جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
موشک و راکت انداز
-(7 Body) 
موشک و راکت انداز
Visitor 1378
Category: دنياي فن آوري

تاريخچه موشک

موشک يک موتور درون‌سوز است که براي کارکردن، نيازي به هواي بيرون ندارد. موشک هم سوخت و هم ماده‌ي اکسيدکننده را با خود حمل مي‌کند. اين دو ماده با هم در اتاقک احتراق مي‌سوزند و گازهاي داغي توليد مي‌کنند که از طريق دهانه‌ي خروجي تخليه مي‌شوند. درون اتاقک احتراق، گازهاي داغ بر تمام جهات فشار مي‌آورند. اگر اتاقک کاملا مسدود باشد، فشار در تمام جهت‌ها يکسان خواهدبود و موشک حرکت نخواهدکرد. اما اتاقک احتراق چنان ساخته مي‌شود که اين گازها با سرعت زياد از دهانه‌ي خروجي تخليه شوند. اين کار باعث مي‌شود که فشار گاز در تمام جهت‌ها يکسان نباشد؛ چون فشار واردشده به طرف جلو بسيار بيشتر از طرف عقب است، موشک به سمت جلو حرکت مي‌کند.
اين حرکت، از قانون سوم نيوتن پيروي مي‌کند:« براي هر عمل، عکس‌العملي وجود دارد برابر و در جهت مخالف». در موشک، گازهاي در حال فوران از دهانه‌ي خروجي، عمل و فشار رو به جلو، يا پيشرانه، عکس‌العمل است. چون موشک سوخت و اکسيدکننده را با خود حمل مي‌کند، و از آن‌جا که قانون سوم نيوتن در همه جا صدق مي‌کند، پس موشک مي‌تواند هم در جو زمين و هم در خلاء فضا حرکت کند.
گمان مي‌رود موشک‌هاي اوليه در چين ساخته‌شدند. هنگامي که در سال 1232 ميلادي مغولان، شهر کاي‌فنگ‌فو را در شمال چين به محاصره‌ي خود درآوردند، مردم شهر با شليک تيرهاي آتشين که لوله‌هايي پر از باروت بودند محاصره‌ي شهر را شکستند. براساس يک دست‌نوشته‌ي قديمي اين موشک‌ها چنين توصيف شده اند:« صدايي چون رعد توليدمي‌کردند و مسافت زيادي را مي‌پيمودند.»
مدت زمان چندان زيادي نگذشت که هنر موشک‌سازي به خاورميانه و اروپا کشيده‌شد. در سال 1242 ميلادي راجر بيکن کشيش، فيلسوف و دانشمند انگليسي فرمولي براي ساختن باروت يافت که عبارت بود از 2/41% نيترات پتاسيم، 4/29% کربن و 4/29% گوگرد. وي همچنين موفق‌شد نيترات‌پتاسيم را که جزء توليدکننده‌ي اکسيژن در باروت است تقطير کند. اين امر باعث تسريع در سوختن باروت مي‌شد.
الحسن‌الرماح متفکر سوري، در کتاب‌هاي خود «جنگ سواره» و «ماشين‌هاي جنگي» که در حدود سال 1280 ميلادي نگارش شده‌اند طرز ساختن باروت و موشک را با عنوان «تيرهاي چيني» توضيح داده‌است. همچنين در کتاب مورخ آلماني نوشته شده در سال 1285 ميلادي، به موشک اشاره‌هايي شده‌است. مورآروتي، مورخ ايتاليايي نيز شرح مي‌دهد که چگونه به هنگام محاصره‌ي چيوزيا (در نزديکي ونيز) در سال 1379 ميلادي يک قلعه‌ي تدافعي با موشک باروتي به آتش کشيده شد و آخرين مقاومت‌ها را در هم شکست.
انگليسي‌ها براي اولين بار در جنگي‌ که با هندي‌ها داشتند موشک را ديدند. احتمالا هندي‌ها در قرن هفدهم ميلادي موشک‌سازي را از بازرگانان عرب فراگرفته‌بودند. هنگامي که در حدود سال‌ 1770 اولين نمونه‌هاي موشک‌هاي هندي به انگلستان رسيد ناخدا تامس دساليير ساختمان آن‌ها را مورد آزمايش قرارداد، اما نتوانست موشک‌هايي با همان برد و دقت توليد کند. موضوع موشک تا سال 1804 در بوته‌ي فراموشي ماند؛ تا اين‌که ويليام کانگريو افسر انگليسي تلاش جديدي براي ساختن موشک آغازکرد. او توانست در مدت يک‌سال موشکي 24 پوندي با برد 1800 متر بسازد. موشک‌هاي او در 8 اکتبر 1806 در جنگ با ناپلئون به‌کار گرفته‌شد.
در سال 1810 و.مور مقاله‌اي درباره‌ي حرکت موشک‌ها منتشر کرد. اين اولين نوشته‌اي بود که به طور علمي به مطالعه‌ي رياضي موتورهاي موشک و مسير پرتابه‌ها مي‌پرداخت.
در سال 1844 ويليام هيل انگليسي موشک‌هايي اختراع کرد که ضمن چرخيدن قادر به حفظ تعادل خود نيز بودند. اما، موشک‌ها مي‌بايست نيم‌قرني در انتظار پيشرفت‌هاي بزرگ سپري مي‌کردند، پيشرفت‌هايي که ماهيت نظري داشتند.
کنستانتين سيلوفسکي اهل روسيه، که معلم مدرسه بود، در سال 1883 ثابت کرد که موشک‌ها در خلاء فضا نيز مي‌توانند کار کنند. او در سال 1903 نخستين مقاله‌ي خود را درباره‌ي مسافرت‌هاي فضايي، بر مبناي استفاده از پيشران مايع، منتشرکرد. يادداشت‌هاي او در ربع اول قرن بيستم حاوي طرح‌هايي از سفينه‌هاي فضايي است که سوخت آن‌ها اکسيژن و هيدروژن مايع يا اکسيژن و نفت سفيد در نظر گرفته شده‌است. در طرح‌هاي او دريچه‌هايي براي کنترل جريان سوخت به طرف اتاقک احتراق، و پره‌هايي در دهانه‌ي خروجي براي کنترل مسير ديده مي‌شود. محتويات موشک به نحوي جاي گرفته‌اند که نيروي شتاب را کاملا تحمل کنند. و اتاقک تحت فشار داراي ديواره‌اي دو جداره براي حفاظت در برابر شهابواره‌هاست.
سيلوفسکي علاقه‌مند به موشک‌هاي چند مرحله‌اي بود. او دستيابي به سرعت‌هاي زياد را براي قراردادن ماهواره‌ها در مدار تنها از اين راه امکان‌پذير مي‌دانست. وي استفاده از ژيروسکوپ‌ها و موشک‌هاي موازنه (موشک‌هاي فرعي که تعادل موشک‌ اصلي را حفظ مي‌کند) را پيشنهاد کرد و حتي تا جايي پيش رفت که به توصيف محل‌هاي مسکوني واقع در مدار پرداخت؛ جايي که انسان تحت نيروي گرانش مصنوعي زندگي کند و غذا و اکسيژن لازم را از سيستم‌هاي بسته‌ي زيست‌شناختي به دست آورد. اما هنوز راه درازي در پيش بود تا موشک در اهدافي چنين بلند پروازانه به کار گرفته‌شود. بعدها سيلوفسکي پدر صنعت موشک‌سازي روسيه لقب گرفت.
در گوشه‌ي ديگر دنيا، رابرت هيچنگز گادرد، بنيان‌گذار موشک‌سازي در آمريکا، نوعي موشک جامدسوز شبيه به بازوکا در خلال جنگ جهاني اول اختراع کرد. او در سال 1919 کتابي به نام «روش رسيدن به بالاترين ارتفاعات» نوشت، و دو سال بعد آزمايش‌هايي با سوخت مايع آغاز کرد. گادرد بر خلاف سيلوفسکي بيشتر اهل آزمايش بود. او در 16 مارس 1926 نخستين موشک سوخت مايع را در شهر اُبرن در ماساچوست به پرواز درآورد. موشک با اکسيژن مايع و بنزين کار مي‌کرد. تا ارتفاع 5/12 متر بالا رفت و به حداکثر سرعت (100 کيلومتر در ساعت) رسيد و سپس 56 متر دورتر از سکوي پرتاب فرود آمد. گرچه عده‌ي بسيار کمي، چنان‌که بايد اهميت اين کار را درک کردند، اما آزمايش گادرد نقطه‌ي عطفي در تاريخ بود. چند سال بعد، او به تنهايي در ايستگاه موشکي خود در روزول (در نيومکزيکو) موفق شد که موکي را به ارتفاع 2300 متر و حداکثر سرعت 1100 کيلومتر در ساعت برساند (مه 1935). دهانه‌ي خروجي گاز اين موشک داراي پره‌هايي با کنترل ژيروسکوپ بود، که يکي از چندين اختراع گادرد در صنعت موشک‌سازي است.
در آلمان نيز وضع تقريبا بدين منوال بود. هرمان اُبرت که پايه‌گذار صنعت موشک‌سازي آلمان محسوب مي‌شود، در سال 1923 کتابي به‌نام « موشک در فضاي سياره‌اي» نوشت. او نيز چون گادرد استفاده از سوخت مايع را به دليل انرژي زياد و قابل کنترل بودنشان ترجيح مي‌داد. در ژوئيه 1927 به همت اُبرت، علاقه‌مندان به موشک در آلمان، «انجمن مسافرت‌هاي فضايي» را بنياد نهادند. اعضاي اين انجمن مشتاقانه خواهان تکميل و ساختن موشک‌هايي با سوخت مايع بودند.
بعد از گادرد، وينکلر دومين کسي بود که موشک با سوخت مايع ساخت و پرتاب کرد. اين موشک که با متان و اکسيژن مايع کار مي‌کرد، در 21 فوريه 1938 مورد آزمايش قرارگرفت و به طور نااُميد کننده‌اي فقط 3 متر بالا رفت. اما سه هفته بعد، وينکلر موشک ديگري از همين نوع را که تغييراتي در آن داده‌بود، آزمايش کرد. موشک به ارتفاع 600 متري رسيد. مدل‌هاي کوچک ديگري نيز، که به ميراک و رپالسر مشهور بودند، به وسيله‌ي اعضاي اين انجمن ساخته‌مي‌شدند. در اين هنگام جوان 18 ساله‌اي به نام ورنر فون براون به اين انجمن پيوست. موشک‌هاي ساخته‌ي او در «ميدان پرواز موشک» در حومه‌ي برلين، مورد آزمايش قرارگرفت و به زودي به رقابت با موشک‌هاي انجمن پرداخت. پيشرفت‌هاي بعدي باعث شد مدل‌هاي جديدتر رپالسر، حتي با سوخت کمتر از ظرفيت، تا ارتفاع 6/1 کيلومتر بالا بروند، اما با اين وجود، اين موشک‌ها همواره درست پرواز نمي‌کردند.
بحران اقتصادي در اوايل دهه‌ي 1930 فرارسيد، ارزش پول کاهش پيداکرد، و ديگر آشکار بود که بدون سرمايه‌ي اضافي، کار مؤثر انجمن امکان‌پذير نيست. از اين رو نبل، ريدر، و فون براون با ارتش آلمان وارد گفتگو شدند و کار يکي از موشک‌هاي رپالسر خود را در ميدان مشق ارتش در کومرسدورف در 100 کيلومتري جنوب برلين نمايش دادند. اگرچه متخصصان توپخانه اظهار علاقه کردند ولي متقاعد نشدند. آن‌ها مقدار اندازه‌گيري شده‌ي پيشرانه و اطلاعات ديگري از ريدل و براون خواستند.
براون تا آنجا که مي‌توانست اطلاعات جمع آوري کرد و به کومرسدورف بازگشت. رويدادي که تغيير دهنده‌ي دوره‌اي از تاريخ بود. ارتش دريافت که موشک‌سازي بيرون از مفاد عهدنامه‌ي ورساي است، که به آلمان اجازه ساخت هواپيما نمي‌داد. در سال 1933 آدلف هيتلر به قدرت رسيد. در آن زمان بخش ويژه‌اي از اداره‌ي تسليحات ارتش به سرپرستي والتر دورنبـِرکِر در کوموسدرف تأسيس شد. فون براون جوان که هنوز خود را براي اخذ درجه‌ي دکتري آماده مي‌کرد، به سمت مسئول توسعه‌ي موشک‌سازي انتخاب شد و به کار روي دسته‌اي از موشک‌هاي آزمايشي با سوخت مايع پرداخت. گروه کوچک براون، طي جند سال اول، موشک‌هاي تکامل يافته‌اي را به طور مخفيانه در بورکوم، در نزديکي اِمدِن پرتاب کردند. در دسامبر 1934، دو موشک آ-2 که ماکس و موريتس ناميده مي‌شدند، به ارتفاع تقريبي 5/2 کيلومتري رسيدند. در اين مدت انجمن مسافرت‌هاي فضايي، به علت مسائل مالي منحل گرديد و ميدان پرواز موشک‌ آن‌ها انبار مهمات ارتش شد.
در آوريل 1937، يک ايستگاه بزرگ تحقيقات موشکي در نزديکي دهکده‌ي پينه‌مونده در سواحل بالتيک برپا شد. دست‌اندرکاران پيشين انجمن مسافرت‌هاي فضايي اکنون مي‌توانستند کار موشک‌سازي خود را در کنار فون براون از سر گيرند. در پينه مونده، موشک بزرگ آ-5 به عنوان يک سلاح توپخانه‌اي تکميل شد. اين موشک بعدها در سال‌هاي 45-1344 در بمباران لندن، آنتروپ و هدف‌هاي ديگر به کار رفت. اين موشک را فرماندهي عالي آلمان وي-2 ناميد. پس از جنگ، موشک‌هاي وي-2، به عنوان موشک‌هاي پژوهشي براي مطالعه‌ي جو بالا، در آمريکا مورد استفاده قرارگرفت و موشک‌هاي ديگري مانند اروبي و وايکينگ از روي آن طراحي شدند.
شوروي‌ها نيز به دور از اين ماجراها نبودند. در 17 اوت 1933، گروهي از پژوهشگران اين کشور، به سرپرستي ميخاييل تيخونراُف موشکي موسوم به گريد-9 را پرتاب کردند که تا ارتفاع 400 متر بالا رفت. اين موشک با اکسيژن مايع و ترکيبي از بنزين و کلوفوني (ماده‌اي که از تورفنتين به دست مي‌آيد) کار مي‌کرد. يکي از سازندگان اين موشک، جواني به نام سرگئي کرولف بود که سال‌ها بعد موشک اسپوتنيک1 را طراحي کرد. وي يکي از دانشمندان برجسته‌ي موشکي در روسيه و جهان به شمار مي‌آيد.
پس از جنگ جهاني دوم و شکست آلمان‌ها، موشک‌هاي وي-2 که از آن ها به غنيمت گرفته شده بود، به آمريکا و روسيه منتقل شد و همچنين بسياري از دانشمندان موشکي آلمان به اين دو کشور رفتند. موشک وي-2 را مي‌توان پايه و اساس موشک‌هاي فضايي و نظامي امروز دانست.

