اسب چيست ؟
اسب يا اسپ پستانداري است از خانواده ي اکوئيدا است که از ديرباز در زمينههاي کشاورزي، ترابري و همچنين در جنگها بسان ابزاري براي حرکت تند و ضربه زدن به سيستمهاي دفاعي دشمن بهره گيري ميشده است.
نام اسب همواره با واژههايي مانند چابکي همراه بوده است. پيشينيان براي اسبهاي خود احترام بسياري قائل بودند به گونهاي که صاحب اسب، نياکان اسب نژادين خود را تا 12 نسل پشت ميدانست و به هنگام مرگ اسبش به شدت غمگين ميشد. همچنين اسب را جانوري نجيب نيز ميشناسند. ولي در هنگام خشم اسب نزديکي به او بسيار خطرناک است .
واژهشناسي
اسب را در پارسي ميانه و اوستايي نيز اَسپ (asp)ميگفتند. نامهاي بسياري از بزرگان ايراني در روزگار باستان داراي پسوند -اسپ بوده است (مانند گشتاسپ، ارجاسپ، گرشاسپ، گشتاسپ، جاماسپ، لهراسپ، ويشتاسپ، هيدراسپ، بيوراسپ، ساتاسپ، سياوش و...)که نشان از اهميت اين جانور در ميان ايرانيان است. در زبان سانسکريت اين واژه به ريخت azva بوده که واژه سوار و اسوار نيز در زبان پارسي کنوني از همين ريشهاند. اسب براي اولين بار در آسياي ميانه که بعدها تورکستان نام گرفت اهلي شده است سپس به دشتهاي ايران و راه يافته است. در ايران باستان بويژه دوره هخامنشي اسب نقش بسيار زيادي داشت به اسبهاي تربيت يافته پارس مي گفتند عرب ها اين کلمه را به فارس معرب کرده اند و آن را براي به معني تيزرو و سوار کار ماهر به کار مي برند. اسب حيواني است که با سرما و شرايط سخت کوهستاني سازگار است بر خلاف شتر که با شرايط گرم و شن زار و سرزمين عربي سازگار بوده است. عربها براي اولين بار در دوره تجارت معروف به رحله شتا و صيف با اسب آشنا شدند و آن را بکار گرفتند .
نام اسبهاي گوناگون در زبان فارسي
سر يک اسب در يکي از مينياتورهاي ايراني مربوط به يکي از دستنوشتههاي مثنوي مولوي از سال 891ق./1486م.باره يا بارگي، به معني مطلق اسب گفته ميشود و ربطي به باربري ندارد.
بالاد و بالاده، به اسب تندرو يا اسب يدکي گفته ميشود.
بوز، به اسب نيله (کبودرنگ) گفته ميشود.
توسن، اسب سرکش را ميگويند.
جُرده، به اسب اخته ميگويند.
چرمه، به اسب سپيد يا اسبي که دست و پايش سپيد باشد گفته ميشود.
خنگ، اسب سپيد را ميگويند.
سمند، اسب زرد را ميگويند.
نَوَند، اسب تندرو را ميگويند.
يَکران، اسب نژاده و نجيب را گويند.
تاريخچه
تاريخ تکامل اسب ها هنوز به طور دقيق مشخص نمي باشد. به طور مثال, زمان جدا شدن گونه هاي الاغ (اکووس آسينوس), اسب هاي وحشي (اکووس فروس) و گورخر ها و اسب هاي اهلي (اکووس کابالوس) معلوم نيست. همچنين مشخص نيست گونه ي اسب هاي اهلي حاصل انتخاب طبيعي هستند يا انتخاب مصنوعي توسط انسان. قديمي ترين فسيل هاي مربوط به اين گونه به هفت هزار سال پيش از ميلاد باز مي گردند. ابتدا اسب به منظور تهيه ي غذا شکار مي شده است, ولي به مرور زمان انسان آن را به فرمان خود در آورد و براي تهيه ي شير و گوشت, و نيز حمل و نقل, آن را پرورش داد. قديمي ترين آثار رام کردن اسب ها در اروپاي شرقي، شمال قفقاز و آسياي مرکزي يافت شده اند. پرورش و تربيت اسب ها به مرور زمان اهميت ويژه اي يافت و انسان به درساژ و اصلاح نژاد پرداخت.
نژاد هاي مختلف
نژاد هاي اسب بسيار فراوان و متفاوت است. اين فراواني حاصل آميختگي اسب ها توسط انسان, و نيز انتخاب طبيعي مي باشد. به طور کلي اساس جدا کردن اسب ها از پوني ها, قد آن ها مي باشد. قد اسب (بلندي جدوگاه) بايد از 48/1 متر بيش تر باشد. با اين وجود استثنا نيز داريم (مثلاً فالابلا).
در اينجا ليست بعضي از نژاد هاي اسب را مشاهده مي کنيد.
اصيل عرب
اصيل عربي گذشته ي اين نژاد هنوز به درستي شناخته نشده است, ولي بي ترديد اين نژاد بسيار بسيار قديمي است و از خاور ميانه و نواحي بياباني يا نيمه بياباني اين منطقه ريشه گرفته است. طي تلاش ساسانيان در پرورش و اصلاح اين نژاد, اسب هاي اصيلي به وجود آمدند که به خاطر چابکي و مقاومتشان مايه حيرت شدند. اين نژاد در تاريخ براي اصلاح نژاد و مقاوم کردن اسب ها بسيار مورد آميزش قرار گرفت. نژاد اسب هاي اصيل انگليسي از آميزش اسب هاي عرب با اسب هاي محلي (انگليسي) ريشه مي گيرد. خون اين نژاد امروزه تقريباً در رگ هاي همه ي نژاد هاي سبک وزن جاري است.
زندگي دشوار در بيابان هاي خشک باعث شجاعت و مقاومت حيرت برانگيز و تند پايي و صبوري اين نژاد شده است. زندگي او در کنار يا حتي داخل چادر با باديه نشينان نيز باعث خو گرفتن آن با انسان و دلبستگي و اعتماد به او شده است.
قد اين اسب ها بين 1.45 تا 1.55 متر است. آن ها مي توانند هر رنگي داشته باشند ولي ابلق نيستند. رنگ مشکي نيز در آنان بسيار نادر است. مو هاي اسب عرب نرم و ابريشم مانند است. يکي از خصوصيات آن دمش است که بالا نگه داشته شده است (حتي به هنگام حرکت). از خوصوصيات ديگر آن سر کوچک و برجسته, گردن بلند و کماني, کمر کوتاه, کپل بالا و افقي و پاهاي ظريف و محکم آن است. پوست اسب عرب نازک و حساس است, به طوري که رک هاي آن به خصوص در سر, مشخص هستند. پيشاني آن صاف است سوراخ هاي بيني آن بسيار باز مي باشد. به علاوه, اسب عرب بر خلاف ديگر نژاد ها 17 دنده و 5 مهره ي کمري دارند (به جاب 18 دنده و 6 مهره ي کمري).
اسب عرب در رشته هاي ورزشي که در آن ها مقاومت اهميت ويژه اي دارد رايج اند و در مسابقات جهاني مقام هي اول را ازان خود مي کنند. در مسابقات پرش نيز از آنان استفاده مي شود (با وجود قد نسبتاً کوتاهشان). در مسابقات درساژ و کنکور هاي زيبايي نيز اين اسب ها به دليل وقار و ظرافت اندام, خواستار فراواني دارند.
اصيل انگليسي (تروبرد Thoroughbred)
اين نژاد ديرينهي طولانياي ندارد و از آميزش اسبهاي اصيل عربي با اسبهاي محلي در انگلستان به وجود آمده است. بلندي جدوگاه اسبهاي اصيل انگليسي بين 1.65 تا 1.80 متر است. اسبان اين نژاد تيزپاترين اسبهاي دنيا هستند و از آنها در مسابقات اسبدواني به خصوص مسابقات تاخت استفاده مي شود. اين اسبها معمولاً در مسابقات درساژ و پرش نيز موفق هستند. اسبهاي اصيل انگليسي نسبتاً حساس, زودشکن و عصبي هستند, که با توجه به تقلا و ريسکي که حين مسابقات ميکنند قابل توجيه است. رنگ بدن آنها نيز معمولاً کهر, کهر تيره, خاکستري و سياه است. رنگهاي ابرش و طلايي نيز در آنها ديده مي شود. رنگ سفيد بسيار نادر است. گردن و پاهاي اين نژاد بسيار کشيده ميباشد.
کوارتر(Quarter)
کوارتر آمريکايياين نژاد آمريکايي بوده و از آميزش نژاد هاي عرب، بارب و اسپانيايي به وجود آمده و با آميزش با اسب هاي اصيل انگليسي اصلاح يافته است. قد متوسط آن حدود 1.50 متر است. سر آن کوچک و مثلث شکل است و بدني عضلاني دارد. سرعت اين اسب در مسافت هاي کوتاه بالاست و در مسابقات وسترن و رودئو مورد استفاده بسيار قرار مي گيرد. تقريباً همه ي رنگ ها در اين نژاد ديده مي شوند .
آپالوسا
اين نژاد به اسب هاي سرخ پوست معروف است. زيرا براي اولين بار توسط آن ها پرورش داده شده اند. آپالوسا نيز نامي است که از رودخانه اي به نام پالوس، نزديک يکي از قبايل سرخ پوست گرفته شده است.
خصوصيت بارز اين نژاد لکه هاي رنگي روي بدن آن است. اين لکه ها به شکل ها و رنگ هاي مختلف بر روي زمينه هايي با رنگ هاي متفاوت قرار دارند. به همين دليل اسب هاي اين نژاد از نظر ظاهري بسيار متنوع مي باشند. بلندي جدوگاه اين اسب ها بين 1.42 تا 1.63 متر مي باشد. اين اسب داراي سينه اي پهن و کمري کوتاه است. يال و دم اين نژاد خيلي پر پشت نمي باشد.
