هواپيماي مدل F-4 Phantom II جنگنده اي در پايان کار
چندين سال پيش (1970) زماني که ويکتور بلنکو (خلبان شوروي سابق که بعدها به ايالات متحده پناهنده شد) با جنگده ي ميگ25 خود توانست خط دفاع هوايي ژاپن را غافلگير کند و از چنگ فانتوم هاي نيروي هوايي ژاپن بگريزد، زنگهاي خطر در غرب به صدا درآمد. مي توان گفت اين نوعي پايان بر دوره ي طلايي معروف ترين جنگنده ي غرب طي دهه ي 60 و 70 ميلادي بود. البته ناگفته نماند که سيستم اعلام خطر و بخش رادار ژاپن نيز عامل تاخير در پرواز فانتومها بود؛ چرا که ميگ25 مي توانست در سطحي پرواز کند که از ديد رادار پوشيده بماند، همچنين سرعت جنگنده ي ميگ25 روسي به مراتب بيش از مدل آمريکايي بود (سرعتي حدود 3 ماخ يا 3300 کيلومتر بر ساعت).
ميگ25 ؛ يکي از بهترين شکاري رهگيرهاي دههء 1970
.jpg)
به اين ترتيب رفته رفته عصر طلايي فانتوم به اواخر دوران خويش نزديک شد. فانتوم طي دوره ي خدمت خود، ارزش عملياتي و رزمي خويش را بارها به اثبات رساند. برتري مطلق هوايي ايالات متحده در ويتنام (در برابر ميگهاي 19 و 21 ويتنام شمالي) و افسانه ي شکست ناپذيري نيروي هوايي اسرائيل طي جنگ سال شش روزه ي 1967، برتري مطلق نيروي هوايي ايران در جنگ با رژيم صدام در اوايل جنگ با عراق و . . . همه ناشي از وجود اين جنگنده ي ممتاز (در زمان خود) در صحنه ي نبرد بود. هواپيماي مزبور طي دوره ي خدمت، داراي بالاترين ارقام فروش چه توسط خود آمريکا و چه توسط متحدانش بوده است؛ به طوري که حدود 3000 فروند آن تحويل نيروهاي هوايي و دريايي ايالات متحده شده و حدود 2000 فروند ديگر نيز به ممالک هم پيمان آمريکا تحويل داده شده است. کشور ما نيز در زمان حکومت گذشته، يکي از خريداران اصلي فانتوم بود و اکنون نيز هواپيماي اصلي کشورمان محسوب مي شود. بنابه اظهار نظر کارشناسان، بين سالهاي 1347 تا 1357 تعداد 270 فروند فانتوم در مدلهاي D و E و شناسايي (RF-4E) به ايران تحويل داده شد. عمدهء فانتوم هاي کشورمان در پايگاههاي هوايي نوژه همدان، بندرعباس، چابهار و بوشهر مستقر هستند.
فانتوم: جنگنده ي شگفت انگيز 40 سال اخير
در صنعت هواپيمايي کشوري، ملاک سنجش و قضاوت راجع به يک هواپيما، ميزان فروش بالاي آن در بازارهاي جهاني قرار مي دهند و طبق اين اصل به داوري مي نشينند. با توجه به اين امر مي توان گفت مثلن هواپيماي ايرباس Boeing737 با توليد بيش از 5000 فروند و سسنا 150 با فروشي بالغ بر 23000 فروند، هواپيماهاي بسيار موفقي هستند. اما در دنياي صنايع نظامي، چنين موضوعي نمي تواند اهميت چنداني داشته باشد، بلکه عوامل ديگري در اين موضوع (ميزان موفقيت) دخالت دارند. به عنوان مثال براي ارزيابي يک بمب افکن، ميزان ظرفيت حمل بمب ملاک قرار مي گيرد و زماني ديگر قابليت دستيابي آن به هدف و وضعيت تهاجمي بمب افکن است که اهميت پيدا مي کند. يا بعضي اوقات مشاهده مي گردد که ملاک سنجش ارزش يا هواپيماي جنگنده را در تعدادي که در يک نبرد سرنگون مي شوند، قرار مي دهند. عوامل بسياري مخصوصن حين نبرد در وضعيت يک هواپيما موثرند که به عنوان مثال موقعيت تاکتيکي صحنه ي نبرد و يا چگونگي تربيت پرسنل خلبان مي توانند تاثير به سزايي در نتيجه ي امر داشته باشند.
اما از همه ي اينها گذشته وقتي يک جنگنده 15 رکورد جهاني را کسب مي کند و در زماني که دنياي تکنولوژي پيشرفت سرسام آوري دارد، قادر به ادامه ي توليد به مدت بيش از 20 سال باشد و با توليد 70 فروند درماه طي دوران صلح، 5/2 ميليون ساعت پرواز رزمي و سرانجام در حالي که نه هزارمين فروند آن تحويل مشتريان آن مي شود بايد گفت اين هواپيما با هر استانداردي موفق است.
سرگذشت فانتوم از نيم قرن قبل شروع مي شود: زماني که کمپاني معظم مک دانل داگلاس (MD) در سال 1953 وارد ميدان رقابت شرکتهاي هواپيمايي جهت ساختن يک جنگنده ي مافوق صوت براي نيروي دريايي ايالات متحده گرديد؛ ولي اين فرصت را در مقابل هواپيماي کروسير CF-8U از دست داد. شکست در اين رقابت براي شرکت MD نوعي عقب گرد بود، مخصوصن آنکه نخستين طرح در مورد هواپيماي جت را براي نيروي دريايي، همين کمپاني داده بود که مربوط به فانتوم بود.
پروژهء F3H-G
با ابن حال شرکت MD با چنين سابقه اي که گفته شد، تصميم به ادامه و تکميل طرح شکست خورده و توليد هواپيماهاي مخصوص پرواز از عرشه ي ناوهاي هواپيمابر گرفت و اين مي بايست با توجه به نيازهاي آينده در اين شاخه ي صنعت انجام مي پذيرفت. براي کسب اطلاعات بيشتر و دقيق تر اين شرکت تصميم گرفت با پرسنل ناوبري و فرماندهان نيروي دريايي مصاحبه انجام دهد. تعداد زيادي طرح مورد ارزيابي قرار گرفت و در سال 1954 يک نمونه ي کامل از هواپيماي طراحي شده به نام F3H-G ساخته شد و به نيروي دريايي ارائه گرديد که به شدت مورد توجه قرار گرفت و بنابراين دستور ساخت دو فروند نمونه ي اوليه از سوي نيروي دريايي به شرکت MD داده شد. اين طرح، هواپيمايي بود تک سرنشين و مجهز به 4 قبضه مسلسل 20 ميليمتري و داراي جايگاه حمل 11 بمب و يا موشک. نيروي محرکه ي آن توسط 2 موتور از نوع J-65 تامين مي گرديد و اين جنگنده را به راحتي به سرعت 5/1 ماخ مي رساند.
هنگامي که تقاضاي نيروي دريايي براي ساخت اين هواپيما در آوريل 1955 جنبه ي قطعي گرفت، اين هواپيما به عنوان جنگنده ي تدافعي سريع مورد توجه و استفاده ي ناوهاي هواپيمابر قرار گرفت که قادر به پرواز از عرشه ي نام هواپيمابر و بردي رزمي تا حدود 500 کيلومتر بود. بعدها نيروي دريايي اعلام کرد که اين هواپيما بايد مجهز به موشکهاي هوا به هوا گردد و جاي مسلسلها را بگيرد. براي تحقق اين امر، يک تجديدنظر کلي در طراحي هواپيما لازم بود. يکي از تغييرات اساسي، استقرار 4 جايگاه موشک اسپارو به جاي مسلسلها بود و به همراه آن ايجاد سيستم کنترل آتش (رادار کنترلگر موشک اسپارو به جهت نيمه فعال بودن اين موشک)، تعويض موتورهاي قبلي با نمونه هاي بهتر و قوي تر J-79 (ساخت جنرال الکتريک) که هواپيما را قادر مي ساخت به راحتي بيش از 2 ماخ سرعت بگيرد. پس از اين تجديدنظرها، نيروي دريايي درخواست طرح هواپيمايي دوسرنشينه را نمود. (در هواپيماهاي دوسرنشينه، خلبان قدرت و تسلط بيشتري بر پرواز مي يابد و نفر دوم مامور استفاده از تسليحات جنگي روي هواپيما مي شود) طرح جديد هواپيمايي شد به نام F4-H1.
پيشرفت و تکامل
در طي تکامل و پيشرفت مراحل آن تغييرات زيادي براي بهبود وضعيت اجرايي و قابليت عملياتي جنگنده در نظر گرفته شد. اين تغييرات شامل راداري با صفحه ي بزرگتر بود که قدرت ديد خلبان را افزايش مي داد. نحوه ي پرتاب موشکها نيز از حالت ريلي به نوع پرتابي تغيير يافت. هواپيماي مزبور کم کم شروع به نماياندن خود به عنوان يک جنگنده ي جالب توجه و برجسته نمود.
