جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
اقتصاد انرژي هسته اي
-(3 Body) 
اقتصاد انرژي هسته اي
Visitor 390
Category: دنياي فن آوري
نگرش استراتژيک داراي دو مشخصه ميان رشته اي يا فرابخشي بودن (جامع بودن) و طولاني مدت بودن است، که در ساير نگرش ها اعم از نگرش اقتصادي و فني صرف کمتر به آنها توجه مي شود.
انرژي در جهان امروز يک عامل راهبردي است و اغلب کشورهاي جهان به خصوص آنها که به دنبال اعمال اراده و قدرت خود بر ديگر کشورها مي باشند از همين دريچه به مقوله انرژي مي نگرند. همان طوري که اين نگاه را مي توانيم از زمان هاي گذشته يعني دوران استعمار کهنه تا به امروز دنبال کنيم.
در اين ميان کشور ما ايران، علاوه بر اينکه داراي ذخاير ويژه و عمده اي از منابع انرژي بخصوص نفت و گاز مي باشد، در منطقه اي از جهان واقع است که يکي از اصلي ترين منابع انرژي در سطح جهان به شمار مي رود. بنابراين با توجه به اينکه مقوله انرژي براي کشورهاي سلطه طلب، نقش موتور محرکه اقتصاد و توليد ملي و تعيين کننده جايگاه آنها در نظام سرمايه داري جهان را دارد و همچنين تضمين کننده منافع و امنيت ملي آنها است، براي کشور ما نيز چگونگي سامان دهي به سياستهاي بخش انرژي، نقش کليدي در فرآيند تحولات سياسي، اجتماعي و اقتصادي را داراست و لذا ضروري است که براي انرژي و بخصوص نفت و گاز و به دنبال اينها انرژي هسته اي، برنامه و استراتژي انديشيده و متناسب با شرايط واقعي موجود داخلي و جهاني داشته باشيم.
نگرش استراتژيک داراي دو مشخصه ميان رشته اي يا فرابخشي بودن (جامع بودن) و طولاني مدت بودن است، که در ساير نگرش ها اعم از نگرش اقتصادي و فني صرف کمتر به آنها توجه مي شود. در اين نگرش منافع و مضرات بخش انرژي تنها در محدوده بخش مذکور مورد لحاظ قرار نمي گيرد بلکه در کل چارچوب نظام و با توجه به رعايت و حفظ امنيت ملي لحاظ مي شود و منافع نظام اجتماعي را حداکثر و مضرات آن را به حداقل مي رساند.
البته بايد توجه داشت که اين نگرش لزوماً با نگرش هاي اقتصادي و فني در تناقض نيست اما ممکن است سياستهايي را بطلبد که از منظر اقتصادي صرف، غيراقتصادي انگاشته شود. در نگاه استراتژيک، بهينگي بلند مدت در سطح همه اجزاء نظام اجتماعي مورد توجه است، برعکس نگاه اقتصادي صرف که منافع کوتاه مدت و يک بعدي را در نظر مي گيرد. اين برنامه استراتژيک، بايد از سويي با توجه به توانايي هاي واقعي همان بخش مورد نظر و از سوي ديگر در چارچوب استراتژيهاي کلان کشور سامان پذيرد: يعني در تعامل با ساير حوزه ها طراحي شود.
با توجه به مقدمه فوق بايد اذعان داشت که دغدغه اصلي جهان عادت کرده به مصرف انرژي، در دو دهه آينده، توليد انرژي و ساخت نيروگاه اتمي به عنوان تنها راه خروج از بحران انرژي در دهه هاي آينده است. در اين بين از آن جا که ساخت يک نيروگاه اتمي اغلب علوم و فنون را به کار مي گيرد، اين کاربري به مفهوم توسعه و پيشرفت در همه علوم و فنون است. از طرفي هم مي توان ادعا کرد که نيروگاه برق اتمي، اقتصادي ترين نيروگاهي است که امروز در دنيا احداث مي شود که دلايل آن در ادامه بحث خواهد آمد.
