جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
ارگ بم
-(4 Body) 
ارگ بم
Visitor 679
Category: دنياي فن آوري

ارگ بم – شماره ثبت در فهرست آثار ملي 519

ارگ بم بر بلنداي صخره اي سترگ، درجنوب رودخانه پشت رود جا دارد و شهر بم و ديوار شهر بست قديم آن در جنوب ارگ و درفاصله ميان رودخانه پشت رود و رودخانه ديگري شكل گرفته است و امروزه بستر رود به خياباني ميان شهري بدل گرديده است .
ارگ بم عضوي از منظومه اي بزرگ از بناهاي تاريخي است كه آن را در ميان گرفته اند ؛ شهر باستاني دارزين با قدمتي در حدود هزاره اول پيش از ميلاد در اراضي شمال غربي بم امروزي برپا بوده و هنوز كوشك هاي ميان محله هاي شهردوران قرون اوليه اسلامي در آن بر پامانده اند و تنها قريه كوچكي در حوزه غربي آن آباد است ؛ قلعه دختر در شمال رودخانه پشت رود و در جنوب آن بناي چارطاق و ساختمان كوشك و پير علمدار و همچنين در مشرق و نزديكي ارگ، بناي تاريخي مسجد حضرت رسول بر پيرامون فضاي ارگ برپا بوده اند . هرچند كه پيشينه اين بنا ها ساليابي نشده است ، با اين حال قدمت آن ها ، از قرون اوليه دوران اسلامي تا دوره ايلخاني قابل تخمين به نظر مي رسد.
ساليابي بناهاي تاريخي واقع در ارگ بم و همچنين بناهاي پيرامون آن تاكنون در برنامه كار باستان شناسان قرار نگرفته است ، از اينرو شايسته است كه بيشتر به گزارش هاي شفاهي مردم و متون تاريخي اكتفا نمود. . در متون تاريخي ؛ پيدايش ارگ بم را به بهمن بن اسفنديار نسبت داده اند، و او را اردشير درازدست از شاهان دوران هخامنشي قلمداد كرده اند. در سيماي برخي از برش هاي ارگ نيز لايه هاي ساختماني بيشماري نمايان است كه گوياي ساخت و سازهايي مكرر در ارگ و تأييدي بر درستي تخمين قدمت متون تاريخي است.
هرچند كه تا كنون وقوع زلزله هاي بزرگ در منطقه بم گزارش نشده است و يا دست كم از آن بي اطلاع مانده ايم ، با اين حال ارگ بم طي عمر طولاني خود ، بارها مورد مهاجمه ها ، جنگ ها و محاصره هاي طولاني دشمن تخريب و ويراني بوده و نشانه هاي شاخصي از ويراني هاي آن در دست است . با اين حال هر بار بالنده تر از گذشته براي استقرار نسل هاي بعدي انتخاب شده ، مرمت شده و گسترش يافته است .
ساكنان ارگ بم در حدود يكصد و پنجاه سال پيش ، براي آخرين بار مأواي ارگ را ترك نموده ودرون باروي شارستان و در ميان باغ ها و نخلستان هاي بيرون از شهر سكني گزيدند. وسعت ارگ بم به ييست هكتار مي رسد . جز باروي شارستان كه درحوزه شمالي به باروي ارگ نزديك است و به فاصله اندكي از باروي ارگ جا دارد . در حوزه جنوبي چهار بارو بخش فراز كوه سنگي را احاطه كرده است كه به احتمال زياد راستاي هر بارو نشان دهنده گسترش حاكم نشين ارگ در دوره اي از تاريخ است . ساختمان ارگ بم در شكل توسعه يافته اش از دو بخش مردم نشين و حاكم نشين تشكيل شده است. در فضاي شمالي بيرون ارگ ، بناي گنبد بزرگ يخدان و در نزديكي آن ديواره رفيع يخ چاوون جا دارد .
بخش حاكم نشين باشد. در بخش شرقي حاكم نشين دروازه مسدود شده اي است كه آن را كد كرم (خانه كرم) مي خواندند و وجود اين پديده را سندي بر جا مانده از داستان هفتواد تلقي نموده اند.
فضاي مردم نشين يا عامه نشين با حصاري بلند در راستاي شرقي غربي از بخش حاكم نشين جداشده و دسترسي اين دوبخش به يكديگر از راه دروازه اي است كه از شمال بناي مير آخور به سرباز خانه حاكم نشين مي رسد. بخش مردم نشين را به دوره اي از گسترش ارگ نسبت داده اند ، با اين حال اين دوبخش در ميان باروي حصيني با 38 برج بزرگ و كوچك جاي دارد كه يكپارچه به نظر ميرسد و تنها دروازه اين مجموعه در ميان باروي جنوبي مردم نشين جاسازي شده است . فضاي مردم نشين شامل : دروازه ورودي ، بناي سردروازه ، راسته بازار ، مسجد جامع ، بناي زورخانه (مقبره) ، ساباط و خانه جهودا ، ميدان تكيه، مسجد پيامبر ، حمام ، مدرسه (خانقاه) ، اصطبل ، بناي ميراخور و محله هاي مسكوني است .