نمونه ي اوليه ي هواپيما با نام XF-H1 اولين پرواز خود را در 27 مي 1958 انجام داد. هواپيمايي که براي سرعت حداکثر 2 ماخ طراحي شده بود، اينک با نام فانتوم2، به راحتي به سرعت 6/2 ماخ دست يافت! پس از تکميل آزمايشات اوليه، فانتوم بار ديگر در مقابل هواپيماي تک سرنشين F-8U3 کروسير قرار گرفت. اين بار کمپاني MD پيروز مناقصه شد و فانتوم به عنوان هواپيماي استاندارد نيروي دريايي ايالات متحده انتخاب گرديد.
در دسامبر 1958 قرارداد ساخت 23 فروند نمونه ي اوليه به MD داده شد. طي آزمايشات تکميلي تغييرات ديگري نيز داده شد که اين تغييرات شامل جايگزيني موتورهاي نيرومندتر مي گرديد. دو قسمت ديگر نيز در زير بال هواپيما تعبيه گرديد که اين جنگنده را قادر به حمل 2 موشک اضافي اسپارو و يا چهار موشک کوتاهبرد سايدوايندر مي ساخت. همچنين در آزمايشات مشخص شد که فانتوم به علت استفاده از موتورهاي بسيار نيرومند J-79 و بدنه ي مستحکم، قادر به حمل 22 بمب 500 پوندي نيز مي باشد!
کسب رکوردهاي جهاني
به دنبال سفارش 23 فروند مدل اوليه، دستور ساخت 47 فروند هواپيماي اصلاح شده براي نيروي دريايي داده شد؛ البته با طراحي مجدد نام آن به F-4A تغيير يافت. F4-A مجهز به موتور J79-2A مي توانست به رکوردهاي جهاني دست پيدا کند. در ششم دسامبر 1959 نمونه ي پيشرفته تر سري A يعني F-4B توانست رکورد سقف پرواز به اندازه 98556 فوت (حدود 30039 متر) و در زمينه سرعت نيز در 22 نوامبر 1961 به سرعت 48/1606 مايل بر ساعت = 720 متر بر ثانيه = 2600 کيلومتر بر ساعت دست پيدا کند.
حال پس از نيروي دريايي، نوبت نيروي هوايي بود که سفارش فانتومي با قابليت پرواز در ارتفاع بالاتر و در هر شرايط آب و هوايي و قدرت حمل انواع جنگ افزار (بمب – موشک هدايت شونده هوا به زمين و موشک هوا به هوا) با قابليت انعطاف زياد و تامين ايمني سرنشينان داد.
سرانجام در مارس 1962 فانتوم2 نخستين جنگنده ي نيروي دريايي بود که توانست در نيروي هوايي نيز به عنوان هواپيماي اصلي وارد خدمت گردد.
فانتوم هاي انگليسي
هنگامي که به سال 1964 نيروي دريايي انگليس تصميم به جايگزيني هواپيماهاي قديمي هاوکر P1154 با فانتوم گرفت، قرار بر اين گذاشت که موتورهاي ساخت رولزرويس بر روي اين فانتوم ها قرار گيرد.
آن زمان پيش بيني مي شد که جايگزيني موتورهاي مزبور، داراي ثمرات زيادي خواهد بود. موتورهاي (به ظاهر) نيرومندتر انگليسي مي توانستند سرعت و شتاب اين جنگنده را افزايش دهند و از اين گذشته فانتوم را قادر مي ساختند که 20 درصد قابليت اوج گيريش را از عرشه ي ناوهاي هواپيمابر انگليسي افزايش دهد. ولي اين فقط فرضيه بود و موتورهاي انگليسي ساخت رولزرويس هيچگاه به طور کامل با فانتوم منطبق نشدند و به هيچ وجه با موتور قدرتمند J-79 نتوانستند رقابت کنند. جنگنده هاي توليد شده با اين موتورها، کندترين (حداکثر 2100 کيلومتر بر ساعت) و داراي کمترين سقف پرواز (حداکثر 50000 فوت) و کمترين شعاع عملياتي رزمي (به علت مصرف بيشتر سوخت) از آب درآمدند ضمن آنکه بسيار گران تر از مدل آمريکايي نيز تمام مي شدند!
تسليحات فانتوم
از ابتداي طرح توليد فانتوم، جنگ افزارهاي تعيين شده براي آن، پيوسته در حال پيشرفت بودند. از جمله حمل 4 موشک فالکون، 4 موشک هوا به هواي نيمه فعال راداري از نوع اسپارو، 4 موشک حرارت ياب سايدوايندر، دو موشک بالپوپ و يا حتا موشک ضدکشتي بسيار دقيق هارپون، 22 بمب 500 پوندي، بمب هاي هدايت شونده ي بسيار دقيق ليزري، موشک هوا به سطح هدايت شونده ي ماوريک و . . . خلاصه 16000 پوند از انواع مهمات جنگي در 7 محل استقرار زير بالها و بدنه.
همچنين در جنگ ويتنام داشتن مسلسل بر روي هواپيما به اثبات رسيد (زيرا در فواصل بسيار نزديک، سامانه ي حرارت ياب موشک قادر به قفل بر روي هدف نمي شد و موشک خطا مي رفت و به هواپيماي دشمن اصابت نمي کرد) به همين منظور از مسلسل بسيار قوي ولکان M-61 استفاده گرديد و در سال 1967 بر روي F-4E سوار شد.
فانتوم در جنگ ويتنام
از 15 آگوست 1964 تا 30 آوريل 1975 (يعني 4 هزار و 11 شب و روز) طي ده سال جنگ شبانه روزي در ويتنام، فانتوم نقشي بازدارنده در مقابل حملات ويت کنگ هاي کمونيست بازي کرد و وظيفه ي خود را به خوبي انجام داد. حمايت از عمليات نيروهاي زميني ايالات متحده و ارتش ويتنام جنوبي، ايجاد برتري هوايي و شکار ميگهاي ويتنام شمالي و . . . از اين جمله بودند. براي نمونه مي توان به ماموريتهاي بسيار موفق فانتوم هاي نيروي دريايي ايالات متحده در جريان عمليات قطار آزادي (6 آوريل 1972 تا 7 مي 1972) و عمليات لينه باکر (8 مي 1972 تا 23 اکتبر 1972) اشاره کرد.
به غير از عمليات رزمي معمول فانتوم ها در ويتنام، عمليات مهم ديگري توسط مدل RF-4C براي شناسايي وضعيت دشمن و جابه جايي نيروهاي دشمن در شب صورت مي گرفت. وظيفه ي فانتوم هاي مزبور، حمل و پرتاب دستگاههاي حساس صوتي در مناطق جنگلي و بيشه زارهاي انبوه ويتنام بود. اين وسايل پس از پرتاب، توسط چترهاي کوچکي به زمين فرود مي آمدند. دستگاههاي فوق مجهز به ميکروفونهاي بسيار حساس و باتري هاي قوي با طول عمر بالا بودند. اين دستگاهها مي توانستند انواع ارتعاشات، اعم از حرکت ادوات يا صداي پاي انسانها را دريافت کنند و امواج دريافتي را به صورت سيگنال هايي به هواپيماي رله (هواپيمايي مانند E-2) منتقل مي کردند. برخي اوقات اطلاعات (مربوط به منطقه اي که بايد اين ادوات حساس از هواپيما به بيرون پرتاب مي شد) از قبل به کامپيوتر فانتوم منتقل مي شد و اين وسايل حساس خود به خود در جايي که مي بايست قرار گيرند از هواپيما پرتاب مي شدند. بدين ترتيب نقل و انتقالات شبانه ي ويت کنگها در اختيار مقامات نيروي هوايي قرار مي گرفت و روز بعد فانتوم هاي ناو هواپيمابر ميدوي و ناو يو اس اس کورال سي، بمباران سنگين مناطق تجمع کمونيست ها را انجام مي دادند.
بنابر آمار موجود تعداد 197 فروند هواپيماي ميگ 17، 19 و 21 ويتنام شمالي طي نبردهاي هوايي بين سالهاي 1965 تا 1975 توسط فانتوم هاي آمريکايي (اکثرن F-4B) سرنگون گشتند در حالي که تلفات فانتوم ها بسيار ناچيز بود و عمده ي آن نيز به وسيله ي آتشبارهاي زميني ويت کنگها اتفاق افتاده بود.
فانتوم در خاورميانه (نبرد بي پايان)
به غير از جنگ ويتنام، فانتوم حضور چشمگيري در نبردهاي خاورميانه داشت.