دلايل ديگري هم براي استفاده از نيروگاه اتمي براي توليد برق وجود دارد که از مهم ترين آنها مي توان به پاکيزه بودن اين روش، عدم توليد گاز گلخانه اي و ديگر آلاينده هاي زيست محيطي اشاره کرد. سوخت هاي فسيلي مانند ذغال سنگ، مقدار قابل توجهي از انواع آلاينده ها همانند ترکيبات کربن و گوگرد را وارد محيط زيست مي سازند که براي سلامت انسان زيانبار است. از سوي ديگر با توجه به افزايش مصرف برق و پايان پذير بودن منابع سوخت فسيلي به نظر مي رسد استفاده از انرژي هسته اي بهترين گزينه موجود باشد.
شايد هنوز افرادي هستند که ادعا مي کنند با توجه به ذخاير نفت و گاز ايران، آيا ايران نيازي به انرژي هسته اي دارد يا خير؟ پاسخ صحيح به اين سؤال مستلزم مطالعه دقيق علمي است. اين مطالعه به کمک يک سري نرم افزارهاي خاص، هم در سازمان انرژي اتمي ايران و هم در دانشگاه صنعتي شريف انجام گرفته و اين گونه نيست که براساس برداشت هاي عمومي و محدود گفته شود، مثلاً ما که اين قدر گاز داريم چرا سراغ انرژي اتمي برويم؟ موضوع به اين سادگي نيست، بلکه براي امکان سنجي و مطالعه همين موضوع تحت عنوان انرژي ميکس يا ترکيب منابع انرژي نرم افزارهاي بزرگ خاصي وجود دارد و اين فرآيند تحت عنوان The merits of energy mix نام گذاري شده است؛ «يعني فوايد انرژي هاي ترکيبي».
برهمين اساس هيچ کشوري سعي نمي کند از لحاظ استراتژيک، انرژي مورد نيازش را فقط از يک منبع تأمين کند، ولو آنکه در آن کشور به فراواني يافت شود. مثلاً اگر در کشوري منابع آبي زياد است، به اين سمت نمي رود که انرژي برق خودش را فقط از آب تأمين کند، اما اينکه بايد چه سهمي به انرژي ميکس اختصاص داده شود نياز به محاسباتي دارد که بايد انجام شود. در ايران هم اين محاسبات، سال هاي سال صورت گرفته و چيز جديدي نيست. براي انجام اين محاسبات بايد پارامترهاي متعددي در نظر گرفته شود که اکثر آنها متغير است.
مثلاً قيمت گاز طبيعي قيمتي متغير است. و الان که نقش زيادي در سوخت جهاني ندارد، قيمت چنداني هم ندارد، اما گفته مي شود در 15 سال آينده، سهم قابل توجهي از سوخت را به خود اختصاص خواهد داد و مسلماً قيمت سوخت در آن شرايط با الان بسيار متفاوت خواهد بود؛ ضمن اينکه اگر همين الان اين محاسبات انجام شود و ما تصميم بگيريم مثلاً 7000 مگاوات برق از انرژي هسته اي تأمين کنيم، حتي اگر اين کار به صورت فاينانس انجام شود دست کم 12سال طول خواهد کشيد و اين هم خود يک متغير است.
به هر حال يکي از سخت ترين کارها در پروژه هاي داخلي و خارجي همين بحث فاينانسينگ است. با ذکر چند پارامتر مؤثر در مورد ضرورت نيروگاه هسته اي از لحاظ اقتصادي مي توان بحث را روشن تر نمود، البته همه پارامترها را بايد به نرم افزار داد تا در مورد صرفه اقتصادي آن نظر بدهد.
نخستين درس در اقتصاد انرژي در مورد Energy mix اين است که فرق بين انرژي هسته اي و انرژي هاي کلاسيک، در سرمايه گذاري اوليه بالا و هزينه هاي پايين راهبري و تعميرات است. به عنوان مثال يک نيروگاه 1000 مگاواتي فسيلي؛ به10 ميليون بشکه نفت يا معادل انرژي آن از سوخت هاي فسيلي ديگر مثل گاز در طول يک سال نياز دارد. با در نظر گرفتن قيمت اوپک که بين 22 دلار و 28دلار و خارج کردن هزينه هاي استخراج که حدود 2 دلار است، قيمت پايه نفت حدوداً بشکه اي 24دلار خواهد شد وبراي يک نيروگاه 1000مگاوات الکتريکي چيزي حدود240 ميليون دلار در سال خواهد شد.
