحليلي طولاني علاقه مند بود و ذهن كاوشگر او چه بسيار استدلال هاي منطقي كه در اين زمينه يافته و تحليل مي كردند و عموما استدلال هاي زنده و مربوط به انسان نه مجرد پايه اعتباري عقايد وي را در مورد وجوه انساني علم تشكيل مي داد. انسانيتي كه در انديشه او معبر «علم به هنر» بود و اين از خوشبختي هاي استاد بود كه در دوره دگرگوني علم از صورت قطعيتي آن به صورت واقع گرايانه اش در طلب آن كوشيده و به اوج آن دست يازيده بود. وي قبل از تحصيل رياضي ابتدا فلسفه و مذهب اسلامي و بعد طب تحصيل كرده بود، در دانشگاه پاريس از شاگردان برجسته الي كارتان بزرگترين هندسه دان قرن و مخترع اسپينورها بوده و مورد احترام بسياري از رياضيدانان فعلي بوده است. صورت جديد علم حالتي هنرگونه يافته بود، منطبق با ضرورت هاي زمانه كه خلجان عمومي بشر را در طرح هاي گوناگونش نقش مي زد.
بي گمان اين مشابهت بين علم و هنر از آن جاست كه اين دو انعكاس هاي مختلفي از طبيعت در ذهن آدمي هستند. به قول داويد هيلبرت رياضيدان بزرگ، طبيعت مي جهد و اين جهش ها است كه در نظر «عالم» به صورت توابع ناپيوسته «انرژي در زمان» و در نظر شاعر همچون «گذري متخلل» از لحظاتي ميرا جلوه گر مي شود. عالم و هنرمند به ثبت تحليلي جهان پيرامون خود مي پردازند. يكي از طريق «تجربه و منطق» و ديگري به وسيله «احساس و تخيل»، اگر همه اينها در كسي جمع آيد، هر دو خواهد شد. «نقاشي فيزيكدان» چون لئوناردو داوينچي يا «رياضيداني شاعر» چون خيام و هشترودي و هشترودي در اين پيوند به اوجي ارجمند دست يافته بود.
در دوران علم نااخلاق، او دانشمندي خوش خلق به شمار مي رفت. با شرافت زندگي كرد و به مناعت طبعي دست يافت كه كمتر كسي را در حد آن توان شناخت اينك كه وي از دروازه زمان گذشته و به افسانه ها پيوسته است، باشد كه به احترام انسانيت متعالي و وارستگي عالمانه اش در نشر افكار علمي و انساني او بكوشيم و از اين طريق آثار شفاهي او را كه متاسفانه كمتر چاپ شده اند، از اين سوي و آن سوي كشور جمع آورده و منتشر كنيم، تا حقيقت افكارش در روشن كردن «سيماي انساني علم» و جهاني كردن آن ما را ياري دهد. شرافت انساني و علو همتش را بياموزيم، اگر كه در آرزوي علم به مثابه عامل انسان در چيرگي بر طبيعت هستيم. دريغا كه در طول حياتش او را به كمال نشناختند و نشناساندند. بجاست كه اين مقال را با بيان ارسنت رخان در رثاي اسپينوزا در پاي مجسمه او به پايان بريم كه در حق معدودي ديگر از انديشمندان نيز رواست: «خوار و زبون باد آن كه هنگام عبور از اين جا به اين قيافه نجيب و متفكر ناسزا بگويد، سزاي او همان جهل اوست كه سزاي همه جاهلان است… اين مرد از روي اين پايه سنگي به تمام مردم جهان راه خوشبختي را نشان مي دهد و هر كه از اين راه برود به آن خواهد رسيد. سياحان متفكر كه در قرون آينده از اينجا خواهند گذشت، در دل خواهند گفت كه حقيقي ترين مظهر خدا در اين جا تجلي كرده است.»