جنگ 6 روزهء 1967
طي جنگ شش روزه ي ژوئن 1967 اعراب با اسرائيل، فانتوم هاي اسراييلي عمليات تخريب دقيق اهداف را به مورد اجرا گذاشتند. در واقع بايد گفت پيروزي در جنگ با همان ضربات روز نخست به نيروي هوايي اعراب مشخص شده بود. در 4 روز اول، اعراب 415 فروند جنگنده از دست دادند و در واقع نيروي هوايي اعراب در همان روز اول نبرد از ميدان به در شد. در مقابل از اسراييل تنها 15 فروند جنگنده ساقط گديد که از اين تعداد فقط 4 فروند فانتوم بودند. که البته اين جنگنده ها نه در نبرد هوايي، بلکه به وسيله پدافند زميني سرنگون گشتند. فانتوم هاي اسرائيلي با پرواز در ارتفاع چند ده متري همزمان به پايگاههاي هوايي اردن، مصر، سوريه و عراق حمله ور شدند و با مهارت بي نظير هر هواپيمايي را که روي زمين بود منهدم کردند. براي مثال در جريان حمله ي روز پنجم ژوئن 1967 به پايگاه هوايي کرکوک، تقريبن کل جنگنده هاي موجود در اين پايگاه توسط فانتوم هاي اسرائيلي منهدم گشتند.
نتايج اولين روز نبرد 1967 فانتوم هاي اسرائيلي:
حمله به 17 پايگاه نظامي و هوايي در مصر، 5 فرودگاه بزرگ نظامي در سوريه، 3 فرودگاه نظامي در اردن و يک فرودگاه در عراق که منجر به انهدام 268 جنگنده ي مصري، 25 جنگنده ي سوري، 27 جنگنده ي اردني و 90 جنگنده ي عراقي. مجموع تلفات اسرائيل تنها 15 فروند بود. طبق نقشه ي يک ژنرال اسرائيلي، نيروي هوايي قدرتمند مصر ظرف 3 ساعت به طور کامل نابود گشت! غافلگيري کامل بود. جنگنده هاي نيروي هوايي مصر در رديفهاي معني روي زمين باز فرودگاه يا در آشيانه هاي سه ضلعي مرتب، چيده شده بودند و فقط چند ميگ21 در پرواز بودند. فانتوم هاي اسرائيلي با پرواز در ارتفاع چند ده متري خود را از آتش ضدهوايي مصون داشتند و با اتکا به توپهاي خود، تمام هواپيماهاي جنگي مصر را نابود کردند. در پايگاهي ديگر دو فرود فانتوم حدود 30 فروند بمب افکن سنگين Tu-16 را بر روي زمين از بين بردند. در عرض 80 دقيقه، ميگ21 هايي که در باندهاي مجاور کانال سوئز در قاهره و صحراي سينا قرار داشتند سوخته و به طور کامل از بين رفته بودند. ظرف 20 دقيقه فانتوم هاي عمل کننده بازگشته، سوختگيري شده و مهمات گذاري شدند و اين بار 80 دقيقه ي دوم آغاز گشت و قبل از آنکه مصر از گيجي حمله نخست بيدار شده باشد، در جريان حمله ي دوم هيچ ميگ و بمب افکن مصري براي هدفگيري ديگر وجود نداشت. نيروي هوايي پرزرق و برق مصر که مجهز به جنگنده هاي به روز روسي بود، ديگر وجود خارجي نداشت و از بين رفته بود. در مورد سوريه و اردن تنها با انجام يک عمليات، عمدهء جنگنده هاي نيروي هوايي دو کشور از بين رفته بود و همچنين يک پايگاه بزرگ هوايي عراق نيز با بمب هاي خوشه اي جنگنده هاي F-4D به طور کامل از صفحهء عمليات پاک شده بود.
يعني موثرترين عامل قدرت اعراب در خط اول جبهه، تنها در چند ساعت ابتداي آغاز جنگ از بين رفت و در چند روز بعدي اسرائيل قادر شد بدون نگراني از حملات هوايي اعراب، به اهداف زميني آنها حمله کند. جنگي که در پايان ششمين روز، با پيروزي قاطع اسرائيل و اشغال کرانهء باختري رود اردن، بيت المقدس شرقي، صحراي سينا، مزارع شبعا و بلندي هاي جولان پايان يافت.
1973: نبرد يام کيپور (The Yom Kippur War)
جنگ يام کيپور به نام نبرد فانتوم ها لقب گرفته است. فانتوم هاي اسرائيلي هجوم گسترده ي خود را بر عليه تانکها، سايت هاي موشکي سام، انبارهاي مهمات اعراب انجام دادند و هواپيماهاي بسياري را نيز ساقط کردند. ضمن اينکه عمليات شناسايي دقيقي را همراه با عکسبرداري از مراکز مهم مصر و سوريه به انجام رساندند در حالي که مصر و سوريه، موشکهاي زمين به هواي بسياري در اطراف پايگاههاي نظامي خود کار گذاشته بودند. اين سايتهاي موشکي در اطراف کانال سوئز و اغلب خطوط مقدم مرزي با اسرائيل مستقر شده بودند. در جريان عمليات Dugman 5 فانتوم ها اسرائيلي متحمل خسارات سنگيني شدند و شش فروند از آنها به وسيله ي موشکهاي سام سوريه سرنگون گشتند. در جريان جنگ 1973، فانتوم هاي اسرائيلي حدود 500 عمليات در عمق خاک سوريه و مصر انجام دادند.
مهمترين اين عملياتها، منهدم کردن ستاد مرکزي ارتش سوريه بود. در اکتبر 1973 دو اسکادران 4 فروندي از فانتوم ها اين مرکز مهم را در قلب دمشق به طور کامل نابود کردند. حمله موفقيت آميز بود ولي دو فروند از فانتوم ها ساقط گشتند و يک نفر از خلبانان نيز کشته شد. همچنين يک فانتوم ديگر نيز هدف آتشبار ضدهوايي قرار گرفته ولي با مشکلات فراوان توانست خود را به پايگاهش برساند.
به جهت جبران خسارات وارده به فانتوم هاي اسرائيلي، چند فروند فانتوم ديگر از طرف ايالات متحده به صورت قطعات منفصله توسط هواپيماهاي باري به سرعت به اسرائيل حمل شد. اين فانتوم ها به سرعت وارد سازمان نيروي هوايي شدند و قبل از پايان جنگ 1973 وارد عمليات گشتند. در جريان جنگ 1973، فانتوم هاي بسياري ساقط شدند و خدمه ي بسيار از آنان در مصر يا سوريه به اسارات درآمدند.
بنا بر ادعاي منابع بي طرف، 46 فروند فانتوم طي نبرد 1973 به وسيله ي مصر و سوريه ساقط گشتند که اين آمار بسيار بيش از نبرد سال 1967 بود.
جنگ تحميلي عراق بر عليه ايران
در ابتداي جنگ تحميلي صدام عليه ايران، فانتوم هاي کشورمان (در کنار هليکوپترهاي کبراي هوانيروز) با انجام ماموريتهاي فراوان در جهت کند کردن پيشروي نيروهاي عراقي، نابودي تجهيزات زرهي، حمله به پايگاههاي هوايي الرشيد بغداد، ناصريه، ام القصر و . . . اقدامات بسيار قابل توجهي انجام دادند. بزرگترين عمليات تاريخ خاورميانه شايد در روز اول مهر 1359 به وسيله 140 جنگنده ي فانتوم و اف5 بر ضد پايگاههاي هوايي و نظامي صدام انجام شد. به طوري که تنها در اثر حمله ي 8 فروند جنگنده ي F-4E به پايگاه هوايي الرشيد بغداد، اين پايگاه تا ماهها نتوانست عملياتي شود!
اين نکته قابل توجه است که در روزهاي ابتدايي حمله صدام به ايران، نيروي رزمي پياده و زرهي آماده در مقابل عراق موجود نبود و ترابري اين نيروها از مراکزي چون لشگر زرهي قزوين تا مناطق غرب و جنوب کشور، روزها به طول مي انجاميد که در اين صورت نيروهاي عراقي به راحتي و بدون مانع قادر مي شدند شهرهاي اهواز، کرمانشاه، ايلام، ماهشهر و . . . را به راحتي به اشغال خود درآورند. در اين ميان پايگاههاي هوايي نوِژه ي همدان و بوشهر (به همراه اف5 هاي پايگاههاي تبريز و اميديه) با فانتوم هاي خود، پيشروي ماشين جنگي صدام را کند کرده و با انجام گاهن روزانه 600 سورتي پرواز، شليک موشکهاي ماوريک به ادوات زرهي و تدارکاتي عراق، عملن مانع پيشروي سريع 12 لشگر مجهز عراق شدند. ضمن اينکه با وجود خلبانان بسيار ماهري که در ايالات متحده آموزش ديده بودند، برتري هوايي در اوايل جنگ مطلقن در اختيار ايران بود و نيروي هوايي عراق جز در موارد بسيار معدودي، جرات استفاده از جنگنده هايش را پيدا نمي کرد. نيروي دريايي عراق با کمک ناوچه ي قهرمان پيکان و فانتوم هاي پايگاه بوشهر در 7 آذر 1359 ، نيروي دريايي عراق را تقريبن براي هميشه از صفحه ي روزگار محو کردند. سرلشگر شهيد عباس دوران در اين روز با انجام 9 ساعت پرواز مداوم بر عليه ناوچه هاي عراقي از قهرمانان اين نبرد به شمار مي آيد.