در مورد گاز در حد 2ميليارد فوت مکعب در سال خواهد شد. البته گاز بحث ديگري است، چون قيمت آن بسيار متغير است. چيزي که فعلاً مي توان با اطمينان بيشتر در مورد آن صحبت کرد، نفت است که با در نظر گرفتن240 ميليون دلار قيمت سوخت و60ميليون دلار هزينه تعميرات و نگهداري، در مجموع حدوداً 300ميليون دلار هزينه راهبري يک نيروگاه فسيلي 1000 مگاواتي در سال مي شود. در شرايط عادي هزينه ساخت يک نيروگاه فسيلي، بسيار پاپين خواهد بود؛ يعني عددي بين 400تا 700 ميليون دلار براي يک نيروگاه 1000 مگاواتي. اما اگر قيمت ترجيحي در نظر گرفته شود، هزينه از اين هم کمتر خواهد شد.
ولي در شرايط غيرعادي سياسي با خارج، اين هزينه افزايش مي يابد. اين مبلغ در ساخت نيروگاه هسته اي بسيار بالاتر است. هزينه نصب هر مگاوات آن حدود1500تا 2000دلار است، چون هزينه هايي مانند برچيدن نيروگاه هم در نظر گرفته مي شود و به اصطلاح قيمت سرشکن گفته مي شود. يعني در واقع هزينه ساخت يک نيروگاه هسته اي 1000مگاواتي 5/1تا5/2 ميليارد دلار خواهد بود.
اما سوخت هسته اي مورد نياز يک نيروگاه هسته اي 1000مگاواتي، حدوداً 30 تن اورانيوم غني شده در سال است که هزينه آن در شرايط سياسي و اقتصادي مناسب، 10ميليون دلار و در بدترين شرايط 25ميليون دلار مي باشد. با توجه به محاسبات فوق، در بدبينانه ترين شرايط يعني اگر قيمت نفت بشکه اي24دلار فرض شود، هزينه سوخت مورد نياز يک نيروگاه هسته اي، 10 درصد هزينه سوخت يک نيروگاه فسيلي مشابه است که با احتساب 50 سال عمر يک نيروگاه اتمي، تفاوت اين هزينه به قيمت هاي امروز، بيش از10ميليارد دلار خواهد شد که اختلاف حدود يک و نيم ميليارد دلاري در هزينه ساخت آنها را کاملاً پوشش مي دهد.
بنابراين، اين نظر که نيروگاههاي هسته اي در مقايسه با نيروگاههاي فسيلي توجيه اقتصادي ندارد، درست نيست. اما بحث دوم، به قرارداد کيوتو مربوط مي شود، که متأسفانه آمريکايي ها زير بار آن نرفته اند. اين قرارداد مربوط به توليد گازهاي گلخانه اي در جهان بوده که روال طبيعي جهان را از لحاظ زيست محيطي به هم ريخته است.
در همين شرايط ايران 30هزار مگاوات نيروگاه دارد و در ده سال آينده، احتمالاً به60هزار مگاوات خواهد رسيد. بالا رفتن حجم توليد گازهاي گلخانه اي، هزينه هاي اجتماعي خاصي را ايجاد مي کند که بالطبع بايد جلوي توليد گازهاي گلخانه اي را در نيروگاههاي فسيلي گرفت، يا به اصطلاح، هزينه زيادي را براي (1) Scrape اختصاص داد. حداقل هزينه اي که پيش بيني مي شود حدوداً 25 درصد کل هزينه تمام شده برق توليدي است، اما برق هسته اي اين هزينه را ندارد و فقط زباله هاي اتمي در اثر آن توليد مي شود.
اگر سالي 30 تن سوخت مصرف شود و50سال عمر براي نيروگاه در نظر گرفته شود، چيزي حدوداً 1500تن زباله اتمي در عرض50 سال توليد مي شود که بعد از تفکيک و فشرده سازي آن، بيش از چند تن زباله باقي نخواهد ماند (البته با حجم کم). اين زباله ها بايد در جاهاي خاص حفاظت شده قرار بگيرند تا محيط زيست را آلوده نکنند. مانند زيرزمين و جاهايي که آب از آن عبور نکند.
