جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
معماري کعبه
-(4 Body) 
معماري کعبه
Visitor 262
Category: دنياي فن آوري
کعبه بنائي است در ميان مسجد الحرام در شهر مکه در کشور عربستان سعودي. کعبه مقدس‌ترين مکان اسلام است. نام کعبه اشاره به چهارگوش «تکعيب» (مربع) بودن اين سازه دارد. كعبه; معناى مكعّب و مربّع است، و مربّع بودن كعبه بدان جهت است كه «بيت المعمور» مربع است و كعبه مقابل آن قرار دارد. مربّع بودن بيت المعمور از اينرو است كه مقابل «عرش خدا» است و آن مربع است. و مربع بودن عرش بدين خاطر است كه «كلمات الهى» كه اسلام بر آن بنا نهاده شده چهارتا است كه عبارتند از: «سبحان الله» ، «الحمد لله» ، «لا إله إلاّ الله» و «الله اكبر.» حج يکي از مهمترين آيين هاي ديني اسلام است و جزء فروعات دين است. مسلمانان با داشتن شرايطي مکلفند در دهه اول ماه ذي‌الحجه به شهر مکه در عربستان سعودي رفته و مجموعه‌اي از اعمال نيايشي را برجاآورند. . تمام مناسک حج و عمره در دوره جاهليت) قبل از اسلام)متداول بود و تنها بعضي تعديلات در حج اسلامي نسبت به دوره جاهليت روي داده است. از حج بعنوان هفتمين فروعات براي توسل به خدا نام برده شده.حضرت امام خمينى ـ قدّس الله نفسه الزكيه ـ :"حج تجلّى و تكرار همه صحنه هاى عشق آفرين زندگى يك انسان و يك جامعه متكامل در دنياست و مناسك حج مناسك زندگى است. براى نزديك شدن و اتّصال انسان به صاحب خانه است."
ماندالا:از ابتدايي ترين نماد هاي شناخته شده براي بشر، ماندالا است.مربع، يکي از اجزاء تشکيل دهنده ي ماندالاست و در بسياري موارد مستقيم ياغير مستقيم به آن ارجاع مي دهد. ماندالاها دايره‌هايي نمادين براي تمرکز بر خويشتن و جستجو در درون انسان هستند. مرکز دايره جدول ماندالا براي تمرکز در حين مراقبه ديني بکار مي‌رود. اشکال متقارن هندسي ماندالا خودبخود توجه شخص را به مرکز دايره جذب مي‌کنند. کارل يونگ ماندالا را كهن‌الگوي خويشتن مي‌داند,نماد تماميت و نظم و کار ويژه? آن سازماندهي و دربرگيري تماميت روان و ساماندهي و تنظيم دوبار? وضعيت‌هاي هرج‌و‌مرج آلود است. ماندالا (به معني دايره جادوئي) يک جدول هندسي مورد استفاده در اديان بودا نيز بوده است که به عنوان نمادي براي جهان هستي بکار ميرفته. اشکال متقارن هندسي ماندالا خودبخود توجه شخص را به مرکز دايره جذب مي‌کنند.از زير ميکرسکوپ تا پشت تلسکوپ ماندالا قابل رويت است.
ماندالا، نمودار نمادين؛ هم تخيلي و هم توصيفي و معمولاً دايره اي است که يک مربع را محصور مي کند؛ نماد مرکزي است که مي تواند يک تصوير باشد. ماندالا الگوي هستي و نظامي است که بر مبناي تجسم مکاشفه اي استوار است. يک انگاره ي کيهاني حصر فضاي مقدس و رسوخ به مرکز مقدس؛ تماميت؛ عالم اصغر؛ عقل کيهاني؛ يکپارچگي است. از نظر کيفي ماندالا(مناسک حج) مظهر روح و از نظر کمي مظهر هستي است. و کل ماندالا مظهر برقراري دوباره ي دارماي کيهاني و زيارت روح است. به صورت نمادين روح عالم است و شکل ترسيمي. مرکز، خورشيد يا دروازه ي آسمان است؛ ابزار دستيابي به ملکوت. ماندالا مظهر جهان ملکوتي بر روي زمين است. پرفسور يونگ:" گردي ماندالا، معمولاً نشان دهنده ي تماميت طبيعي است، در حالي که شکل چهار گوش، نشان دهنده ي اين تماميت در خود آگاه است."