اجزاي اصلي موشک

بدنه موشک
قطعات بدنه موشک شامل اسکلت که الحاق کننده يا محافظ و نگهدارنده ساير قسمتهاي موشک مي‌باشد و در واقع اتصال قسمتهاي مختلف موشک و استواري آن در حين پرواز در هوا به اين قسمت متکي است. شاسي ، خود از بخشهاي ديگر به نام بدنه اصلي موشک (Missils Main Body) با بالها و بالچه‌ها تشکيل شده است. سيستم هدايت ، موشک را به سوي هدف يا محوطه آن سوق مي‌دهد.
وقتي موشک به شعاع مشخصي از هدف رسيد، سرجنگي که قسمت از موشک و حاوي مقدار مشخصي از مواد منفجره مي‌باشد ، منفجر و باعث انهدام و صدمه زدن به هدف مي‌شود. بدنه اصلي موشک معمولا به شکل لوله از جنس محکم و از فلز سبک مانند آلومينيوم با ديگر فلز است که در مقابل درجه حرارت زياد و فشارهاي بالا (که در حين پرواز در هوا به موشک وارد مي‌شود.) مقاوم باشد، ساخته مي‌شود.
بالهاي موشک (Wings)
بالها در اطراف و بيرون بدنه اصلي قرار گرفته‌اند و نيروي اصلي جهت پرواز در هواست تامين مي‌نمايد. لبه جلويي بالها به لبه مقاوم ، لبه عقبي آن به لبه فرار (Trailing EDGE) و بالاي آن تيپ (TIP) گفته مي‌شود.
بالکهاي موشک (FINS)
بالکها کوچکتر از بالها بوده و بطور معمول در قسمت عقب موشک قرار مي‌گيرند، ولي در بعضي از موشکها در قسمت جلو بدنه طراحي شده است. هدف از به کارگيري بالک ، متعادل نگهداشتن موشک و تامين پديداري آن (انطباق محور موشک با زاويه حرکت) ، در مسير پرواز مي‌باشد به همين علت به بالکها ، تثبيت کننده نيز اطلاق مي‌شود.
سيستم هدايت و کنترل موشک (Guidance and control system)
سيستم هدايت يکي از بخشهاي عمده موشک است و کار هدايت موشک از محل روانه‌ سازي و پرتاب تا بخشي از مسير و يا هدف را به عهده دارد. بعضي از موشکها از هدايتهاي مختلفي ، در قسمتهاي مسير استفاده مي‌کنند. سيستمهاي هدايت جهت انجام وظايف مربوط ، داراي قسمتهاي زير مي‌باشد
هدايت حساسه
اين قسمت به انواع مختلف انرژي نظير حرارت ، روشنايي ، امواج الکترومغناطيسي ، صدا و يا حرکت مکانيکي را تشخيص مي‌دهند. اين وسايل (حساسه‌ها) انرژي دريافتي را تجزيه و تحليل کرده و به شکلي بکارگيري در مي‌آورند و آنها را به قسمتهاي مربوطه نظير شتاب ‌سنجها به کامپيوتر ارجاع مي‌دهند.
کامپيوتر
اطلاعات را از حساسه‌ها دريافت و آنها را پردازش مي‌نمايند. خروجي به نحوي است که قابل دريافت و واکنش مناسب بوسيله قسمتهاي کنترل باشد. اين قسمت در واقع مغز موشک تلقي مي‌شود. زيرا اطلاعات لازم براي قسمتهاي داخلي و سطوح کنترل از اين بخش صادر مي‌شود.
کلاهک يا سرجنگي
سرجنگي که به آن کلاهک جنگي گفته مي‌شود، از مهمترين بخشهاي موشک بوده و هدف از طراحي موشک يا راکت ، (به عنوان تسليحات نظامي) در واقع رساندن اين قسمت به هدف و يا نزديک آن است که با انجام عمل هدف آسيب يا منهدم مي‌شود. اغلب محل قرار گرفتن اين بخش جلو مورد نظر است. در صورتي که وقتي بحث کلاهک جنگي در اينگونه سلاحها باشد، محلي غير از دماغه موشک مورد نظر است.
اين بخش در موشک‌ها اکتشافي يا عملي شامل تجهيزاتي است که براي مثال به منظور جمع‌آوري اطلاعات جوي ، عکسبرداري جمع‌آوري اطلاعات علمي و سرانجام عملياتي نظير قرار دادن ماهواره در مدار زمين مي‌باشد که به علت اهميت اين بخش شاخه علمي به نام «بالستيک انتهايي» بوجود آمده و موضع آن طراحي سرجنگي‌هاي مختلفي با توجه به اهداف متفاوت است.
انواع سرجنگي متعارف
• سرجنگي انفجاري
• سرجنگي متلاشي يا ترکشي
• سرجنگي با خرج شکل‌دار
پيشران (موتور)
موتور يکي از بخشهاي عمده موشک است که نسبت به ساير قسمت‌ها هزينه و دقت زيادي صرف تکميل آن شده است. کار اين قسمت ايجاد نيروي محرکه لازم (براي اينکه موشک مسافت مشخصي را طي نمايد) مي‌باشد. انواع موتور موشکها با توجه به سوخت و مکانيزم طراحي و ساختشان به قسمتهاي مختلف تقسيم مي‌شود.
تعداد زيادي از موتورهاي موشک براي توليد نيرو اکسيژن مصرف مي‌کنند اين اکسيژن ممکن است مستقيما از اتمسفر که پرواز مي‌کنند دريافت کنند و يا از اکسيژن تحت فشار که با خود حمل مي‌کنند و يا از اکسيژن مواد سوختي (سوخت جامد) دريافت مي‌کنند. اين عامل سبب مي‌شود که موشکها در خارج از جو نيز حرکت کنند.

انواع موشکها

موشک هاي بالستيک
موشک‌هاي اتمي
موشک‌هاي فضايي
موشک‌هاي ضد ماهواره
موشک‌هاي ليزري
موشک‌هاي شيميايي، ميکروبي، صوتي،...
موشک‌هاي دوربرد زمين به زمين
موشک‌هاي ميانبرد زمين به زمين
موشک‌هاي برد نزديک زمين به زمين
موشک‌هاي دوربرد دريا به زمين
موشک‌هاي ميانبرد دريا به زمين
موشک‌هاي برد نزديک دريا به زمين
موشک‌هاي زمين به دريا
موشک‌هاي زمين به هوا
موشک‌هاي زمين به فضا
موشک‌هاي دريا به دريا
موشک‌هاي دريا به هوا
موشک‌هاي هوا به هوا
موشک‌هاي هوا به دريا
موشک‌هاي هوا به فضا
موشک‌هاي جنگ شهري
موشک‌هاي ضدتانک
موشک‌هاي ضدزره
موشک‌هاي ضدهوايي
موشک‌هاي دفاع هوايي
موشک‌هاي دفاع دريايي
موشک‌هاي دفاع فضايي
موشک‌هاي زيردريايي

موشک بالستيک

يكي از پشتوانه ها و تكيه گاه هاي نظامي كشورها در عرصه بين المللي، قدرت موشكي آنهاست. در جهان امروزي به رغم امضاي پيمان نامه هاي متعدد كشورها و قراردادهاي بين المللي كه براي كنترل تكنولوژي موشكي در سازمان ملل به امضاء مي رسد، در نهايت كشوري حرف اول را مي زند كه به لحاظ موشكي مجهزتر باشد.
تا قبل از جنگ جهاني دوم (بنا به مقتضيات جنگ) فقط چندين كشور كه در حال جنگ بودند ابرقدرت موشكي محسوب مي شدند (مانند روسيه و آلمان). در واقع جنگ براي اينها مانند كاتاليزوري در جهت پيشرفت صنايع موشكي بود؛ همچنان قدرتمند و قدرتمندتر مي شدند و اين امر موجب رعب و وحشت كشورهاي ديگر شد، چرا كه از همان ابتدا هم پيش بيني مي شد اگر فقط چند ابرقدرت خاص، اين تكنولوژي را به دست مي گرفتند، ديگر پاسخ ندادن به درخواست هاي آنها كار مشكلي بود.
پس از فروكش كردن التهابات جنگ جهاني دوم، بسياري از كشورها دست به كار شدند و شروع به ساخت يا حداقل خريد موشك كردند زيرا مي دانستند اگر سيستم موشكي قوي داشته باشند، پشتوانه خوبي براي حفظ امنيت دارند. هرروزه انواع موشك ساخته و آماده مي شد و در اين ميان يك فناوري، توجه همگان را بيش از ديگر شاخه ها به خود جلب كرد و آن، تكنولوژي ساخت موشك هاي بالستيك بود.
برد بسيار بالا و توانايي حمل مقدار زياد مهمات، آنها را از ساير موشك ها متمايز مي سازد و همين موضوع، موجب رعب و وحشت و نگراني مي شود. با اينكه يك موشك بالستيك به خودي خود يك سلاح كشتار جمعي (WMD) محسوب نمي شود، ولي مي تواند مقدار زيادي از انواع سلاح هاي كشتار جمعي را حمل كند و به عنوان يك منبع نگراني براي كشورها به حساب آيد.
تكنولوژي موشك هاي بالستيك هم پس از جنگ جهاني دوم نمو پيدا كرد و از دهه 1950 ابرقدرت هايي موشكي به وجود آمدند كه تهديدي براي كشورهاي ديگر محسوب مي شدند. در اين عرصه، اتحاد جماهير شوروي يك سر و گردن از رقباي خود بالاتر بود. با گذشت زمان، قدرتش بيشتر و بيشتر مي شد و همواره حرف اول را در اين زمينه مي زد. اين مسئله، كشورهاي ديگر- مخصوصاً رقيب سرسختش يعني ايالات متحده آمريكا- را آزار مي داد.

موشک بالستيک چيست؟

يك موشك بالستيك در حقيقت يك ماشين تحويل موشك- مولد، شامل سيستم رهيابي و محفظه حمل مهمات است كه اساساً عليه اهداف زميني و سطحي مورد استفاده قرار مي گيرد. انواع گوناگون موشك هاي بالستيك بر حسب برد، طبقه بندي مي شوند. نوع خاصي از موشك هاي بالستيك وجود دارد كه از زيردريايي ها شليك مي شود و SBLM نام دارد.

