مانـيفيست در عرصه حسابداري
    -(2 Body)
|
مانـيفيست در عرصه حسابداري
Visitor
444
Category:
دنياي فن آوري
امروز که «جامعه حسابداران رسمي ايران» بايد به مثابه کل واحدي تجليگاه بهترين انديشههاي ناب حسابداري باشد، اختلاف نظر، تشتت آرا و تعدد جريانهاي فکري در اين جامعه بيش از هر زمان رخ نموده است. تفاوت ديدگاه، تقابل آرا و کثرت نظرات گرچه ممکن است زمينه را براي وفاق و همکاري گروهي فراهم کند اما اگر ريشه در عملگرايي و تفکر انتزاعي داشته باشد آنگاه واقعبيني و درستانديشي راه گم ميکند و کمبودها، ضعفها، فرصتها و تواناييها بهدرستي شناخته نميشوند و برخورد سطحي، سادهانديشي، خودباوري، سرمستي کاذب و يا نااميدي افراطي حاکم ميشود. نميتوان نسبت به مسائلي که در اثر اين بحران بروز کرده بياعتنا بود. هيچچيز مضرتر و ضداصوليتر از کوششي نيست که از طريق عبارت پردازي براي رها ساختن گريبان خود از اين مسائل ميشود. براي دفاع از اصول و مباني اساسنامه جامعه حسابداران رسمي و قواعد اساسي آن، هيچ چيز مهمتر از وحدت نظر و عمل بين کليه حسابداراني که به عمق بحران و لزوم يافتن راهکار براي آن آگاهند نيست. واقعيت نشان ميدهد که بحران فعلي که از جنبهاي بيانکننده تفاوت شديد آراء و نظريات حرفهاي-اجتماعي جامعه حسابداري از يکسو و وجود گرايشهاي خود محور از سوي ديگر است، تمرکز خود را از لحاظ برنامهاي بر حول مسئله کليدي «اساسنامه» و ساخت تشکيلاتي جامعه قرار داده است. درک از محيط اجتماعي که در آن بهسر ميبريم و حرکت و روند آينده حلقه کليدي است که در پرتو شناخت علمي از آن ميتوان به بحران فعلي پاسخي درخورداد. اگرچه در دو سال اخير نقد و انتقاد چه در قالب اصولي و چه متاسفانه در چارچوب کارکرد غيرحرفهاي شدت گرفته اما در مجموع جامعه نسبت به گذشته حرکتي رو به پيشرفت داشته است. با اين حال، هنوز به خاطر آنکه تمامي واقعيت و عمق بحران را درک نکردهايم و فقط بخشي از آن را بيان ميکنيم، طبيعتاً قادر به ارائه راهحل علمي براي برونرفت از تنگناي موجود نيستيم. آيا اين اختلافات فقط از طريق «نقد و انتقاد» برطرف ميشود؟ بهديده ما نه ! اگر به فرض وجود، اختلاف نظردر جامعه را صرفاً به نبود توافق درباره سازوکارهاي جامعه نسبت دهيم پس چرا حتي در بين کساني که ظاهراً روي سازوکارهاي جامعه توافق دارند، تفاوت نظر در مباحث اساسي همچنان باقي است و اگر صرفاً از طريق نقد آراء و تقابل نظريات ميشد تشتت آرا را از بين برد، پس چگونه تاکنون جامعه حسابداري چنين دستاوردي نداشته است؟ تنها راهحل اصولي، حرفهاي و علمي در چنين وضعيتي نقد و مجادله حرفهاي بر روي مشي و برنامه است که ميثاق جمعي حسابداران (اساسنامه) از درون چنين پروسهاي بيرون خواهد آمد! و صد البته در شرايط طبيعي و متعارف جايگاه اين مجادله حرفهاي بايد نشريات حرفهاي همچون حسابدار و حسابرس وحسابدار رسمي باشد. واقعيت اين است که عملگرايي حاکم بر تفکر نظريهپردازان فعلي (که خود محصولي از نظريهپردازيهاي عاميانه است) ما را بر آن ميدارد تا، يا در زنجيره بههم پيوسته روابط علت و معلولي به پيش نرويم و يا، آنرا تا ريشه دنبال نکنيم. عملگرايي يکي از خصوصيات عمده تفکرات سنتي است که از بينش غيرحرفهاي سرچشمه ميگيرد؛ زماني که جامعهاي قادر نيست انحرافات گذشته و حال خود را واقعاً ريشهيابي کند. متاسفانه متدولوژي غالب بر جامعه حسابداران رسمي ايران دچار انحرافات اساسي است که نهتنها از متدولوژي علمي حسابداري فاصله داشته بلکه فراتر از اين، بيشتر به روشهاي عاميانه نزديک بوده تا به روشهاي علمي و اين نه سخني گزاف بلکه توضيح علمي واقعيت موجود است. از سوي ديگر توضيح کاملتر اين مطلب بدون توجه به بحران جهاني که در حرفه حسابداري روي داده و رابطه معيني که ميان اين دو وجود دارد نميتواند صورت پذيرد. و اين نيز به دو دليل زير متکي است: اول آنکه حرفه حسابرسي در جهان در حال از سرگذراندن بحرانهاي ناشي از جدايي استانداردهاي بينالمللي، امريکايي و انگليسي ، رويدادهاي تقلب