کشورمان بارها از قابليت بالاي اين هواپيما در حمل تعداد زيادي بمب بهره گرفت: از جمله مي توان به حملات هوايي فانتوم ها با 22 بمب به پالايشگاهها و مراکز مهم عراق، حمله و نابودي 48 فروند هواپيما بر روي زمين در پايگاههاي سه گانه ي موسوم به H3 در فروردين ماه 1360 توسط 8 فروند F-4D (يکي از بزرگترين ماموريتهايي که به نام فانتوم در جهان ثبت شده است)، حملاتي با بمب هاي 5/1 تني به پادگاني زرهي در شمال بغداد، نابودي ناوچه هاي عراقي در 7 آذر 1359 به وسيله موشکهاي هارپون و . . . اشاره کرد.
تاکنون 16 نوع فانتوم ساخته شده است:
1- نوع اوليه: F-4A به تعداد 47 فروند با احتساب مدل F4H-1F
2- F-4B جنگنده ي اصلي نيروي دريايي ايالات متحده در دهه ي 1960 و 1970 به تعداد 649 فروند.
3- RF-4B : نوع شناسايي گر مدل B ؛ داراي دستگاههاي حساس و جاسوسي به تعداد 46 فروند.
4- F-4C : مدل ساخته شده براي نيروي هوايي ايالات متحده به تعداد 583 فروند.
5- RF-4C : نوع شناسايي مدل C ؛ داراي دستگاههاي حساس جهت اکتشاف وضعيت نيروهاي زميني دشمن به تعداد 505 فروند.
6- F-4D : نمونه ي اصلاح شده و پيشرفته تر مدل C به تعداد 825 فروند.
7- F-4E : جنگنده اي براي حفظ برتري هوايي و حفظ پشتيباني نزديک به تعداد 1370 فروند.
8- F-4EJ : مدل ساخته شده براي نيروي هوايي ژاپن مجهز به موشکهاي AAM-2 (ساخت Mitsubishi) به تعداد 14 فروند.
9- RF-4E : نوع بسيار پيشرفته تر مدل RF-4C به تعداد 149 فروند.
10- F-4F : جنگنده ي سفارشي براي نيروي هوايي آلمان غربي به تعداد 175 فروند.
11- F-4G : نوع بسيار پيشرفته تري از F-4B براي نيروي دريايي ايالات متحده؛ مجهز به دستگاههاي اخلال گر رادار دشمن و موشکهاي HARM (موشکي که امواج رادار دشمن را دريافت کرده و با استفاده از آن، رادار دشمن را نابود مي سازد) به تعداد 116 فروند.
12- RF-4CCV : نوع جاسوسي فانتوم جهت سازمان ناسا به تعداد نامعلوم.
13- F-4J : نوع بازهم پيشرفته تر مدل B جهت نيروي دريايي به تعداد 522 فروند.
14- F-4K : نوعي از مدل B مجهز به موتورهاي رولزرويس ساخت انگليس جهت نيروي دريايي انگلستان به تعداد 52 فروند.
15- F-4M : مدلي ديگر و بهتر شده ي مدل K براي انگلستان به تعداد 118 فروند.
16- F-4S : طرح تغيير داده شده ي مدل J براي نيروي دريايي. مجهز به سيستم Fly by Wire به تعداد 248 فروند.
مشخصات کلي فانتوم ها
خدمه: دو نفر
موتورها: دو موتور ساخت جنرال الکتريک با قدرت استفاده از پس سوزJ79-GE-17 با کشش 17900 پاوند
برد و نوع رادار: 70 تا 80 کيلومتر و مدل APQ-120
فاصله ي دو سر بال = 11 متر و 76 سانتي متر
طول = 20 متر
ارتفاع = 5 متر
وزن خالص = 13768 کيلوگرم
ماگزيمم وزن در حالت پرواز رزمي = 28000 کيلوگرم
بيشترين سرعت = 2450 تا 2500 کيلومتر بر ساعت
ماگزيمم سقف پرواز خدمتي = 58000 فوت = 17670 متر
درجه ي اوج گيري: 100 فوت در دقيقه
بيشترين مسافتي که مي تواند طي کند: 3183 کيلومتر با 3 مخزن سوخت خارجي. (طي پرواز آزمايشي سال 1978)
کاربران فانتوم
اسپانيا، يونان, ترکيه، انگلستان، آلمان، نيروي دريايي و هوايي ايالات متحده (فقط مدل جي در نيروي هوايي)، کره جنوبي، ژاپن، استراليا، اسرائيل، ايران و مصر.
نکات تکميلي
بيشتر مدلهاي فانتوم در کشورمان E و تعداد کمي (حدود 20 فروند) نيز از مدل D هستند.
15 فروند RF-4E تا زمان وقوع انقلاب 1357 به ايران تحويل شده بود. بسياري از آنان در جريان جنگ از بين رفتند و به اعتقاد کارشناسان نظامي مجله Aviation Week تنها يک يا دو فروند از آنها قادر به پرواز مي باشند.
بيش از 30 فروند فانتوم خريداري شده کشورمان، پس از انقلاب هيچگاه تحويل نشدند.
آمار دقيقي از ميزان فانتوم هاي ساقط شده در جنگ از سوي مسئولان مربوطه ارائه نشده است اما کارشناسان مجله Aviation Week به تعداد حدود 70 فروند اشاره دارند.
بنا به گفته ي يکي از خلبانان پايگاه نوژه ي همدان، در سال 1367 و در زمان اجراي آتش بس، تنها 12 فروند فانتوم (در کل کشور) قادر به پرواز بودند و اين در حالي بود که رژيم صدام در آن روزها با بهره گيري از پشتيباني دولتهاي بي دريغ روسيه، فرانسه و چين، 714 فروند جنگنده ي آماده ي پرواز داشت. (از قبيل: ميگهاي 21، 23، 25، 27 و 29 ؛ سوخوي20، 22، 24 و 25 ؛ توپالف16 و 22 ؛ آواکس ايليوشين76 و F-7 ساخت چين)
رادار قديمي هواپيماهاي فانتوم در بسيار از کشورها جايگزين شده است. در آلمان رادار اف18 و در اسرائيل نيز رادار ساخت صنايع الکترونيک البيت به جاي رادار قديمي و پرهزينه ي APQ-120 نشسته است. ترکيه نيز حدود 50 فروند هواپيماي فانتوم خود را توسط صنايع هوافضاي اسرائيل به روز کرده و بسياري از ادوات آنالوگ کابين F-4E هايش توسط اسرائيل با نمونه هاي ديجيتال اسرائيلي، تعويض نموده است.
رادار اسرائيلي فانتوم (بنا به ادعاي سايت مربوطه) دو برابر رادار اصلي، برد دارد.
بسياري از کشورهاي کاربر فانتوم (F4) و تايگر (F5)، هواپيماهاي F-15 و F-16 را جانشين کرده اند. نيروي هوايي ترکيه در قالب قراردادي، دهها فروند از F-16C/D را در داخل ترکيه مونتاژ مي کند. اردن نيز به جاي F-5A/B خريداري شده از ايران (قبل از انقلاب)، هواپيماهاي F-16C/D را خريداري کرده است.
اسرائيل نيز پس از درگيري هاي سالهاي 1980 تا 1983 با لبنان، سوريه و حمله به تاسيسات ساخت بمب اتمي عراق (عمليات Opera با استفاده از جنگنده هاي اف15 و اف16) نقش برتري هوايي فانتوم را به اف15 (که در اسرئيل به آنها باز2000 گفته مي شود) سپرده است. اف15 هاي اسرائيلي تاکنون دهها فروند از ميگهاي 21 ، 23 و 25 سوري را به راحتي و بدون حتا يک مورد تلفات، سرنگون کرده اند.
کشور ما نيز در زمان شاه، سفارش 300 فروند F-16A/B را به ايالات متحده داده بود. قرار بود 140 فروند F-16A به صورت آماده و 160 فروند F-16B در صنايع هساي اصفهان (هواپيماسازي ايران) مونتاژ شوند. تا سال 1357 تنها 2 فروند F-16A به ايران جهت پروازهاي آزمايشي تحويل شدند و مابقي آنها پس از لغو قرارداد توسط دولت موقت، به نيروي هوايي اسرائيل فروخته شدند. (وجود دو فروند اف-16 در ايران، مورد ترديد برخي کارشناسان قرار دارد)
هواپيماي مدل اف-14 تامکت، جنگنده افسانه اي
.jpg)
جنگنده اف-14 تامکت هواپيمايي دو موتوره، بال متغير و دو سرنشينه مي باشد که به منظور حمله، رهگيري و نابودي جنگنده هاي دشمن به صورت بيست و چهار ساعته و در هر وضعيت جوي و اقليمي طراحي گشته است و قادر به انجام عمليات از روي ناو هواپيمابر نيز مي باشد.