در ساخت موشك هاي بالستيك، مبحث «پيشران» كه مشخص كننده برد موشك است مهمترين مسئله محسوب مي شود و پس از آن ميزان توانايي حمل مهمات كه قدرت تخريب آن را افزايش مي دهد.
موشك هاي بالستيك به موشك هايي مي گويند كه تا ارتفاع بسيار بالايي اوج مي گيرند(كه اين قسمت راه با موتور روشن انجام مي شود) و مابقي راه را با استفاده از نيروي جاذبه زمين به سمت هدف مي روند كه مانند يك سقوط آزاد البته با هدايت صحيح است.
برخي از موشك هاي بالستيك حتي از جو زمين نيز خارج مي شوند و با استفاده از يك ماشين ورود مجدد (RV) به جو باز مي گردند كه برد بسيار بالايي دارند.
موشك هاي بالستيك از لحاظ برد به5 گروه زير تقسيم مي شوند:
1-موشك جنگي كوتاه برد با ميزان برد 150 كيلومتر
2- موشك بالستيك كوتاه برد با ميزان برد 150 تا 799 كيلومتر
3- موشك بالستيك ميان برد با ميزان برد 800 تا 2399كيلومتر
4- موشك بالستيك دوربرد با ميزان برد 2400 تا 5499 كيلومتر
5- موشك بالستيك قاره پيما با ميزان برد 5500 كيلومتر به بالا

موشک کروز

چندي پيش نخست وزير رژيم صهيونيستي، ايهود اولمرت مدعي شده بود که براي آسيب جدي رساندن به تأسيسات هسته‌اي ايران بايد طي ده روز 1000 موشک کروز تاماهاوک به سوي تأسيسات آن پرتاب کرد.
اين اظهارات اگرچه بلافاصله تکذيب شد ولي تکرار آن از سوي اين رژيم به نوعي مبين تهديد غير رسمي ايران به استفاده از اين نوع موشک ها است.
اسرائيل چند سال پيشتر از اين در سال 2000 نيز هنگامي که مذاکرات صلح با سوريه در جريان بود، از واشنگتن خواست موشک‌هاي کروز از نوع توماهاوک را به تل آويو بفروشد که اين درخواست در آن مقطع زماني پذيرفته نشد. تحليلگران اين درخواست رژيم صهيونيستي را استفاده از ابزار تهديد براي پيشبرد مقاصد خود در مذاکرات ارزيابي کردند.
البته کارشناسان دفاعي معتقدند که آمريکا نمي‌خواهد با اين اقدام خاورميانه را بيش از اين دچار بي ثباتي نمايد. "رابرت هوسون" تحليلگر جينز مي گويد: «آمريکا نمي‌خواهد در چنين زمان حساسي اين فناوري را به اسرائيل بفروشد.»
اين موشک‌ها قادر به حمل کلاهک هسته‌اي نيز هستند.
از آن سو حتي برخي از تحليلگران موشکي اسرائيل در مورد کارايي توما‌هاوک در مورد تاسيسات اتمي ايران مردد هستند. برخي نيز اعتقاد دارند امريکا هيچگاه امکان استفاده از اين تکنولوژي را در اختيار اسرائيل قرار نخواهد داد. "آلون بن ديويد" تحليلگر دفاعي اسرائيل معتقد است آمريکا ممکن است بمنظور متوقف ساختن برنامه موشکي رقباي اسرائيل از فروش اين موشک به اسرائيل خودداري کند.
وي افزود: «اگر آمريکايي‌ها متوجه شوند که اسرائيل به توان موشکي کروز نزديک شده است، بلافاصله جلوي آن را خواهند گرفت.»
درکنار مطرح بودن بحث موشک هاي کروز به عنوان يک تهديد عليه ايران، همواره اين نگراني نيز از سوي مقامات و تحليلگران غربي عنوان شده که ايران داراي انواعي از موشک کروز (حتي با کلاهک هسته اي!) است (ماجراي موشک هاي اوکرايني) و خود نيز در تلاش براي دستيابي به اين تکنولوژي است.
نکات فوق نشان مي دهد که موشک هاي کروز اهميت استراتژيکي در هرگونه درگيري احتمالي در منطقه خواهند داشت و صد البته نبايد از نقش اين موشک ها در موفقيت نبردهاي مختلف عليه عراق چشم پوشيد.
هم اكنون موشكهاي كروز پس از نيم قرن توسعه، جايگاه خاصي به عنوان يك سلاح موثر و تعيين كننده در برنامه‌هاي دفاعي كشورها پيدا كرده‌اند. بويژه، به كارگيري اين موشك ها در جنگ خليج فارس و همچنين تجربه موفق استفاده از آنها عليه يوگسلاوي موحب گرديد تا توجه كشورهاي متعددي به استفاده و حتي توسعه اين موشكها جلب گردد.

تعريف موشك كروز‌

موشك هاي كروز مانند هر سلاح ديگري، محصول تكنولوژي زمان خود مي باشند كه در طول زمان تغيير و توسعه بسياري يافته اند. از همين رو آنچه كه 50 سال بيش به عنوان موشك كروز خوانده مي شد با آنچه كه امروز به عنوان موشك كروز شناخته مي شود،‌ به لحاظ عملكردي [1]، تفاوت هاي بسياري دارد. به همين جهت ارائه يك تعريف جامع و مانع از اين وسيله،‌به سادگي امكان‌پذير نبوده و تعاريفي هم كه در مراجع مختلف ارائه شده، يكسان نيستند. با اين وجود بر اساس گره‌هاي تكنولوژيكي و نيز ماموريت و انتظاري كه از چنين وسيله اي مي رود، اجمالا يك موشك كروز را مي توان بصورت زير تعريف نمود:
«وسيله پرنده اي بدون سرنشين كه از يك ياچند پيشران هوازي [2] استفاده كرده، با بهره گيري از نيروهاي آيروديناميكي و غلبه بر جاذبه زمين، بيشتر مسير پروازي خود را به صورت كروز طي مي نمايد. اين وسيله كه در تمام طول مسير هدايت مي شود، ماموريت دارد تا محموله اي را به نقطه اي از پيش تعيين شده برساند. با اين توصيف، موشك هاي معروفي نظير Exocet فرانسوي و نيز HY-2 Silkworm چيني كه از موتور راكت به عنوان پيشران استفاده مي كنند در دسته بندي موشك هاي كروز نمي‌گنجند.
برد موشك هاي كروز، ‌محدوده وسيعي را پوشش مي دهد، به طوري كه برد برخي از موشكهاي كروز كمتر از 50 كيلومتر و برد انواعي از آن به پيش از چندين هزار [3] كيلومتر مي رسد.

انواع موشك هاي كروز

موشك هاي كروز را مي توان به دو دسته تقسيم بندي نمود:
1 – موشك هاي كروز ضد اهداف زميني Land Attack Cruise Missile (LACM)
2 – موشك هاي كروز ضد كشتي Anti- ship Cruise Missile (ASCM)
جايگاه موشك هاي LACM از لحاظ تكنولوژي به كار گرفته شده در آنها بالاتر از موشك هاي ASCM است به طوري كه اين موضوع باعث شده تا كشورهاي توليد كننده موشك هاي LACM محدود به ايالات متحده، روسيه و فرانسه باشند. حال آنكه كشورهاي صاحب تكنولوژي موشك هاي ASCM محدوده وسيع تري را شامل مي شوند (حدود 12 كشور) .
البته دسته بندي هاي ديگري نيز مي توان از اين موشك ها ارائه داد كه عبارتند از:‌
الف) از لحاظ محموله
سرجنگي هسته اي
سرجنگي شيميايي يا بيولوژيكي
سرجنگي معمولي
سيستم هاي فريب راداري
رادارها و سيستم هاي مراقبت و شناسايي
ب) از لحاظ اهميت و ميزان تعيين كنندگي درجنگ
- انواع دور برد استراتژيك كه غالبا عليه اهداف ثابت زميني مثل سيلوهاي پرتاب موشك هاي بالستيك بين قاره اي، ‌تاسيسات زير بنايي، تاسيسات كنترل و فرماندهي و مانند آن به كارگرفته مي شوند.
- انواع تاكتيكي با برد كمتركه عموما داراي سرجنگي معمولي بوده و عليه اهداف متحرك روي خشكي و دريا هم استفاده مي شوند.
ج) از لحاظ برد(طبقه بندي امريكايي )
- short Range
Medium Range
Intermediate Range
Long Range

تاريخچه موشك هاي كروز

موشك كروز با تعريف امروزي اولين بار توسط آلمان ها درجنگ جهاني دوم عليه مناطقي در جنوب شرقي انگليس به كارگرفته شد كه از سايتهاي واقع درفرانسه به سمت هدف پرتاب مي‌شد. اين موشك با عنوان (V-1) در مدت زمان بسيار كوتاهي در حين جنگ دوم جهاني توسعه يافته و به توليد انبوه رسيد. آلمان ها در طي چند ماه با بيش از 5000 فروند ازاين موشك ها لندن را مورد هدف قرار دادند. اين موشك در آن زمان ازيك موتور پالس جت براي پيشرانش بهره مي گرفت و سيستم هدايت و ناوبري ضعيفي داشت كه دليل اصلي در پايين آمدن احتمال برخود اين موشك با هدف بود، به طوري كه طبق برخي گزارش ها تنها حدود سي درصد از اين موشك ها در محدوده هدف فرود مي آمدند.
از زمان پرتاب اين موشك ها توسط آلمان‌ها، آمريكايي‌ها تحقيقاتي را براي شناسايي اين سيستم تسليحاتي آغاز نمودند تا اينكه دراواسط سال 1944، ‌نيروي هوايي موفق به دستيابي به بقاياي يكي از اين موشك ها شد كه ظاهرا سقوط كرده و عمل نكرده بود. طي مدت بسيار كوتاهي (17روز) با استفاده از مهندسي معكوس، نمونه اي از اين موشك در امريكا ساخته شد و پس از تست‌هاي اوليه بواسطه شرايط جنگي آن زمان، ‌براي توليد انبوه اين وسيله پرنده به تعداد 75000 فروند برنامه ريزي هايي صورت گرفت. بانرخ توليد روزانه چند صد فروند سرانجام سفارش توليد 12000 فروند صادر شد كه به پايان يافتن جنگ پس از توليد هزار و چهارصدمين فروند، روند توليد اين موشك متوقف گرديد.
هدايت به كار گرفته شده درV-1 بسيار ساده بود. در V-1 موتور موشك پس از يك زمان از پيش تنظيم شده خاموش مي‌شد و با خاموش شدن موتور، موشك وارد دايو شده و بدين ترتيب به هدف برخورد مي نمود. اين سيستم دقت بسيار كمي را براي موشك به همراه داشت. از اينرو امريكايي‌ها درصدد اصلاح و تغيير آن برآمدند و براي اين منظور دراوايل سال 1945 آزمايش اين موشك را با يك سيستم هدايت از طريق فرمان راديويي آغاز نمودند. اگر چه با اين سيستم دقت اين موشك ها به ميزان قابل توجهي افزايش يافت ولي همچنان خطاي موجود زياد و در بهترين شرايط درحدود 400 متر به ازاي 160 كيلومتر برد موشك بود. اين موشك ها خيلي زود از خدمت خارجي گرديد و انگيزه و مبناي توسعه موشك هاي كروز درآينده شد. به عنوان مثال از نتايج حاصل از تست هاي اين موشك مستقيما در توسعه موشك هاي كروز بعدي امريكايي يعني RGM-6 Regulus بهره گرفته شد. در اواخردهه 40 ونيز دهه 50 برنامه موشك هاي كروز به عنوان يك سلاح تاكتيكي در ايالات متحده دنبال مي‌شد. در اين دوره با توسعه موشك هايي نظير Regulus ,Matador ,Mace ,Snark، موشك‌هاي كروز به خصوص در زمينه هدايت و ‌پرتاب به تدريج توسعه يافتند. ولي همچنان علي رغم پيشرفت هاي صورت گرفته، مساله هدايت به عنوان يك عامل محدود كننده در اين موشك ها مطرح بود. در دهه 60تمركز بر روي موشك هاي بالستيك، موشك هاي كروز را به حاشيه برد و اين موضوع به طور مضاعف توسعه موشك هاي كروز را تحت الشعاع قرار داد. البته بايد توجه داشت كه آنچه در موشكهاي كروز اوليه مطرح بود، ساخت يك هواپيماي بدون سرنشين بود كه بتواند صرفا يك سرجنگي (غالباَ يك كلاهك هسته اي) را تا نقطه هدف حمل نمايد و قابليت هايي كه امروزه از يك موشك كروز انتظار مي‌رود در اين دوره زماني مطرح نبود.
موشك هاي كروز توسعه يافته تا پيش از دهه 50 ميلادي، عمدتا شباهت زيادي به هواپيماهاي هم دوره خود داشته و داراي ابعاد بزرگي بودند و همانگونه كه پيش‌تر نيز گفته شد در زمينه هدايت با مشكلات اساسي مواجه بودند. اين مشكلات در كنار ساير موانع تكنولوژيك در راه توسعه اين نوع موشك‌ها منجر به وقفه‌اي حدودا ده ساله درتوسعه آنها گرديد. اين امر كه به ويژه در تاريخچه رشد و توسعه موشك هاي كروز در ايالات متحده به خوبي نمايان است، مقارن با دهه‌ شصت و اوايل دهه هفتاد ميلادي بود. در اين دوره زماني سرمايه گذاري سيستم‌هاي تسليحاتي بر روي موشك‌هاي بالستيك قاره پيما متمركز گرديد.
در جنگ ويتنام، پدافند هوايي و موشك هاي سطح به هوايي كه نسبتا موفق هم عمل مي كردند، باعث شدند تا نيروهاي امريكايي به تدريج به نوعي پرنده بدون سرنشين كه قابليت انجام عمليات شناسايي، فريب راداري و مانند آن را داشته باشد احساس نياز كنند. به همين دليل برنامه طراحي و ساخت يك RPV كه هدف آن عمدتاَ فريب رادارهاي دشمن به منظور تسهيل در پرواز بمب افكن هاي خودي بر فراز مناطق هدف و بمباران اين مناطق بود، ‌آغاز شد. كمي بعد امريكايي‌ها دريافتند كه از چنين وسيله اي كارهاي ديگري نيز ساخته است، بطوري‌كه از آن مي توان به عنوان يك سلاح موثر نيز استفاده نمود. وسيله اي كه بتواند در ارتفاع كم و درنزديكي سطح زمين پرواز كرده و RCS كمي هم داشته باشد به سختي توسط رادارهاي زميني و هوايي دشمن شناسايي شده و احتمال رهگيري آن توسط موشكهاي پدافند هوايي دشمن بسيار كم مي شود، بدين جهت قادر خواهد بود تا اعماق خاك دشمن نفوذ كرده تاسيسات ارزشمند دفاعي و پا زير بنايي دشمن را هدف قرار دهد. امريكايي ها توجه خود را معطوف به اين نكته كرده واين بار با نگاهي تازه به اين سيستم تسليحاتي، برنامه هاي جديدي را براي توسعه موشك هاي كروز با چنين قابليت هايي آغاز نمودند. اين امرمقارن با اوايل دهه 70 ميلادي بود. در اين زمان بسترهاي تكنولوژيكي لازم براي توسعه چنين سلاح هايي هم فراهم شده بود و تكنولوژي هاي در دسترس و تازه توسعه يافته، اجازه طراحي و ساخت چنين موشك هايي را به برنامه ريزان وزارت دفاع امريكا مي دادند. بدين ترتيب موشك هاي كروز به عنوان سلاح هاي استراتژيك مورد توجه قرار گرفتند. جالب توجه است كه در هر دوره زماني، تكنولوژي هاي موجود در دسترس [4] و بالانس اين تكنولوژيها، صاحب تكنولوژي را به سمت نوع خاصي از سلاح سوق مي دهد و به طور كلي يكي از عوامل تغيير سلاح هاي استراتژيك و تعيين كننده، تكنولوژي و توانمندي هاي فني و برتريهاي تكنولوژيك است. در محدوده زماني مورد بحث ما نيز توسعه موتورهاي توربيني كم حجم با قابليت اعتماد بالا، نسبت تراست به وزن بالا، مصرف سوخت كم، دماي پايين گازهاي خروجي و نيز روش‌ها و سيستم‌هاي پردازش و ذخيره اطلاعات، در كنار روش هاي نوين هدايت و نيز كوچك شدن تجهيزات الكترونيكي و اويونيكي لازم در ايالات متحده از يك سو و از سوي ديگر پيشرفت پدافندهاي هوايي شوروي (سابق) و توان بازدارندگي آنها عليه بمب افكن استراتژيك ايالات متحده يعني B-52 و رشد سيستم هاي راداري اين كشور باعث شد تا اين موشك ها به عنوان سلاح هايي استراتژيك مورد توجه قرار گيرند.