و فريب از نوع شرکتهاي انرون و ورلدکام، وهمچنين برجسته شدن موضوع نظام راهبري بنگاه(Corporate governance) است؛ دوم آنکه روندهاي اساسي موجود (در چندسال اخير) در سطح جهان و ايران نشان ميد هد که مسئله خطير مسئوليتهاي اجتماعي حسابرسان بهعنوان مسئله مبرم روز مطرح شده ولي متاسفانه در هيچکدام از اين موارد نيز خود حسابداران و حسابرسان رهبري را بهدست نداشته اند. ما قادر نخواهيم بود جامعه خود را متحول سازيم، جز از اين طريق که در جهت نفي مشي و روشهايي که حرفه را ناتوان معرفي کرده حرکت نماييم. راهحل اين نيست که نقطه نظرات سنتي را به کناري افکنيم و بهسادگي آن را مردود بشناسيم؛ چرا که فقط با مردود شناختن، از ميدان بهدر نميرود. نفي ما، نه نفي انکارگرايانه، نه نفي در ذهن بلکه بايد نفي در عين باشد. جامعه حسابداري و بهويژه اعضاي شورايعالي (براساس رسالتي که برعهدهدارند) بايد خود را متحول سازند و آن هم در چارچوب تحول متدولوژيک در فرايند اين بستر و بهاستناد ساختار تئوري حسابداري ؛ در غيراين صورت تمام راههاي ديگر نه راه، بلکه بيراهه است. نقطه انحراف آغازين تفکرات بسياري دوستان در جامعه حسابداري اين بوده که روش منطقي- قياسي را در تبيين اساسنامه حاکم کردند. اين روش همان نقشي را در زندگي دارد که خط مماس در مقايسه با منحني دارد. انتظار ما اين است که قياس (که عمدتاً فعاليتي ذهني است) در مطالعه خود ذهن (يعني در روانشناسي) و در مطالعه رفتاري که در آنها تفکر، شرط پيشين عمل است، مثلاً در اقتصاد و سياست، موفق باشد؛ ولي عکس اين امر صادق است: معلوم شده است که در روانشناسي و علوم اجتماعي، قياس، راهنماي ضعيفي است، در صورتي که در مطالعه و بررسي بر روي امور لايعقل (مثل مواد معدني، اجسام فضايي، و ملکولها)، قياس رياضي، که از مشاهده کمک گرفته باشد، موفق ميشود. آيا اين نميرساند که قياس فعاليتي است که تابع خواص موجودات بيجان است، خواصي که از کيفيات موجود زنده نيستند، در حالي که جامعه حسابداران و ماموريت حسابداران رسمي پديدههاي زنده و تاثيرگذار هستند؟ چگونگي تکامل و کلاً سير تسلسلي تکاملي جوامع بشري نشان ميدهد که هستي را ميبايست بدان صورتي توضيح داد که واقعاً هست و بدان طريق تغيير داد که قوانين تغيير و تکامل آن حکم ميکند و بدون شک چنين حرکتي در جامعه حسابداران رسمي ايران نيز جز از طريق اتکا بر بينش و دانش تئوري حسابداري وبه طريق اولي دانايي بر فلسفه شناخت اقتصادي امکانپذير نيست. با نگاهي به سيماي کنوني جامعه حسابداري ايران نمودهاي واقعي يک بحران علمي-حرفهاي فراگير را بازخواهيم يافت. تشتت عميق نظرگاههاي حرفهاي، عقب ماندن از تبيين رفتار حسابداري در نظام اقتصادي کشور، نبود راهبران حرفهاي در جامعه، که همه گروههاي موجود در جامعه در مقابل جايگاه حرفهاي اين رهبران وحدت نظر داشته باشند (مشابه شادروان سجادينژاد، مرحوم عرفاني و...)، همگي مويد و نشانههاي شکنندگي و بحران است. اکنون جامعه حسابداري ايران فاقد تاکتيک و استراتژي معين و منطبق با ويژگيهاي عصر جديد است و بالطبع فاقد اساسنامه واجد شرايط و رفتار حرفهاي مناسب است. بدون کنار گذاشتن ديدگاهها و نظرگاههايي که ريشه در عوامگرايي دارد تا منطق علمي، قادر به تدوين اساسنامه و به تبع آن ماديت بخشيدن به رهبري جامعه حسابداران در راستاي وظايف خود نخواهيم بود و تنها مسيري که ما را به تدوين برنامههاي پيشبرنده هدايت ميکند برخورد حرفهاي-علمي به قضاياي درون و برون جامعه حسابداري است. با چنين درک و رسالتي است که وظيفه شورايعالي جديد جامعه حسابداران رسمي، مسئولان و اعضاي ارکان آن و بهويژه اعضايي که اعتقاد به توسعه و اعتلاي حرفه دارند دوصدچندان مهم، بزرگ و اجتماعي است. لذا براي انجام چنين امر مهمي بايد همه اعضاي جامعه چارچوب مناسبي را به عنوان <ميثاق حرفهاي> تبيين و تعريف کنند و اين ميثاق حرفهاي به عنوان «مشترکات حداقل» مورد قبول همگي واقع شود تا بتوان کاري از پيش برد. منبع: http://www.maghaleh.net /الف
|
|
|