فالابلا
با اين که فالابلا از نظر قد پوني محسوب مي شود, ولي به دليل ريشه هاي نژادش در ليست اسب ها قرار مي گيرد. اين نژاد به احتمال قوي از آميزش اسب هاي اصيل انگليسي با شتلند ها (Shetland) به وجود آمده است. قد فالابلا حدود 78 cm است و به نوعي يک اسب مينياتوري محسوب مي شود. با اين وجود, نسبت به قد کوتاهش از توان بدني بالايي برخوردار است.
شاير(Shire)
شايراين نژاد از شمال انگلستان ريشه مي گيرد و بزرگترين نژاد اسب است. قد شاير ها به 2 m نيز مي رسد. وزن آن هم حدود 1 تن مي باشد. اين نژاد نيز بسيار قديمي بوده و نام آن توسط سزار هزاران سال پيش در ماجراي جنگ هاي گالي (Gaules) آمده است. رنگ شاير ها معمولاً سياه بوده, ولي به رنگ کهربايي با لکه هايي سفيد در پاها يا سر نيز ديده مي شوند. بدن آن ها بسيار عضلاني و قوي است و از آن ها براي کشيدن درشکه يا گاري استفاده مي شد.اين نژاد بسيار آرام, مهربان و مطيع مي باشد.
اصيل اسپانيايي (آندالوزين Andalusian)
اصيل اسپانيايياين نژاد قديمي از منطقه اي به نام «اَندَلُس» در اسپانيا ريشه مي گيرد. قبل از قرون وسطي، اين اسب ها به دليل چابکي و نرمي حرکات، در جنگ ها بسيار مورد استفاده قرار مي گرفتند. در قرون وسطي، به دليل سنگيني سلاح هاي جنگي، اسب هاي درشت هيکل تر ترجيح داده مي شدند تا اين که با رنسانس نرمي و سبکي حرکات اين اسب ها دوباره مورد توجه قرار مي گيرد. امروزه از اين نژاد به خصوص در نمايش ها و سيرک ها استفاده مي شود.
بلندي اين اسب ها بين 1.55 تا 1.65 متر است و معمول ترين رنگ آن ها خاکستري است. رنگ آن ها با بالا رفتن سن به تدريج روشن تر مي شود. پال اسبان اصيل اسپانيايي بلند و حالت دار است.
فريزين (Friesian)
فريزينفريزين از جمله قديمي ترين نژاد هاي اسب هاست. استخوان هاي سه هزار ساله ي آن در اروپا در هلند کنوني يافته شده اند. ابتدا از فريزين براي کشيدن گاري استفاده مي شد. در قرون وسطي به دليل ظاهر و وقار و حرکات شاهانه اش در دوئل براي از رو بردن حريف استفاده مي شد.
قد متوسط فريزين بين 1.55 تا 1.65 متر است. بعضي ار فريزين ها به 1.75 متر نيز مي رسند. رنگ آن ها هميشه سياه يک دست است, مگر در صورت آميزش. به همين دليل به مرواريد سياه معروفند. پال و دم آن ها نيز مشکي, بلند و مجعد يا حالت دار است. حرکات اين اسب, به خصوص به هنگام يورتمه بسيار با وقار است. رفتار اين اسب ها به طلا معروف است, زيرا بسيار قابل اعتماد هستند و به صاحب خود دلبستگي زيادي دارند. همچنين در بسياري از مسابقات مثل درساژ بسيار خوب عمل مي کنند.
انگليسي-عرب
انگليسي-عرباين نژاد فرانسوي مي باشد که با آميزش اسب هاي اصيل عرب و انگليسي اصلاح يافته است. اسب اصيل عرب علاوه بر زيبايي و وقار, به اين نژاد مقاومت و انعطاف و نرمي در حرکات بخشيدع است؛ در حالي که اسب اصيل انگليسي قد آن را افزايش داده و سرعت آن را بالا برده است.
قد اسب انگليسي-عرب حدود 1.66 متر است و به هر رنگي ديده مي شود, ولي کهربايي, کرنگ و خاکستري متداول ترند. امروزه از اين اسب ها در مسابقات پرش, استقامت و درساژ استفاده مي شود.
پينت (Paint)
پينتاين نژاد از نژاد کوارتر ها مي باشد, با اين تفاوت که اين اسب ها ابلق هستند. قد آن ها بين 1.48 تا 1.60 متر است. خصوصيات آن ها بسيار به کوارتر ها شبيه است.
بارب (Barb)
بارباين نژاد بسيار قديمي مي باشد و از آفريقاي شمالي ريشه مي گيرد. به اين نژاد حدود دو هرار سال پيش در کتاب هاي رومي اشاره شده است. از آن زمان تعداد زيادي بارب به اروپا به خصوص انگلستان برده شد. ريشه ي بسياري از نژاد هاي امروزي از جمله اصيل اسپانيايي به نژاد بسيار قديمي بارب ها بر مي گردد. از اين اسب امروزه براي اصلاح اژاد بسيار استفاده مي شود.
اسب هاي اين نژاد داراي سري بلند, گردني متوسط و شانه هايي پهن هستند. مو هاي يال و دم اين اسب ها پرپشت بوده و سم هاي آن ها سخت مي باشند. قد متوسط آن ها حدود 1.55 متر است. رنگ آن ها نيز معمولاً خاکستري, کهربايي, کهربايي تيره و سياه مي باشد. بارب ها اسباني آرام, شجاع, مقاوم و سريع هستند, به همين دليل از آن ها خيلي در مسابقات غير دو استفاده مي شود. اين حيوان در شرايط بياباني بسيار مقاوم است.
اسب کاسپين يا همان اسب خزر
عقيده کلي بر اين است که اسب کاسپين يا همان اسب خزر، پوني يا مينياتوري نيست. يک اسب است. بنابراين بايد در روش کلي همانند يک اسب تاروبرد در نظر گرفته شود، دست و پاها، بدن و سر در تناسب با يکديگر است . بر عقيده کلي براي يک اسب خزر با نژاد خوب يک اسب متناسب در اندازه ي مينياتوري مي باشد.
چشم ها: بادامي شکل درشت تيره
بيني: درشت و به خوبي قلمي شکل و توانايي (...) شدن کامل در حين فعاليت
گوشها: کوچک کشيده و به طور قابل ملاحظه اي در نوک ها تيز است.
سر: کوتاه و کاملا کشيده و استخوان پيشاني به صورت سراشيبي زيبايي که در ترکيب با استخوان بيني است. سر کاملا برجسته است.
گردن: گردني دراز و نرم و انعطاف پذير که (...) زير گلو اسب که (...) را نگه مي دارد.
شانه ها و استخوان هاي کتف کشيده و سر پايين که قالب خوبي براي استخوان هاي کتف مي باشد.
بدن به طور خاصي باريک اندام و با عمق تنگ است که به خوبي با نيمه (...) تعريف شده . بدن جفت شده و محيط خوبي براي زين اسب داراست.
کوارترها: کشيده و از نقطه (...) تا نقطه کپل به صورت سر پاييني است .طول بزرگي از مفصل ران تا ختمي پس زانو دارد. ختمي پس از زانو با توجه به خواستگاه کوهستاني حيوان اين است. اين اسب ها احتمالا زاويه بيشتري نسبت به نژادهاي سرزمين هاي پست دارند.
و شش ابريشمي و تحت و اغلب در تابستان درخشندگي قوس و قدحي--گين کمان دارد. در زمستان پوشش ضخيم است يال و دم زياد اما خوب و نرم است. يال مانند تاروبرد ها تخت و نرم است دم در فعاليت ها با نشاط حرکت مي کند و در مچ پاي اسب موي پشت پاي است عدم يا انفصال کوچکي از مو وجود دارد.
رنگها: همه رنگ ها بجز ابلق قابل قبول است . رنگ خاکستري مي تواند در حين بلوغ به رنگ سرخ تيره تا نزديک سفيد تبديل شود.
قد با توجه به تغذيه مراقبت و آب و هوا متفاوت است ميانگين رکورد ها بين 13 تا 10 دست است سرعت سريع رشد در جواني (...) قد را در 18 ماهگي ايجاد مي کند. در بلوغ کمتر مي شود و ميانگين قد 2/11 دست راست است.
فعاليت.عملکرد: فعاليت موج طبيعي در کليه حالت يورتمه بلند و کوتاه ، يورتمه موزون با استفاده از حرکت عجيب همراه با حرکت شانه ها.
در مرکز صخره اي خشن جلگه هاي پست ، کاملا چهار نعل مي تازد. به طور طبيعي سبک و چابک با توانايي استثنايي در پرش است.
رفتار: بسيار باهوش / گوش به زنگ است اما خيلي مهربان و مطيع.
تاريخچه اين اسب:
اسب خزر به عنوان اجداد يک تا چهار نوع اصلي نژاد اسب ، به ثبت رسيده است. يک نژاد خون گرم واقعيست. جد اين اسب شامل اسب عرب و بنابر اين اسب تاروبرد و بسياري از اسب هاي معروف بومي و پوني هايي مي باشد که به مدت 3000 سال قبل از ميلاد مسيح مردم خاورميانه به طور ويژه اي با گونه اي از اسب سا نان کوچک انس گرفتند. علاوه بر اين داريوش حاکم بين النهرين حدود 500 سال قبل از ميلاد مسيح علاقمند به شهامت و چابکي اين اسب هاي کوچک به منظور کشيدن ارابه شكاري خود شد که داريوش به وسيله چاپ عکس آنها به عنوان مهر سلطنتي احترام خود به اين اسب ها را نشان داد. خانم لوييز فيروز در دهکده هاي شمالي ايران تحقيق مي کرده است و 15 عدد از نريان ها را براي تعليم شاگردانش استفاده مي کرده است. اسب خزر در شهرهاي آمل و بابل و شاهي بعنوان پوني باربر استفاده ميشود که با نژاد هاي ديگر مثل پوني معمولي به منظور افزايش اندازه آنها براي توانا تر ساختن آنها براي سواري استفاده مي شود. اين اسب خزر به خاطر سرعت و توانايي در حمل بار سنگين مشهور است. نريان اين اسب بسيار آرام است و حرکت عالي دارند حتي به وسيله بچه ها هم کنترل مي گردند.