در اين مقطع زماني (اوايل دهه هفتاد)، مزاياي موشك هاي كروز نظير پنهانكاري و قابليت نفوذ تا عمق خاك دشمن، در كنار هزينه هاي نسبتا كم تحقيقات و توسعه و پايين بودن قيمت نهايي هر فروند (در مقايسه با سيستم هاي تسليحاتي جايگزين) و... آنچنان مورد توجه قرار گرفت كه باعث شد در آن مقطع پروژه‌هايي نظير بمب افكن دور برد و پنهانكار 1- B به نفع پروژه موشك هاي كروز كنار گذاشته شوند. در اين دوره، پروژه هاي نظير ALCM كه يك موشك LACM است و نيز Harpoon كه يك موشك ASCM است درايالات متحده آغاز شدند وكمي بعد موشك Tomahawk نيز به آنها اضافه شد.
توسعه اين موشك‌ها در دهه 80 نيز ادامه يافت، اما ابتداي دهه 90 نقطه عطفي در تاريخ موشك هاي كروز به شمار مي رود. استفاده از اين موشك هادر چندين عمليات نظامي كه عليه عراق صورت گرفت، باعث شد تا اين موشك ها از طرف ساير كشورها به شدت مورد توجه قرار گيرند. و شايد همين موضوع يكي از علل كشيده شدن كشورهايي نظير چين، آلمان، سوئد، ايتاليا، اسرائيل، آفريقاي جنوبي و انگلستان به سمت توسعه چنين سيستم هاي آفندي بوده باشد.
به طور كلي موفقيت موشك هاي كروزي نظير Tomahawk در سلسله جنگ هايي كه در دهه 90 و دو، سه سال پس از آن رخ داد، ‌علاقه كشورهاي مختلف را به دستيابي به موشك هاي كروزي از اين دست تحريك كرده است، به طوريكه بازار اين موشك ها در سال 2015 (كه توسط يك سازنده غربي تسليحات تخمين زده شده) چيزي حدود 7000/6000 فروند مي باشد (بدون احتساب مواردي كه روسيه، چين و ايالات متحده وارد خدمت كرده ويا سفارش خواهند داد).

آشنايي با موشك كروز توماهاك

موشك كروز توماهاك (TLAM) موشكي مادون صوت براي حمله و هدف قرار دادن اهداف در روي سطح زمين Tomahawk Land Attack Missile است كه قادر به انجام ماموريت در تمام شرايط آب و هوايي و با برد 1100 كيلومتر ميباشد با دقت 10 متر در حمله به اهداف است كه براي اولين بار توسط شركت جنرال ديناميك در دهه1970 ساخته و معرفي شد كه با برد زياد و ارتفاع كم پرواز به سوي اهداف قابليت شليك از زير دريايي را دارا بود . اين نمونه موشك بعد از تغيير و بهينه سازي هاي مختلف در حال حاضر توسط شركت Raytheon توليد ميشود ( با مشاركت شركت مك دانل داگلاس) .
موشك توماهاك توسط نيروي دريايي آمريكا مورداستفاده قرار ميگيرد و در حال حاضر نمونه هاي مختلفي از موشك بي جي ام 109 توماهاك مورد استفاده قرار ميگيرد كه تفاوت آنها بيشتر در كلاهك و سر جنگي متفاوت است كه شامل نمونه TLAM-C نمونه متعارف آن و براي هدف قرار دادن اهداف زميني و نمونه TLAM-D كه از سر جنگي خوشه اي استفاده ميكند و نمونه TLAM-A و TLAM-N مجهز به كلاهك هاي هسته اي هستند و از ديگر مدل هاي اين موشك TASM است كه به عنوان يك موشك ضد كشتي مورد استفاده قرار ميگيرد . نمونه TLAM-D كه از سر جنگي خوشه اي استفاده ميكند
ازبلاك 3 اين موشك كه از سال 1993 وارد خدمت شده است موشك توماهاك مجهز به سيستم موقعيت ياب جهاني GPS شده است كه ميتواند اهداف را با دقت بيشتري مورد حمله قرار دهد ودر بلاك 4 اين موشك با استفاده از موتورهاي بهينه سازي شده WR-402 كه به سيستم كنترل سوپاپ مجهز بود ضمن مصرف شوخت كمتر كه امكان افزايش محدوده قابل دسترسي اين موشك امكان حركت با سرعت كمتر از قبل و يا افزايش و كاهش دلخواه سرعت را هم به موشك توماهاك افزوده است و نمونه دوم موشكهاي توماهاك بلاك 4 قادر به هدف قرار دادن اهداف متحرك هم هستند .
بزگترين بهينه سازي صورت گرفته بر روي موشك توماهاك افزودن يك مركز فوق پيشرفته براي مبادله اطلاعات با ساير مراكز اطلاعاتي ميدان جنك به مانند هواپيماهاي آواكس و بدون سرنشين و كشتي ها و ماهواره ها و حتي سربازان و تانك ها در ميدان نبرد است كه موشك را قادر ميسازد با اين مراكز تبادل اطلاعات داشته باشد و در شناسايي و حمله به اهداف با دقت بيشتري عمل كند . اين موشك در كنار اين تجهيزات پيشرفته به يك دوربين تلويزيوني هم مجهز است كه با ارسال تصاوير به مركز فرماندهي به فرماندهان اجازه ميدهد تا اهداف را مشاهده نمايند و يكي از آنها را براي نابود كردن به وسيله موشك انتخاب كنند . سيستم GPS موشك توماهاك ميتواند موقعيت 16 هدف را در حافظه خود نگهداري كند كه موقعيت اين اهداف ميتواند قبل از شليك و يا بعد از شليك توسط مركز فرماندهي و يا ماهواره ها و هواپيماهاي بدون سرنشين و .... يا ديگر شبكه هاي اطلاعاتي پنتاگون در اختيار موشك قرار گيرد . از امكانات ديگر موشك توماهاك امكان ارسال اطلاعات به مركز فرماندهي است به طور مثال در صورت دستور از مركز فرماندهي براي حمله به يك هدف سيستم هوشمند موشك اين فرمان را با توجه به اطلاعات خود تجزيه و تحليل ميكند و در صورتي كه موشك سوخت كافي براي اجراي دستور و يا هر مشكل ديگر مركز فرماندهي را مطلع ميكند آخرين نمونه از موشك تومهاك در سال2004 در اختيار نيروي دريايي آمريكا قرار گرفته است .
نماي کلي از ساختار موشک توماهاك كه در ناوهاي نيروي دريايي آمريكا مورد استفاده قرار ميگيرد در يك استوانه تحت فشار نگهداري و شليك ميشود و از سيستم VLS يا همان سيستم شليك عمودي Vertical Launch Systems استفاده ميكند اما با تغييراتي كه در سيستم شليك آن داده شده است توماهاك ميتواند از زير آب توسط زير دريايي هاي كلاس لوس آنجلس هم شليك شود و براي اين كار از محفظه شليك اژدر استفاده ميشود . براي شليك توماهاك از زيردريايي بعد از خروج موشك از محفظه شليك اژدر در زير آب به دو روش انجام ميشود روش اول به وسيله فشار گاز ( مانند سيستم VLS) و يا با فشار آب شليك ميشود بعد از خروج از محفظه اژدر يك بوستر تقويت كننده مجهز به سوخت جامد به موشك كمك ميكند تا به سطح آب برسد. بالهاي موشك توماهاك بعد از شليك ( چه در سطح و در زير آب بعد از رسيدن به سطح ) بعد از مدت كوتاهي باز ميشود و بعد از آن دريچه هوايي موتور توربوفن موشك باز ميشود و موتور موشك فعال ميشود.
موشك توماهاك مثل تمام موشكهاي كروز از سيستم هدايت داخلي براي شناسايي وو حمله به هدف استفاده ميكند و سيستم هدايت موشك توماهاك از TMPC يا مركز برنامه ريزي ماموريت Theater Mission Planning Center و سيستم برنامه ريزي در كنار سيستم كنترل تسليحات ( براي نمونه مورد استفاده در ناوها) و سيستم كنترل نبرد ( در نمونه مورداستفاده در زير دريايي ها) تشكيل شده است .
نمونه هاي مختلفي از سيستمهاي كنترل براي توماهاك ساخته شده است كه 3 سيستم مورد استفاده قرار گرفته اند :
• TWCS ( Tomahawk Weapon Control System ) : اولين سيستم مورد استفاده در توماهاك بود كه در سال 1983 مورد استفاده قرار گرفت .
• ATWCS(Advanced Tomahawk Weapon Control System ): اين سيستم از سال1994 در موشك توماهاك استفاده شد .
• TTWCS(Tactical Tomahawk Weapon Control System) :اين سيستم از سال2003 در موشك توماهاك مورد استفاده قرار گرفت .

موشك كروز توماهاك BGM-109 Tomahawk Cruise Missile :

شركت سازنده : Raytheon/McDonnell Douglas
سال ورود به خدمت : 1983
قيمت هر واحد : 750 هزار دلار
موتور موشك : F107-WR-402 turbofan
وزن هنگام شليك : 1440 كيلوگرم
طول : 5.56 متر با بوستر 6.25 متر
قطر : .52 متر
طول بالها : 2.67 متر
سرعت : 880 كيلومتر در ساعت
سر جنگي : در نمونه استاندارد 450 كيلوگرم
سيستم هاي هدايتي : GPS/ TERCOM/ DSMAC

كشورهاي استفاده كننده :

نيروي دريايي آمريكا و انگليس و هلند و فرانسه

روش‌هاي شناسايي و مقابله با موشک کروز

موشک‌هاي کروز همانند هر وسيله پرنده توسط رادارهاي معمولي قابل ره‌گيري است. البته به دليل جثه‌ي کوچک اين موشک و اينکه در ارتفاع کم و با سرعت زياد پرواز مي‌کند، رديابي آن اندکي سخت‌تر به نظر مي‌رسد. موشک‌هاي کروزي که در طول جنگ جهاني اول و بعد از آن ساخته شده‌اند نسل اوليه اين موشک‌ها را تشکيل مي‌دادند و تا حدود 70 درصد تلفات داشته‌اند. آسيب‌پذيري بالاي آنها در درجه اول به خاطر مسير مستقيم آنها بود که باعث مي‌شد که اين موشک‌ها به راحتي توسط رادارها شناسايي و توسط پدافند هوايي مورد هدف قرار گيرند. در آن زمان سرعت اين موشک‌ها از هواپيماهاي جنگنده به مراتب کمتر بود و يک هواپيماي جنگنده مي‌توانست آنها را به راحتي نابود سازد. اما در حال حاضر با پيشرفت‌هايي که در طراحي و توليد اين گونه موشک‌ها صورت گرفته مي‌توانيم موشک کروز را پرنده‌اي در نظر بگيريم که در ارتفاعي در حدود يک دهم ارتفاع پروازي موشک V-1 (نخستين موشک کروز) پرواز مي‌کند و مسير مستقيم خود را به تغيير ارتفاع به يک خط شکسته در صفحه تبديل مي‌کند.
در طراحي‌هاي جديد براي کم شدن احتمال رديابي توسط رادار سعي شده است که در اين موشک‌ها کم شدن سطح مقطع راداري مورد توجه قرار بگيرد. همچنين از مواد جاذب امواج رادار در بدنه‌ي موشک نيز استفاده شده است که امواج راداري را منعکس نکنند. در موشک‌هاي کروز امروزي سطح مقطع راداري در حد يک صدم متر مربع است که مقدار بسيار کمي براي رديابي مي‌باشد. همين باعث شده که رديابي موشک‌هاي کروز جديد توسط رادارها به سختي صورت گيرد. در کشورهاي پيشرفته که جلودار صنعت موشکي در هوافضاي جهاني مي‌باشند، نابود کردن موشک کروز توسط يک سامانه‌ي پدافندي سه مرحله‌اي صورت مي‌گيرد. در ادامه به دنبال آنيم که مختصري در مورد اين سامانه شرح دهيم.