طي سال هاي اخير ، مرمت و بازسازي ساختمان ميرآخور در شمال بناي اصطبل به عنوان دفتر كار مرمت و احياي ارگ ، سرآغازي بود بر فعاليت هاي كلان سازمان ميراث فرهنگي كشوردر شهرستان بم .در اين رهكذر به مرور بررسي ، خواناسازي و احياي شبكه معابر و بناهاي سردروازه ، راسته بازار ، چارسوق ، مسجد جامع ، مجموعه ميرزا نعيم ، خانه ساباط ، بناهاي پيرامون ميدان تكيه ، اصطبل ، مدرسه ، سربازخانه ، خانه رييس قشون ، بخش جنوبي و بخش غربي بارو و برج هاي پيراموني ارگ ، ساختمان گنبد يخدان ، باروي يخچاوون و مسجد حضرت رسول در فضاي بيروني ارگ مرمت و احيا گرديد و براي تحقق اهداف از پيش تعريف شده راه اندازي شد و سامان گرفت .
در كاوش هاي سالهاي اخير در فضاي دروازه اسپيكان كه در باروي شارستان و در شمال غربي ارگ واقع است، تاسيسات آب رساني مخفي ارگ آشكار گرديد. آب دو رشته قنات در ساختمان پخشگاه همجوار با اين دروازه، چند بخش شده و بخشي از آن از طريق تنبوشه به ساختمان شترگلو واقع در خندق غربي مي رسيده و به ميان ارگ هدايت مي شده و در ساختمان حمام بخش غربي مردم نشين ظاهر مي گرديده است .

دانشنامه جهان اسلام

مدخل (بم) نوشته خسرو خسروي
بًم، شهرستان،‌ شهر، و قلعه اي در استان كرمان.
1) شهرستان بم (جمعيت طبق سرشماري 1375 ش 198435 تن، كه از آن ميان حدود 43 درصد شهرنشين؛ و حدود 47 درصد روستانشين بوده اند). در مشرق و مركز استان كرمان قرار گرفته، از شمال به شهرستان كرمان، از مشرق به شهرستانهاي زاهدان و ايرانشهر، از جنوب به شهرستان جيرفت، و از مغرب به شهرستان بردسير محدود است. مشتمل است بر چهاربخش حومه (مركزي)، رايگان، نًرماشير و فًهوج، و شهرهاي بم و بًروات. كوير لوت (دشت لوت)، در قسمت شمال و شمال شرقي آن واقع شده و مغرب آن كوهستاني است. آباديهاي بم در دامنه كوهها و دشت قرار دارد. رشته كوههاي بارز و كوههاي راين درشمال و مغرب آن (ارتفاع بلندترين قله: 4465 متر به نام هزار در بخش راين) تا جنوب شهرستان امتداد دارد، و در آنجا شاه كوه و نمداد (ارتفاع بلندترين قله: 3491 متر) ناميده مي شود. كوه كِشيت در شمال شهرستان با جهت شمال غربي – جنوب شرقي تا مغرب شهر بم امتداد دارد و كوير لوت را از دره‌ تهرود جدا مي كند. گردنه سرپشت در نزديكي دارزين در مغرب شهر بم واقع است. رودهاي موسمي آن فهرج و تَهْرود جدا مي كند. گردنه سرپُشت در نزديكي دارزين در مغرب شهر بم واقع است. رودهاي موسمي آن فهرج و تَهرود است. تَهرود از كوه هزار در ارتفاعات ساردويه سرچشمه مي گيرد، از دهستان تهرود، در بخش راين، مي گذرد و به لوت شورگَز منتهي مي شود. بم در تابستان بادهاي گرم به نام لِوار دارد. در مشرق شهرستان،‌ در بخشهاي ريگان و نرماشير، جنگلهاي تُنُكِ درختان گز و كَهور ديده مي شود. دره هاي واقع در كوههاي بارز و كشيت،‌ با آب فراوان و سبز و خرمي،‌ از ديرباز باعث سكونت مردم در آنجا و پيدايي آباديها و كشت و ورز شده است. آب آشاميدني مردم از چشمه ها و چاههاي عميق و نيمه عميق و قنات تامين مي شود. دهها رشته قنات،‌ زمينهاي آن را مشروب مي كند. از محصولات عمده آن گندم و جو و مركبات است. خرما و حنا و مركبات آن صادر مي شود. از صنايع دستي قالي بافي،‌ سبدبافي،‌ حصيربافي و گليم بافي دارد. پرورش گاو و گوسفند و بز در آن رايج است. در نواحي بياباني بم از شتر براي رفت و آمد و باركشي استفاده مي شود. معادن مرمر و چشمه آب گرم معدني دارد. راه اصلي كرمان – زاهدان، كرمان- ايرانشهر، و كرمان- جيرفت از آن مي گذرد. اين شهرستان زلزله خيز است. از جمله آثار باستاني آنجاست: ميل نادري (درست تر: ميل قاوردي)، از آجر، از دوره نادرشاه به ارتفاع تقريبي چهل گز در نزديكي شهر فهرج (وزيري كرماني، 1364 ش، ج 1، ص 355،‌ 356، حاشيه)؛ قلعه دختر؛ ويرانه هاي شهر قديمي ريگان از دوره اشكاني (مستوفي، ص 349) در حدود 37 كيلومتري جنوب شرقي شهر فهرج؛ ويرانه هاي ساساني – اسلامي نرماشير، نزديك روستاي چَغوك آباد (حدود نوزده كيلومتري جنوب غربي آبادي فهرج)؛ و قلعه (ارگ) بم در 1316 ش، شهرستان بم در استان هشتم با بخشهاي بم (حومه)‌، سبزواران (جيرفت)، ساردويه،‌ كهنو (كَهْنوج)، و مَشيز (بردسير) تشكيل شد (ايران. وزارت كشور، ص 15 مكرر). در تير 1324 بخش بردسير از آن مجزا و تابع شهرستان سيرجان گرديد (همان، ص 23 مكرر) طبق تصويبنامه شهريور 1325، دهستان نرماشير (فهرج) تبديل به بخش، و تابع شهرستان بم شد (همان، ص 24 مكرر) و جيرفت از شهرستان بم مجزا و تبديل به شهرستان گرديد (همان، ص 25 مكرر) درهمان سال،‌دهستانهاي اسفندقه و راين از بخش ساردويه مجزا و به عنوان بخش، تابع شهرستان جيرفت شد (همانجا) در مهر 1326، دهستان ده بكري (مُرغَك)، از بخش مركزي (حومه) شهرستان بم مجزا و تابع بخش راين و جزو شهرستان بم گرديد، و دهستان اسفندقه از بخش راين شهرستان بم مجزا و ضميمه بخش ساردويه و تابع شهرستان جيرفت شد (همان، ص 26 مكرر) بعداً بخش كهنوج نيز از شهرستان بم جدا و به شهرستان تبديل شد.
