يکي از ملاحظات روانشناختي رنگ که در کاربرد هنري رنگ اهميت دارد ، بررسي تأثيرمتقابل رنگ ها است . جلوه يا اثر هر رنگ در جوار رنگ ديگر تغيير مي کند هر رنگ نسبت به ديگري ميزان تيرگي يا روشني ذاتي اش را مي نماياند . معکوس کردن اين ترتيب طبيعي ، ناسازگاري رنگي به بار مي آورد.هر رنگ داراي سه صفت يا سه بُعد ديداري مستقلا تغيير پذير است : فام ، درخشندگي و پرمايگي فام ، صفتي از رنگ است که جايگاه آن را در سلسله ي رنگي ( از قرمز تا بنفش) معادل با نور طول موج هاي مختلف در طيف مرئي – مشخص مي کند قرمز ، زرد و آبي را فام هاي اوليه مي نامند و چون مبناي ساير فام ها هستند ، رنگ هاي اصلي نيز نام گرفته اند .
فام هاي ثانويه عبارتند از : نارنجي ، سبز و بنفش که از اختلاط مقادير مساوي از دو فام اوليه حاصل مي شوند . فام هاي ثالثه از اختلاط فام هاي اوليه و ثانويه به دست مي آيند : زرد- نارنجي( پرتقالي) ، نارنجي- قرمز ، قرمز- بنفش ( ارغواني) ، بنفش- آبي ( لاجوردي) ، آبي- سبز (فيروزه اي) ، سبز- زرد (مغز پسته اي) . دوازده فام نامبرده را با ترتيبي معين در چرخه ي رنگ ، نشان مي دهند .
در چرخه ي رنگ ، فام هاي ثانويه و ثالثه اي که بين يک زوج فام اوليه جاي گرفته اند ، داراي روابط خويشاوندي هستند و در کنارهم ساده ترين هماهنگي رنگي را پديد مي آورند .ماداميکه اين رنگها با رنگهاي خالص سفيد و سياه ترکيب شوندايجاد بيشماري از رنگها و سايه هاي مختلف مينمايند
درخشندگي، دومين صفت رنگ است و درجه ي نسبي تيرگي و روشني آن را مشخص مي کند(غالبا ً نقاشان اصطلاح رنگسايه را نيز در همين معنا به کار مي برند) . معمولا ً درخشندگي رنگ هاي فام دار را در قياس با رنگ هاي بيفام مي سنجند . در چرخه ي رنگ ، زرد بيشترين درخشندگي (معادل خاکستري روشن نزديک به سفيد) و بنفش کمترين درخشندگي ( معادل خاکستري تيره ي نزديک به سياه) را دارد .
پرمايگي (اشباع)، سومين صفت رنگ است و ميزان خلوص فام آن را مشخص مي کند ( گاه واژه ي شدت را در اين مورد به کار مي برند ) . فام هاي چرخه ي رنگ صد در صد خالص اند ولي در طبيعت به ندرت مي توان فام خالصي يافت . همچنين ، کمتر رنگيزه اي حد اشباع فام مربوطه در چرخه ي رنگ را داراست .
.jpg)
رنگهاي درخشان به تنهايي جذاب هستند اما اگر در يک الگو يا رديفي منظم قرارگيرند از نظر بصري تاثير بيشتري خواهند داشت. اين نوع آرايش يک ساختار ساده را بر اين رنگها حاکم ميکند و در نتيجه يک مفهوم و يا نوعي نظم را، وراي حضور محض رنگها، منتقل خواهد کرد.
ديوارها و پيش زمينه هاي روشن رنگ هاي سرد ، مختصر کاهش در دماي بدن نگرنده ايجاد مي کنند و رنگ هاي گرم باعث مختصر افزايش دماي بدن مي شوند . به لحاظ بصري ، رنگ گرم پيش مي آيد و رنگ سرد پس مي نشيند.
پنجره ها و مبلمان با زمينه رنگ و سايز متوسط در مبلمان و پنجره هائي با سايز بزرگ شاهد آن خواهيم شد که رنگ انها با يکديگر مخلوط خواهد شد و از لحاظ تأثير گذاري بر محيط غالب خواهند شد ثبات از بين خواهد رفت و تلويحاً نوعي تکان بصري ايجاد خواهد نمود. با مبلمان و پنجره هاي متوسط و با رنگي متعادل و متوسط خواهيم توانست ترکيب بندي با ثبات داشته باشيم. هر ترکيب بندي را ميتوان کارآمد دانست به شرط اين که عناصر صحنه به طور موثر با بينندگان مورد نظر آن، ارتباط برقرار کند. در اغلب موارد، نکته اساسي در شناسايي عناصر کليدي صحنه نهفته است تا با نظم مبلمان و ميزان نور ، آنها را از دل ساير عناصر تصويري متفرقه، بيرون بکشيد. همين اشياء مزاحم، صحنه ها را مخدوش ميکنند و همچنين،بهتر است به جاي تمرکز زياد روي جزييات خيلي خاص، تنها روي ساختار کلي صحنه تمرکز کنيد. چرا که تاثير آنها در مقابل ترکيب بندي عمومي، بسيار سطحي است.