سامانه‌ي پدافند سه مرحله‌اي

اين سامانه از سه مرحله به شرح زير تشکيل يافته است:
- مرحله اول : آشکارسازي و شناسايي هدف
- مرحله دوم :ره‌گيري و قفل بر روي موشک کروز
- مرحله سوم : نابودسازي با آتش کردن بر روي موشک
در مورد موشک کروز، مهمترين مرحله آشکارسازي است. زيرا افزون بر يک سطح مقطع کم راداري بيشتر موشک‌هاي کروزي که ساخته مي‌شوند براي نيروي محرکه خود از موتورهاي جت توربوفن معمولي استفاده مي‌کنند که گرماي کمي توليد مي‌کنند. در نتيجه امکان آشکارسازي آنها با استفاده از حسگرهاي حرارتي بسيار کم است. حتي اگر در فواصل کوتاه بتوان حرارت منتشر شده از موتور را با کمک حسگرهاي فروسرخ تشخيص داد به دليل سرعت موشک کروز در برد و ارتفاع کم امکان نشان دادن واکنش براي بسياري از پايگاههاي پدافندي وجود ندارد.
براي آشکارسازي يک موشک کروز بايد از راداري در ارتفاع بالا و يا راداري که در ماوراي افق در حال پرواز باشد (همچون هواپيماي آواکس)، استفاده کرد. چنين راداري بايد برد زيادي داشته باشد و بتواند موشک کروزي را که در ارتفاع کم پرواز مي‌کند و در خط ديد رادار زميني نيست شناسايي کرده و اطلاعات آن را به ايستگاه پدافند زميني ارسال کند تا آمادگي لازم براي اقدامات پدافندي صورت گيرد. چنين راداري مي‌تواند موشک‌هاي کروزي که سطح مقطع راداري پاييني دارد را به راحتي شناسايي کند. راداري که براي شناسايي موشک کروز مورد استفاده قرار مي‌گيرد بايد يک رادار رزونانس باند فرکانس بالا باشد (مانند رادار وي اچ اف) که فرکانس آن بين 30 تا 300 مگاهرتز باشد.

روش هاي مقابله

در سال‌هاي اخير موشک‌هاي کروز از مهمترين تسليحات مورد استفاده توسط ارتش امريکا و ديگر ارتش‌هاي بزرگ دنيا بوده است. مقابله با موشک کروز و بررسي روش‌هايي که بتوان با استفاده از آن موشک کروز مهاجم را نابود کرده و يا از کار انداخت براي ايجاد يک سامانه‌ي پدافندي، حياتي است. به‌طور کلي روش‌هايي که با استفاده از آن مي‌توان با موشک کروز مقابله کرد به دو دسته کلي تقسيم مي شوند:
- روش اول: در اين روش موشک تحت عنوان پرنده‌ي مهاجم مورد حمله قرار مي‌گيرد(روش سخت).
- روش دوم: در اين روش موشک تحت عنوان يک سامانه‌ي الکترونيکي هدف اختلالات راداري قرار مي‌گيرد(روش نرم) .

روشهاي سخت

نخستين راهي که براي مقابله با موشک کروز به نظر مي‌رسد نابودسازي آن با استفاده از تسليحات معمولي چون توپخانه‌ي ضدهوايي و يا مسلسل‌هايي با کاليبر زياد است. چنين تسليحاتي بايد بتوانند به طور خودکار هدف را جستجو و شناسايي و تعقيب کنند و در موقعيت مناسب با گشودن آتش به سمت آن موشک را به صورت کامل منهدم کنند. در عين حال بايد بتوانند پرنده مهاجم را از پرنده خودي تشخيص دهند. سلاح 20 ميليمتري خودکار MK-15 فالاکس، سلاحي از اين دسته است که براي مقابله با اجسام پرنده‌ي مهاجمي که به سمت کشتي مي‌آيند، طراحي و ساخته شده است. چند قبضه از اين سلاح مي‌تواند در نقاط مختلف و حساس يک ناو جنگي نصب شود و در صورت نزديک شدن موشک کروز و يا هواپيما رادار جستجوگر اطمينان ‌يابد که هواپيما و يا موشک نزديک‌شونده مهاجم است؛ سپس رادار ره‌گيري مسير اصلي آن را تشخيص داده و با رسيدن موشک به يک فاصله معين شليک به سوي آن آغاز مي‌شود. با شروع مرحله نابودسازي پرنده‌ي مهاجم، مسلسل چرخان اين اسلحه در هر دقيقه بين 3000 تا 4500 گلوله 20 ميليمتري حاوي تنگستن و يا اورانيوم ضعيف شده به سمت هدف پرنده شليک کرده و تا نابودي کامل هدف شليک را ادامه مي‌دهد. براي مقابله با موشک‌هاي کروز همچنين ميتوان از موشک‌هاي پدافندي نيز استفاده کرد.
تفنگ 20 ميليمتري MK-15 فالاکس و اجزاي آن در سال 1996يک موشک کروز را با استفاده از سامانه‌ي موشکي زمين به هواي پاتريوت متصل به آن مورد اصابت قرار داد که حاکي از امکان استفاده از موشکهاي زمين به هواي تاکتيکي بر عليه موشک‌هاي کروز مهاجم بود.
موشک پاتريوت يک موشک زمين به هواي قدرتمند ساخت امريکاست که تا کنون در سه نسخه مختلف ساخته شده است. آخرين نسخه‌ي آن با سه ماخ سرعت داراي 15 کيلومتر برد است و مي‌تواند با استفاده از فيوزهاي مجاورتي و يا ضربه‌اي هدف را نابود کند. در آخرين ويرايش اين موشک با توانايي‌هاي پيشرفته از فناوري جديدي همانند سرراداري پيشرفته و بدنه کامپوزيتي جديد استفاده شده است. افزون بر پاتريوت به طور مشخص ميتوان به سامانه‌ي موشکي تور-ام-1 اشاره کرد که توانايي درگيري با موشک‌هاي کروز را دارد.

روشهاي نرم

روش ديگري که براي مقابله با موشک‌هاي کروز مورد استفاده قرار مي‌گيرد و بيشتر مبتني بر عدم درگيري فيزيکي با موشک کروز و گمراه کردن و يا اختلال در نحوه کارکرد آن است. اين روش‌ها را مي‌توان تحت عنوان روش‌هاي‌نرم طبقه‌بندي کرد. يکي از مهم‌ترين روش‌هايي که به عنوان روش نرم شناخته مي‌شود، به جنگ الکترونيک معروف است.

جنگ الکترونيک

بيشتر موشک‌هاي کروز از سامانه‌ي موقعيت‌يابي جهاني (GPS) براي ناوبري استفاده مي‌کنند. مي‌توان از همين مشخصه براي گمراه کردن موشک کروز استفاده کرد و با ايجاد اختلال در امواجي که از طريق ماهواره‌ها صادر مي‌شود، موشک را گمراه کرد و يا به آن آدرس غلط داد. ماهواره‌هاي GPS سيگنال‌هاي خود را در دو باند ماکروويو و يا فرکانس‌هاي باند ال ارسال مي‌کنند. به دو طريق مي‌توان در اين سيگنال‌ها ايجاد اختلال کرد.
يکي از طريق اخلالگرهاي باند پهن که بدون توجه به محتواي اطلاعات بر روي اطلاعات ارسالي، پارازيت ايجاد مي‌کنند و به آنها اخلالگرهاي غيرهوشمند مي‌گويند؛ و ديگري آن دسته که با توجه به سيگنالي که به گيرنده ارسال مي‌شود موقعيت نادرستي را به گيرنده ارسال مي‌کنند. در اين روش گيرنده اطلاعات خطادار و يا پارازيت در سامانه تشخيص خود را مشاهده نمي کند، ولي موقعيتي که به آن داده شده غلط بوده و باعث عدم موفقيت آن مي‌گردد. اين منابع ارسال سيگنال مي‌توانند به صورت پايگاه زميني، شناور و يا هوايي از طريق کشتي و هواپيما و يا بالن سيگنال ارسال کنند.
افزودن بر مقدار خطاي ايجاد شده در سامانه‌ي ناوبري موشک در مراحل نهايي نيز ميتواند موشک را گمراه‌تر کند. با ايجاد شرايطي چون گرد و خاک و يا طوفان‌هاي مغناطيسي مصنوعي نيز مي‌توان در سامانه‌ي هدف‌يابي نهايي موشک اختلال ايجاد کرد. البته در مقابل موشک‌هاي بسيار پيشرفته اين روش‌ها عملي نيست، چون ممکن است در اين موشک‌ها هدف توسط يک نقطه مرجع زميني براي سامانه تعريف شده باشد.

موشک AIM-120 AMRAAM

موشک هوا به هواي ميانبرد AIM-120 AMRAAM که در بين خلبانان "Slammer" يعني به هم کوبنده خوانده مي شود موشک هوا به هواي نسل جديد و پيشرفته است که با توافق ايالات متحده و ناتو ساخته شده است. همتاي اين موشک R-77 اَدر مي باشد ( البته برد R-77 بسيار بيشتر از AIM-120 است).
امرام در بسياري از کشور ها و بر روي جنگنده هاي مختلف استفاده مي شود. مثلا بر روي F-4 هاي آلمان، F-16A/B هاي نروژ، يوروفايتر تايفون و تورنادو هاي نيروي هوايي انگليس، F/A-18 و AV-8B+ سپاه تفنگداران آمريکا، F/A-18 و F-14 هاي نيروي دريايي آمريکا، F-15 و F-16 و F/A-22 هاي نيروي هوايي آمريکا، در نيروي هوايي سنگاپور بر روي هواپيماهاي F-5S/T و F-16C/D و در نهايت جنگنده هاي ساب گريپن سوئد نصب مي شود.
امرام قابل استفاده در تمامي شرايط آب و هوايي بوده و با برد حدود 32 کيلومتر داراي توانايي درگيري فامد مي باشد که باعث اتکاي ايالات متحده و اعضاي ناتو به آن شده است. امرام بعنوان ادامه و جايگزين سري موشکهاي AIM-7 اسپارو توسعه يافته که به مراتب چالاکتر، سبکتر و کوچکتر و داراي توانايي هاي بيشتر براي رهگيري هواپيماهاي در ارتفاع پايين است. سيستم آشيانه ياب ( هومينگ) آن راداري فعال در پيوستگي با سيستم اينرسيايي مي باشد که ارتباط موشک را با سيستم کنترل هواپيما (شليک کننده) کمتر مي کند. وقتي که امرام به هدف نزديک شد سيستم راداري فعال، موشک را هدايت مي کند. به خاطر همين به آن " شليک کن فراموش کن" گفته مي شود و در آن لازم نيست خدمه هدف را با قفل کردن مشخص کنند و همچنين امکان شليک همزمان تعداد بيشتري بطور همزمان فرهم مي شود.
پروژه ساخت AIM-120 با توافق ايالات متحده و تعدادي از اعضاي ناتو براي همکاري در ساخت موشک هاي هوا به هوا و استفاده از فناوري توليد آنها آغاز شد. طبق اين قرارداد آمريکا ساخت موشک هوا به هواي ميانبرد نسل آينده با نام امرام و اروپا ساخت موشک هوا به هواي کوتاهبرد نسل آينده با نام اسرام را بر عهده گرفت. در ادامه با فسخ اين قرارداد اروپا توانست موشک ميانبرد MBDA Meteor را بعوان رقيب AIM-120 طراحي کند و آمريکا هم به ارتقا AIM-9 سايدوايندر ادامه داد. در نهايت آمريکا با تکميل AIM-120 امرام، آن را در سال 1991 عملياتي کرد. در حال حاضر سه مدل از امرام وجود دارد که همگي در نيروي دريايي و هوايي ايالات متحده استفاده مي شود. AIM-120A مدل اوليه امرام است که ديگر توليد نمي شود. AIM-120B نمونه موفق و پر کاربرد امرام است که تحويل آن از سال 1994 شروع شده است. AIM-120C نمونه جديدتر اين موشک بوده که با حجم کمتر براي نصب در محفظه داخلي جنگنده پنهانکار F/A-22 رپتور ساخته شده است. AIM-120C از زمان معرفي ارتقا هاي چشمگيري کرده است. AIM-120C-6 داراي فيوز ( دستگاه تشخيص هدف) داخلي ارتقا يافته است. تکميل مدلAIM-120C-7 در سال 1998 شروع شده و شامل تغييراتي در سيستم آشيانه يابي و داراي برد بيشتر ( که بطور دقيق بيان نشده است) است. اين مدل در سال 2003 با موفقيت آزمايش شد و در حال عملياتي شدن در نيروي دريايي ايالات متحده آمريکا براي جايگزيني جنگنده هاي F-14 با جنگنده هاي F/A-18E/F سوپر هورنت مي باشد. در واقع برد بيشتر AIM-120C-7 براي جبران برد زياد موشکهاي AIM-54 فينيکس مي باشد. AIM-120D برنامه ارتقا امرام است که در آن تقريبا تمام قسمتها تغييراتي اعمال خواهد شد که شامل 50 برد بيشتر و سيستم هدايت بهتر بوده که احتمال برخورد به هدف را افزايش مي دهد. همچنين طرحهايي براي ساخت مدلي از امرام با موتور رم جت وجود دارد که FMRAAM ناميده مي شود. هنوز معلوم نيست که آيا اين مدل ساخته خواهد شد يا نه.
موشک AIM-120 داراي هدايت دو مرحله اي (زمانيکه از فاصله دور شليک مي شود) مي باشد. هواپيما اطلاعات لازم را درباره محل هدف و جهت و سرعت در لحظه شليک به موشک مي دهد. موشک با اطلاعات دريافت کرده با سيستم ناوبري اينرسيايي (INS) به سمت هدف مي کند. اين اطلاعات مي تواند بوسيله رادار هواپيماي شليک کننده، هواپيماهاي آواکس، از جنگنده هاي ديگر و يا توسط سيستم جستجو و پيگيري مادون قرمز (IRST) به موشک منتقل شود. اگر جنگنده شليک کننده يا جانشين هدف را پيگيري و دنبال کنند اطلاعات به امرام منتقل شده و بدنبال هدف حرکت مي کند. اين تا زمانيکه امرام به فاصله مشخصي از هدف برسد ادامه پيدا مي کند و بعد از رادار موشک فعال شده و سيستم آشيانه ياب آن به راداري فعال تغيير مي کند. در اين صورت خود موشک به جستجو و پيگيري هدف مي پردازد. علاوه بر نمونه هاي هوا به هوا، مدل پرتاب شونده از زمين نيز وجود دارد که با موفقيت آزمايش شده است.