2) شهر بم. مركز شهرستان بم (جمعيت طبق سرشماري 1375 ش: 70079 تن)، در ارتفاع حدود 1060 متري،‌ در دشتي حاصلخيز، در شمال رشته كوههاي بارز در مسير راه اصلي كرمان – زاهدان، و كرمان – ايرانشهر- چابهار (درياي عمان)، در حدود 200 كيلومتري جنوب شرقي شهر كرمان واقع است. فاصله آن تا ايرانشهر در جنوب شرقي حدود 357 كيلومتر، و تا جيرفت در جنوب غربي حدود 118 كيلومتر است. آب و هواي آن عمدتاً كويري است. حداكثر مطلق دماي آن به 49 درجه سانتيگراد، و حداقل آن به 9- درجه سانتيگراد مي رسد. گاهي در بم برف مي بارد. رشته كوههاي بارز مانند سدّي در جنوب دشت بم كشيده شده است. رود موسمي تهرود از شمال شهر به نام رود بم (يا رود پشت) مي گذرد. آب آشاميدني بم عمدتاً از چاه و قنات تامين مي شود. حدود 29 رشته قنات با جهت غربي- شرقي وارد شهر و حومه آن مي شود. طول برخي از آنها به حدود بيست كيلومتر مي رسد. محله قديمي زرتشتيها در شمال غربي شهر واقع است. از جمله بناهاي قديمي شهري: مسجد سيد (تاريخ بنا: 1262)؛ امامزاده اسيري؛ مسجد اسعدالدوله (1294)؛ بقعه امامزاده زيد منسوب به يكي از امام چهارم عليه السالم كه زيارتگاه اهالي است؛ و مسجد وكيل (تاريخ بنا: 1284-1287) محله كوزران (گوزاران) در شمال غربي آنجاست. ده بكري در دهستان كوهستاني مرغك،‌ در حدود 26 كيلومتري جنوب آبادي دارزين، از مراكز ييلاقي اهالي بم است. بم كارگاههاي چاقوسازي دارد. از تفرجگاههاي مردم شهر بايد از ارگ جديد بم نام برد. بم داراي فرودگاه است. از جمله محله هاي قديمي شهر، لشكر فيروز است كه در مغرب قلعه قرار گرفته است (محلاتي، ج 1، ص 201، نقشه) هنگام شورش آقاخان محلاتي، نصرت الدوله چهارده ماه بم را محاصره كرد و پيرامون آن عماراتي بنا نهاد (ذوالفقار كرماني، ص 20) كه بتدريج به نام لشكر فيروز معرف شد.
3) قلعه (ارگ) بم. شهر قديمي در محوطه اي محصور در شمال شرقي شهر كنوني بم، كه به نوشته وزيري كرماني (1354 ش، ص 92) بر روي سنگي به ارتفاع حدود دويست ذرع قرار دارد و بزرگترين قلعه سالم ايران است. اين قلعه از دو قسمت تشكيل شده است: قسمت شمالي كه بر روي تپه اي سنگي و مرتفع قرار دارد، و قسمت جنوبي كه در گودي واقع است. در دوره قاجاريه، به لحاظ عظمت قلعه، اعتمادالسلطنه (1367-1368 ش، ج 1، ص 470) آن را «قلعه خداي آفرين» ضبط كرده است. امروز همه قسمتهاي اين ارگ، به صورت آثار باستاني نگهداري مي شود،‌ و قسمتي از شمال آن بازسازي شده است. شهر قديمي ظاهراً تا 1253 مسكوني بوده، و پس از آن بتدريج از سكنه خالي شده است. مدتي از ارگ آن (قسمت شمالي) به عنون پادگان استفاده مي شد (وزيري كرماني، 1354 ش، ص 94). شهر قديمي بم ويژگيهاي شهرهاي ايران بويژه شهرهاي خراسان دوره اسلامي را دارد، و مشتمل بوده بر قلعه يا ارگ (حاكم نشين) و خزاين و زندان. قسمت اصلي شهر (به اصطلاح جغرافيانويسان قديم: شارستان) و گرداگرد آن (رَبَض) با برج و بارو از هم جدا مي شد. امروز گاهي به اشتباه همه قسمتها را ارگ يا قلعه مي گويند. هسته مركزي شهر (جاي مسكون) كه در گودي قرار گرفته، به شكل مربع مستطيل با شيبي از مغرب به مشرق به طول حدود 425 متر، و عرض آن از شمال به جنوب حدود سيصد متر است (گوبه ، ص 305)، ارگ (حاكم نشين)، در شمال اين مربع مستطيل و متصل به آن بر روي كوه سنگي واقع است و از فراز آن كوههاي شاهسواران در جنوب ديده مي شود. محوطه كوچكي در شمال غربي شهر قديمي به مساحت حدود 175 مترمربع قرار گرفته كه احتمالاً بعداً به آن الحاقاتي شده است (همانجا). دژ قديمي، با خندقي در جنوب كه پلي روي آن بوده، و با برجها و باروي (چهار حصار) كنگره دار محافظت مي شده است. اين دژ بارها مرمت شده است. دروازه اصلي در جنوب پس از پل قرار دارد، و آثار دروازه شمالي با برجي كنار آن به نام كَتِ كِرْم (يا كَدِ كرم)، ميان ديوار دوم و سوم ديده مي شود. شهر