برخي مشكلات اسبچه خزر:
متاسفانه هيچ گونه رکورد و يا شجره نامه اي از اين اسب در دست نمي باشد و پرورش دهندگان محلي هم اتفاقي و غير عملي است با اين حال در سطح جهان شناخته شده و کاربردي است همچنين برخي جفت گيري و آميزشهاي غير اصولي ممکن است باعث انقراض اين حيوان در ايران بگردد در اکثر نقاط دنيا انجمن هاي اسب خزر تاسيس گرديده است بخصوص در کشورهاي مانند استراليا نيوزلند انگليس بخصوص در ايالات متحده آمريكا در تگزاس مزرعه کريستال اما در حال حاضر و بر اساس گفته معاون آموزش و تحقيقات جهاد سازندگي استان تهران در مصاحبه مجله دامدار شماره 51و52 تعداد 40 راس از اين اسب در ايران زندگي مي کنند اميد به آن که با اجراي برنامه هاي علمي پرورشي بهداشتي و اصلاح نزاد اين حيوان را حفظ کنيم تا مانند اسب اصيل ايراني به نام ديگري ثبت نگردد درست است که اسب توليد پروتئين و شير نمي کند اما با اجراي برنامه هاي اصولي مي توان آنرا صادر کرد و ارزي آوري داشته باشيم قيمت اسبچه خزر حدود 25-60 هزار دلار مي باشد.
اسب ترکمن: يموت- آخال تکه
اسب هاي آخال تکه و يموت شرايط ومشخصات کلي زير را دارا مي باشند
قد: اسب 148تا155 سانتيمتر، ماديان 147 تا 153 سانتي متر
سر: صورت کشيده وبلند، استخواني، ظريف، نيم رخ محدب يا صاف
گوش: گوش ها دراز تر از اسب عرب و کاکل آنها کم مو ونرم ، فک بال وپايين کشيده
گردن: بلند، کشيده، نازک و اتصال آن به بدن قوي
شانه: بلند و عضلاني
کمر: بلند وکشيده
کپل: کم شيب با عرض خوب و خروج دم بالاتر شروع مي شود و اغلب دم ها کم مو و بلند و هيچ وقت دم نمي گيرند، زير دم يعني سرين جادارتر است
سينه: عميق قوي و متناسب، دور سينه اسب به طور متوسط 167 سانتيمترو ماديان به طور متوسط 165 سانتيمتر است
قلم دست وپا: بلند وکشيده، قوي و استخواني وليکن ظريف، مفاصل قوي و متناسب، ساق متناسب و خوش ترکيب، بخلق نسبتا کوتاه و کم مو، سم پهن تر وکوتاه تر از اسب عرب
فاصله ي بين زانو و بخلق به طور متوسط براي اسب 19 سانتيمتر و براي ماديان 18 سانتيمتر
کتف: عريض، بلند افتاده
اندام: بلند وکشيده و باريک با شکم جمع
پوست: نرم وموج دار و براق، يال و دم کم موو روي ساق پاهاعاري از پشم وموي بلند
بلند ترين نقطه ي شانه تا بلند ترين نقطه ي کپل اسب2/154سانتي متر، ماديان154 سانتي متر
رنگ هاي اصلي: کهر، نيله، کرنک، سمند و قره کهر
خصوصيات اخلاقي: خونسرد، نجيب و مطيع
امکانات اسب: کورس، پرش، سواري
تغذيه: کاه، علف بهاره، جو، يونجه
مناسب ترين آب وهوا و منطقه مورد نظر:هواي معتدل و مرطوب و اراضي نرم غير شني و سنگلاخ مانند منطقه « تمر قره قوزي »- آي تمر- يلي بدراق واقع در بخش کلاله
طول بدن اسب ترکمن کشيده وباريک. اين کشيدگي در نوع آخال تکه بيشتر از اسب يموت است
سم اسب هاي ترکمن مخصوص خاک نرم و بهتر و سالم است
تيره هاي اسب ترکمن
اسب ترکمن داراي دو تيره ي مشخص ويک تيره ي مخلوط ولي معروف مي باشد به شرح زير
يموت 2- آخال تکه 3- چناران 1
گذشته از سه تيره ي فوق انواعي از نژاد اسب با تغييرات جزئي به نام « جرگلان » و جيب ايشان وغيره ... وجود داردکه فقط به مناسبت پرورش در منطقه نام گرفته اند و تغييري در جهت شکل در آن ها به وجود نيامده است
پوشش اسب
اسب ترکمن پوششي مخصوص و مفصل دارد که همراه با زيو هاي آ ن به اسب زيبايي مي بخشد. جل هاي بسيار قشنگي از گليم و قاليچه مي بافند و آن را روي نمد بسيار بلند که مخصوص پوشش اسب است مي اندازند.اين پوشش ها عبارت اند از
1- دروني ترين پوشش اسب را « اچرگي » مي نامند
2- بعد از « اچرگي» ، نمد ديگري به نام« گزرمن» قرار مي دهند
3- جًــل و « اورتمن» پوشش هاي بعدي را تشکيل مي دهند
تمامي اين پوشش هارا با بندي به نام « قارن باق» ( شکم بند) به تنگ گاه سينه ي اسب وصل مي کنند. در زمستان اسب را با نمد سفيد و بزرگي مي پوشانند که به آن « بورامه کچه » مي گويند
ترکمن ها به اسب نعل نمي کوبند چون خاک صحرا نرم است و احتياجي به نعل ندارد.زين را به ترکمني « ايه ر» مي نامند که رکاب « اوزنگ» به آن متصل است مهار اسب را « اويه ن» مي نامند
زيور اسب
ا:سب ترکمن داراي زيورآلات نقره اي باآب طلا داشت که به اسب زيبايي خاصي مي داد که عبارتند از
1- آلاغا يش: نوار چرمي که روي آن را با نقره وطلا آرايش داده زيور بسيار جالبي که نفيس و گرانقيمتي است وآن را به گردن اسب مي بندند
2- گووس بند: زيوري از طلا و نقره بعد از آلاغا يش مي بندند
3- يل فه ووچ: که بر پيشاني اسب مي بندند و داراي زيــوري است از نقـــره وطلا، که جهت دفع مزاحمت حشرات مزاحم استفاده مي شود
طناب مخصوصي به نام « يان طناب» که طنابي است که از کنار لگام عبور مي دهند
مربي اسب را به ترکمني « سيس» و تازنده ياسب را که نوجواني 8 الي 12 ساله است « آت اوغلان» مي نامند
اسب تازه به دنيا آمده « کره» را وقتي دوساله شد« ايکي ياشار» و در سه سالگي « اوچ ياشار» مي نامند
ماديان هاي ترکمن را در 6 ماهگي از شير گرفته، آن ها را با نمد زين کرده و با دهنه آشنا مي کنند. شرکت در مسابقات اسبدواني براي اسب هاي ترکمن از يک سالگي شروع مي شود و روزانه اسب را براي آماده شدن به راهپيمايي طويل فرستاده و در بعضي اوقات اسب را چهارنعل مي تازند
مسابقات اسبدواني
در گذشته به مناسبت هاي جشن عروسي يا تولد فرزند و يا به مناسبت هاي ديگر مسابقات بر گزار مي شد که شکل خاصي داشت که به صورت دويده به دور ميدان به تعداد سيزده بار بودکه اين ميدان را « آيلم» مي گفتند. داوري سيزده قطعه چوب به دست گرفته با هر بار گذشتن از مقابل داوران يکي از چوب هارا به زمين مي گذاشت و الي آخر که برنده معين مي شد .
اسب آميخته عرب ايراني – وارداتي
اسباني در اين گروه قرار مي گيرند که قسمت اعظم خون آنها، از نژاد ارزشمند عرب ايراني مي باشد و کمتر از 20% نيز خون اسبان عرب خالص وارداتي را در رگ هاي خود دارند.
در دهه 50 و در پي ورود چند راس اسب عرب از آمريکا به ايران، به سرعت اسب هاي عرب ايراني با آنها تلاقي داده شدند و در بسياري از خطوط خوني اسب عرب به نام هاي اين اسبان وارداتي بر مي خوريم که متاسفانه بخش زيادي از اسبان عرب را شامل مي شوند. در اين ميان تعداد قابل توجهي از اين اسب ها هستند که در سال هاي بعد با اسب هاي خالص ايراني تلاقي داده شده اند و باز خون عرب ايراني آنها افزايش يافته است.
با توجه به تعداد زياد اين دسته از اسبان عرب و نظر به اهميت افزايش خون عرب ايراني آنها، در دومين نمايش اسطوره هاي زيبايي يک رده مخصوص چنين اسب هايي در نظر گرفته شده است تا اسب هاي داراي 81% خون عرب ايراني و بيشتر بتوانند در آن حضور پيدا نمايند.
اسباني که 81/25% خون ايراني دارند و در حقيقت چند خط خوني خارجي در آنها وجود دارد با يک نسل تلاقي با اسبان خالص ايراني، توليدي بالاي 90% خالص خواهند داشت و بسيار اهميت دارد. در صورت تلاقي با اسب هاي خالص، بعد از اين مرحله تنها 4 نسل کشش با اسب هاي عرب ايراني نياز است تا به خلوص بالاي 99% که خالص محسوب مي گردد، دست يابيم.
اين روند را اگر با برنامه هاي اصلاح نژادي همراه نماييم، توليدات ارزشمندي به دست مي آيد که علاوه بر خلوص اسب عرب ايراني، کيفيت بالايي نيز خواهند داشت.
نحوه محاسبه ميزان خون خالص ايراني: در شجره اسب خود براي اسب هاي عرب خالص ايراني عدد 100 و براي اسب هاي عرب وارداتي عدد 0 را در نظر بگيريد. اين دو عدد را با يکديگر جمع و سپس تقسيم بر دو نماييد تا درصد خون کره آنها مشخص شود. اين روند را از اولين اسب وارداتي که در شجره وجود دارد تا کره مورد نظر انجام دهيد تا ميزان خون خالص ايراني آن مشخص گردد. اگر اين ميزان 81 يا بيشتر بود منتظر ثبت نام اسب شما در اولين نمايش اسب هاي عرب ايراني – وارداتي، با هدف خالص سازي خواهيم بود.