مشخصات موشک آمرام:

ماموريت اصلي موشک تاکتيکي هوا به هوا
شرکتهاي سازنده Hughes Aircraft Co. and Raytheon Co.
طول 66/3 متر
وزن پرتاب 75/150 کيلوگرم
قطر 78/17 سانتي متر
دهانه بال 58/52 سانتي متر
برد بيش از 20 مايل
سرعت مافوق صوت

موشک AIM-7 اسپارو ، صفير مرگ

AIM-7 SPARROW يک موشک هوا به هوا ، هدايت شونده به وسيله رادار و داراي کلاهکي با قدرت انفجاري بالاست. اين موشک چند منظوره قابليت عمل در همه شرايط و همه ارتفاعات را دارد و ميتواند از هر جهتي به هواپيما و موشک هاي با عملکرد بالا حمله کند. سري موشک هاي AIM/RIM – 7 هوا به هوا ، نيمه فعال و بدون موتور همراه است که به صورت ريلي و پرشي پرتاب مي شود.
موشک هاي اسپارو به صورت گسترده اي به وسيله نيروي هوايي ايالات متحده و ناتو (پيمان آتلانتيک شمالي) استفاده مي شوند. در جنگ خليج فارس موشک هاي AIM-7 هدايت شونده به وسيله رادار ، ثابت کرد که يک موشک هوا به هواي توانمند و پرقدرت است. در اين جنگ بيست و دو هواپيما و هليکوپتر عراقي توسط اين موشک ها منهدم شدند. موشک هاي اسپارو بر روي هواپيماهاي F-14 و F-4 هاي نيروي هوايي ارتش جمهوري اسلامي ايران نيز نصب مي شوند . در جنگ 8 ساله با عراق هم پرنده هاي عراقي زيادي طعمه خشم اسپاروهاي ارتش ايران شدند.
هواپيمايي که اين موشک از آن شليک مي شود بايستي همواره هدف را به وسيله رادار در تصوير داشته باشد و اين نيازمند آن است که هواپيما پروازي مستقيم و بدون لغزش داشته باشد. اين نکته از محدوديت هاي موشکهاي اسپارو محسوب مي شود.
موشک اسپارو هنگام پرواز به وسيله چهار بال متحرک دلتا شکل کنترل مي شود. نيروي رانش موشک نيز از يک موتور سوخت جامد فراهم مي شود. يک فيوز فعال فرکانس راديويي ، زماني که موشک در محدوده برد کشنده هدف قرار دارد ، کلاهک را منفجر مي کند.
اگرچه ابعاد ظاهري موشک در گونه هاي مختلف آن نسبتا بدون تغيير باقي مانده است ،اما اجزاي داخلي آن پيشرفت ها و توانايي هاي گسترده اي را پذيرا بوده است.
اسپارو يک موشک رهگير هوايي مافوق صوت با برد متوسط است که به وسيله انرژي امواج راديويي و سيگنال هاي پردازشگر رادار و همچنين انرژي بازتابي که مستقيما از هدف دريافت مي شود ، هدايت مي گردد. به گونه اي که موشک ، سيگنال هاي رادار را با استفاده از گيرنده هاي عقبي خود از رادار سکوي پرتاب دريافت مي کند و انرژي بازتابي از هدف را با گيرنده هاي داخلي خود دريافت کرده و پردازش مي کند.

بخش کنترل و هدايت (GCS) :

GCS هدف را رديابي کرده و موشک را با زاويه لازم به سمت هدف هدايت و تثبيت مي کند و کلاهک از طريق استفاده از يک فيوز مجاور رادار فعال يا منفجر مي شود.
مقايسه علامت ها و سيگنال هاي بازگشتي از هدف به بخش هدايت اين اجازه را مي دهد تا تغييرات هدف را احساس کرده و با حرکت بال ها مسير را براي رهگيري هدف حفظ کند.

مشخصات موشک SPARROW :

عملکرد اصلي : موشک هدايت شونده هوا به هوا
مولد نيرو : موتور رامت سوخت جامد MK-58
برد : تقريبا 30 کيلومتر
طول : 64/3 متر
قطر : 2/0 متر
کلاهک : کلاهک ترکشي انفجاري
وزن پرتاب : 225 کيلوگرم
هزينه ساخت : 125000 دلار
هواپيماهاي استفاده کننده : F-4 . F-14 . F-16 . F-18 . F-15

روشهاي مقابله با موشک اسپارو :

1- يکي از نقاط ضعف اين موشک اين است که هواپيمايي که اين موشک از آن پرتاب مي شود ، مي بايست همواره هدف مورد نظر را به وسيله رادار ، در تصوير داشته باشد و اين مستلزم پرواز مستقيم و بدون لغزش است که مشکلات جدي براي اين هواپيماها به وجود آورده و در نهايت محدوديت هايي را براي شليک موشک ايجاد مي کند. در ضمن با شليک توسط پدافند هوايي مي توان خلبان هواپيما را وادار به پروازي غير مستقيم و توام با لغزش نمود که اين خود بر اشتباه خلبان افزوده و سبب انحراف موشک مي شود.
2- اين موشک به وسيله راداري که در سکوي پرتاب موشک هدايت مي شود ، يعني موشک با پردازش سيگنال هاي دريافتي از رادار حرکت خود به سمت هدف را ادامه مي دهد. به اين ترتيب اگر در لحظه پرتاب موشک سيگنال هايي دقيقا مشابه سيگنال هاي سکوي پرتاب در محيط ساطع کنيم ، خواهيم توانست اطلاعات غلط به موشک داده و آن را منهدم کنيم.
3- يکي از لازمه هاي هدايت موشک اسپارو ، دريافت انرژي بازتابي از هدف و پردازش آن و سپس تصحيح مسير به سمت هدف مذکور است. بنابراين يکي ديگر از راه هاي مقابله ، به حداقل رساندن امواج بازتابي از هدف است. براي مثال ، با استفاده از ابراز و وسايل جاذب انرژي RF و نيز نصب فيلترهاي الکترونيکي مخصوص بر روي هدف ، مي توان از بازتاب انرژي RF از هدف کاسته و در نهايت دقت عمل موشک در اصابت به هدف را کم کرد.