اف-14 قادر است به طور همزمان بيست و چهار هدف را به وسيله سيستم هاي راداري پيشرفته خود شناسايي کرده و به وسيله موشک فوق پيشرفته فينيکس- که بر روي هيچ جنگنده ديگري قابل نصب نمي باشد- شش فروند از آنان را نابود نمايد. همچنين تسليحات اف-14 شامل موشک هاي ديگري از جمله موشکهاي هوا به هواي سايد ويندر AIM-9L، موشک اسپارو AIM-7 و موشک پيشرفته برد متوسط آمرام AIM-120 و ترکيبي از راکتها و بمب هاي ديگر نيز مي شود. همانطوري که بيان شد، اف-14 جنگنده اي داراي دو خدمه و دو سکان عمودي و همچنين بال هاي متغير مي باشد. موتورهاي اف-14 به طور موازي هم و در يک ساختار مرکزي شکل گرفته اند.
ترمز هاي بال پروانه اي اف-14 در بين دو سکان عمودي و در سطوح بالا و پايين بدنه واقع شده اند. باله اي اين جنگنده به منظور جمع شدن اتوماتيک در هنگام پرواز البته همراه با يک کنترل دستي براي تغيير اندازه زاويه بالها در مواقع غير پرواز برنامه ريزي شده اند. دو سکان عمودي، متمايل بر روي سطح بالايي موتور و منحرف به سمت خارج سوار شده اند. دامنه عادي جمع شدن بالها از 20 درجه تا 68 درجه و براي جاگيري کمتر روي عرشه ناوهاي هواپيما بر تا 70 درجه مي باشد. نا گفته نماند سرعت جمع شدن بالها 7/5 درجه بر ثانيه است. براي کنترل غلتش کمتر از 57 درجه اف-14، از بالچه هايي در نقطه ابتدايي بالها و نزديک ورودي موتورها استفاده مي نمايند که به صورت جداگانه عمل مي نمايند. اگز از جلو به اف-14 نظري بيفکنيم، دو مدخل ورودي هواي بزرگ را مشاهده مي نماييم که اندکي به سمت خارج متمايل شده اند. اين اندک تمايل به منظور تقليل مقاومت بين هواي موتور و لايه هاي جانبي اي موتور صورت گرفته است.گازهاي اگزوز موتور ها از ميان فلپ هاي مکانيکي متغير، که در دور هاي مختلف موتور به اندازه معين و به طور منظم باز و بسته مي شوند، خارج شده و فشار نيروي توليدي موتور را ايجاد مي نمايد. اخيراً با استناد بر مطالعاتي که بر روي گازهاي خروجي موتور هاي اف-14 انجام شد، نيروي دريايي محدوديت هايي را براي پرواز آن در ارتفاعات کم و سرعت هاي بالا در چنين فواصلي قرار داد و کاربرد سيستم پس سوز براي اف-14 هاي مدل D و B در هر ارتفاعي به جز موارد بحراني و موقعيت هاي خطرناک نظامي و جنگي ممنوع گرديد. اف-14 گرومن، اصلاً براي جايگزيني هواپيماي اف-4 فانتوم طراحي گرديد و اولين اف-14 مدل A در اوسط دهه 1970 معرفي شد.
اف-14 مدل +A، مدل ارتقا يافته اف-14 A، با موتور هاي جديد جنرال الکتريک F-110، که هم اکنون هم در تمام ناوگان هاي دريايي آمريکا معمول است، بيش از يک حريف معمولي براي هواپيماهاي هم سطح به شمار مي آيد. سيستم پالس دوپلر AWG-9 يک رادار چند حالته است که قادر به شناسايي بيست و چهار هدف به طور همزمان و شليک مستقيم به شش عدد از آنان مي باشد. البته اين سيستم که در دهه 1960 طراحي شده است، يکي از قديمي ترين سيستم هاي رادار هوا به هوا مي- باشد که هنوز هم بسيار پرقدرت مي نمايد و با استفاده از نرم افزار هاي کنترلي جديد توانايي هاي آن براي تبديل به يک سيستم براي قرن بيست و يکم افزايش مي يابد.
کاکپيت اف-14 داراي يک سيستم هد آپ ديسپلي (HUD-Head Up Display) کيسرAN/AVG-12 و دستگاه نمايش موقعيت افقي و عمودي هواپيما مي باشد. همچنين يک دستگاه دوربين راداري نورث راپ AN/AXX براي شناسايي هدف هاي ماوراي ديد بصري (BVR) در دوردست به کار مي رود. در اف-14 يک سيستم تلوزيوني وضوح بالاي مداربسته با قابليت پخش انتخابي در هر يک از کاکپيت ها (FOV) نيز تعبيه شده است. اين سيستم مدار بسته مي تواند با نصب در کاکپيت عمليات را به وسيله سيستم تلوزيوني کاکپيت ها ضبط نمايد. البته يک سيتم جديد تر نيز در حال نصب بر روي هرسه مدل اف-14 (A+,B,D) مي باشد. تجهيزات الکترونيکي اف-14 نيز شامل رادار هشدار دهنده و کنترل AN/ALR-45، رادار هشدار گيرنده AN/ARL-50، سيستم پرتاب فلر يعني همان گوي هاي آتشيني که باعث گمراه شدن موشک هاي حرارتي مي شوند AN/ALE-29/39 که اين سيستم در بين دو سکان عمودي در پشت بدنه هواپيما قرار گرفته است و سيستم سردرگم کننده رادار هاي دشمن Sanders AN/ALQ-200 Deception Jamming Pod مي شود.
تامکت قابليت حمل يک توپ 20 ميليمتري داخلي گتلينگ را که در سمت چپ بدنه واقع گشته است، دارا مي باشد. اين جنگنده مي تواند انواع موشک هاي فونيکس، سايدويندر، اسپارو و موشک ميان برد پيشرفته
AIM-120 را حمل نمايد. بيش شش موشک فونيکس در چهار مقر زير بدنه و بين موتور ها و دو مقر در قسمت ثابت بالها، دو سايدويندر در مقر هاي ثابت بالها و بالاي موشک فونيکس مي تواند حمل شود. اف-14 تامکت اولين پروازش را در 20 دسامبر 1970 و اولين پرواز عملياتي اش را در سال 1973 انجام داد. قبل از انقلاب سال 1979، 79 فروند اف-14 به ايران تحويل شد. البته تعدادي از جنگنده هاي ارزشمند در جنگ ميان ايران و عراق از بين رفتند. در سالهاي اخير نيروي دريايي آمريکا 699 فروند از اين پرنده ارزشمند را در خدمت خود داشت.
معرفي مدل هاي گوناگون اف-14 تامکت
F-14 A اولين نمونه گونه اف-14 مي باشد. اين مدل به وسيله دو موتور TF30-P414A تجهيز شده است. تعداد شصت فروند از اف-14 هاي مدل اي در حال تجهيز به سيستم اقدام متقابل هشدار و کنترل AN/ALR-67، سيستم لانتيرن LANTIRN و سيستم نمايش اطلاعات تاکتيکي قابل برنامه ريزي مي باشند. همچنين در تمام سري ها اف-14 سيستم اتوماتيک کنترل پرواز (AFCS) در حال جايگزيني با سيستم کنترل پرواز ديجيتال (DFCS) مي باشند. در اواخر دهه 1970، حوزه دفاع هوايي آمريکا مشکلات اساسي موتورهاي اف-14 با موتور TF30 و هواپيماهاي اف-16 و اف-15 با موتور هاي F-100 را ارزيابي و ازمايش نمود. آين حوزه به طور بسيار جدي به تحليل مشکلات موتورهاي اف-14 پرداخت.
سرانجام، تصميم بر آن شد که به جاي ارتقا دادن و بهبود بخشيدن موتور هاي عيب دار فعلي، بهتر است موتور هاي کاملاً جديدي جايگزين اين نوع موتور ها شوند، به طوري که موتور هاي جديدي که در مدلهاي پاياني اف-14 تعبيه شد، کاملاً تکافوي نياز هاي آن را مي کرد. همچنين موتورهاي اف-14 مدل A نيز در حال بهبود بخشي هستند؛ چه بسا که اگر از ابتدا موتور هاي جانشين خوبي براي موتور هاي فعلي اين مدل موجود بودند، اين موتور ها موتور هايي نبود که نيروي دريايي حاضر به به کار گرفتن آن ها بر روي اف-14 باشد. در اواسط دهه 90 تنها تغييري که در اف-14 داده شد عبارت بود از معرفي يک سيستم کنترل کنترل پرواز ديجيتال که خلبان را از انجام مانور هاي خطرناک يا نا ايمن باز داشته ، بار مسئوليت و وظيفه را بر روي خلبان تقليل داده و باعث مي شود که خلبان نسبت به موقعيتي که در آن است، اقدام به بهترين عمل نمايد.