ملحقات تيره از اين رو چشمان شما به سمت رنگ تيره تر کشيده ميشوند و شما در روشي قادر خواهيد بود ملحقات واثاثيه ها را نظم دهيد تا هادي ديد وکيفيت بصري روان باشند .
رنگ زندگي است زيرا جهان بدون رنگ برايمان مرده جلوه ميکند، رنگها ايده آغازين وثمره نور اصلي بدون رنگ هستند و مقابل آنها تاريکي بدون رنگ است.نور اولين پديده در جهان است از طريق رنگها روح و طبيعت زنده جهان را برايمان آشکار ميسازد.
همچنين کلمه و آواي آن، شکل و رنگ اش، رگه هاي اصلي از ذات فوق طبيعي است که ما تصويري اندک از آن داريم.همانطور که صدا، رنگ ، جلا به لفظ مي بخشد، همينطور هم رنگ بطور طبيعي به فرم شکل خاصي ميدهد.ماهيت اصلي رنگ طنيني از تصورات خيالي است و در اين حالت رنگ موسيقي است. زماني که انديشه مفهوم، قاعده مندي، لمس رنگ و طلسم آن، شکسته است انگاه در دستان خود جز جسم بي روح چيز ديگري نداريم.
رنگ هاي نارنجي و آبي، رنگ هاي مکمل هستند و مخلوط اين رنگها، رنگ خاکستري بوجود مي آورد.وقتي ناظر در اين مکان قرار ميگيرد، نورهاي متفاوتي دريافت خواهد کرد که اين نورها متناوباً با نارنجي و آبي است و ديوارها اين رنگها را با زواياي دائماً متغيرانعکاس ميدهد.اين تاثير متقابل احساسي از غناي رنگ به انسان مي بخشد.
.jpg)
رنگها نيروها و انرژي هاي درخشنده اي هستند که چه آگاه و چه ناخود آگاه روي ما اثر مثبت و منفي خواهند داشت.هنرمنداني که شيشه هاي رنگين خلق مي کنند از رنگ براي خلق چنان محيطي معنوي و اسرار آميز استفاده ميکردند که انديشه هاي پرستش کنندگان را بر دوش شاهين معنويت به پرواز درمي آورند.اثرات رنگ نه تنها از لحاظ بصري بلکه از جنبه هاي روان شناسي و روان شناختي نيز بايد بررسي شوند.
سطوح رنگ بايد شکل، وسعت و حدود خود را از خود رنگ و نوسان شدت آن (رنگ)کسب کند نه اينکه با خطوط از پيش معين شده باشد.
همچنين، شکل ها نيز داراي خصوصيت گويا ومعني دار نظام زيباشناختي خود هستند.در طراحي، اين کيفيت هاي معني دار شکل و رنگ مي بايست با يکديگر مطابقت داده شوند.
يعني شکل و رنگ در معني دار بودن و مفهوم خود يکديگر را تاييد و اثبات نمايند.سه شکل اصلي مربع، مثلث و دايره نيز مانند سه رنگ اصلي قرمز، زرد و آبي داراي خصوصيات مفهومي و بياني مشخص هستند.
مربع، نمايانگر ماده، وزن و حدود مشخص است وحسي از کشش و امتداد و تجربه حرکت را القاء ميکند.مربع با رنگ قرمز منطبق است و وزن حجم قرمز با شکل سنگين و ساکن مربع مطابقت دارد.
مثلث با زواياي حاد و تند، تاثير ستيزه جويي، پرخاش و تهاجم را ايجاد ميکند.مثلث سمبل تفکر است و حالت وخصوصيت بي وزن آن با زرد روشن هماهنگي دارد.
دايره بر عکس مربع، احساسات را ملايم و معتدل ميکندو حس آرامش و حرکت آرام و آهسته را القاء مينمايد.دايره سمبل روح است که در درون خود همواره در حال حرکت است.
تطابق و تناسب هر رنگ با شکل مربوط به خود مستلزم همانندي و توازن است.اگر رنگها و شکل ها در بيان مفاهيم و حالات توافق داشته باشند، تاثيرات آن دو چندان خواهد بود.
منبع:
http://khakzad.com/الف