ساختمانهاي چندمنظوره پديده تازه اي نيستند، اگرچه آنها از فرهنگ لغات معماري كنار گذاشته شده اند. عقيده موجود در باب تاثير مكتب عملكردگرايي به منظور حل مسائل شهري، همانگونه كه در منشور آتن بيان شده ، ناقوس مرگ سازه هاي چندمنظوره را رسما به صدا درآورد. هدف نهايي، ايجاد انواع ساختمانهايي بود كه براي عملكرد مورد انتظار مناسب باشند. از آنجا كه عملكردها ، مانند زندگي كردن، كاركردن و غيره با هم متفاوت هستند , منطقي به نظر مي رسد كه عناصر متشكله ساختمانهايي با عملكردهاي مورد بحث نيز متفاوت باشند و عناصر ايده آل مربوطه بدون سودمندي عملكردشان صرفا بتوانند در خدمت يك عملكرد قرار بگيرند. نهايتا فلسفه معماري مدرن بر مقررات و آئين نامه هاي بيشتر شهرها آنچنان تاثيري گذاشته كه طبق قانون، ساختن يك ساختمان چند عملكرده دشوار گرديده است
.jpg)
.jpg)
معماران مكتب مدرنيسم با اين فرض كه فرم ساختمان اساسا تحت تاثير منظور و هدف از بهره برداري آن را ارائه داده اند كه اهميت بسزايي در پاسخ به نيازهاي اساسي داشت . آنها براي مواردي نظير پاسخ به تاثير فرهنگ و يا انسجام در بافت شهري اهميت يكساني قائل نبودند.
معماري مدرن به سبب توسعه برج هاي مسكوني ، اداري و مراكز خريد نتوانسته نيازهاي يك خانواده را براي زندگي در يك خانه مناسب برآورده سازد لذا در چنين معماري اگر آنها را بدون فكر در كنار يكديگر قرار بدهيم ، نخواهند توانست يك شهر منسجم را بوجود آورند.
اين نمونه هاي اوليه ، محيط جدا شده اي را بوجود آورده اند كه تنها در خدمت يك منظور قرار دارد و مردم ، ساختمانهاي رفيع را بعد از انجام كارهاي بخصوصشان فوري ترك مي كنند. مناطق آپارتمان نشين در خلال روز خالي هستند و مناطق اداري بعد از ساعت 5 ترك مي شوند . مناطق شهري مدرن شامل ساختمانهاي تك عملكرده فاقد آن پيچيدگي و مشغوليت زندگي مي باشند كه هنوز در فضاهاي شهرهاي قديمي وجود دارد.
اكنون اين وظيفه ماست كه اين قسمتهاي جدا را كنار هم قرار بدهيم ، تا فرم و فعاليت هاي آنها يكديگر را كامل كند و مجددا يك زندگي شهري زنده را ايجاد كند.
محدوديت هاي موجود در ساخت سازه هاي چندمنظوره
در چند سال گذشته در شهر تورنتو جدال بزرگي كه منشأ آن تغيير آئين نامه هاي مربوط به اجازه ساخت ساختمانهاي چندعملكرده بود ، جريان داشته است . جدال اصلي كه در مقابل اين حركت وجود داشت از اين قرار بود كه تركيب چند عملكرد ، در درون يك ساختمان ، غيراقتصادي است . ادعا مي شد كه تركيب فضاهاي مسكوني و تجاري نه تنها از ديد ساختمان سازي و از نظر اقتصادي مناسب نيست بلكه از ديدگاه مديريتي و عملياتي نيز فاقد سودمندي مي باشد.
اما آمار مورد استفاده در اين بحث فقط تخصصي شدن صنعت ساختمان را آنگونه كه امروز وجود دارد منعكس مي سازد. سالها روشهاي مرسوم ساختمان سازي ، ساخت اقتصادي ساختمانهاي تك عملكرده را ممكن ساخته است . نبايد فراموش كنيم كه اولين نمونه هاي ساختمانهاي تك عملكرده مخصوصا باتوجه به نظريه هاي كارشناسي امروز ، فاقد كارآيي بودند. فقط تجربه و رفع نواقص بوده است كه اكنون باعث سهولت در زمينه مسائل مالي ساختمان شده است ، اما حتي بعد از زمانيكه تمام مناطق شهري توسط اين گونه ساختمانها اشغال شد و به ضرر شهر منجر گشت ، آنگاه منافع اقتصادي از ديد اقتصاد شهري مورد سئوال قرار گرفت.