ماندالا نمونه اى از هنر ميرا هستند و بنابر اين ارزش هنرى در اينجا در درجه دوم اهميت قرار دارد و نقاش هرگز پاى اثر خود را امضا نمى كند. فرديت هنرمند در هنر ميرا در فرآيند خلق از ميان مى رود،در حج اين فرايند به خوبي مشهود است.فرد در دايره طواف جزئي از عالم ملکوت ميگردد. ماندالا، معنايى كلى است كه فرديت هنرمند را در خود مستحيل مى سازد، زيرا كه اثر اساساً ماندگار نيست و ميراست. در هنر ميرا تنها لحظه خلق اثر ارزش دارد و چون اين فرآيند به پايان برسد، اتصال غني،به مرکز کائنات نيز به پايان مى رسد و از همين رو اثر نابود مى شود. فرآيند خلق حج، در واقع تمثيلى از هستى انسان است كه در چرخه اى از آفرينش و نابودى، يا تولد و مرگ و باززايى و بازميرى قرار گرفته و هيچ دوامى ندارد،براي حاجي تنها دم غنيمتيت که يا از آن سيراب ميشودويا در صورت غفلت از آن بي نصيب ميماند. اين شكل از هنر ميرا به نفس هستى بدون دوام و زيبايى طبيعى نظر دارد. در ويرانى ماندالاها، كيهان مقدس پابرجا مى ماند و تنها بى دوامى كردار انسانى معنا مى شود.قرار گرفتن در حج،واقع شدن درمنبع انرژي و حيات است؛ كليد فهم خود، با من، خدا و هستي است.قرار گرفتن در دايره طواف، تابع نظم جهاني شدن است، که ما را به درک جهان هدفمند رهنمون ميسازد.
پرفسور يونگ بيان ميکند که طرح ماندالايي چه در معماري کلاسيک و چه در معماري انسان هاي بدوي هرگز تابع ملاحظات اقتصادي و زيبايي شناسي نبوده است، بل تبديل شهر به نمايه اي از جهان منظم بوده است. مکاني مقدس که به وسيله ي مرکز خود به جهان ديگر مربوط مي شده است. اين طرح، با احساسات حياتي نيازهاي بشري مطابقت داشته است. هر بنايي خواه مذهبي و يا غير مذهبي که بر مبناي طرح ماندالا ساخته شده باشد، فرافکني تصوير کهن الگويي است از ناخودآگاه به جهان خارج.
ديتريش هوف: "پيوستگى ميان گنبد و فضاى مكعب زير آن در معمارى اسلامى، از طريق ايجادمقرنس پيوند مى‏خورد. فضاى ابداعى مقرنس‏همانند مظهر نسبت آسمان به زمين است.گنبد چونان مظهر آسمان و فضاى مكعب زيرآن چونان مظهر زمين و قوس مقرنس كارى شده چونان حلقه واسطه آسمان و زمين تلقى‏مى‏گردد. "
بوعلي سينا (370 -428 ه. ق) مربع و دايره را كليد فهم نظريه خود درباره كائنات ميداند. و به نظر او دايره تداوم حركت را بيان ميكند و نگاه در مسير محيط آن به سهولت حركت ميكند بو علي سينا دايره را آسماني (هوايي) گرم و مرطوب و مربع را زميني (خاكي) سرد و خشك ميداند.