مثال1: کره اي که از نوه يک سيلمي وارداتي حاصل شده است به شرطي که خون وارداتي ديگري در شجره آن وجود نداشته باشد با توجه به اينکه 5/87% خون خالص ايراني دارد، مي تواند در اين نمايش شرکت نمايد.
مثال2: کره اي که پدر و مادر آن نوه دو سيلمي وارداتي باشند و بقيه اجداد خالص ايراني هستند 75% محسوب مي شود. کره حاصل از اين اسب و اسب ذکر شده در مثال1، داراي 81/25% خون خالص ايراني است و امکان حضور در نمايش اين گروه را دارد.
اسب دره شوري
اسب دره شوري، شبيه به اسب عرب است که احتمالا" از اختلاط اسب عرب و ساير اسب هاي بومي مخصوصا" اسب هاي منطقه فارس به وجود آمده است.
- خصوصيات: صورت صاف، سينه باز، سر و گردن عالي با دمي افراشته، بدني قوي با رنگ هاي کهر و کهر طلايي مي باشد.
- اسب دره شوري با توجه به اينکه اسب ايلات کوچ نشين قشقايي بوده، نيازمند استقامت زياد، نرمي لازم جهت سوارکار و استحکام اجزاي بدني بوده است و با توجه به اين موارد اصلاح نژاد شده است. بنابراين يکي از بهترين اسب ها جهت سواري آزاد و مسابقات استقامت مي باشد.
- به طور کلي اسب دره شوري بسيار زيبا و خوش اندام مي باشد اما به طور ويژه زيبايي اين اسب ها براي خوانين اهميت بيشتري داشته است و به همين دليل اسبان خوانين، زيبايي منحصر به فردي نيز داشته اند و اين نکته نيز در اصلاح نژاد آنها مورد توجه قرار مي گرفته است.
اسب هاي نژاد کرد
خصوصيات: گوش ها اندکي عقب، پيشاني برجسته و گاهي مستقيم، سر سنگين، چشم ها عميق و خشمگين، استخوان بيني دراز، منخرين تنگ و ستيغ گونه هويدا، فاصله دو استخوان فک در ناحيه حلق زياد، اتصال سر و گردن خشن، گردن قوي، سينه از جلو به حد قابل توجه عضلاني، دست و پا کوتاه و بسيار محکم با اندک مو در ناحيه شاخ مو، در مجموع بدن عضلاني و جمع، بسيار باهوش، مطيع، صبور و در راهپيمايي در زمين هاي کوهستاني توانا، قانع و کم خوراک، سم سخت و محکم، دم را در حين حرکت افراشته مي گيرد.
اسب عرب ايراني
نژادهاي قديمي اسب ايران اسب قدرتمند نسايي را تشکيل دادند.
- اسب نسايي از غرب ايران به بين النهرين و سپس عربستان و ديگر ممالک عربي برده شد.
- با توجه به نبود اسب در صحاري عربستان و مصر، اسب هاي برده شده اهميت و قدر و منزلت خاصي داشتند و در نزد روساي قبايل به بهترين نحو نگهداري و پرورش يافتند.
- قبيله هاي عرب تعصب خود بر روي تبار قبيله اي را در مورد اسب هاي ارزشمند و زيبايشان نيز حفظ کردند و با توجه بسيار به تکثير و پرورش آنها پرداختند و تيره هاي مختلف اسب عرب پديد آمد.
- توجه به شکوه و زيبايي خيره کننده هر اسب که برتري مالک آن را ثابت مي کرد، انتخاب جهت بهبود نژاد را به سمت گزينش اسب هاي زيباتر و ظريف تر برد.
- از طرفي نياز به استفاده در شرايط سخت بيابان هاي بي آب و علف، انتخاب اسب هاي قويتر و با استقامت بيشتر را لازم نمود.
- بدين ترتيب اسب عرب با زيبايي هر چه تمام تر و قدرت بالا در طي قرن ها به صورت نژادي ارزشمند درآمد.
- نقش اعراب و قبايل مختلف آن در ايجاد اين نژاد با ارزش و محبوب انکار ناپذير مي باشد.
- در جريان جنگ هاي صليبي، اروپاييان با اين اسب توانا و زيبا آشنا شدند و شهرت آنان به قدري شد که حتي هر اسب شرقي را عربي خطاب مي کردند. پس از اين دوران اسب هاي عرب به اروپا راه يافتند.
- در سال هاي پس از جنگ جهاني دوم اصلاحات فراواني بر روي نژاد اسب عرب صورت گرفت و بيشتر به سمت گزينش اسب هاي زيباتر و ظريف تر حرکت نمود. در اين مسير بخش قابل توجهي از توان اسب عرب که شامل قدرت آن نيز مي شد، کمرنگ شده و زيبايي مخصوصا" سر پر اهميت تر گشت.
- نقش قبايل عرب ساکن ايران در بهبود اين نژاد و اهتمام فراواني که در نگهداري و پرورش اين نژاد داشته اند بسيار ارزشمند بوده است.
- اسبي که امروزه در دنيا به نام عرب ايراني مطرح است، از سرشاخه هاي قديميترين اسب هاي خالص عرب مي باشد که در نتيجه بهبود نژادي قبايل عرب، اسبان ارزشمندي به دست آمدند. اين گروه، خصوصيات اسبان عرب باستاني را بيش حفظ کرده اند و دست نخورده تر باقي مانده اند.
- نحوه اصلاح نژاد و پرورش اين اسب ها، توليد اسب هاي مرغوبي را باعث شد که هم در زيبايي و تناسب و هم در توان و قدرت نمونه بودند. اين گروه که به نام اسب عرب ايراني معروف مي باشد، با وجود همه ضربه هايي که ديده همچنان تا روزگار ما باقي مانده است و از ذخاير ارزشمند ژنتيکي کشورمان محسوب مي شود.
- هر چند که ورود خون اسب هاي عرب وارداتي طي ساليان گذشته، تعداد زيادي از جمعيت اين ذخيره ارزشمند را به شدت از خلوص تاريخي خود خارج نموده است، اما توجه به ارزش واقعي اين اسب هاي تاريخي طي سال هاي اخير، اميدواري به حفظ آنها را زنده کرده است.
- هنوز هم مي توان اسب هاي بي نظير عرب ايراني را که هم از نظر زيبايي مثال زدني هستند و هم از نظر قدرت، سرعت و استقامت نمونه، در گوشه و کنار ايران زمين پيدا کرد.
- خصوصيات: سر کوچک و سبک، گوش ها کوتاه، پيشاني صاف يا کمي برجسته، گردن بلند و کماني، فاصله زياد بين چشم ها، فک عميق، پشت کوتاه، کپل افقي و دم پر پشت و در هنگام حرکت بالا، قلم ها کوتاه، استقامت زياد در مسيرهاي طولاني
اگر به اين نکته مهم توجه کنيم که اين تيپ از اسب عرب فقط مخصوص ايران بوده و برعکس اسب هاي داراي خون مصري و آمريکايي و ... در جاي جاي زمين، يافت نمي شود، ارزش و اهميت حفظ اين گنجينه تاريخي را بيشتر خواهيم دانست.
- موفقيت کشورهاي توليد کننده اسبان عرب زيبايي امروزي در آن است که اسب هايي توليد مي کنند که از لحاظ زيبايي، ديگران توان توليد آنها را ندارند. ما هم قدر داشته هايمان را داشته باشيم و گوهرهايي توليد نماييم که قدرت، سرعت، استقامت و زيبايي را همزمان دارند و ديگران از داشتن آن محرومند. بي شک آينده متعلق به کساني است که بازار بي رقيب جهاني را در انحصار خود خواهند داشت.
رنگ اسب
رنگ مو به وجود و يا عدم وجود مواد رنگي قرمز، زرد و سياه در سلولهاي مو بستگي دارد. وجود اين رنگها به صورت تنها و يا به صورت جمع و در نسبتهاي گوناگون و يا فراواني يکي از رنگها، رنگهاي مختلف مو را به وجود مي آورند. عواملي از قبيل پيري و يا جراحت و در نتيجه ايجاد نا منظمي و خرابي در سلولهاي پوست و مو، باعث تبديل شدن موهاي بدن به رنگ سفيد مي شوند.
بعضي از رنگها دايمي بوده و بدون هيچ تغييري از بدو تولد تا مرگ وجود دارند و در بعضي نيز همزمان با بالا رفتن سن اسب، رنگها دچار تغيير ميگردند. به آندسته از رنگها که تغيير نمي کنند "رنگ اصلي" يا "رنگ ساده" و به رنگهاي قابل تغيير "رنگ مرکب" يا "رنگ جانبي" اطلاق مي گردد.
رنگهاي کرنگ، طلايي، سياه، کهر و سمند جزو رنگهاي اصلي و تمامي رنگهاي نيله، موشي، خاکستري و ابرش از رنگهاي مرکبند که به شرح آنها مي پردازيم:
کرنگ
در اين رنگ بدن با موهايي به رنگ قرمز دارچيني يا شبيه رنگ چايي تا زرد پر رنگ پوشيده شده است. رنگ دم، يال و قسمتهاي پاييني دست و پا نيز به همان رنگ بدن است و انواع آن بر اساس رنگهاي تيره و يا روشن موهاي قرمز عبارتند از، کرنگ روشن، کرنگ معمولي، کرنگ طلايي، کرنگ گيلاسي، کرنگ مسي، کرنگ شيرقهوه اي، کرنگ تيره (سير) که تمامي بدن قهوه اي سير است، کرنگ سوخته.
در نوع اين موهاي يال، دم و قسمتهاي بالايي سم به مراتب روشن تر بوده و اگر برنگ زرد کاهي باشند به آنها کرنگ يال سفيد يا کرنگ مو گاوي گفته مي شود.