سرمايه گذاري براي پياده کردن اين سيستم از سال 1996 شروع شد (حدود 80 ميليون دلار). همچنين سيستم تاکتيکي شناسايي هوابرد (TARPS) با سيتم ديجيتال آن جايگزين شده و سيستم پرتاب فلر بول به عنوان جزئي از برنامه کامل کننده اضافه خواهد گشت. البته اعمال اين تغييرات، باعث تغيير نقش هوايي اصلي اف-14 A نخواهد شد. اف-14 مدل بي را مي توان هم يک اف-14 مدل آ بازسازي شده بناميم، هم يک جنگنده جديد به تمام معنا، که هر يک از اين مدلهاي بي با موتورهاي پرقدرتF-110-GE-400، با موتور TF30-P414 اف-14 هاي قديمي جايگزين شده اند، مجهز شده است. اف-14 تامکت، هواپيمايي آن اندازه پيچيده بود که خود نيروي دريايي آمريکا، در به کارگيري آن دچار مشکل بود. همچنين، آمريکا به هيچ وجه حاضر به انتقال اين تکنولوژي به روس ها نبود، به طوري در اف-14 هاي ايراني هم که امکان آن مي رفت زماني به چنگ روس ها بيفتند، قطعات کليدي نشانگر تکنولوژي نوين آن حذف گشته بود.
به همين صورت، هنگامي که يک فروند تامکت از فرود موفق روي يک ناو هواپيمابر آمريکايي باز ماند، لاشه اين هواپيما به سرعت و در کوتاهترين زمان، از بيم اينکه روس قطعات لاشه آن را از دريا بازيابي کنند، از دريا بيرون کشيد. بر طبق آخرين اخبار، قرار است که در سال 2008، جنگنده نوين سوپر هورنت، جايگزين اين جنگنده افسانه اي و به واقعيت جلوتر از زمان بشود. آيا واقعاً، هيچ جايگزيني براي اف-14 تامکت، که در زمان توليدش سي سال جلوتر از زمان بود، وجود دارد؟
ايران تنها کشور استفاده کننده از تامکت در حال حاضر
پنتاگون اخيرا هواپيماي F-14 خود را از رده خارج کرده و در حال فروش قطعات مربوط به آن در دفتر فروش مازاد خود است و هم اکنون ايران تنها کشوري است که از هواپيماهاي F-14 استفاده ميکند. استيفن بوگني رئيس بازرسان صادرات هستهاي ميگويد: استفاده ايران از اين نوع هواپيما دليلي است بر اينکه اين کشور تلاش کند از راههاي مختلف تجهيزات مربوط به آن را تهيه کند.
خبرگزاري آسوشيتدپرس در ژانويه 2007 در گزارشي جنجالي ادعا کرد وزارت دفاع آمريکا از طريق يک واسطه ، تجهيزات تسليحاتي ممنوعهاي را به ايران فروخته است. اين اقدام توسط يک دلال تسليحات پاکستاني صورت گرفته که با شرکت در فروش محصولات اضافي پنتاگون، تجهيزات را خريداري و به ايران فروخته است. تجهيزات مورد نظر شامل بخشهايي از جتهاي جنگنده F-14 و اجزاء موشک است.
به نوشته اين خبرگزاري آمريکايي، البته بازرسان فدرال هنوز در مورد اينکه ايران توانسته باشد به آساني اولويتهاي مورد نظر خود يعني تجهيزات F-14 را از اين طريق تهيه کند ترديد دارند. پيش از اين نيز يک واسطه توانسته بود تجهيزات جتهاي F-14 را که از فروش مازاد پنتاگون خريداري کرده بود به ايرانيها بفروشد اما ماموران گمرک با شناسايي اين محموله و مقصد آن، اقدام به توقيف محموله کردند.
آشنايي با تاريخچه هواپيماي بدون سرنشين
هواپيماهاي بدون سرنشين از بازوان پرتوان هر ارتش و يا يگانهاي اطلاعاتي هستند که وجودشان بسيار حائز اهميت است. چندي پيش نيز خبري داشتيم مبني بر راهاندازي مرکز پرندههاي بدون سرنشين کشور در دانشگاه امير کبير.
.jpg)
چند سالي است که مسابقات هواپيماهاي بدون سرنشين در ايران و به همت دانشگاهها برگزار ميشود.
هواپيماهاي بدون سرنشين از بازوان پرتوان هر ارتش و يا يگانهاي اطلاعاتي هستند که وجودشان بسيار حائز اهميت است. چندي پيش نيز خبري داشتيم مبني بر راهاندازي مرکز پرندههاي بدون سرنشين کشور در دانشگاه امير کبير.
بر آن شديم تا مختصري از تاريخچه اين موجودات باهوش مصنوعي را معرفي کنيم. کشور عزيزمان ايران بهدليل موقعيت راهبردي و هم مرزي با چندين کشور مختلف و همچنين دخالتهاي بيجاي کشورهايي چون آمريکا در منطقه ميتواند بهترين استفادهها را از اين هواپيماها بکند. باشد که اين همت بلند اساتيد هوافضاي کشور به ثمر نشسته و ايران به پيشرفتهترين هواپيماهاي بدون سرنشين دست پيدا کند.
سابقه به وجود آمدن هواپيماهاي بدون سرنشين به جنگ جهاني اول بر ميگردد و حتي برخي از مورخين بحث آن رابه کمي پس از ساخت نخستين هواپيماي دنيا توسط برادران رايت مربوط ميدانند ولي از لحاظ عملي و به فرم کنوني، نخستين هواپيماي بدون سرنشين که از نوع هدف پرنده بود، در سال 1948 به نام XQ2 توسط شرکت رايان آئروناتيکال (آمريکا) ساخته شد.
پس از آن تمامي کشورهاي دنيا به ضرورت ساخت و پيشرفت در اين فناوري پر سود پي بردند و با صرف بودجههاي کلان شروع به تحقيقات و ساخت انواع گوناگون هواپيماهاي بدون سرنشين کردند.
هواپيماهاي بدون سرنشين يا همان يو-اي-ويها (مخفف کلمه Unmanned Air Vehicle) مزاياي بسياري نسبت به هواپيماهاي عملياتي با سرنشين دارند، بهدليل ابعاد کوچکتر نسبت به هواپيماهاي معمولي طبيعتاً هزينه ساخت آنها بسيار پايين است، امکان مداومت پروازي طولاني تري دارند، رادارهاي دشمن نميتوانند آنها را رديابي کنند و حتي درصورت رديابي، انهدام آنها کار بسيار مشکلي است.
يکي از نکات بسيار مهم، امنيت اطلاعاتي آنها در مقابل هواپيماهاي معمولي است. بهعنوان مثال اگر در جنگي هواپيمايي را بزنند، علاوه بر ضررهاي مالي، احتمال اسارت خلبان نيز ميرود و در اين صورت مسئله امنيت اطلاعات نيز بحراني ميشود.
اساساً يکي از اهداف ساخت اين پرندههاي کوچک و تيز پرواز، کاهش ميزان تلفات انساني است. مزاياي بسيار ديگري نيز مانند قابليت مانور بيشتر، نبودن فشارهاي فيزيولوژيکي بر اثر ارتفاع يا شتاب G به خلبان و... از موارد قابل ذکر است.
بايد توجه داشت آنچه امروز UAV ناميده ميشود نوع تکامل يافته هواپيماهاي بدون سرنشين است که بهعنوان هدف پرنده در تمرينات تيراندازي زمين به هوا و يا هوا به هوا استفاده ميشد و غالباً هم اين اهداف پرنده با نام درون (Drone) شناخته ميشدند.
پس از ساخت اولين هدف پرنده تقريباً نگاه ويژهاي به انواع ديگر پرندههاي بدون سرنشين نشد تا سال 1962 که روابط آمريکا و کوبا دچار بحران شد.
ايالات متحده آمريکا براي حمله، احتياج به عکسبرداري دقيق از مناطق راهبردي دشمن داشت و حتي هواپيماي معروف جاسوسي آمريکا U-2 (ملقب به اژدها خانم يا Dragon Lady) نيز توسط آتشبارهاي ضدهوايي کوبا منهدم شد و تشنج سياسي دامنه داري را به وجود آورد.
اين موضوع آمريکا را بر آن داشت تا به فکر استفاده از هواپيماهاي بدون سرنشيني بيفتد که قادر باشند وظايف هواپيماهاي جاسوسي آمريکايي را بهعهده بگيرند؛ يعني عکسبرداري، فيلمبرداري و در کل گردآوري اطلاعات لازم از مواضع حياتي دشمن.
در آن زمان آمريکا از مدل هواپيماهاي بدون سرنشين BQM-34A استفاده کرد و تمامي آنها را به دوربين فيلمبرداري و ساير لوازم ضروري ديگر مجهز ساخت. گرچه فکر استفاده از هواپيماهاي بدون سرنشين براي مقاصد جاسوسي در بحران کوبا شکل گرفت ولي به سبب آنکه اين بحران ظرف مدت اندکي پايان پذيرفت، UAVهاي آمريکايي هرگز بر فراز کوبا به پرواز در نيامدند.