مشتمل بر ميدان و بازار و تكيه و مسجد و حسينيه و زورخانه و چاه و آسياي بادي و اصطبل با آخور (پس از ديوار دوم)، و حمام و زندان بود و با چند بارو و برج حراست مي شد. پس از ديوار بلند دوم و دروازه آن، محوطه اي با اتاقهاي متعدد براي نگهباني ديده مي شود، كه چاهي در آن حفر شده و ساختمان دو طبقه كنار آن هنوز برجاست كه احتمالاً در دوره اي قديمي بر روي بناهاي قديمتر ساخته شده است. مجموعه ميرزا نعيم در مشرق بازار قرار دارد كه اخيراً تعمير شده است. محوطه حاكم نشين با برج و بارو، و دروازه و حرم حاكم در جنوب آن و خانه اي به نام «چهارفصل» پس از ديوار سوم قرار گرفته كه سالمترين قسمت به جا مانده از شهر قديمي است كه پيش از انقلاب اسلامي تعمير شده است. ويرانه هاي مسجد در قسمت جنوبي شهر در مشرق بازار قرار دارد كه در محوطه شمالي آن محله‌ اعيان نشين بود، و نزديك آن زورخانه اي با عمق 5/1 متر به شكل مربع قرار داشت. ساختمان اصطبل و طويله در محوطه زير ارگ، و ميداني در بالاي بازار با كاروانسرايي نزديك آن قرار گرفته است. مسجدي نيز كه احتمالاً بر روي خرابه هاي مسجد جامع (از دوره صفاريان)‌احداث شده است، محرابي با تاريخ 810 دارد. امروزه از مسجد جامع دوره صفاريان،‌ براثر خاكريزي بر سطح مسجد دوره صفاريان، بر روي مسجدي قديميتر بنا شده بوده است. در كنار مسجد، چاهي وجود دارد كه نزد اهالي مقّدس است. در سال پيروزي انقلاب اسلامي نماز عيدفطر در همين مسجد كه حياطي مربع شكل دارد خوانده شد. در سوگواريهاي مذهبي، مردم از شهر جديد بم به اين مسجد مي روند و در محراب آن شمع روشن مي كنند. به نظر گوبه، از رودي كه از شمال ارگ مي گذشته،‌ نهري حفر شده بوده كه وارد شهر مي شده است (ص 306)، و امروزه بستر خشك آن ديده مي شود. مقدسي (ص 465)‌ نيز از نهري نام برده كه از محله‌ بزازان مي گذشته است و ظاهراً مقصود او همان نهر است. همچنين مقدسي از يكي از مساجد جامع كه اصطخري (ص 166) و ابن حوقل (ص 312)‌ نيز از آن نام برده اند، سخن گفته است كه آثار آن در مغرب محوطه اصلي به جا مانده است. شمال غربي آن كاروانسرا و حسينيه اي قديمي قرار دارد. محله قديمي بزازان بيش از همه قسمتها ويران شده است. در شمال اين محله، دروازه اي با باروي كنگره دار، قسمت اصلي شهر را از ارگ جدا مي كند كه پس از آن قسمت دوم شهر قرار گرفته و با خيابان شرقي – غربي از قسمت اول جدا شده است. عمده ترين ساختمان آن، ميداني است كه در كناره هاي آن آخورهاي اسب، و در قسمت جنوب شرقي آن چاهي قرار گرفته است. آثار آسياي بادي در قسمت شمال غربي آن ديده مي شود. بالاي آخورها در طبقه دوم جاي سربازان بوده است. گويا در همين جا بوده است كه لطفعلي خان زند، پس از درگيري با حاكم بم دستگير مي شود. در قسمت غربي اين محوطه، پس از جايگاه سربازان و ميدان و آخور، كاروانسراي قديمي واقع شده است. در قورخانه، خانه نظاميان دو طبقه است. زندان در محوطه اداري حاكم نشين قرار دارد كه پس از گذشتن از دالاني به عمق چهارمتر به محوطه پهن تري متصل مي شود. به نظر پوپ ، ويرانه هاي ديواري كه در مشرق شهر قديمي در محله باغ دروازه (امروزه نزديك گورستان) ديده مي شود، بقاياي مسجد حضرت رسول صلّي اللّه عليه و آله و سلّم است كه عبدالله بن عامر در دوره‌ عثمان آن را بنا كرده است (ج 3، ص 930؛ ظاهراً پوپ اين مطلب را از كتاب سفرنامه ژنرال سرپرسي سايكس، ص 254، و سايكس آن را از تاريخ كرمان، وزيري كرماني، 1364 ش، ج 1، ص 280، گرفته است). اما اين مطلب چندان صحيح به نظر نمي رسد، زيرا رفتن عبدالله بن عامر به شمر بم در كتابهاي معتبري مانند فتوح البلدان بلاذري و تاريخ الرسل و الملوك طبري نيامده است؛ بعلاوه مسلمانان مساجد را در داخل شهر مي ساختند، نه در كنار شهر، سايكس محله‌كنوني گوزاران را كنار رود كجاران (گزاران) شاهنامه مي داند (سايكس، همانجا).