طلايي (سفيد)
رنگ بدن زرد مايل به قرمز بوده و موهاي دم، يال و قستهاي بالايي سم نيز به همان رنگ . يا اندکي روشن تر مي باشند. انواع اين رنگ عبارتند از، طلايي روشن (سفيد مات، سفيد بدون درخشش)، طلايي مايل به قرمز (سفيد پشت گلي)، طلايي تيره (سفيد کثيف، تقريبا" زرد رنگ)
سياه
تمامي بدن، يال، دم و دست و پاها نيز با موهاي سياه پوشيده شده است و انواع آن عبارتند از، سياه تيره، سياه يکدست (قره کهر).
کهر
موهاي پوششي بدن همانند رنگ کرنگ مي باشد، فقط يال، دم، دست و پا سياه است. بعضا" در پشت و شانه خطوط قاطري يا گورخري ديده مي شود. انواع آن بر اساس واريته هاي رنگي موهاي قرمز پششي عبارتند از، کهر روشن، کهر تيره، کهر گيلاسي، کهر شاه بلوطي و کهر سوخته.
سمند
رنگ موهاي پوششي بدن همانند رنگ طلايي است، فقط موهاي يال، دم و قسمتهاي پاييني دست و پا سياه است. بعضا" در پشت خط قاطري قابل رويت است. انواع آن عبارتند از، سمند روشن، سمند يزيدي (يال و دم روشن تر از رنگ بدن) و سمند تيره.
نيله
در ميان موهاي تيره رنگ اسب به مرور زمان موهاي سفيد ظاهر مي شود که به آن نيله مي گويند. انواع آن عبارتند از:
- نيله روشن: موهاي سياه کم و موهاي سفيد زياد هستند.
- نيله سرخون: بيش از آنکه رنگ خاکستري نشان بدهد رنگ اسب سرخي مي زند.
- نيله گلگون (لکه دار): رنگ نيله به صورت لکه هاي منظمي در پوست موجود است.
- نيله خالدار
- نيله مگسي: در اوايل تولد بدن سياه بوده و به تدريج به سفيدي مي رود. اينگونه اسبان در سنين پيري داراي لکه هايي به شکل مگس روي بدن مي شوند.
- نيله مرجاني
- قره نيله: تعداد موهاي سياه خيلي زياد است و رنگ اسب به سياهي مي زند.
- سنجابي (موشي): پوشش بدن به رنگ سنجاب و يا موش مي باشد.
نيله خاکستري: در اين نوع پوشش و بدن با رنگ مخلوطي از قرمز و سفيد است.
ابرش
بدن با موهاي قرمز، سياه و سفيد پوشيده شده است و رنگ يال و دم و قسمتهايي پاييني دست و پاها در همان رنگ بدن و يا به رنگ سياه است. انواع آن عبارتند از، ابرش روشن، ابرش معمولي، ابرش تيره (موهاي سياه بيش از سرخ و سفيد روي پوست است)، ابرش خالدار.
سمند گرگي (رنگ گرگي)
قسمتهاي انتهايي موهاي تشکيل دهنده اسب زرد و نوک آنها سياه و يا داراي رنگ تيره است. موهاي يال، دم و قسمتهاي نزديک سم سياه مي باشد. از نظر شکل عمومي شبيه گرگ و يا سگ گرگي است. انواع آن عبارتند از، معمولي، سير، روشن.
واريته انواع رنگهاي مورد ذکر اکثرا: با هم مخلوط مي شوند. بنابراين از اينکه بتوان رنگهاي مرکب را جزو کدام دسته از رنگها به حساب آورد خيلي مشکل مي شود، لذا با توجه به رنگ اصلي، مقدار و يا نسبت آن با ديگر رنگها مي توانيم در رابطه با رنگ اسب حکم صادر نماييم.
در بعضي از کشورها و در برخي از نژادها، اسبان ابلق نيز ديده مي شوند. در بدن اسبان ابلق، پوست و موي به رنگ سفيد به صورت جزاير بسيار بزرگ مشاهده مي گردد. موهاي تيره به رنگ سياه، قرمز، زرد و يا مخلوطي از اين رنگها هستند. به اين نوع رنگها بر اساس رنگ موهاي تيره رنگ، ابلق سياه، ابلق سمند، ابلق نيله، ابلق کرنگ، ابلق کهر و ابلق گرگي گفته مي شود.
ابلق گاوي: اگر رنگ سفيد غالب باشد به آن ابلق کهر و اگر رنگ کهر غالب باشد به آن کهر ابلق گفته مي شود.
نشانه هاي اسب، خصوصيات و انواع آنها
به لکه هاي سفيد رنگ موجود در سر و قسمتهاي پايين دست و پا، "نشانه" گفته مي شود. خط قاطري اسبان کهر و سمند نيز جزو نشانه هاي اسب به شمار مي رود. به آندسته از بخشهاي تيره رنگ موجود در هر قسمت از بدن حيوان که به رنگ خيلي روشن باشند نيز نشانه گفته مي شود.
سم اسبان رنگ مخصوصي دارند، رنگهاي سفيد، سياه و ابلق سم از نشانه هاي سم هستند.
در بعضي مواقع به خال هاي قرمز، خاکستري و سياه موجود در ميان موهاي سفيد بدن لکه گفته مي شود. لکه ها جزو نشانه ها نبوده و به عنوان انواع رنگها قابل قبولند. به اين رنگها "نيله لکه اي" گفته مي شود.
نشانه هاي سفيد رنگ موجود در سر اسب، روي بيني، اطراف دهان و دور لبها نيز ديده مي شوند. نشانه هاي موجود در پيشاني اسب بر اساس بزرگي و شکل بدينگونه نامگذاري مي شوند:
چندين موي سفيد در پيشاني، ستاره در پيشاني، گلوله برفي، هلال (رو به سمت راست، رو به سمت چپ)، حلقه، ستاره، گلوله برفي شطرنجي، خنجر، سفيد خالدار، سفيد لکه اي.
به نشانه هاي روي منخرين "لک سفيد" گفته مي شود و انواع آن عبارتند از:
لکه سفيد کامل، نيم لکه سفيد، لکه سفيد قطع شده، لکه سفيد نازک، لکه سفيد پهن، لکه سفيد خالدار، لکه سفيد لکدار. اگر لکه سفيد به سمت پهلوها گسترش يافته باشد و صورت را کاملا پوشانده باشد به اين اسب "خوش روي" گفته مي شود.
به نشانه هاي سفيد رنگي که در دهان و گرداگرد آن باشند "خالدار" مي گويند.
به لکه هاي روي پاي اسب که گاهي تا زانو يا شانه مي رسد "لکه سفيد" گفته مي شود. لکه هاي سفيد بر اساس محلش، وسعت و شکل بدينگونه نامگذاري مي شوند: نشانه لکه سفيد، اثر لکه سفيد، نيم لکه سفيد، تمام لکه سفيد، لکه سفيد بلند، لکه سفيد چکمه اي.
لکه هاي سفيد بر اساس شکل لبه هايشان، به دندانه دار، نامنظم و درهم و بر اساس وجود يا عدم وجود به موهاي رنگي، خالدار و کک مکي تقسيم مي شوند. قسمتهاي متشکل از موهاي سفيد و يا سياه و يا ديگر رنگهاي تيره که در هر جاي بدن مشاهده مي شوند بر اساس محل و وسعت مشخص مي گردند و حتي با اسامي مشابه نامگذاري مي شوند.
تشريح اندام اسب
دستگاه گوارش
دستگاه گوارش به ترتييب از قسمتهاي زير تشکيل شده است:
1- دهان: با لبها آغاز و به حلق ختم مي شود، در آن زبان و دندانها قرار داشته و غدد بزاقي با ترشحات خود به عنوان اولين عامل شيميايي به هضم کمک مي کنند.
2- حلق: يک سوراخ به سمت دهان، دو سوراخ به سمت بيني، يک سوراخ به سمت مري، يک سوراخ به سمت حنجره و دو سوراخ به سمت گوش دارد.
3- مري: از سه ناحيه دهاني، گردني و سينه اي تشکيل شده و بافتي از جنس عضلات صاف غير ارادي دارد.
.jpg)
4- معده: از دو بخش پيش معده و معده اصلي تشکيل شده که فقط معده اصلي سلولهاي ترشحي دارد. از بالا توسط دريچه کارديا به مري و از پايين توسط دريچه پيلور به روده کوچک وصل مي شود. در معده سلولهاي مرز نشين اسيد معده ترشح مي کنند و محيط را اسيدي مي کنند. همچنين اين سلولها ماده اي به نام فاکتور دروني ترشح مي کنند که با ويتامين ب12 موجود در غذا ترکيب شده و موجب جذب آن در انتهاي روده باريک مي شود. سلولهاي اصلي پپسينوژن ترشح مي کنند که در محيط اسيدي معده به پپسين تبديل مي شود و بر روي مولکولهاي پروتئيني اثر مي کند. سلولهاي موکوس که پيش ساز سلولهاي مخاطي، مرزنشين و اصلي مي باشند، حاوي موسين هستند.
5- روده ها:
الف) روده کوچک: که از سه بخش دوازدهه، تهي روده (مياني) و لگني تشکيل شده است. روده باريک دو نوع حرکت دارد که يکي باعث راندن مواد غذايي به سمت روده بزرگ و يکي باعث مخلوط شدن غذا با شيره هاي گوارشي مي شود.
.jpg)
ب) روده بزرگ: شامل، روده کور، قولون و راست روده که به مخرج منتهي مي شود. در روده کور و قولون هضم ميکروبي که قسمت مهمي از هضم است انجام مي شود و اين دو قسمت از بخشهاي مهم دستگاه گوارشند.
علاوه بر غدد بزاقي، لوزالمعده و کبد هم از غدد ضميمه دستگاه گوارش هستند. در ضمن اسب کيسه صفرا ندارد ولي اين به معني عدم توليد صفرا نيست و فقط عضو ذخيره آن را ندارد ولي صفرا ترشح مي کند.
دستگاه تنفس
دستگاه گوارش شامل قسمتهاي ذيل است:
1- بيني: دو سوراخ نيم هلال با ديواره قابل انبساط و قابليت حلقوي شدن در هنگام فعاليت شديد و افزايش حجم ورود و خروج هوا.
2- ناي: متشکل از 60-50 حلقه غضروفي ناقص که از حنجره تا ناف شش امتداد دارد و حدود 80-75 سانتيمتر طول و 6-5 سانتيمتر قطر دارد.