بعضي کشورها مثل روسيه زباله هاي اتمي ديگران را مي گيرند و آن را با هزينه نسبتاً پايين دفع مي کنند. پس از لحاظ زيست محيطي هم نيروگاه هسته اي بر نيروگاه فسيلي اولويت اقتصادي خواهد داشت. اما موضوع سوم، جنبه تکنولوژيک قضيه است که بسيار مهم است. بشر به سمتي مي رود که يک انرژي لايزال پيدا کند (حتي اورانيوم هم لايزال نيست). دنيا به فکر گداخت (Fusion(2 است، يعني انرژي لايزال و پاک. ايران نيز از اين قاعده مستثني نيست. علم و تکنولوژي و فن آوري، مراحلي دارد که بايد حتماً گذرانده شود. تکنولوژي و فن آوري هم به همين صورت است، پروسه اي است که بايد گذرانده شود.
دنيا به هر حال در آينده از شکافت( توليد انرژي با شکافت هسته اي) يعني همين انرژي هسته اي پا را فراتر خواهد گذاشت و به دنبال گداخت(توليد انرژي با هم جوشي هسته اي) خواهد رفت. تکنولوژي گداخت ممکن است تا30 سال ديگر صنعتي شود. اگر کشور ما با گداخت دست و پنجه نرم نکند و نيرو تربيت نکند و در يک کلام به بلوغ و فناوري و تکنولوژي اين مرحله نرسد، نمي تواند از آن عبور کند و وقتي گداخت وارد عرصه صنعت مي شود، باز دوباره جزو کشورهاي عقب مانده خواهيم بود.
در حال حاضر روسيه8 ميليون بشکه نفت در روز توليد و حدود5 ميليون از آن را صادر مي کند. 30نيروگاه هسته اي دارد و به سرعت هم به نيروگاههاي خود اضافه مي کند، در حالي که اولين کشور در ذخاير گازي است و جمعيت آن هم تنها کمي بيشتر از دو برابر ماست. فرض شود، توليد نفت روسيه با ايران برابر باشد، چرا با اينکه ذخاير گازي اين کشور از ايران بيشتر است، باز به دنبال انرژي هسته اي است؟ مگر صرفه اقتصادي دارد؟ در مورد مکزيک چطور؟
در اين شرايط آمريکا هم 105نيروگاه هسته اي دارد، لذا فقط معيارهاي اقتصادي هم مطرح نيست و معيارهاي مختلف فن آوري تأثير گذار خواهد بود. در واقع تکنولوژي هسته اي، ميعاد گاه تکنولوژي هاي ديگر است. مثل صنعت خودرو که اگر در يک کشور رونق خوبي داشته باشد، تقريباً بخش عمده اي از تکنولوژي را جلو مي برد، چرا که بيشتر علوم و تکنولوژي ها مثل مکانيک، شيمي، مواد، برق و... در آن است. به همين صورت اگر صنعت هسته اي کشور هم رشد معنادار، واقعي و همه جانبه داشته باشد، با توجه به اينکه بالاترين محدوديت ها و استانداردهاي مهندسي در آن وجود دارد، صنعت کشور در سطح بالايي رشد خواهد کرد.
صنعت غني سازي هم عمر کمي ندارد و دست کم 40سال است که اين کار شروع شده است. مثلاً سانتريفوژ حدوداً 40 سال پيش توسط استادي به نام زيپر آلماني طراحي شد. اما سانتريفوژ امروز با آن سانتريفوژ در حالي که اصول يکساني دارند، تفاوت هايي هم دارند. حال اگر کشوري بتواند يک دستگاه سانتريفوژ بسازد، در واقع آن کشور در عرصه تکنولوژي يک گام جلو افتاده است.
چون در غني سازي اورانيوم جهت استفاده در راکتورهاي هسته اي از علوم مختلف مهندسي، مکانيک، شيمي و... با نهايت دقت و قدرت استفاده مي شود. به طور کلي تعريف جديد مهندسي براساس ميزان دقت است و کشوري پيشرفته ناميده مي شود که ميزان خطاي مهندسي آن کم باشد.
لذا براي رسيدن به استقلال واقعي، بايد به سمت توليد فن آوري و علم رفت. البته اين روند بالطبع هزينه دارد. همه جاي دنيا هم، اين گونه است. به هر حال هزينه رسيدن به تکنولوژي هسته اي با اين همه عظمت، کار و فعاليت همه جانبه متخصصين ايراني و استفاده از تجربه کشورهاي دارنده اين صنعت را طلب مي کند.
منبع:آفتاب
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image