وضع ساختمان قلعه از دوره‌ ناصرالدين شاه (حك: 1264-1313) تاكنون تغيير چنداني نكرده است. به نوشته‌ ذوالفقاري كرماني (ص 23)، در دوره‌ ناصرالدين شاه، قطر ديوار قلعه 28 ذرع، وعرض خندق دوازده ذرع بود. دروازه‌ اصلي در جنوب بود و از روي پلي چوبي وارد شهر مي شدند. قلعه داراي 51 برج در پيرامون، و نُه برج با شكلهاي مختلف و بسيار بزرگ بود. برج ميان ديوار غربي، سيزده ضلع بيقاعده داشت و محيط آن 104 ذرع بود. از زير آن آبي از بيرون وارد شهر مي شد، اما در همه خانه ها براي هنگامي كه در محاصره قرار مي گرفتند چاه كنده بودند كه عمق آنها ميان پنج تا هشت ذرع بود. از دروازه اول كه داخل شهر مي شدند، نخست از ميان بازاري رو به شمال مي رفتند كه طول آن 120 ذرع و عرض آن چهار ذرع بود كه از هر سو راسته بازار داشت. براي ورود به ارگ مي بايست از سه دروازه مي گذشتند، به عبارت ديگر شهر با ساخت ديوار محافظت مي شد. در شمال، در ديوار قلعه رو به بيرون دروازه اي بود كه مخصوص اهل ارگ بود و به آن دروازه كَتِ كَرْ مي گفتند. پس از شكست آقاخان محلاتي، سكونت در قلعه و شهر قديمي ممنوع شد، از اينرو مردم بيرونِ قلعه را آباد كردند (ذوالفقار كرماني، ص 20، 23-24).
پيشينه. الف) پيش از اسلام. درباره بم پيش از اسلام و قلعه آن اطلاع چنداني در دست نيست. به نوشته‌ اعتمادالسلطنه (1367-1368 ش، همانجا)‌ بم از بناهاي بهمن بن اسفنديار است. در اواخر دوره اشكانيان، از لشكركشي اردشير به منطقه اي كه بم در آن قرار داشت مطالب فراواني در دست است نام آثار باستاني پيرامون قلعه بم امروزي، مانند نرماشير و قلعه دختر، از زمان ساسانيان حتي پيش از آن در منابع ديده مي شود. ظاهراً منطقه بم در دوره‌ اشكانيان نيز آباد بوده است. طبق كارنامه اردشير بابكان، او در لشكركشي خود به دژ گذاران (در شاهنامه: كجاران) با هفتان بوخْت ( در شاهنامه: هفتواد)، پادشاه آن منطقه، به جنگ پرداخت (ص 55-61) فردوسي محل كجاران را در خطه‌ درياي پارس (خليج فارس و درياي عمان)‌ آورده است (ص 139)‌. از لحاظ جغرافياي آن زمان، درياي پارس پهناورتر بود وبطليموس آن را پرسيكوس سينوس ضبط كرده است (مشكور، ص 12).

طبق مطالب كارنامه اردشير بابكان، هفتان بوخت در دژ گذاران پادشاهي مي كرد، و دژ گولار و دستگرد (دستجرد= مزرعه)، جزو دژ گذاران به شمار مي آمد (ص 55-61) به نوشته فردوسي،‌ هفتواد پس از كشتن يكي از امراي محلي، بر سر كوهي نزديك كجاران دژي ساخت (? فردوسي، ج 7، ص 141-142) كه احتمالاً نخستين پايه هاي قلعه بم بود، چون در آن نزديكي جز كوه سنگي كه امروزه ارگ بم بر روي آن است، كوهي ديده نمي شود.
فردوسي رويداد تاريخي لشكركشي اردشير را با افسانه شگفت انگيزي در هم آميخته است؛ براي مثال از دختر هفتواد «اختر» (بخت و اقبال)‌ سخن گفته كه به پنبه ريسي مي پرداخته است. او با پرورش كرمي در دوكدان و استفاده از فَره «اختر» (اقبال) كرم، توانسته بود طرازي فراوان بريسد كه سبب ثروتمند شدن هفتواد شده بود. بنابر مطالب شاهنامه قلمرو هفتواد كه شاه آن منطقه شمرده مي شد، از درياي چين تا كرمان بود (همان، ج 7، ص 143). طبق مطالب كارنامه اردشير بابكان، هنگام لشكركشي اردشير به گذاران، هفتواد بر بومِ سِند و مكران و درياي پارس نيز فرمانروايي داشت (ص 57). اردشير بي شك از راه سيرجان – دارزين يا جيرفت – دارزين به بم لشكر كشيده است. چون لشكر دوازده هزار تني او نمي توانسته است از مسير بدون آب (رود) و چمنزار پيشروي كند، در شاهنامه بارها از واژه آبگير در مسير اين لشكركشي سخن به ميان آمده كه ظاهراً مقصود هليل رود يا رود لاله زار است (فردوسي، ج 7، ص 145، 147).