.jpg)
3- ششها: از دو بخش راست و چپ تشکيل شده اند که بخش راست بزرگتر است.
4- قسمتهاي وابسته به دستگاه تنفس مانند: ديافراگم، سينوسها، حفره سينه اي و پرده جنب.
دستگاه ادراري- تناسلي
دستگاه ادراري وظيفه دفع آب اضافي و مواد زايد را از بدن دارد و شامل بخشهاي زير است:
1- کليه ها: به تعداد دو عدد در دو طرف خط مياني بدن در سمت عقبي مهره هاي سينه اي و جلويي مهره هاي کمري در ناحيه سقف شکم قرار دارند، کليه چپ لوبيايي شکل و کليه راست قلبي شکل است. کليه ها توسط پوششي از جنس بافت همبندي احاطه شده اند و داخل آنها لوله هاي کليوي، کپسول گلومرولي، هرمها و پرزهاي کليوي و همچنين شبکه هاي مويرگي وجود دارد. مواد زايد، خون را ترک گفته و وارد لوله هاي کليوي مي شوند و سرانجام تعداد زيادي از اين لوله ها به مجراهايي به نام مجراهاي جمع کننده مي ريزند.
کليه يک بخش قشري و يک بخش مرکزي دارد.
2- ميزناي: مواد دفعي را از لگنچه کليه جمع، به سمت عقب بدن رفته و به صورت مورب پس از طي مسافتي در ديواره مثانه در داخل آن باز مي شود.
3- مثانه: کيسه اي با ديواره ماهيچه اي است و شکل آن به پر و خالي بودنش بستگي دارد و در هنگام پر بودن در کف لگن قرار دارد.
4- مجراي خروجي ادرار: اين مجرا موجب تخليه ادرار به خارج مي شود.
در حيوانات نر درازتر است و از دو بخش لگني و خارج لگني تشکيل شده و براي هدايت ترشحات دستگاه تناسلي هم استفاده مي شود.
دستگاه تناسلي وظيفه توليد و انتقال سلولهاي جنسي را که لازمه ادامه نسل هستند بر عهده دارد و دستگاه تناسلي ماديان علاوه بر آن، محلي براي بارور شدن اين سلولها و مسوول ايجاد محيط مناسب جهت رشد و تغذيه جنين مي باشد.
دستگاه تناسلي نريان از اندام زير تشکيل شده است:
1- بيضه ها: در خارج حفره شکمي و داخل کيسه اي قرار دارند. هر بيضه توسط يک پوشش ضخيم احاطه شده که اين پوشش انشعاباتي از جنس بافت همبندي به داخل فرستاده و بيضه را به قطعاتي تقسيم مي کند که در داخل هر قطعه 4-3 لوله اسپرم ساز قرار دارد. در داخل اين لوله ها سلولهاي اسپرماتوگوني، اسپرماتوسيت اوليه، اسپرماتوسيت ثانويه، اسپرماتيد و اسپرماتوزوييد در مراحل مختلف تقسيم و رشد مشاهده مي شوند. دنباله اين لوله ها به شبکه بيضه منتهي مي شود و نهايتا" وارد مجرايي به نام اپيديديم مي شود.
2- مجراي اپيديديم: مجرايي به شدت پيچ خورده است که در طول يک لبه بيضه قرار دارد و به آن متصل است. از سه ناحيه سر، بدنه و دم تشکيل شده که سر محکم به پوشش بيضه چسبيده و مجراي آوران را دريافت مي کند. بدنه اتصال کمتري با بيضه دارد و دم نيز توسط رباط ويژه اسپرم به طور محکم به بيضه متصل است. اپيديديم محل ذخيره شدن و بالغ شدن اسپرم مي باشد و در ناحيه انتهايي خود به مجراي باوران وصل مي شود.
3- مجراي باوران: در مجاورت مثانه قرار گرفته و به مجراي خروجي ادرار وصل مي شود.
دستگاه تناسلي غدد ضميمه اي شامل غدد کيسه اي، پروستات و کوپر دارد.
دستگاه تناسلي ماده شامل قسمتهاي زير است:
1- تخمدانها: در شکم و ناحيه زير کمري قرار دارند و لوبيايي شکل هستند. تخمدانها داراي فرورفتگي مختصري به نام گودي تخمک گذاري هستند. هر تخمدان دو سطح داخلي و خارجي و دو انتهاي لوله اي و رحمي دارد.
2- رحم و لوله هاي رحمي: لوله رحم مجراي ظريفي است که از انتهاي لوله اي تخمدان شروع و به رحم متصل مي شود. طول اين لوله حدود 30-20 سانتيمتر است و لقاح در قسمت متسع آن يعني آمپولا صورت مي گيرد.
رحم، محلي است که تخمکهاي بارور شده پس از عبور از لوله رحمي وارد آن شده و در ديواره آن جايگزين مي گردد و از سه قسمت بدنه، شاخهاي رحم و گردن رحم تشکيل شده است. بدنه آن لوله ماهيچه اي است که از سمت جلو با شاخهاي رحم و از سمت عقب با گردن رحم مربوط مي شود. شاخهاي آن هم لوله عضلاني است که به طرف بالا پيچ خوردگي دارد. گردن رحم از پيچهاي عضلاني زيادي تشکيل شده است که دهانه رحم را هميشه مسدود مي نمايند و فقط در دو موقع، يکي هنگام زايمان و ديگري هنگام فحلي باز مي گردد.
دستگاه گردش خون
اين دستگاه از قلب و عروق تشکيل شده است. قلب توده اي از بافت عضلاني است که در حفره سينه قرار دارد. بافت عضلاني قلب حاوي عروق فراواني است که وظيفه تغذيه قلب را بر عهده دارند. قلب چهار حفره دارد که عبارتند از: دهليز راست و دهليز چپ در بالا و بطن راست و بطن چپ در پايين. دهليزها توسط ديواره بين دهليزي و بطنها توسط ديواره بين بطني، دهليز راست از بطن راست توسط دريچه سه لتي و دهليز چپ از بطن چپ توسط دريچه دو لتي جدا مي گردند. ديواره بطن چپ به دليل اينکه بطن چپ وظيفه پمپاژ خون را بر عهده دارد تقريبا" دو برابر ديواره بطن راست است.
سرخرگها خون را از قلب خارج و سياهرگها خون را وارد قلب مي کنند. سرخرگها حاوي خون تازه، روشن و اکسيژن دار و سياهرگها حامل خون تيره، مصرف شده و گاز کربنيک دار هستند به غير از سياهرگ ششي که داراي خون روشن است.
علاوه بر دستگاه هاي فوق دستگاه عصبي شامل مغز و نخاع و انشعابات نخاع و همچنين دستگاه لنفاوي شامل طحال و غدد لنفاوي هم وجود دارند.
استخوانها و مفاصل بدن
استخوانهاي دست شامل: کتف، بازو، ساعد (زند زبرين، زند زيرين)، مچ(7 استخوان در دو رديف)، قلم دست (با مقطع بيضي)، انگشت (بند اول، بند دوم، بند سوم و استخوانهاي کنجدي) *** مفاصل دست: شانه (بين کتف و بازو)، آرنج (بين بازو و زند زبرين و زند زيرين)، مچ (بين زند زبرين و رديف بالايي استخوانهاي مچ).
.jpg)
بين رديف پاييني مچ و قلم، بين قلم و بند اول انگشت، بخلق (بين بند اول و دوم انگشت)، بين بند دوم و سوم انگشت.
.jpg)
استخوانهاي پا شامل: لگن (گوه، ورک، شرمگاهي)، ران (که بزرگترين استخوان کنجدي بدن يعني کشکک هم در قسمت جلويي بالاي آن قرار دارد)، ساق (درشت ني ، نازک ني)، مچ (6 استخوان در سه رديف که استخوانهاي قاب و پاشنه در رديف بالا هستند)، قلم پا (با مقطع دايره اي)، انگشت (بند اول، بند دوم، بند سوم و استخوانهاي کنجدي) *** مفاصل دست: پيوندگاه که دو نيمه لگن را به هم وصل مي کند، ران (بين لگن و ران)، زانو (بين ران، کشکک، انتهاي بالايي درشت ني و نازک ني)، مچ يا مفصل خرگوشي (بين درشت ني و رديف اول مچ يعني قاب و پاشنه)، بين رديف اول و دوم مچ، بين رديف دوم و سوم مچ، بين رديف سوم مچ و قلم، بين قلم و بند اول انگشت، بخلق (بين بند اول و دوم انگشت)، بين بند دوم و سوم انگشت.
.jpg)
ستون مهره ها: از تعدادي استخوان نا منظم که به صورت زنجيره اي در خط مياني قرار داشته و مهره ناميده مي شوند، تشکيل شده است. ستون مهره ها از سر تا پايان دم کشيده شده و بسته به ناحيه اي از بدن که در آن قرار دارند به نواحي مختلفي تقسيم مي شوند که عبارتند از:
گردني (8 مهره)، پشتي (18 مهره)، کمري (6 مهره)، خاجي (5 مهره)، دمي (21-15 مهره). مهره ها به جز دو مهره اول گردن و مهره هاي آخر دم با وجود دارا بودن اختلافات جزئي و ناحيه اي در طرح و شکل کلي شبيه هم هستند. ساختمان عمومي مهره ها از بدنه مهره، کمان مهره و زائده ها تشکيل شده است.
.jpg)
دنده ها: استخوانهاي درازي هستند که ديواره استخواني قفسه سينه را مي سازند. تعداد دنده ها برابر تعداد مهره هاي پشتي بوده و يکي بعد از ديگري قرار دارند. انتهاي پشتي دنده ها که با مهره هاي پشتي مفصل مي شوند، انتهاي مهره اي و انتهاي ديگر آنها که به سمت شکم امتداد مي يابد، انتهاي شکمي خوانده مي شوند. انتهاي شکمي به وسيله غضروفهاي دنده اي به جناغ متصل مي شوند، آنهايي که مستقيما" توسط غضروفهاي دنده اي مفصل مي شوند دنده هاي حقيقي يا جناغي خوانده مي شوند که معمولا" 8 جفت مي باشند و بقيه دنده هاي غير حقيقي يا غير جناغي ناميده مي شوند.