ساختمانهاي چندعملكرده مي توانند از سوددهي بيشتر و يا برابري برخوردار باشند ، اما از يك طرف آئين نامه هاي ساختمان و از طرف ديگر طرز تفكرات مالي ، مخالف اين ويژگي چند عملكردي هستند. مثلا بيشتر سرمايه گذاري ها در زمينه مسكن در كانادا از طريق شركت رهن و مسكن كانادا انجام مي شود. بدست آوردن مبلغ مورد نياز براي رهن از طريق اين شركت جهت پروژه هاي مسكن كه بعد اقتصادي آن بيشتر از ده درصد باشد ، دشوار است.
بحث در اين مورد كه تك عملكردگرايي الگوي توسعه طبيعي است براساس اين فرض است كه انتظار مي رود ساختمانهاي تك عملكردي از كارآيي بيشتر برخوردار گردند. اگر ما اين موضوع را درزمينه شهري نگاه كنيم تشخيص مي دهيم كه چنين كارآيي حقيقتا وجود ندارند. ساختمان تكعملكردي و مناطق تحت پوشش آنها فقط طي قسمتي از روز يا هفته اشغال مي شود و در ساير اوقات خالي و بي استفاده باقي مي ماند. ليكن ، ساختمانهاي چند عملكردي يا چندمنظوره ، مردم را در اوقات مختلف كنار هم جمع مي كند كه كاربرد بسيار مفيدتري از يكفضاي شهري مي باشد. حتي پس اندازهاي اقتصادي ناشي از ساختمانهاي تك عملكردي مانعبررسي دقيق نمي شود. گرچه ساختمانهاي چندعملكرده ممكن است در ابتدا هزينه بيشتريبراي ساخت داشته باشند اما آنها در درازمدت باتوجه به استفاده فشرده تر از آنها درزمينه شهري بسيار ارزانتر خواهند بود
در ابتداي اين قرن ، فلسفه هاي شهرسازي مدرن كه فقط شامل مكتب عملكردگرايي ، سو تعبير شده بودند رواج يافت . آنها بعد از جنگ جهاني دوم در شهرهاي آمريكاي شمالي توسعه يافتند و خسارت جبران ناپذيري را بوجود آوردند. تجربه بزرگ شهري در باب جداسازي عملكردهاتقريبا به زوال شهرهاي بزرگ دنيا منجر گشت
اين قضيه كه ساختمانهاي چندعملكرده مي توانند به بازگرداندن سلامت شهرها كمك كنند ، به درك ما از روابط پيچيده دروني يك شهر بستگي دارد ، همانطور كه در هر ارگانيسم زنده،وابستگي پيچيده اي بين قسمتهاي متعدد آن وجود دارد. همچنين در يك شهر نيز اين مطلبصادق است . گاهي اوقات چنين وابستگي هايي در نگاه اول در يك شهر سالم قابل مشاهدهنيست ، ولي اگر هر رابطه دروني حذف شود بزودي اين وابستگي ها ظاهر خواهند شد
زندگي جمعي ، عمل متقابل ارگانيسم هاي مختلف و در جهت منفعت عمومي ، در يك شهر عمل مي كند. نزديكي فيزيكي عملكردهاي متفاوت به عملكردهاي موجود كمك مي كند
باقرارگرفتن مغازه ها در مجاورت رستورانها ، مردمي كه براي غذاخوردن به آن منطقه مي روند در فروشگاههايي خريد خواهند كرد كه به اين عملكردها نزديكند. از طرف ديگر اگر همه مكانهاي مسكوني را از يك منطقه اداري دور كنيم ، در ساعت کار آن منطقه خلوت و بي روح مي شود . منطقه اداري بدون حمايت حيات بخش عملكردهاي شهري ، بي روح و مرده است .
هزاران نفر در يك شهر سكونت دارند ، هر كدام با يك سبك زندگي متفاوت ، هر كدام در يك مرحله سني متفاوت ، هر كدام با علائق احساسات ، عادات و روابط گوناگون ، آنها همه نياز به يك محيط شهري دارند كه با نيازهاي فيزيكي متفاوت با هم مرتبط شوند. بافت شهري بايد به اندازه كافي غني و پيچيده باشد تا بطور مناسب اين نيازهاي مختلف را تحقق بخشد و يك هم زيستي سودمند و متقابل بين آنها برقرار سازد. ساختارهاي چندعملكرده محيط مي توانند زمينه را براي چنين عملكردي مهيا سازند
به نظر مي رسد بسياري از مثالهايي كه معماري پست مدرن ناميده مي شوند ، عملكرد و ساختار را انكار مي كنند ، مجددا ممكن است بسادگي به سراشيبي يك فرماليسم متفاوت بلغزند و نتوانند يك معماري پرمحتواتر را خلق كنند. معماري فقط در صورتي مي تواند زنده شود كه همه نيازها را برآورده سازد ، نيازهاي عملكرد و ساخت و همچنين نيازهاي عاطفي انسان را.