بنابراين خط مستقيم نيز در جاي خود استعداد رشد و تعالي دارد همانگونه كه شكل مربع از آن ساخته مي شود كه از سويي قابليت تكامل و تبديل شدن به دايره را دارند (تبديل مربع به دايره باازدياد گوشه ها امكانپذير است يعني مربع 5 ضلعي، 6 ضلعي و.... بالاخره به دايره تبديل مي شود.) از سويي ديگر هر دو شكل مربع و دايره از دوران باستان مكمل يكديگر بوده اند (دايره نماد آسمان و قدامت و مربع مظهر زمين است.) اساس بسياري از ماندالاها از مربعها و دايره هاي هم مركز شكل گرفته است. مركزيت كعبه و دواير متحد المركز اطراف آن از (زائرين طواف كننده) بزرگترين و زنده ترين ماندالاي جهان را تشكيل ميدهند در بعضي اذهان ميكوشندتا با دفع امور عرضي و جزئي از جهان به ماوراي جهان دست يابند و چنين پيداست كه آرمان آنان با ساختار دايره سازگاري دارد. دايره نزديكترين چيز به تصور امر مطلق است.دايره در اصل يک نقطه ي بسط يافته و متکثراست.در حج افراد در کامل شدن دايره شان ، مشارکت ميکنند،و به کمال،همگوني،نداشتن اضافات،زوايدو زوايا...ميرسند.دايره نماد خود است و بيانگر تماميت روان با تمام جنبه هايش از جمله رابطه ي ميان انسان و طبيعت.دايره نماد حمايت است،حمايتي مطمئن در محدوده ي خود؛همچون داشتن حلقه،گردنبند،کمربندوتاج.حلقه ي تولد و مرگ.جريان يافتن و حادث شدن.
در گذشته، اين دو نمايه انتزاعي ( دايره و چهار گوشه)، با يکديگر وحدت داشتند و بيانگر يک جهان انديشه و احساس بوده اند.(شما قومي واحد بوديد...)
يونگ،در کتاب انسان و سمبول هايش،ميگويد دايره نماد روح است ( افلاطون خود روح را همانند يک کره مي انگاشت). چهارگوشه ( و اغلب مستطيل) نمادهاي ماده زميني، جسم و واقعيت هستند.در جامعه امروز در بيشتر آثار هنري نوين ميان اين دو شکل ابتدايي يا اصلاً رابطه اي وجود ندارد و يا اکر داشته باشد بسيار سست و اتفاقي است و جدايي آنها از يکديکر بيانگر نمادين حالت رواني انسان قرن بيستم است. روح انسان ريشه هاي خود را از دست داده و در آستانه ي از هم گسيختگي رواني قرار دارد.
سفيد رنگ بيرنگي و نماد رنگ داوطلبي، پيراهن اعدام نفس،محکوم زميني،تسليم مطلق وآمادگيست.کاندسکي ميگويد:"سفيد اين هيچ،پر از شادي جوانانه است،اين هيچ قبل از تمامي تولدها، قبل ار تمامي آغازهاست سفيد همچون نماد يک جهان است.". تمام مناسک. از حج بعنوان هفتمين فروعات براي توسل به خدا نام برده شده. پس هفتمين طريقت براي اتصال ،حج است.ونکته ظريفش اين است در اين مرحله بايد به دور کعبه هفت بار طواف کنيم.و اين هفت خود نشانه کمال است. هفت آسمان وزمين، هفت طريقت عرفان،... هفت دايره جادويي ....
طواف از چپ به راست مطابق دستور شرع است و موجب صعود به سمت بيت المعمور مي گردد. قلب درون قفسه سينه ، متمايل به طرف چپ جا دارد و نوك آن متوجه طرف چپ است. كعبه خانه دل است و همه قلب ها متمايل و متوجه اين خانه اند. كعبه محوري است كه قلب ها به دور آن در چـرخـش انـد.چرخيدن به دور کعبه(همچون چرخش کليد در قفل؛هم جهت با چرخش به دور کعبه)منجر به باز شدن درهاي خودشناسي وبينش الهي ميشود.در مرکز مغناطيس هم جهت با تمام کائنات در انتظار لحظه اتصال با مرکز ،با حرکتي منظم،پويا،اجراي يک کهن الگو،در نبض عالم، هفت بار دور زدن خانه كعبه،جدا شدن از هفت رنگ،و بعد،يک رنگ شدن،سپيدو پاک،آماده براي اتصال به ناخوداگاه عالم،...اين همه فقط و فقط در حج ميسر است.باحج کاملترين ماندالاي هستي شکل ميگيردو فقط در اين هنگامه کمال ماندالاي هستي مفهوم خود را باز ميابد.
منبع: http://www.cloob.com
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image