استخوانهاي سر: پس سري، آهيانه، پيشاني، پروانه اي، پرويزني.
.jpg)
استخوانهاي صورت: بيني، فک بالا، فک پايين، اشکي، گونه اي، تيغه مياني بيني، ثنايا.
نعلبندي
ساختمان سم
سم شامل سه قسمت ديواره، کف و قوباغه است که تمامي آنها از جنس شاخي بوده و احساس ندارند و به همين علت است که مي توان آنها را بريد و يا ميخ به درون آنها کوبيد. تفاوت اين قسمتها در ميزان رطوبت موجود در آنهاست که در قورباغه بيشترين و در ديواره کمترين ميزان رطوبت وجود دارد. بالاي سم تاج قرار دارد که رشد سم از آن قسمت صورت مي گيرد، پس سم از بالا به پايين رشد مي کند مانند ناخن انسان.
ديواره قسمتي است که وقتي سم در حالت عادي روي زمين قرار دارد ما از سم مي بينيم، در اطراف سم کشيده شده و سم را در تمام جهات محافظت مي کند. روي ديواره يک لايه محافظ قرار دارد که از تبخير رطوبت سم که در زير لايه شاخي است جلوگيري مي کند و آنچه مهم است اين است که نبايد اين لايه محافظ را مثلا" با سوهان زدن از بين برد چون باعث خشک و شکننده شدن سم مي شود.
کف سم سطح زميني سم را مي پوشاند و عمل آن محافظت از هرگونه جراحت از پايين به سم است. نکته قابل توجه که متاسفانه کمتر مورد دقت قرار مي گيرد اينکه نعلبند بايد از تراشيدن زياد و نازک کردن اين ناحيه خودداري کند. يک مورد جالب آنکه کف سم کمي انحنا دارد و کاملا" تخت و صاف نيست، تقعر دارد و گود است و اتکاء اسب به ديواره هاست و اين باعث مي شود که نوعي چسبندگي قلاب مانند با زمين ايجاد شود و در نتيجه سم فقط با برداشتن از روي زمين قابل حرکت است و اين مساله باعث عدم لغزش و سر خوردن اسب مي شود.
قورباغه يکي از مهمترين قسمتهاي سم است که سه عمل مهم انجام مي دهد. اول آنکه نخستين محلي از سم که موقع گذاشتن پا به زمين مي آيد قورباغه است و با توجه به جنس آن، قورباغه مانند عاج کفش باعث چسبندگي و عدم ليزخوردن مي شود. همچنين شکل مخصوص آن که در جلو نوک تيز و در عقب پهن است در موقع سواري به جلو تمايل يافته و به قدرت ترمزي آن کمک مي کند، ضمن آنکه شيارهاي مرکزي و کناري آن هم در وظيفه ضد سرخوردن قورباغه موثر است.
دومين کار قورباغه خاصيت ضربه گيري و تقسيم فشار آن است که در موقع تماس پا با زمين کمي از فشار را جذب و بقيه را به طرف بالا و به بالشتک نرم ميان پا و بالاي قورباغه منتقل مي کند و نيز باعث تقسيم فشار به طور مساوي مي شود.
سومين عمل مهم قورباغه وظيفه پمپاژ خون است که مانند قلب دوم عمل مي کند و اگر با زمين تماس نداشته باشد به مرور سم جمع مي شود.
جالب اينکه قورباغه هر چه بيشتر کار کند بزرگتر و قويتر مي شود، پس بايد توجه داشت که پس از نعلبندي در حرکت قورباغه با زمين تماس داشته باشد تا خوب عمل کند.
نعلبندي
نعلبندي يعني اندازه نمودن و جفت کردن يک حلقه آهن يا استيل به پاي اسب که مانع از فرسايش بيش از حد ديواره و کف سم و زخم سم و لنگش مي شود.
نعلبندي شش مرحله مشخص دارد که عبارتند از:
1- نعل برداري: پا را بالا آورده و به کمک چکش و تيزبر پرچ ميخها را انجام داده سپس از سمت پاشنه به کمک گاز انبر و به صورت اهرمي شروع به برداشتن نعل مي کنيم. بايد مراقب بود که ميخها به ديواره آسيبي نرساند و همه ميخها خارج شده باشند.
2- قيار (آماده سازي): در اين مرحله سم را براي زدن نعل جديد آماده مي کنند که بيشتر شامل برداشتن بافت شاخي سم، ديواره، قطعات جدا شده و خراشيده کف و قورباغه مي باشد که به دليل وجود نعل ساييده نشده اند و بلند شده، پس بايد به اندازه طبيعي خود برگردند. براي قيار بيشتر از چاقوي سم تراش استفاده مي شود ضمن آنکه به کمک چکش و چاقوي سم بري و نيز گاز سم چين مي توان قسمتهاي لازم را کوتاه کرد. در اين مرحله بريدن سم به اندازه کافي، رعايت نسبت ارتفاع پاشنه به پنجه و تراشيدن سم در سمت داخل و خارج آن به يک اندازه مهم است. در پايان سطح زميني سم را سوهان زده و صاف مي کنيم.
3- آهنگري و نعل سازي: تسمه هاي آهني و دراز را در کوره سرخ کرده و با استفاده از ضربات چکش به شکل نعل دست يا پا در آورده و سپس سوراخ مي کنند. همچنين از نعلهاي آماده هم مي توان استفاده کرد.
4- نعلبندي و اندازه نمودن نعل: دو روش نعل بندي وجود دارد، يکي نعل بندي گرم که نعل ساخته شده در مرحله قبل را موقعيکه هنوز کمي داغ است با انبر مخصوص گرفته و متناسب با اندازه سم آن را تنگ يا گشاد کرده و در صورت نياز کوتاه مي کنند سپس بر روي سم گذاشته تا به اندازه نعل بافت شاخي را بسوزاند، اين يک روش کامل است.
روش دوم نعل بندي سرد است که نعل آماده را استفاده مي کنند و نيازي به کوره ندارد.
5- ميخکوبي: نعل آماده و اندازه شده را روي سم قرار داده، يکي از ميخهاي پنجه را کوبيده و سپس با جابجايي نعل آن را در جاي اصلي خود قرار مي دهيم به طوريکه پنجه و پاشنه در مکان اصلي خود قرار بگيرند. ميخها را يکي بعد از ديگري به آرامي و با دقت بسيار کوبيده و مراقب هستيم که سر ميخ نه زياد بالاي سم و نه زياد پايين آن بيرون آيد. سپس سر ميخها را با قلاب چکش کاملا" برگردانده و آن را مي برند و فقط به اندازه اي باقي مي گذارند که بتوان آن را پرچ کرد. معمولا" چهار ميخ در سمت خارج و سه ميخ در سمت داخل استفاده مي شود. نوک ميخها به صورت مورب است که سمت مورب آن بايد به طرف داخل و سمت صاف آن به سمت خارج باشد تا ميخ وارد بافت زنده سم نشود.
6- پرداخت، اتمام و تکميل: نعلبند قسمت پرچ شده ميخ را محکم کرده و با چکش کاملا" مي خواباند و در آخر آنها را با سوهان نرم و صاف مي نمايد. در پايان لبه هاي تيز ديواره سم را با سوهان صاف مي کنيم و تا از بريدن و تکه شدن ديواره جلوگيري به عمل آيد. ?
تغذيه اسب
منابع خوراک
1- علوفه:
الف) علوفه تازه: که ممکن است به صورت چرا در مرتع يا مستقيما" پس از برداشت به مصرف برسند. علوفه هاي جوان حاوي آب، پروتيين و خوشخوراکي بيشتري دارند. خانواده بقولات از خانواده گراسها پروتيين بيشتر و گراسها از بقولات انرژي بيشتري دارند. پس حالت مطلوب مصرف اين دو خانواده به صورت توام است.
ب) علوفه خشک: به علوفه اي اطلاق مي شود که پس از برداشت در مقابل نور آفتاب يا حرارت مصنوعي خشک مي شود و معمولا" رطوبت آن بايد به کمتر از 15? برسد. خشک کردن علوفه در برابر خورشيد باعث افزايش ويتامين د آن مي شود. در هنگام حمل علوفه خشک بايد نهايت دقت بشود که حتي الامکان برگ علوفه که پر ارزشترين قسمت علوفه مي باشد به هدر نرود و اين کار بايد قبل از خشک شدن کامل انجام شود.
ج) علوفه سيلو شده: يکي از روشهاي نگهداري علوفه در طولاني مدت است که در اين روش علوفه تازه با حدود 70? رطوبت را روي هم انباشته کرده و با پوشانيدن روي آن عمليات تخمير انجام مي گيرد. عمل تخمير باعث پايداري و ثبات علوفه مي گردد و از فساد آن جلوگيري مي کند. براي تهيه سيلوي خوب 3 شرط مهم بايد تحقق يابد: 1- خارج کردن هوا توسط فشردن علوفه، 2- جلوگيري از ورود و خروج هوا، 3- پايين آوردن PH تا 5/4. هر چه تخمير لاکتيک در سيلو بيشتر باشد مفيدتر است (بوتيريک مفيد نيست).
د) علوفه مرتعي: از چراگاههايي حاصل مي شوند که به صورت طبيعي رويش دارند. علوفه مرتعي بسته به اينکه از چه گونه اي باشد ارزش غذايي آن متفاوت است. مرتع هر چه از بقولات غني تر باشد ارزش غذايي آن بالاتر و حاوي پروتيين بيشتري است.
برخي از علوفه هاي مناسب براي اسب بر اساس خانواده عبارتند از:
بقولات: يونجه، انواع شبدرها، اسپرس و .... از نظر پروتيين، کلسيم، ويتامينهاي آ، اي و کا، غنيند.
گراسها: جو، گندم، ذرت، يولاف، مرغ و .... پروتيين آنها کمتر از بقولات ولي انرژي آنها بيشتر است.