منابع:

1 يادنامه دكتر محسن هشترودي، هادي سودبخش
2 مجله «آشتي با رياضيات»، شماره هاي مهر و آبان 1357
3 دانش و هنر، «محسن هشترودي»
4 «پديده هشترودي» تكرار شدني نيست، نوشته سياوش شهشهاني، مجله نشر رياضي، سال 4، شماره 1 و 2، مرداد 1370
گاهشمار زندگي پروفسور محسن هشترودي
از نگاه هشترودي
دانش در جست وجوي چيزي است كه هست ولي هنر در پي آفرينش چيزي است كه نيست. اگر هنرمند امروز سرسام زده به نظر مي آيد، به دليل آن است كه گناه ناخواسته دانش را معصوم ديگري كه همان هنرمند است، بايد با اشك چشم تائيد كند.
دكارت مي گويد: مي انديشم پس هستم.
من مي گويم: هستم پس مي انديشم.
«پروفسور محسن هشترودي»
دكتر محسن هشترودي در 22 دي ماه سال 1286، در تبريز متولد شد. پدرش شيخ اسماعيل مجتهد مشاور شيخ محمد خياباني در قيام تبريز و استقرار مشروطيت، نقشي اساسي داشت.
پس از اتمام دوره دبستان در دبستان هاي اقدسيه و سيروس تهران، دوره دبيرستان دارالفنون را در سال 1304 تمام كرد. در سال 1307، در اولين گروه دانشجويان اعزامي به اروپا، براي تحصيل در رشته مهندسي، از طرف وزارت فوائد عامه عازم اروپا شد. در سال 1308، به وطن بازگشت و وارد دارالمعلمين مركزي شد. دارالمعلمين مركزي را بعدها دانشسراي عالي و سپس دانشگاه تربيت معلم ناميدند. در سال 1311، شاگرد اول دانشسرا و جزء دومين دوره فارغ التحصيلان و گروه پنجم اعزامي به فرانسه شد.
در سال 1312، دو سال زودتر از موعد مقرر موفق به كسب امتياز اول در امتحانات آناليز عالي در پاريس و اخذ ليسانس دوم در رشته رياضي از دانشگاه سوربن شد. در سال 1315 به همراه دكتر محمد علي مجتهدي دكتراي دولتي يا «راتا» را دريافت كرد.
رساله دكتراي دكتر هشترودي توسط رياضيدان نامدار «الي كارتان»، راهنمايي و تصويب شد.
در سال 1316، تدريس رياضيات هندسه، حساب، آناليز را در دانشكده ادبيات، علوم و دانشسراي عالي آغاز كرد كه آنها سال ها در يك جا جمع بود. در سال 1320، در دانشسراي عالي به پايه استادي رسيد.
در سال 1321، كرسي مكانيك تحليلي گروه آموزشي رياضي دانشگاه تهران به وي اعطا شد. در همان سال، به مقام رياست فرهنگ تهران اداره تعليمات متوسطه و نيز دريافت امتياز مجله هفتگي «نامه كانون ايران» از شوراي عالي فرهنگ نايل شد. در سال 1322، در اعتصاب استادان و دانشجويان دانشگاه تهران براي استقلال دانشگاه از وزارت معارف فعالانه شركت كرد.
اين اعتصاب سرانجام در سال بعد با كوشش دكتر محمد مصدق منجر به تصويب تبصره اي در مجلس شد. در سال 1323 با «رباب مديري» ازدواج كرد و پدر دو دختر و يك پسر به نام هاي فرانك، رامين و فريبا شد. در سال 1325، يك مجمع فلسفي را هدايت كرد كه اشخاصي چون اميرحسين آريان پور و ابوالحسن فروغي و حسينعلي راشد در آن عضويت داشتند. پس از چندي اين مجمع در منزل استاد تشكيل شد و به مدت پنج سال ادامه يافت.