از آنجا كه ساختمان چندمنظوره بخشي از بافت شهر است ، بنابراين تحت سيطره قوانين شهري است . اين كافي نيست كه يك ساختمان را تنها مطلق منافع آن ارزيابي كنيم و شهري را كه حياتش به ساختمانها بستگي دارد ، فراموش كنيم . در نهايت نه تنها نيازهاي داخلي بلكه احتياجات خارجي يك شهر را بايد درون يك ساختمان تامين شده باشد. بنابراين ساختمان بايد با شهر هماهنگي داشته باشد تا يكي بشوند.
من سه حالت را انتخاب كرده و مورد نظر قرار داده ام تا ساختمان چند عملكرده را به عنوان جزئي از كل شهري بزرگتر ارزيابي مي كنم:
ساختمان چندمنظوره ، پاسخي به عواطف انساني
عواطف انساني جايگاه مستقلي در ايجاد فرم يك ساختمان دارند. معماري مدرن ، در عقايد فلسفي تعصب آميزش اين نيرو را و استقلالش را نفي مي كند و عواطف انساني را فقط به عنوان توسعه نيازهاي عملكرد و سازه مورد مشاهده قرار داد
معماري مدرن در قبال هر مصالحه اي كه مي توانست از انسجام اين سه وضعيت بدست آيد غيرحساس بود. مثلا نماي ورودي يك ساختمان فقط در صورتي از طرف معماران مكتب مدرنيسم قابل قبول بود كه عملكرد داخلي را به عنوان حقيقت دروني ساختمان منعكس كند. اين موضوع به صورت تنها بيان يا مصالحه اي است كه مي بايست در فرم ساختمان منعكس شود. عملكردهاي يك ساختمان اغلب در خلال عمر آن با الگوي دوره اي تغيير مي كند. احتمالا رابطه نيرومندي براي قسمت بيروني ساختمان به منظور ارتباط دادن آن با محيط شهريش نسبت به بيان حقيقت درونيش وجود دارد.
اين ارتباط با زمينه شهري دومين مصالحه اي است كه ساختمان چندعملكرده بايد در فرم معماريش منعكس سازد ، در غير اين صورت نه مي تواند در شهر تاثير داشته باشد و نه به شهر كمكي نمايد.
نهايتا بايد به سومين مصالحه ضروري براي ساختمان چندعملكرده نزديك شويم كه نيازهاي عاطفي مربوط به ميراث فرهنگي و روانشناسي انساني ، از نيازهاي داخلي و خارجي مستقلا در شكل دادن به ساختمانهاي ما عمل مي كند
نماي ورودي فقط قسمتي است كه در آن با اين سه موضوع مورد بحث را مشاهده مي كنيم . ما بايد بررسي كنيم و دريابيم كه چگونه ساختمان چندعملكرده بايد به اينها پاسخ دهد و چگونه مي توان بين آنها ارتباط برقرار كند تا بافت شهري ما را ترميم نمايد.
چنين پاسخ ظاهرا ساده اي ، اما موثر به مركز شهر به عنوان خياباني كه فضاي خرده فروشي و فضاي زندگي را به هم مرتبط مي ساخت در تئوري هاي طراحي مدرن كنارگذاشته شد. آنها در ارتباط با نماي ممتد خيابان احيا شده اند.
اين ساختمان ، نمونه آزمايشي آيين نامه مركز شهر جديد تورنتو بود كه مسكن سازي را دوباره در مركز شهر امكان پذير ساخت و ارتفاع ممتدي را براي ساختمانهاي كاتدرال و پارك آن تجويز كرد. ورودي خيابان در تقسيم بندي سه طرفه اش به صورت يك فضاي احاطه كننده واكنش نشان مي دهد و به وسيله تحميل دو مقياس ، ريتم ايجاد کرده است.
منبع:
http://khakzad.com/الف