2- خوراکهاي انرژي زا:
غالبا" الياف خام آنها کمتر از 18? و پروتيين آنها کمتر از 20? است. انرژي زايي بالايي دارند و مهمترين آنها عبارتند از:
الف)غلات: به بذور گراسها گفته مي شود مثل، جو، ذرت، چاودار، سورگوم، يولاف، گندم و .... در اين دانه ها مقدار قابل توجهي نشاسته ذخيره مي شود، که به عنوان ذخيره انرژي به حساب مي آيد. رطوبت آنها براي انبار کردن بايد به حدود 12? برسد. غلات از نظر ويتامين آ ضعيف هستند (به جز ذرت) و اسيدهاي آمينه متيونين و ليزين در پروتيين آنها کم است. عموما" از نظر کلسيم فقير و از لحاظ فسفر غني هستند.
مهمترين غله مورد استفاده در خوراک اسب جو مي باشد. ذرت و يولاف نيز مصرف بسياري دارند.
ب) فرآورده هاي فرعي غلات: مانند جنين ذرت و آرد جنين گندم.
ج) ملاسها: مهمترين آنها ملاس چغندرقند و نيشکر است که محصول فرعي کارخانجات تهيه قند از چغندرقند و نيشکر هستند. به دليل اثر مسهلي که دارند مصرف آنها محدوديت دارد.
د) ريشه ها و غده ها: آب زيادي دارند و به علت پايين بودن سلولز قابليت هضم بالايي دارند. انرژي زايي نسبتا" بالايي دارند. بايد در هنگام مصرف توجه داشت که خاک آلود نباشند. مهمترين آنها چغندر علوفه اي و چغندرقند، سيب زميني و هويج مي باشند. برخي داراري محدوديت مصرفند.
هـ) چربيها و روغن ها: چربيها معمولا" در دماي اتاق جامد و روغنها مايع هستند. 25/2 برابر کربوئيدراتها انرژي توليد مي کنند. محدوديت مصرف داشته و کاربرد آنها ظرافت خاصي را مي طلبد. به هنگام مصرف آنها ويتامينهاي محلول در چربي مثل آ، د، اي و کا بهتر جذب مي شوند. بر دو نوع دامي و گياهي هستند. نوع گياهي بر نوع دامي ارجحيت دارد.
3- مکملهاي پروتييني:
به مواد خوراکي اطلاق مي شود که حداقل 20? پروتيين داشته باشند. مکملهاي پروتييني يا منشا گياهي دارند يا منشا حيواني. مواد پروتييني دامي از لحاظ تنوع اسيدهاي آمينه تشکيل دهنده آن غني ترند و ارزش بيولوژيکي بالاتري نسبت به دسته گياهي دارند ولي از لحاظ قيمت بالاترند.
مکملهاي پروتييني گياهي، تفاله دانه هاي روغني پس از استخراج روغن آنها هستند که به آنها کنجاله اطلاق مي شود. بسته به روش استخراج روغن که شيميايي يا مکانيکي باشد درصد پروتيين آنها فرق مي کند. مهمترين کنجاله هاي مصرفي عبارتند از: سويا، تخم پنبه، بادام زميني، آفتابگردان، منداب و گلرنگ. اين کنجاله ها هر کدام به علت وجود برخي مواد داراري محدوديت مصرف هستند.
مکملهاي پروتييني دامي: مانند، پودر ماهي، پودر گوشت و استخوان، پودر خون، پودر پر، شير پس چرخ، پودر آب پنير و کشک. اين گروه در خوراک اسب مصرف چنداني ندارند و گران قيمتند.
مکملهاي پروتييني تک سلولي نيز وجود دارند که حاصل کشت ميکرواورگانيسم هاي تک سلولي مثل قارچ، باکتري و جلبک بر روي محيط هاي اختصاصي کاه، کلش، ملاس و ضايعات کشاورزي پرورش مي يابند.
از ازت غير پروتييني مانند اوره هم به ميزان بسيار اندک مي توان استفاده کرد که به دليل خطرناک بودن و جذب بالاي آن در اسب معمول نيست.
4- ضايعات و پس مانده هاي کشاورزي:
به اقلامي از مواد خوراکي اطلاق مي شود که هدف اصلي، توليد آن محصولات نبوده ولي در کنار محصول اصلي اين اقلام توليد شده اند که به شکلي در غذاي دام کاربرد دارند. تفاله نيشکر، تفاله چغندر قند، ملاس چغندرقند و نيشکر، برگ و طوقه چغندر قند و سبوسهاي گندم و برنج از مهمترين و پر مصرفترين اين اقلام هستند.
5- مکمل هاي معدني:
تامين کننده کمبود مواد معدني موجود در خوراک هستند و غالبا" به صورت آجر ليسيدني در اختيار اسب گذاشته شده و بعضا" مانند کربنات کلسيم، نمک طعام و مواد معدني به خوراک افزوده مي شوند.
6- مکمل هاي ويتامينيه:
در صورتي که خوراک از لحاظ ويتامينها ضعيف باشد يا مثلا اسب در معرض آفتاب نباشد تا ويتامين د در بدنش ساخته شود مي توان ويتامينها را به خوراک افزود.
7- افزودنيهاي خوراک:
موادي که به خوراک افزوده شده و باعث افزايش کارآيي مي شوند جزو اين گروه تعريف مي شوند مانند: آنتي بيوتيکهاي غذايي، هورمونها، آنزيمها و محرک هاي رشد.
فرآوري و غني سازي مواد خوراکي
مواد خوراکي را به روشهاي مختلف مي توان فرآوري کرد. اين روشها ممکن است فيزيکي، شيميايي، ميکروبي يا توام باشند.
روشهاي فيزيکي مانند، خرد کردن علوفه، بلغور کردن غلات و .... از روشهاي شيميايي مي توان به غني سازي کاه با آمونياک و بيولوژيکي به اضافه کردن آنزيم سلولاز، پکتيناز، زايلاز و يا قارچهاي تک سلولي و مخمر اشاره کرد. از اين روشها به صورت توام هم مي توان استفاده کرد.
روشهاي تعيين مقدار خوراک مصرفي
به منظور تعيين خوراک اسب در دوره هاي مختلف فيزيولوژيکي بايد احتياجات نگهداري و توليد را برآورد نماييم و بر اساس آن مبادرت به تنظيم جيره بنماييم. بديهي است احتياجات توليد نيز مشابه نمي باشد، مثلا" دام جواني که در حال رشد است نياز به پروتيين و مواد معدني بيشتري در جيره غذايي دارد و يک ماديان شيرده به انرژي بالاتري نياز دارد. ميزان احتياجات را مي توان به صورت کمي و يا به صورت درصدي از جيره بيان کرد. همچنين براي بيان احتياجات ممکن است از اشکال مختلف مغذي استفاده شود مانند، پروتيين خام، پروتيين قابل هضم، انرژي قابل هضم، انرژي کل و ...، نکته اي که اهميت دارد اين است که از هر شکلي که براي بيان احتياجات استفاده مي شود بايد از همان شکل نيز در تنظيم جيره استفاده شود.
1- احتياجات نگهداري: زمانيکه اسب هيچگونه فعاليت و توليدي اعم از شير، کار، افزايش وزن، رشد و ... نداشته باشد، در حال نگهداري است که اصولا" ميزان جيره غذايي بايد به حدي باشد که تغيير در وزن و حتي در ترکيبات بدن ايجاد ننمايد.
2- احتياجات توليد: نياز هاي غذايي اسب در هنگامي که توليدي دارد بيشتر مي شود و بر اساس آن بايد جيره را تنظيم نمود. مانند، آبستني، کشش، شيرواري، رشد، پرش، اسبدواني و ....
تنظيم جيره
يکي از مهمترين بخشهاي علم تغذيه است. جيره غذايي روزانه متعادل عبارت است از مقدار خوراکي که داراي انرژي و مواد مغذي مختلف به مقدار و نسبت صحيحي باشد به طوري که بتواند احتياجات اسب را به مدت 24 ساعت به نحو مطلوبي تامين نمايد. براي تهيه جيره غذايي بايد جداول استاندارد احتياجات غذايي و که نشان دهنده مقادير مواد مغذي مورد نياز حيوان است را در اختيار داشته باشيم. علاوه بر آن جدولي که ترکيبات خوراک را از نظر مواد مغذي مختلف نشان مي دهد نيز لازم است. جداول استاندارد غذايي دو اطلاعات به ما مي دهند: الف) احتياجات غذايي، ب) تجزيه مواد خوراکي. اين جداول به خوشخوراکي، اقتصادي بودن، وضعيت فيزيکي خوراک، تفاوت هاي فردي اسب، اقليم اسب، وضعيت مديريتي و ... اشاره اي ندارند. مهمترين جدول غذايي و احتياجات، جدول NRC مي باشد که مربوط به کشور آمريکاست.
براي جيره نويسي لازمست که اقلام خوراکي در دسترس را بشناسيم، مواد مغذي هر ماده خوراکي را بدانيم، از قيمت هر کدام مطلع بوده و محدوديتهاي مصرف آنها را با دقت در نظر بگيريم تا بتوانيم جيره اي تهيه کنيم که کليه نيازهاي حيوان را برآورده کرده، خوشخوراک باشد و به لحاظ اقتصادي ارزانترين باشد.
پس از تنظيم جيره استفاده از آن بهتر است ارزيابي مرتب روي بازده آن انجام شود تا چنانچه نياز به اصلاحاتي دارد در جيره نويسي هاي بعدي انجام شود.
ادامه دارد ...
منابع :
اسب http://fa.wikipedia.org
تشريح اندام اسب http://www.persian-horse.ir
اسب http://mouood.org
آشنايي با اسب دره شوري http://aspahan.persian-horse.ir
چوگان باستاني ترين و پرشورترين ورزش ايراني http://www.persian-horse.ir/fa
معرفي اسب http://forum.shahrood.net
رفتار شناسي اسب http://aftab.ir
تغذيه اسب http://www.persian-horse.ir/fa/html
اسب و سوارکاري در ايران باستان http://www.persian-horse.ir
تاريخچه چوگان http://aftab.ir
اسب http://www.asbiranian.com/خ