انواع موشک اسپارو

1.(AIM-7A) يا(AAM-N-2 Sparrow I)
اين موشك اولين مدل عملياتي از اسپارو بود كه بين سالهاي 1952تا 1958 توسط شكاريهاي F7U و F3H مورد استفاده قرار گرفت. حداقل 2000 فروند از اين موشك توليد گرديد اما توليد اين موشك به علت ايراداتي که داشت مانند كمبود برد عملياتي، مشكلات رادار و... متوقف گرديد. اين مدل 10 كيلومتر بيشتر برد نداشت و از سر جنگي 20 كيلوگرمي استفاده مي كرد.
مشخصات:
درازا:3.74 m
سرعت: 2.5 ماخ
برد: 10 كيلومتر
2.(AIM-7B) يا (AAM-N-3 Sparrow II )
اين موشك عملا ساخته نشد. قرار بود اين موشك به طور مكمل با رادار AN/APQ-64 در جنگنده هاي F5D Skylancer و CF.105 (که قرار بود در کانادا تحت امتياز ساخته شود) به كارگرفته شود كه نهايتا طرح لغو شد. اين مدل هنوز موشك در مرحله ي آزمايش بود و از سر جنگي 20 كيلوگرمي استفاده مي كرد.
مشخصات:
درازا:3.85 m
سرعت: 2.5 ماخ
برد: 7 كيلومتر
3.(AIM-7C) يا (AAM-N-6 Sparrow III )
اين موشك عملا از سال 1958 تا 1959وارد خدمت گرديد و حدود 2000 فروند از آن توليد شد. از تغييرات اين مدل مي توان از استفاده از موتور با سوخت مايع اشاره كرد. در اين مدل بهسازي هايي انجام شد تا برد موشك افزايش يابد. اين مدل از سر جنگي 30 كيلوگرمي استفاده مي كرد.
مشخصات:
درازا:3.66 m
سرعت: 4 ماخ
برد: 11 كيلومتر
تا اين مدل تمام موشكها از موتور هاي راكتي سوخت جامد از نوع .1.8KS7800 استفاده مي كردند.
4.(AIM-7D) يا (AAM-N-6a ,AIM-101)
اين موشكها مراحل آزمايشي خود را در سال 1959 گذراندند و در سال 1962 در جنگ ويتنام توسط فانتومها(F-4C) مورد استفاده قرار گرفتند. از نظر مشخصات بايد گفت كه اين مدل بسيار شبيه به مدل سي بود. اين مدل هم از سر جنگي 30 كيلوگرمي استفاده مي كرد.
5.(AIM-7E) يا (AAM-N-6b)
اين نمونه در سال 1963 تكميل گرديد و به يكي از محبوبترين موشكها در بين كاربران آن تبديل گرديد، بطوري كه بيش از 25000 فروند از آن توليد گرديد و به شكل گسترده اي مورد استفاده قرار گرفت. از ويژگي هاي آن مي توان به افزايش برد، افزايش قدرت راداري اشاره کرد. از اين مدل چند مدل الحاقي نيز ساخته شد كه در واقع اين مدلها براي كلاسهاي مختلف عملياتي طراحي گرديد. اولين مدل AIM-7E-2 بود كه در سال 1969 آزمايش گرديد و اصولا براي نبرد هاي داگ فايت طراحي شده بود. از تغييراتي كه در آن ايجاد شد مي توان به كاهش برد، تغيير سيستم كنترل راداري (اضافه كردن سيستم كنترل خودكار) تغيير بالچه ها براي مانور پذيري بيشتر اشاره کرد. دومين مدل AIM-7E-3 بود. در اين مدل فيوز هاي انفجاري بهبود يافت كه اين به بالابردن اعتماد پذيري موشك كمك شاياني مي كرد. سومين مدلAIM-7E-4 بود اين آخرين نمونه ي بهبود يافته از مدل هاي E در كلاس هوابه هوا بود. اين مدل اصولا براي رادار هاي قويتر همچون AWG.9 طراحي گرديد و از ويژگيهاي آن مي توان به افزايش برد و توانايي هاي خودكار كنترلي در درگيري هاي فامد ميانبرد نام برد. حداقل 50 جنگنده در ويتنام طعمه ي اين موشك گرديدند.
چهارمين مدل RIM-7E يا (Sea Sparrow) نام داشت. اين موشك نه يك موشك هوا به هوا كه يك موشك دفاع هوايي بود. به دليل كارايي هاي موشك اسپارو نيروي دريايي تصميم به سفارش نمونه ي زمين به هواي اين موشك براي نصب بر روي ناوها گرفت. اين موشك از يك موتور راكتي سوخت جامد از نوع MK 25 استفاده مي نمود و در سال 1967 رسما وارد خدمت شد(تمام مدلهاي بالا مدل تمريني هم داشته كه در اين مقاله فقط مدل هاي جنگي معرفي شده است)
در اين مدلها معمولا از سر جنگي 30 كيلو گرمي استفاده مي شد.
مشخصات:
درازا:3.66 m
سرعت: 4 ماخ
برد:30 كيلومتر
6.(AIM-7F)
اين مدل در ژانويه سال 1972 تكميل گرديد و از موتورهاي تقويت شده ي MK 58 استفاده مي نمود. البته بعد ها در برخي انواع از مدل MK 65 نيز استفاده شد. براي اين موشك يك سيستم هدايتي جديد تحت عنوان AN/DSQ-35 تكميل گرديد(يك رادار پالس داپلر ميانبرد). اين موشك بيشتر جنبه ي تمريني داشت و در سال 1976 مدلي از آن هم براي F.15 تكميل شد. مدلهايي نيز از اين مدل مشتق گرديد. بيش از 11 مدل هوا به هوا و يك مدل زمين به هوا از نمونه ي F توسعه يافت كه بيشتر در ضمينه ي الكترونيك و موتور روي آنها تغييراتي انجام گرفت و خيلي تفاوت كلي با هم نداشتند.
تنها در آخرين مدل AIM-7F-11 از كلاهك هاي جنگي WAU-10/B استفاده شد. اين مدل در سال 1975 ساخته شد و ساخت آن تا 1981 ادامه داشت.
در زمينه ي زمين به هوا نيز RIM-7F در حال تكميل بود كه برنامه به خاطر پيشرفتهايي كه در اسپارو بوجود آمد و ظهور موشكهاي زمين به هواي قويتر لغو شد. اين مدل از سر جنگي 39 كيلوگرمي استفاده مي كرد.
مشخصات:
درازا:3.66 m
سرعت: 4 ماخ
برد:70 كيلومتر
7.(AIM-7G)
اين مدل به طور اختصاصي براي بمب افكن هاي F.111D نيروي هوايي در سالهاي 1970 در حال طراحي بود؛ ولي تنها چند پيش نمونه از آن ساخته شد. به دليل تغييراتي كه در برنامه ي F.111D به وجود آمد لغو گرديد.
8.(RIM-7H )
اين مدل نوع بهسازي شده ي موشك زمين به هواي مدل E بود و از موتورهاي MK 29 استفاده مي نمود. شايان ذكر است اين سيستم كه به طور استاندارد براي ناوهاي بزرگ طراحي شده بود به نحو گسترده توسط ناتو مورد استفاده قرار گرفت.
9.(AIM-7M)
اين مدل به شكل گسترده اي مورد بازبيني قرار گرفت و در آن از سيستم شليك كن- فراموش كن استفاده گرديد و همچنين از سرجنگي WGU-6/B و بعدها WGU-23/B استفاده مينمود. اين مدل در سال 1980 وارد خدمت شد بعدها در 1982 مدلي از آن تكامل يافت كه از سرجنگي WAU-17/B استفاده ميكرد. در سيستم كنترلي آن بهسازي هايي در زمينه ي مقاومت در برابر جنگ الكترونيك انجام شد. اين موشك به عنوان موشك استاندارد ميانبرد شناخته مي شود. برد آن از مدل E كمتر شده بود؛ اما كارايي و دقت آن افزايش يافت(توجه كنيد مدلهاي ديگري هم چونAIM-7M H و AIM-7M F1 نيز بوده ولي مهم نبودند) ( حرف M در اين مدل مخفف monopulse بود)اين مدل از سر جنگي 40 كيلوگرمي استفاده مي كرد. از اين مدل RIM-7M (نمونه ي زمين به هوا) نيز تكميل شد.
مشخصات:
درازا:3.66 m
سرعت: 4 ماخ
برد:26 كيلومتر
10.(AIM-7N)
اين مدل در واقع همان مدل اف بود كه براي جنگنده هاي F.15 نيروي هوايي ارتقاء داده شد. البته تعداد زيادي از آن توليد نشد.
11.(AIM-7P )
اين مدل آخرين مدل از خانواده ي اسپاروست كه ديگر مدل جديد توليد نشد. به دليل تكميل موشكهاي ميانبرد امرام از روي اسپارو. اما اين مدل در سال 1987 تكميل شد و به طور گسترده در جنگ خليج فارس استفاده شد و بيش از 24 فروند جنگنده ي عراقي هدف آن قرار گرفتند. اين موشك با بهسازي هاي انجام شده توان درگيري با اهداف كوچك و اهدافي كه در ارتفاع پايين و سرعت كم پرواز مي كردند را نيز داشت. كلا دو مدل اصلي از آن تحت عنوان Block I و Block II تكميل شد كه در مدل AIM-7P Block I از سر جنگي WGU-6D/B استفاده مي نمود و AIM-7P Block II از سر جنگي WGU-23D/B به همراه گيرنده هاي تقويت شده استفاده مي نمود(از سرهاي جنگي 40 كيلو گرمي بهره مي برد)
مشخصات:
درازا:3.66 m
سرعت: 4 ماخ
برد:26 كيلومتر
12.(AIM-7R)
اين مدل در سال 1990 در حال تكميل شدن بود كه با طرح AIM-7P Block II به حال تعليق در آمد؛ اما بعضي ويژگيهاي آن در انواع در حال خدمت استفاده شد همچون يك رادار چند حالته ي جديد و افزايش قدرت پردازشگر آن
13.(AIM-7J/K/L)
اين مدلها در واقع نمونه هاي جديدي نبودند؛ بلكه اين نمونه ها در كشور هاي هم پيمان آمريكا توليد گرديدند؛ مثلا مدل J در ژاپن تحت امتياز کمپاني ري تيان توليد شد(اين مدلها از مدل محبوب E مشتق شده بودند) به جز اين ،چند مدل ديگر RIAM.7 نيز توليد شده است.

موشک AGM-65 ماوريک، کابوس تانکها

موشک AGM-65 Maverick يك موشك تاكتيكي هوا به زمين است كه جهت پشتيباني هوايي نزديك طراحي شده است. اين موشك عليه گستره وسيعي از اهداف تاكتيكي شامل ادوات زرهي، پدافند هوايي، كشتيها، وسايل نقليه زميني و تاسيسات ذخيره سوخت به نحو موثري قابل كاربرد است. AGM-65 از نظر نوع سر جنگي به دو نوع تقسيم مي شود:
نوع اول داراي فيوز مجاورتي در دماغه است و نوع دوم داراي يك سر جنگي سنگين وزن با فيوز تاخيري است كه با انرژي جنبشي خود، قبل از انفجار در هدف نفوذ مي كند. از نوع اول بيشتر عليه اهداف بزرگ و سخت استفاده مي شود. سيستم پيشرانه در هر دو نمونه، يك موتور راكتي با سوخت مايع مي باشد كه در پشت سر جنگي تعبيه شده است.
موشك هوا به زمين هدايت تلوزيوني AGM-65 را بايد اولين موشك ضد تانك ساخته شده براي پرتاب از هواپيما دانست. نمونه پايه اين موشك در سال 1972 وارد ارتش امريكا شد. اين مدل كه AGM-65E نام داشت داراي هدايت تلوزيوني و برد 3 كيلومتر و توانايي انجام عمليات تنها در روز و آب و هواي مناسب بود. موشكهاي هدايت تلوزيوني داراي يك دوربين بر روي دماغه خود هستند كه زير يك محفظه شيشه اي قرار داده شده است. خلبان هواپيماي خود را به طرف هدف بر گردانده و دوربين سر موشك را روشن ميكند و تصاوير به صورت مستقيم در درون مانيتور كوچك درون كابين پخش ميشوند. خلبان با كمك تصاوير اين دوربين كه قابليت درشت نمايي تصوير را تا فاصله زيادي دارد، هدف را پيدا كرده و دوربين را روي آن قفل ميكند. بعد از شليك، موشك به صورت خودكار به طرف هدف هدايت شده و در اين لحظه فقط هدف در ديد دوربين خواهد بود تا به هدف بر خورد كند. تنها مدلهاي A و ‌ B ماوريك داراي هدايت تلوزيوني هستند و مدلهاي D و G و F اين موشك داراي هدايت تصوير برداري فرو سورخ است. روش هدايت فرو سرخ در واقع همان هدايت تلوزيوني مي باشد، با اين تفاوت كه دوربين داراي سيستم فرو سرخ است و ميتواند در شب نيز تصاويري با فيلتر فرو سرخ در اختيار خلبان قرار دهد. مدل E ماوريك نيز تنها مدل هدايت ليزري اين موشك ميباشد. موشكهاي هدايت ليزري به وسيله پرتوي ليزري تابيده شده از غلاف هدف گيري ليزري هواپيما به طرف هدف و دنبال كردن امواج منعكس شده ليزر از هدف، به طرف آن هدايت ميشوند. ماوريك در مدلهاي مختلف داراي سر جنگنده با وزن 56 تا 135 كيلوگرم است. اين وزن سر جنگنده براي در هم كوبيدن هر نوع تانكي كافي است. مدل D اين موشك 16 كيلومتر برد و 1150 كيلومتر در ساعت سرعت دارد . وزن سر جنگنده 135 كيلو گرم و وزن موشك 218 كيلوگرم است.

سابقه عملياتي:

موشكهاي AGM-65 در طي ماموريتهاي مختلف توسط كشورهاي گوناگون به كار گرفته شده است، از جمله در طي عمليات طوفان صحرا در سال 1991 توسط هواپيماهاي F-16 و A-10آمريکايي براي حمله به اهداف زرهي عراق مورد استفاده وسيع قرار گرفت. اين موشکها در نابودي ماشين جنگي عراق نقش موثري ايفا کرد. همچنين در طي جنگ 8 ساله ايران و عراق توسط نيروي هوايي ايران به نحو گسترده اي بر ضد تانکها و ساير ادوات زرهي، کشتيها و تاسيسات عراقي به کار گرفته شد.
هواپيماهايي كه قابليت استفاده از لانچرهاي LAU-117 Maverick را دارند عبارتند از:
• A-4 Skyhawk
• A-6 Intruder
• A-7 Corsair II
• A-10 Thunderbolt II
• AH-1W
• AV-8 Harrier II
• F-4 Phantom II
• Northrop F-5
• F-15 Eagle
• F-16 Fighting Falcon
• F/A-18 Hornet
• General Dynamics F-111
• P-3 Orion
• SH-2G