در سال 1326، براي تنظيم رساله دكترا در هندسه ترسيم فضاي چهاربعدي استاد راهنماي «الكساندر سمباد آبيان» شد. اين رساله بعد به تائيد الي كارتان نيز رسيد. در سال 1329، در كنگره بين المللي رياضيدانان در دانشگاه هاروارد به عنوان نماينده دانشگاه تهران شركت كرد و گزارش آن را به الي كارتان تقديم كرد. در اين زمان استاد به عضويت موسسه مطالعات پيشرفته دانشگاه پرينستون آمريكا درآمد. اين عضويت به درخواست رياست آن دانشگاه، پروفسور «اوپن هايمر»، انجام شد. استاد در ترم پائيز 521951 نيز به تدريس در آن دانشگاه مشغول شد. در اين سال ها، با اينشتين نيز به مصاحبت و گفت وگو مي پرداخت. در سال 1330 به ايران مراجعت كرد و به مدت يك سال رياست دانشگاه تبريز را عهده دار بود. در سال 1332، در كنگره بين المللي رياضيدانان در آمستردام به عنوان نماينده دانشگاه تهران شركت كرد. در سال 1335، در كنگره طوسي دانشگاه تهران به ايراد سخنراني پرداخت. در همين سال رياضيدان برجسته «زاريسكي»، مقيم آمريكا، اقامت چند روزه اي در منزل دكتر هشترودي داشت. در سال 1336، در كنگره بين المللي رياضيدانان زبان لاتين در شهر نيس فرانسه شركت كرد و از طرف شوراي استادان دانشكده به رياست دانشكده علوم دانشگاه براي يك دوره 3ساله انتخاب شد. استاد متعاقبا پيشنهاد كار در موسسه تحقيقاتي «كلژ دوفرانس» را رد كرد.
در اين سال به تقاضاي بديع الزمان فروزانفر نايب رئيس انجمن ايراني فلسفه و علوم انساني دانشكده معقول و منقول، سخنراني اي در باب «تجسم و تصوير» ايراد كرد. باز در همين سال بود كه استاد كوشش مستمري براي تصويب تبصره الحاقي به قانون استخدام مهندسان را به انجام رساند كه اين قانون گام بزرگي براي اشتغال و تامين آتيه فارغ التحصيلان رشته هاي علوم بود. هشترودي در اين سال هدايت سازمان صنفي دانشجويان را به مدت 3 سال عهده دار شد و تاسيس كانون فارغ التحصيلان دانشكده علوم را مطرح كرد. در سال 1337 در كنگره بين المللي رياضيدانان در ادينبو شركت كرد و با بزرگاني چون برتراند راسل به مصاحبت و گفت وگو پرداخت. در سال 1338 به پيشنهاد رياست انجمن اتحاديه بين المللي فضا به عضويت در اين انجمن درآمد. در همان سال دوره فوق ليسانس رياضي را در ايران راه اندازي كرد.
در سال 1340 با همكاري منوچهر آتشي و احمد شاملو به مدت يك سال رياست هيات تحريريه نشريه فرهنگي، علمي، هنري «كتاب هفته» كيهان را به عهده گرفت.
در سال 1343 در كنگره بين المللي ژئومتري و ژئودزي در صوفيه شركت كرد. در همين سال هياهويي براي نامزدي وي براي دريافت جايزه نوبل در زمينه مكانيك سماوي به وجود آمد. در سال 1347، طي نامه اي خطاب به مدير مجله يكان، پيشنهاد داد كه انجمن رياضي و انجمن معلمان رياضي، به مفهوم عام تشكيل شود. استاد در سال 1348 بنا به تقاضاي خودش بعد از 31 سال خدمت در كسوت استادي تمام وقت دانشكده علوم، بازنشسته شد.
در اين سال همچنين به رياست كانون فضايي ايران و رياست هيات امنا و شوراي نويسندگان مجله «فضا» منصوب شد. در سال هاي 1349 ، 1350 و 1351 در كنفرانس هاي اول، دوم و سوم رياضي كشور شركت كرد. در شهريور ماه سال 1349 موفق به دريافت لوح استاد ممتازي دانشگاه تهران شد. در سال 1351 در كنگره تحقيقات ايراني در دانشگاه تهران به ايراد سخنراني پرداخت. در سال 1352 همسر خويش را براي درمان روانه آلمان كرد. دختر بزرگش نيز در فرانسه به طور نابهنگامي وفات يافت و بدين ترتيب، احوال استاد رو به نزاري گذاشت و بالاخره، در 13 شهريور ماه سال 1355، استاد بر اثر سكته قلبي به سراي باقي شتافت و جنازه وي در 17 شهريور ماه از مسجد دانشگاه تهران تا بهشت زهرا تشييع شد.

منبع: روزنامه شرق
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image