در كارنامه اردشير بابكان همچنين آمده است كه در جنگ دوم، پس از پيروزي اردشير و كشته شدن هفتان بوخت، اردشير «خواسته و زر و سيم از آن به دژ به هزار بار شتر كرد [و] به گوار (اردشير خُرّه) گسيل كرد» (ص 87). طبري (سلسله اول، ص 820) نيز اين مطالب را تـاييد كرده است. به نوشته او، اردشير به اَلّار (نولدكه، ص 41-69: گُلار) از رستاق (از مناطق روستايي) كوجَران (كجاران) لشكركشيد و مال و گنج فراوان به دست آورد كه اين ثروت بي ترديد از توليد ابريشم آن منطقه بوده است. ظاهراً انگيزه لشكركشي اردشير به گذاران نيز به دست آوردن ثروت حاصل از ابريشم بوده است. بارون كارا دو وو، پس از بررسي دقيق مطالب شاهنامه، به اين نتيجه رسيده است كه خاستگاه ابريشم، بايد ايران باشد، نه چين (ج 1-2، ص 290).
ب) پس از اسلام. به نوشته افضل الدين كرماني (ص 121)، كرمان را عبدالله بن عامر كُرَيز گشود و تربت او در بم است. برخي نيز گويند آنجا را عمربن عبدالعزيز فتح كرد، اما نخستين بار بلاذري (ص 551) نام بم را آورده است. به نوشته او، هنگام فرار يزدگرد و سقوط شيرجان (سيرجان) ابوموسي اشعري، ربيع بن زياد را به كرمان گسيل داشت. او نواحي پيرامون شيرجان را گشود و با اهل بم و اندغار [از شهرهاي قديمي كرمان] صلح كرد، اما بعداً اين بلاد كفر ورزيدند و پيمان شكستند. در دوره بعدي، بويژه پس از استحكام حكومت مركزي در بغداد و رونق گرفتن اقتصاد منطقه، اطلاعات ما از بم بيشتر است. از قرن سوم و چهارم از بم و از جاده هايي كه بم را با مناطق و شهرهاي ديگر پيوند مي داده مطالبي آمده است. ابن خردابه (ص 49، 54) و قدامه بن جعفر (ص 196) از جاده بم – جيرفت تا نرماشير سخن گفته اند. قلعه بم در آن دوره مشهور بوده است، به طوري كه يعقوب ليث در شوال 259 رهسپار نيشابور شد و محمدبن طاهر را دستگير كرد و خود و خاندانش را در قيد و بند به قلعه كرمان فرستاد (يعقوبي، ص 85)‌ يعقوبي (ص 62) در قلاع كرمان از قلعه بم سخن گفته مي افزايد: «قلعه كرمان كه به آن قلعه بم مي گويند...» ظاهراً اين سخن به لحاظ اهميت قلعه‌ بم در آن دوره در ولايت كرمان بوده است. ابن فقيه (ص 206، 208) بم و جيرفت و هُرموز را از شهرهاي كرمان آورده و فاصله جيرفت – بم را بيست فرسنگ نوشته است. ابن رسته (ص 106) نخستين بار بم را از كوره هاي استان كرمان ضبط كرده است. از قرن چهارم به بعد، به لحاظ پيدايش مركزيت درسرزمينهاي خلافت و توسعه يافتگي اقتصادي – اجتماعي جهان اسلامي آن روز، اقتصاد بم نيز رونق گرفت، زيرا آب فراوان داشت و در مسير جاده اي بود كه از كوير مي گذشت. بم از يك سو مناطق جنوب شرقي ايران را به خراسان (و ماوراء النهر) و چين و ماچين، و از سوي ديگر ايالات سيستان، سند و كابل و حتي هندوستان را به بغداد (مركز خلافت) پيوند مي داد و از اين طريق با آن مناطق مراوده‌ اقتصادي داشت؛ از اينرو به يكي از كانونهاي برخورد فرهنگي و اجتماعي قومهاي مختلف تبديل شد، و نيز محل داد و ستد كالاهاي ممالك مختلف گرديد. در اين دوره، كرمان از لحاظ جغرافيايي به دو بخش شرقي و غربي تقسيم و، دوشق خوانده مي شد:‌ شق شرقي مشتمل بر بم و نرماشير و جيرفت بود (محمدبن ابراهيم، ص 32، حاشيه). بم در اين دوره به لحاظ رشد شهرنشيني در بلاد اسلامي، از طريق هرموز و درياي فارس با عراق و شام و مصر روابط اقتصادي يافت؛ و ناحيه بم با دهكده هاي حاصلخيز و آب و هواي خوش كه بهتر از جيرفت بود، شهرت پيدا كرد. اصطخري (ص 164) و ابن حوقل (ص 312-315) از ديوار مستحكم بم و جاده هاي آن تا سيرجان و هرموز، و از طرازي [=كارگاهي] كه در آنجا سلطان داشت مطالبي آورده اند و محصولات آن را ستوده اند؛ از جمله جامه هاي بلند كه به عراق و مصر و خراسان صادر مي شد، طيلسانها،‌ و جامه هايي عالي كه هريك حدود سي دينار ارزش داشت و در عراق و خراسان و مصر به فروش مي رفت (نيز? مقدسي، همانجا). در 372، به نوشته‌ مؤلف حدود العالم (ص 128)، «بم شهري است با هوايي تن درست و اندر شهرستان وي حصاري است محكم و از جيرفت مهتر است، و اندر وي سه مزگت [=مسجد] جامع است، يكي خوارج را و يكي مسلمانان را، و يكي اندر حصار، و از وي كرباس عامه و دستار بمي و خرما خيزد.»