سايدوايندر، موشک کوتاه برد گرماياب

در طول سال هاي جنگ جهاني دوم و قبل از آن، تنها سلاح موجود براي هواپيماهاي جنگنده براي ساقط کردن يک ديگر، توپها و مسلسل هاي آنان بود که ابزاري بسيار غير دقيق و کوتاه برد بودند که براي موثر واقع شدن، دو هواپيما بايد بسيار به هم نزديک شده و يک جنگ تن به تن واقعي را انجام دهند. سرانجام پس از اتمام جنگ، اولين موشک هاي هوا به هوا با قابليت شليک به سمت هدف بدون انحراف دماغه هواپيما به سمت آن ها طراحي و ساخته شدند که با سابقه ترين و پرفروش ترين آنان، موشک موفق سايدوايندر بود.
اين موشک که با کد AIM-9 شناخته مي شود و مسلماً نام آن را بسيار شنيده ايد، به طور بسيار گسترده اي عليه نيروي هوايي دشمن در جنگ ويتنام توسط آمريکا به کار گرفته شد و شايد بتوان به جرات اظهار کرد که اين سلاح، معمول ترين اسلحه هوا به هواي هواپيماهاي جنگنده در چند دهه اخير بوده است. نمونه بي، يعني اولين نمونه ابتدايي آن در سال 1953 تحويل نيروي هوايي آمريکا شد که داراي توانايي هاي نسبتاً کم و محدودي براي انجام يک نبرد تمام عيار بود. براي نمونه، اين موشک قادر به حمله به اهداف نزديک به زمين و يا اهدافي که مستقيم به سوي هواپيما مي آمدند نبود و نواقص فراواني داشت. موشک سايدوايندر، موشکي حرارتي است که گرماي موتور يا در حقيقت اشعه هاي مادون قرمز ساطع شده از گرماي موتور هواپيما ها را شناسايي کرده و به دنبال آن ها به تعقيب مي پردازد. قسمت هدايت مادون قرمز، شناساگر نوري هدف، کلاهک جنگي و موتور راکتي بخش هاي اساسي اين موشک کوتاه برد را تشکيل مي دهند. سايدوايندر نام يک نوع مار افعي است که شکار خود را از روي حرارت بدن او رديابي مي نمايد و نام اين موشک نيز بر همين اساس تعيين شده است.
اين موشک هوا به هوا، موشکي مافوق صوت، با سرعتي حدود 5/2 ماخ است و از موتور توربوراکت با سوخت جامد براي پيشرانش خود بهره مي جويد. حداکثر برد اين موشک، حدود 30 کيلومتر است که البته برد موثري که قادر به وارد ساختن ضربه جدي به دشمن باشد، در حدود 10 کيلومتر است. اين موشک، موشکي در کلاس کوچک محسوب شده و داراي طولي به ميزان 8/2 متر و قطر 13 سانتيمتر مي باشد. وزن اين موشک در هنگام پرتاب از 70 تا 90 کيلوگرم، بسته به نوع آن متغير است و قادر به حمل کلاهک جنگي به وزن 5/4 تا 10 کيلوگرم مي باشد. در سال 1958، اين موشک توسط نيروي هوايي ملي چين بر عليه ميگ 17 هاي کمونيست هاي چيني به کار گرفته شد که تعداد 11 فروند از آنان را سرنگون ساخت. اين موشک داراي سيستم هومينگ فعال است، به اين معني که رادار هواپيما پس از شليک اين موشک مي تواند از حالت قفل بر روي هدف بيرون آمده و به دنبال هدف هاي ديگر رود، در حالي که در برخي موشک ها لازم است تا لحظه برخورد به هدف رادار هواپيما موشک را هدايت نموده و مشغول باشد. سايدوايندر داراي بدنه اي استوانه شکل است که در انتها به وسيله بالچه هاي ثبات پروازي خاتمه مي يابد. بالچه هاي جلوي اين موشک، مشهور به کانارد بوده و همراه با بالچه هاي عقبي اين موشک وظيفه هدايت آن را بر عهده مي گيرند. ناگفته نماند که براي دفاع عليه تهديد اين موشک و ساير موشک هاي حرارتي، اکثر هواپيماهاي جنگنده مجهز به سيستم پرتاب فلر يا گوي هاي آتشين بسيار داغي هستند که موشک را با گرماي فوق العاده از مسير مورد نظر آن منحرف مي سازند.
اين موشک، داراي انوع بسيار مختلف طراحي و توليد شده مي باشد که ذکر تمامي آن ها در اينجا لزومي نداشته و تنها ذکر اين نکته ضروري است که در هر مدل از اين موشک، کارايي و قابليت هاي آن بالا رفته و افزون تر از گونه هاي قبلي گشته است. آخرين مدل اين موشک که هم اکنون در دست طراحي است، مدل ايکس اين موشک است که داراي ويژگي هاي جديدي از جمله موتور نيرومندتر در نتيجه برد بيشتر و سيستم هاي هدف ياب جديدتر مي باشد. در جنگ تحميلي عليه ايران، اين موشک به طور گسترده اي عليه نيروي هوايي عراق توسط جنگنده هاي فانتوم، تامکت و تايگر به کار گرفته شد و جنگنده هاي عراقي فراواني را سرنگون نمود. از جمله سرسخت ترين رقباي اين موشک، مي توان به موشک هاي اي اي-10/11 روسي که بر روي هواپيماي ميگ 29 نصب شده اند، موشک هاي ميکا، ماترا و ماژيک اشاره نمود که روز به روز در حال تسخير هرچه بيشتر بازار موشک هاي کوتاه و ميان برد هوا به هوا هستند.

موشک دوربرد فينيکس و دلايل محبوبيت آن

همان طوري که مي دانيم، هواپيماي تامکت به دليل دارا بودن ويژگي هاي منحصر به فرد به عنوان يکي از موفق ترين جنگنده هاي طول تاريخ هوانوردي به شمار مي آيد و هنوز نيز پس از بيش از سي سال خدمت در نيروي دريايي آمريکا، همانند هواپيمايي تازه طراحي و توليد شده مي نمايد.
اين جنگنده نسبت به همقطاران خود دو ويژگي بسيار برجسته داشت، که يکي دارابودن سيستم بال هاي متغير و ديگري سيستم موشکي فينيکس، که مورد آخري ويژگي بسيار جديد و تکنولوژي نويني در عرصه نبرد هاي هوايي به شمار مي آمد و صد البته قيمت اين پرنده به دليل داشتن چنين سيستم گران قيمتي بسيار بالاست. در واقع، به جرات مي توان اظهار کرد که محبوبيت هواپيماي تامکت بيشتر به دليل توانايي حمل موشک هاي فينيکس بوده و اف-14 بدون آن هيچ کاره است. اين موشک هاي هوا به هوا، با بردي معادل 150 کيلومتر جزو دوربرد ترين موشک هاي هوا به هوا به شمار آمده و با کد AIM-54 و لقب فينيکس به معناي ققنوس شناخته مي شود.
سيستم هدايتي اين موشک از نوع فعال است، که اين به اين معناست که پس قفل روي هدف و شليک موشک، ديگر نيازي به قفل ماندن رادار هواپيما روي هدف نيست و موشک مي تواند مستقل از رادار هواپيما به عمليات ادامه دهد. در اين سيستم راداري، پس از شليک موشک، هدايت موشک و محاسبه زاويه مناسب براي برخورد به هدف، به عهده کامپيوتر دروني موشک سپرده شده و هواپيما مي تواند به تعقيب اهداف ديگر برود. دليل ايجاد اين ويژگي نيز مشخص است، به دليل برد بسيار آن، اگر هدف در حداکثر برد موشک باشد، نسبتاً زمان زيادي طول مي کشد که موشک به 150 کيلومتري رسيده و به هدف اصابت نمايد، در نتيجه، بديهي است که فقل ماندن رادار هواپيما تا برخورد موشک به هدف آن را از انجام عمليات ديگر محروم ساخته و چه بسا به خاطر حفظ قفل روي هدف، هواپيماي پرتابگر خود طعمه هواپيماي ديگري شود.
رادار فعال اين موشک اين امکان را به هواپيما مي دهد که در هنگام برخورد به هدف، اف-14 پرتاب کننده حتي در آشيانه و خلبان هاي آن از آن خارج شده باشند. حداکثر سرعت عملياتي اين موشک پنج ماخ بوده و در بسياري از موارد اين موشک، پس از پيدا کردن هدف در نزديکي آن منفجر شده و توان فوق العاده کلاهک جنگي آن هواپيماي هدف را منهدم نمايد. طول اين موشک حدود 4 متر بوده و قطر آن نيز به 30 سانتيمتر رسيده و وزن آن نيز حدود 450 کيلوگرم و وزن کلاهک جنگي آن در حدود 67 کيلوگرم است. اين موشک از موتور توربوراکت با سوخت جامد استفاده مي کند که به اين موشک حداکثر سرعت را مي بخشد. در هنگام شليک اين موشک، مستقيماً به دنبال هدف نمي رود بلکه مسير احتمالي گذر آن را محاسبه کرده و به سمت آن جا مي رود.
در تست هايي که بر روي اين موشک در مراحل اوليه آزمايش صورت گرفت، شش هدف مصنوعي که در روي رادار هواپيما به شکل هواپيماهاي واقعي نمايش داده مي شوند، از زمين پرتاب گرديد که هر شش هدف توسط رادار قدرتمند تامکت شناسايي گرديده و شش موشک فينيکس با فاصله ي بسيار اندک، يکي پس از ديگر پرتاب گشتند. از شش موشک پرتاب شده، پنج فروند آنان به صورت مستقيم يا دايرکت هيت به اهداف برخورد کرده و آنان را به طور کامل منهدم نمودند، اما يکي از اين موشک ها به دليل کوچک بودن نسبي هدف مصنوعي و نيز اشکالي در رادار اين موشک، از مسير خود منحرف شد که اعلام گرديد در صورت واقعي بودن هدف، امکان چنين اشتباهي وجود ندارد. ميزان موفقيت اين آزمايش، هشتاد درصد اعلام گرديد که براي آزمايش يک موشک تازه طراحي شده و البته با هدف هاي مصنوعي، ميزان موفقيتي بسيار عالي بود.
در مورد اين موشک، از بين بردن آن با انجام مانورهاي شديد که در نتيجه موشک به دنبال هواپيما رفته و در اثر شتاب جي از بين مي رود، امکان ندارد، چرا ديگر اين حقه نيز قديمي شده و اين موشک توانايي تحمل شتاب جي، حداکثر دو برابر شتاب جي قابل تحمل توسط هواپيماهاي جنگنده امروزي را دارد. در هواپيماي تامکت حداکثر شش موشک فينيکس مي تواند حمل شود که شامل دو عدد زير بال ها و چهار عدد در پايلون هايي زير بدنه مي شود. نا گفته نماند اين موشک ساخت کمپاني هيوز بوده و در طي جنگ تحميلي عليه ايران نيز نيروي هوايي کشورمان با استفاده از هواپيماي تامکت مجهز به اين نوع موشک هاي قدرتمند هواپيماهاي عراقي بسياري را از فواصل بسيار دور و باور نکردني، سرنگون ساخته و بار ديگر نيز برتري خود را به نمايش گذاشت.

موشك اگزوسه(Exocet)

طراحي موشك اگزوسه در سال1967 اغاز گرديده و نوع دريا پايه ان كه با كد MM 38 شناخته مي شود در سال 1975 وارد خدمت گرديد.نوع هواپايه ان كه با كد AM 39 شناخته مي شود طراحي ان از سال 1974 اغاز گرديد و در سال 1979 تحويل نيروي دريايي فرانسه گشت.اين موشك در جنگ فالكلند از يك جنگنده ارژانتيني شليك شده و باعث غرق شدن ناو جنگي انگلستان گشت و در جنگ اول خليج فارس جنگنده هاي نيروي هوايي عراق اين موشك را به سمت يك ناوچه امريكايي شليك كرد و قبل از اينكه ناو امريكايي بتواند كاري از پيش ببرد موشك به ان برخورد كرده و ان را به دونيم ميكند.
ايران درسال 2003 سفارش تعداد نامحدودي از اين نوع موشك را به فرانسه داده است.از دريافت سفارس ايران اطلاعاتي در دست نيست ولي منابع مطلع تعداد اين موشك هاي ايران را 500 عدد اعلام كرده اند.اين موشك به وسيله جنگنده هاي ميراژ فرانسوي كه در اختيار نيروي هوايي قرار دارد قابل شليك است.
مشخصات:
سال ورود:1979
انداره: 580 سانتيمتر
وزن: 855 كيلوگرم
وزن كلاهك:168 كيلوگرم به همراه زره تاخير انداز در انفجار
سرعت: 0.93 ماخ
برد: 63 كيلومتر
رادار:ESD ADAC رادار فعال

موشک R-77 AMRAAMski

موشك روسي R-77 كه ناتو آن را AA-12 اَدر ناميده، موشك هوا به هوا، ميان‌برد و داراي سيستم هدايت راداري است.
اين موشك با سيستم موشك آمريكاييAIM-120 امرام قابل مقايسه است كه به همين دليل به آن امرامسكي (AMRAAMski) گفته مي‌شود. كار ساخت موشك R-77 در سال 1982 آغاز شد و در سال 1994 اين موشك وارد خدمت شد.
از نظر ظاهري R-77 از 4 بال مياني و 4 سطح كنترل عقبي تشكيل شده است. نسخه پايه R-77 داراي برد 90 كيلومتري است (در مقابل برد 32 كيلومتري امرام). اين موشك در هنگام شليك با هدايت اينرسيايي و با اطلاعاتي كه هر لحظه از موشك شليك كننده به دست مي‌آورد به سمت هدف حركت مي‌كند.
به محض رسيدن R-77 به فاصله 20 كيلومتري از هدف سيستم آشيانه‌ياب فعال آن شروع به كار كرده و موشك به تنهايي به رهگيري هدف مي‌پردازد. نمونه ارتقا يافته اَدر كه با كد R-77M1 شناخته مي‌شود در حال توسعه بوده و از جمله تغييرات آن نصب موتور رمجت است. اين موشك برد بيشتري نسبت به نمونه پايه داشته و مطمئناً به عنوان موشك اصلي فراتر از ميدان ديد(فامد) روسيه با ظهور جنگنده‌هاي نسل پنجم خواهد بود.
از نظر مقايسه با موشك AIM-120(حداقل با نمونه‌هاي كنوني و منتشر شده) مهمترين برتري R-77 مانورپذيري بالا و برد بيشتر است. برد بيشتر به خاطر بزرگتر بودن ( قطر 200 ميليمتر R-77 در مقابل 178 AIM-120 با طول مساوي) و همچنين وزن بيشتر( 175 كيلوگرم R-77 در مقابل 150 كيلوگرم امرام) به‌علاوه پيشرانه قويتر است.
مانورپذيري بالا به سبب سطوح كنترل عقبي R-77 است كه باعث كاهش درگ (drag) در سرعت‌هاي مافوق صوت نسبت به بالهاي بزرگتر مي‌شود و همچنين آن را قادر به چرخش سريع تا 12 جي در مقابل حداكثر فشار 9 جي كه خدمه هواپيما قادر به تحمل هستند، مي‌كند.
ادامه دارد ...
منابع :
انواع موشک /www.artesh-iran.blogfa.com
هوانورد http://newcoy.persianblog.ir
انواع موشکها http://www.cloob.com
تاريخچه موشک http://enc.fazaee.com
فناوري موشکي http://www.moshaki-nezami.blogfa.com/
ساختمان موشک http://daneshnameh.roshd.ir

Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image