البته تنها چند سال بعد آمريکاييها رسوايي بزرگي به بار آوردند. براي نخستين بار در سال 1965 در پکن، سه فروند از هواپيماهاي UAV اکتشافي را جمهوري خلق چين به نمايش گذاشت که به گفته کارشناسان متعلق به آمريکا بود و براي جاسوسي وارد قلمروي هوايي چين شده بودند و از اين زمان به بعد تمامي کشورهاي دنيا پي به مسئوليت اصلي هواپيماهاي بدون سرنشين بردند.
هم اکنون نيز که بسياري از کشورها مانند آمريکا، روسيه، رژيم اشغالگر قدس، فرانسه، انگلستان و... به اين فناوري دست يافتهاند، با توجه به نرخ پيشرفت فناوري هوافضا ميتوانيد در ذهن خود فرض کنيد که شايد در هر لحظه چندين پرنده در آسمان کشورمان و يا کشورهاي ديگر در حال گشت زني و جاسوسي هستند.
حتي چند سال پيش نيز يکي از هواپيماهاي بدون سرنشين رژيم اشغالگر قدس در خاک ايران و در استان سمنان سقوط کرد تا چهره اصلي اين رژيم غاصب بيش از پيش نمايان شود.با اين توصيفات بهتر است به معرفي برخي از انواع هواپيماهاي بدون سرنشين بپردازيم.
هواپيماهاي بدون سرنشين جاسوسي-عکسبرداري
همانگونه که اشاره شد اين هواپيماها از قديميترين نوع UAVها محسوب ميشوند که طرح ساخت آنها از سال 1962 آغاز شد. UAVهاي ويژه شناسايي و عکسبرداري همانگونه که از نامشان پيداست، به قلمروي هوايي دشمن نفوذ ميکنند و از مواضع مورد نظر عکسبرداري ميکنند.فيلمهايي که از اين هواپيماها به دست ميآيد در لحظه به مراکز فرماندهي زميني، ماهوارهها و يا هواپيماهاي مادر مخابره ميشوند و در بيشتر اوقات هيچ اطلاعاتي در خود هواپيما نگهداري نميشود تا درصورت انهدام توسط دشمن، اطلاعاتي از نحوه عمليات و هدف عمليات در دست نباشد.
در بيشتر نمونههاي هواپيماهاي بدون سرنشين دوربينهايي تعبيه شده تا خلبانان و افرادي که مسئوليت هدايت اين پرنده را دارند به نحو احسن راه را تشخيص دهند. UAVهاي کنوني به قدري پيشرفته شدهاند که در هر شرايط آب و هوايي، روز يا شب به انجام عمليات ميپردازند و همچنين با بهره گيري از فناوري رادارگريزي (Stealth) در انواع مختلف کاهش سطح مقطع راداري، مواد جاذب امواج رادار و.... براي رادارهاي دشمن يک کابوس هستند.
هم اکنون پيشرفتهترين هواپيماي بدون سرنشين جاسوسي دنيا متعلق به آمريکاست. اين هواپيما که لقب شاهين جهان (Global Hawk) را دارد، ميتواند در بازههاي زماني بسيار بالايي پرواز کند و به انجام مأموريتهاي مختلف بپردازد.
هواپيماهاي بدون سرنشين تحقيق و اکتشاف
باور کردن استفادههاي غيرنظامي از اين پرندگان سخت است، ولي براي اولين بار ناسا چنين طرحي را عملي کرد. مرکز تحقيقات درايدن (يکي از مراکز ناسا که مطالعات مربوط به هواپيمايي و هوانوردي در آنجا انجام ميشود) در سال 1975 پس از پايان طرحهاي مقدماتي شروع به ساختن UAVاي به نام ميني اسنيفر کرد.
اين هواپيما بايد تا ارتفاع 100 هزار پايي اوج گيري ميکرد و در آنجا وظائف گوناگوني چون نظارت و مراقبت (غير نظامي)، نمونه برداري از مواد آلاينده جوي، سنجش مقدار مواد شيميايي طبيعي و مصنوعي موجود در لايههاي فوقاني اتمسفر و تحقيقات گوناگون هواشناسي را انجام ميداد و چنانچه اين امر محقق ميشد ديگر نيازي به هواپيماهاي پردردسر فوق العاده گراني مانند يو-2 و يا اس آر-71 نبود. ميني اسنيفر اولين هواپيماي بدون سرنشيني بود که موتور راکتي داشت و از سوخت هايدرازين (N2H4) استفاده ميکرد.
اصولاً اين سوخت در راکتهاي فضايي، موتورهاي قراردهنده ماهواره در مدار و يا زيردرياييهاي شناوري که در اعماق بسيار زياد براي مقاصد تحقيقاتي استفاده ميشود،بهکار ميرود. مشکل اصلي مهندسان طراح، وزن بالاي تجهيزاتي بود که روي ميني اسنيفر تعبيه ميشدند.
در هر حال اين هواپيماي بدون سرنشين نظامي ساخته شد. حال خدا ميداند که استفادههاي نظامي هم از آن شده است يا خير.
هواپيماهاي بدون سرنشين مزاحمشونده و منهدمکننده رادار
يکي از آرزوهاي ديرين برنامه ريزان امور دفاعي کشورها، اين بوده است که سامانهاي را طراحي کنند تا در عين حال که بيشترين ضايعه را براي تأسيسات راداري، به ويژه رادارهاي پدافند هوايي دشمن فراهم ميکنند، عوامل و امکانات دشمن قادر به شناسايي آن نبوده و به هيچ وجه نتوانند آن را از بين ببرند.اين UAVها با وجود ظاهر ساده و وزن پايينشان در جنگها نقش بسيار مهمي را ايفا ميکنند و راه فراري براي دشمن باقي نميگذارند.
ابتداييترين تحقيقات در اين زمينه در سال 1975 شروع شد. به اين هواپيماهاي بدون سرنشين مزاحمشونده (Harassment) ميگفتند. نحوه عمل اين هواپيماها در گذشته به اين صورت بود که همزمان با نزديکي آن به محق راداري دشمن، راکتها و موشکهاي منهدمکننده نيز پرتاب ميشدند.
در حالي که روي صفحه رادار دشمن جز يک سري نقطه که مرتباً تغيير مسير ميدهند و يک سري صداي«وز وز» چيز ديگري ديده يا شنيده نميشود. آنگاه وقتي UAV به ارتفاع حدود 500 پايي رادار رسيد دشمن خطر را حس ميکند.
ولي اين ارتفاع براي عکس العمل بسيار کم است و در کمترين زمان UAV خود را به رادار رسانده و آن را منهدم ميکند. البته هواپيماهاي مزاحمشونده قديمي تنها زماني که رادار روشن بود ميتوانستند امواج را رديابي و هدف گيري کنند در حالي که UAVهاي مدرن با استفاده از سامانههاي موقعيت ياب ديگر روشن يا خاموش بودن رادار برايشان مهم نيست.
هواپيماهاي بدون سرنشين ضربتي
اينکه روزي بشود به منطقه تحت نفوذ دشمن راه يافت و بدون کوچکترين تلفات جاني اهداف را منهدم ساخت مسلماً براي هر ارتشي لذت بخش است. به همين خاطر نمونههاي گوناگوني از UAVها ساخته شد که نتها در آنها تسليحات انفجاري و سيستمهاي هدايتکننده بود.
اين هواپيماها تقريباً مانند موشکهاي هدايتشونده از هواپيماي مادر جدا ميشدند و يا از سکوهاي پرتاب، پرواز ميکردند و مانند يک راکت يا موشک خود را به اهداف ميزدند. نمونه چنين UAVهايي دردهه 70 ساخته شدند؛ مانند موشکهاي ماوريک، هوبوس و يا شرايک.
جنگنده هاي ايراني صاعقه و آذرخش
همزمان با به پايان آمدن کار آزمايش سه جنگنده جديد ايراني، يعني هواپيماهاي شفق، صاعقه و آذرخش، ايرانيان نيز به اين باور رسيدند که تنها علم غربي نيست که مي تواند برتر باشد، بلکه مي شود به قول بزرگان، ايراني، مي تواند و براي نخستين بار در منطقه ايران اين کار را انجام داد.