ظاهراً پس از قرنها دوباره بم به توليد ابريشم دست يافت و توانست فرآورده هاي ابريشمي خود را به بلاد ديگر صادر كند و به احتمال قوي مبدا «جاده ابريشم» بم بوده است. قلعه بم از قرنهاي نخستين اسلام تا دوره قاجاريه 1255-1256، اغلب پناهگاه شورشگران بوده است، به طوري كه در 297 سُبكَري، حاكم فارس، پس از شكست خوردن از سردار خليفه در شيراز، به بم پناهنده شد (ابن اثير، ج 6، ص 136) در 324. معزالدوله ديلمي در يورش به كرمان، بم را تصرف كرد (همان، ج 6، ص 255) در 364، يوزتُمُر پس از شكست از مطهربن عبدالله، سردار عضدالدوله، وارد بم شد و حصاري گرديد (همان، ج 7، ص 62). در 391، بهاء الدوله ديلمي به سرداري استاد هرمز به بم حمله كرد. در اين هنگام طاهربن خلف از صفاريان در قلعه بم به سر مي برد (همان، ج 7، ص 210) در492، تيرانشاه، پسر تورانشاه فرزند قاوُرْت، پس از شورش مردم كرمان بر ضد او به شهر بم فرار كرد، اما اهالي بم از ورود او به شهر جلوگيري كردند و با وي جنگيدند (همان، ج 8، ص 203) در 584، افضل الدين كرماني در عِقدالعُلي براي نخستين بار بم را ولايت ضبط كرده است. به نوشته او، بم ولايتي معمور از بلاد كرمان بود و از آنجا ابريشم صادر مي شد (ص 128) در دوره سلاجقه، به دستور محمدبن ارسلان شاه (536-551) مساجد و رباط و مدرسه در بم و جيرفت ساخته شد (محمدبن ابراهيم، ص 42) ادريسي، جغرافيادان بزرگ جهان اسلام در بلاد مغرب (493-560) از كارگاههاي پارچه هاي پنبه اي و طيلسانهاي فاخر بم كه بازرگانان به بلاد مصر و شام و عراق مي آورده اند، مطالبي گفته كه نشان دهنده رونق صنايع دستي دربم و پيوندهاي اقتصادي بم با ديگر بلاد اسلامي است (ج 1، ص 435) در قرن ششم، بم از لحاظ مركزيت سياسي وضع خاصي پيدا كرد، به طوري كه در حكومت ملك ارسلان بهرامشاه بن طغرل (متوفي 567 يا 570)، براي نخستين بار «دارالملك» خوانده شد (محمد بن ابراهيم، ص 56، 69، 71) در اواخر قرن هشتم، در تسلط غزان بر كرمان، فرزند كهين ملك دينار عجمشاه (حك:‌ 592-600) در بم حكومت مي كرد (همان، ص 192)‌ در اوايل قرن هفتم، ياقوت حموي بم را «مدينه جليل» و از شهرهاي بزرگ كرمان نوشته و آب آن را از قنات دانسته است (ج 1، ص 737) كه نشاندهنده آباديها و كشتزارهاي پيرامون قلعه بم (شهر بم در آن روزگار) است، چون آب قنات به قلعه كه در ارتفاع قرار داشت سوار نمي شد و احداث قناتها براي كشت در نواحي اراضي جنوب قلعه كنوني بم بود. اين اراضي امروزه مشتمل بر شهر بم و حومه آن است. ظاهراً از اوايل قرن هفتم،‌ گروههايي از مردم در خارج از قلعه نيز ساكن بوده اند. از قرار معلوم بر اثر حمله مغول و جنگهاي فراوان پس از آن، در بم دشواريهاي اقتصادي – اجتماعي پديد آمده بود، به طوري كه رشيدالدين فضل الله (645-718) به پسرش كه حاكم كرمان بود، دستور داد مدت سه سال مردم كوره‌ ولايت بم را از پرداخت ماليات معاف كند تا كشتزارهاي ايشان شود (رشيد‌الدين فضل‌الله، ص 10-12).
در 696 غازان‌خان، محمدشاه پسر حجاج سلطان را به كرمان فرستاد، چون در اين هنگام نصرت مَلِك شورش كرده و در قلعه بم متحصن شده بود (وصاف حضره، ص 181). بر طبق مطالب تاريخ آل‌مظفر، امير مبارز‌الدين (700-765) از شاهان آل‌مظفر،‌ پس از چهار سال محاصره قلعه بم، آن را گشود (كتبي، ص 44-45) و سرانجام در قلعه بم درگذشت. بم در دوره آل‌مظفر رو به ويراني نهاد (همان، ص 144). حمدالله مستوفي قلعه بم را همان قلعه هفتواد دانسته است. به نوشته او «كرم هفتواد در بم بتركيد» (ص 140). در 742، هنگام يورش امير مبارزالدين به قلعه بم، اخي شجاع‌الدين خراساني كه مدتي كوتوال قلعه بم بود، ارگ بم را تعمير كرد و آماده دفاع شد (وزير كرماني، 1364 ش، ج 1، ص 483).
در اين هنگام، بم داراي خندق و حصاري بود (معين‌الدين يزدي، ج 1، ص 130) كه كما بيش مطابق با خندق و حصار امروزي قلعه بم است. پس از حمدالله مستوفي، ديگران هم بم را همان قلعه هفتواد دانسته‌اند، از جمله معين‌الدين يزدي در 767 مي‌نويسد: «در خطه بم قلعه‌اي است كه از بلندي ايوان به عمارت سليمان اشتهارد يافته است و در تواريخ عجم ذكر آن به دژ هفتواد مانده است» (ج 1،‌ ص 123).
در 811، ميرزا ابابكر، از سرداران تيموري، ‌در خطه بم، شهر و بلوكات پيرامون آن را مدتي تصرف كرد (خواندمير، ج 3، ص 571). در اوايل قرن نهم، مردم در بيرون از قلعه بم هم ساكن بوده‌اند، زيرا طبق مطالب رساله مقامات عرفاي بم (اوبن، ص 178) «چون ابابكر به بم آمد، لشكر از هر طرف بر او گرد آمدند و او را ترغيب كردند به عمارت قلعه بم چنانكه حكم كردند كه خلق بروند و بنياد عمارت كنند و خانه‌ها به اندرون قلعه برند.»
در 857، طبق مطالب مقاماي عرفاي بم (همان، ص 124) هنگامي كه سلطان سنجر ]=بابر ميرزا[ كرمان را گشود، در بم قحطي پيش آمد «چنانكه در بم بر دو دولتخانه سيد ]طاهرالدين محمد، از عرفاي بزرگ بم[ بسيار خلق جمع مي‌شدند و نان مي‌گفتند و جان مي‌دادند.» در 860،‌ سيدطاهرالدين محمد، ‌در اين شهر به قتل رسيد (همان، ص 129-131). به نوشته ميرمحمد سعيد مشيزي (بردسيري) در 1047، بم با جيرفت و نرماشير و خبيص جزر ولايت اربعه به شمار مي‌آمد (ص 95، 217، حاشيه). در 1105 كه شاه سلطان حسين جانشين پدرش شد، محمود افغان نيز به ايران حمله كرد. محمود افغان در حمله به نرماشير، به كوتوال قلعه بم نامه نوشت،‌ اما حاكم با او همراهي نكرد (باستاني پاريزي، ص 380). پس از محمود، اشرف غلزائي بر سر كار آمد. در اين دوره اوغانان ]=افغانها[ توانستند بم را مانند گواشير و نرماشير و خبيص و گَوك (گلباف كنوني) و رفسنجان تصرف كنند (وزيري كرماني، 1364 ش، ج 2،‌ ص 651). در 1209، لطفعلي خان زند از دست لشكريان آقامحمد به قلعه بم گريخت (سپهر، ج 1، ص 69). او مسافت شهر كرمان تا قلعه بم را كه 34 فرسنگ بود، در يك شبانه‌روزي طي كرد (موسوي اصفهاني، ص 389). پس از آن، آقا محمدخان قاجار (حك: 1200-1211) ششصد اسير را در كرمان زد، و سرهاي آنان را با سيصد اسير به بم فرستاد، حاكم بم نيز آن سيصد اسير را به قتل رسانيد و با سرهاي اين نهصد تن مناره‌اي در شهر برپا كرد كه هفده سال پس از آن (1226) سياح انگليسي، پاتينجر،‌ آن را به چشم خود ديد (ص255، پانويس 2). به نوشته او بازار بم بزرگ و پر از انواع كالاها بود (ص 230). به نوشته شيرواني در 1248، بم هزار خانه داشت و داراي ميوه‌هاي گرمسيري و سردسيري بود (ص 148). به نوشته اعتمادالسلطنه،‌ در 1255 «آقاخان محلاتي، ابن‌شاه خليل‌الله رئيس طايفه اسماعيليه كه سابقاً به بم متحصّن شده بود،‌ اطميناني يافته به دارالخلافه آمد» (1363-1367 ش، ج 3، ص 1649). به نوشته وزيري كرماني (1354 ش، ص 94) آقاخان محلاتي در 1253 پس از شورش، قلعه بم را مامن خود ساخته بود. در 1271، ارگ بم تعمير شد (اعتمادالسلطنه، 1363 ش، ج 1، ص 95). در 1293، به نوشته وزيري كرماني (1354 ش، همانجا)، در بالاي ارگ بم آسياي بادي بود كه با باد شمال به حركت در مي‌آمد. در دوره ناصرالدين شاه، در 1268، دو رشته قنات در بم و نرماشير احداث شد (اعتمادالسلطنه، 1363 ش، ج1،‌ ص 92). در اين دوره منسوجات بم معروف بود (اعتمادالسلطنه، 1367-1368ش،‌ ج1،‌ص 470). در 1297 فيروزميرزا فرمانفرما در سفرنامه كرمان و بلوچستان مي‌نويسد: ‌«شهر (بم) كه در زير ارگ واقع شده بكلي خراب مي‌باشد كه خانوار هم ساكن نيست» (ص 7).
منابع:
1-http://khakzad.com

/الف
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image