از سال ها پيش، طرح هواپيمايي به نام اوج در کار بود که البته اين طرح ادامه نيافت. اما با پيگيري مسئولان، در آذر سال 1379، سرتيپ علي اکبر شوقي، رئيس دانشگاه شهيد ستاري، اعلام کرد که هواپيماي جديدي که با نام صاعقه در راه است، در سال 1382، اولين پرواز هاي آزمايشي خود را به انجام خواهد رساند. در تابستان سال 1383، صدا و سيما، تصاوير و فيلم هاي ويديويي اين هواپيماي جديد را با توضيحات کامل نمايش داده و بدين گونه بود که اين هواپيما به ايرانيان معرفي گرديد. در اين هواپيما، از بدنه هواپيماي اف-5 آمريکايي، به دليل طراحي خوب و قدرت مانور بالاي آن الهام گرفته شده است. تفاوت اساسي ظاهري اين هواپيما با اف-5، وجود دو سکان عمودي V شکل مي باشد که براي ايجاد توانايي لازم براي مانور پذيري بهتر جنگنده صورت گرفته است. هواپيماي جنگنده صاعقه در حقيقت يک نمونه 10تا 15 درصد بزرگتر شده هواپيماهاي اف-5 با سکانهاي عمودي پروانه اي به منظور افزايش مانورپذيري و کاهش سطح مقطع راداري با سيستم هاي الکترونيک و موتورهاي روسي مي باشد.
پيشرانه اين هواپيما دو دستگاه موتور RD-33 مي باشد که از موتورهاي هواپيماي اف-5 بسيار قدرتمندتر بوده امکان پرواز تا سرعتهاي 5/1تا 8/1 ماخ را به اين هواپيما مي دهد. رادار اين هواپيما از نوع N019-ME که در ايران بهسازي شده تا کارايي آن بر ضد اهداف زميني افزايش يابد. بيشترين وزن محموله اين هواپيما 4,400 کيلوگرم و وزن خالي اين هواپيما 8,000 کيلوگرم و بيشترين وزن برخاست اين هواپيما 15,000 تا 18,000 کيلوگرم بوده و بردي در حدود 600 کيلومتر را داراست. اين هواپيما، براي اولين بار، در طي سفر آيت الله خامنه اي به همدان پروازي آزمايشي را با موفقيت تمام به انجام رساند که در پي آن، رهبر انقلاب به جمعي از خلبانان نيروي هوايي ايران تاکيد نمود که اين موفقيت، نتيجه تلاش بي وقفه و ايمان پايدار جوانان دانشمند اين کشور است. اما هواپيماي آذرخش را مي توان يک جنگنده اف-5 دانست که در آن مساحت بال ها تا حدودي افزايش يافته و موتورها و اويونيک آن با نمونه هاي جديدتر روسي تعويض گشته است. مشهود ترين تفاوت اين هواپيما با جنگنده اف-5، ورودي موتورهاي به وضوح بزرگتر آن است که در نتيجه نصب موتور قدرتمند تر و نياز به ورودي هواي بزرگتر حاصل آمده است.
در مورد جنگنده ساخت ايران با توجه به اين که حتي شرايط تا حدودي در کشور هاي مجاور منطقه مانند ترکيه يا عربستان بهتر نيز هست، اين کشورها از خود هيچ گونه توانايي را حتي براي اصلاح جنگنده هاي خارجي از خود نشان نداده اند. همين موضوع، برتري ايران مشخص مي سازد چرا که ايران حتي با وجود تحريم هاي اقتصادي فراوان، قادر به طراحي و ساخت دو جنگنده مستقل و اصلاح يک نمونه خارجي شده است. بنده اغراق هاي برخي که اعلام مي کنند که اين هواپيما ها حتي هواپيماهاي غربي چون جنگنده F/A-22 را مغلوب مي سازند را به طور کامل رد مي نمايم. چون اگر واقع گرا باشيم، ايران يک کشور در حال توسعه است و نمي توان از او انتظار ساخت چنين جنگنده هايي را در وهله اول داشت، بلکه به تدريج بايد به اين اهداف دست پيدا کرد. در اين اوضاع طراحي و ساخت چنين جنگنده هايي، با توانايي هاي نسبتاً خوب و قابل قبول، خود افتخار بزرگي محسوب مي شود که کشورهاي ديگر منطقه، ناتواني خود را در برابر انجام چنين امور پراهميتي، بوضوح نشان داده اند.
جنگنده ايراني شفق
جنگنده پنهانکار و مافوق صوت شفق که طراحي آن از چندين سال پيش شروع شد و در سال 2004 نيز تکميل نمونه اوليه آن گزارش شده که چندين آزمايش موفقيت اميز را پشت سر گذازده که آزمايشات به صورت کاملا سري در يک پايگاه دور افتاده نيروي هوايي ارتش جمهوري اسلامي انجام گرفته است ، اين جنگنده در سه نوع آموزشي دو نفره، جنگنده دو نفره و جنگنده يک نفره طراحي شده است. پروژه طراحي شفق توسّط وزارت دفاع و پشتيباني نيروهاي مسلح پس از فرمان رهبري ايران پس از جنگ مبني بر خودکفايي در ساخت تسليحات سرمايه گزاري شده و بوسيله مجتمع دانشگاهي هوايي (Aviation University Complex) که زير مجموعه اي از دانشگاه صنعتي مالک اشتر مي باشد پس از هزاران ساعت کار مداوم دانشمندان و دانشجويان ايراني طراحي و ساخته شده است ( البته در ابتداي ساخت اين جنگنده دو شرکت روسي ميگ و سوخو نيز با ايران همکاري ميکردند که ظهور مونيتور هاي ديجيتالي موجود در کاک پيت هواپيما که از جنس روسي هستند گواه بر اين مدعا است ولي به دليل افزايش فشار سياسي ناشي از پرونده هسته اي از سوي آمريکا به روسيه اين شرکتها از مشارکت در ادامه اين طرح صرف نظر کردند)لازم به ذکر است که دانشگاه بزرگ صنعتي مالک اشتر که يکي از بزرگترين مراکز علمي و طراحي ايران مي باشد وابسته و زير نظر کامل وزارت دفاع و پشتيباني نيروهاي مسلح جموري اسلامي ايران است .
بسياري از کارشناسان شفق را از حيث توانايي و نوع طراحي با طرح هواپيماي MiG-I-2000 روسيه که جنگنده اي است شکاري و رهگير مقايسه کرده اند. البته لازم به ذکر است در طراحي شفق به ويژگي پنهانکاري (رادارگريزي) آن توجه زيادي شده، بويژه که طرح بدنه آن از حيث RCS به جنگنده اف/اي-22 رپتور ساخت آمريکا که يک جنگنده پنهانکار است نيز تا اندازه اي شباهت دارد و بدنه آن از مواد جاذب امواج رادار (Radar Absorbing Materials) ساخته شده است،که توانايي ايجاد RCS کمتر از يک متر مربع را به جنگنده ميدهد در واقع مي توان شفق را اولين جنگنده پنهانکار ايراني دانست. بنا به اظهارات بعضي رسانه ها طراحي نمونه ثانويه شفق که شامل بسياري اصلاحات و بهبود ها در قسمتهاي بالها و نيز دهانه خروجي موتور و همچنين سيستم هاي راداري پيشرفته تر مي باشد تا سال 2008 بطول خواهد انجاميد. با توجه به سرمايه گذاري هاي بسيار بالاي ايران در صنايع هوايي و موشکي خود احتمال ميرود که اين پرنده کمي زودتر از موعد مقرر وارد خدمت در نيروهاي مسلح در جمهوري اسلامي ايران شود.
تسليحات
شفق داراي هفت جايگاه براي حمل تسليحات مختلف مي باشد. نوع سازه به کار رفته به شکل مناسبي اجازه حمل انواع بمب و موشکهاي هوابه هوا و هوابه زمين و همچنين انواع بمب با هدايت ليزري را به اين هواپيماي توانمند مي دهد. که در زير هر بال سه جايگاه و يک جايگاه نيز در زير بدنه قرار دارد. توانايي شليک موشک اسپاروو و سايد وايندر و نيز موشک هاي سري R روسي از جمله R-73 و R-77.ونيز موشکهاي KH-29 و KH-31 به همراه موشک هدايت تلوزيوني ماوريک توانايي به خصوصي به اين پرنده ساخت ايران در نبردهاي چند منظوره ميدهد . همچنين استفاده از سه نمايشگر چند کاره رنگي پيشرفته در کاکپيت آن موجب شده تا در جنگنده از نمايشگرهاي آنالوگ کمتر استفاده شود . اين نمايشگرها که به صورت سري و در کنار هم قرار دارند وظايفي از قبيل کنترل صفحه رادار براي رهگيري پرنده هاي مشکوک / مديريت تسليحات موجود در جنگنده / کنترل سيستم هاي دفاع الکترونيک براي استفاده در نبردهاي الکترونيکي و نيز سيستم هدايت و کنترل شليک انواع موشکها و بمبهاي هدايت راداري و يا ليزري را به اين جنگنده داده است .
تجهيزات
علاوه بر اين در اين پرنده جديد به راحتي خلبان توجه زيادي شده است به همين منظور داراي شيشه (درب کابين) بزرگتري هست و از نظر ميدان ديد داراي بهترين کارايي لازم در ميان جنگنده هاي معروف دنيا است که دليل آن هم کشيدگي بيشتر شيشه کابين خلبان به سمت جلو و نيز پهناي بيشتر ان به سمت اطراف است که بيشترين ديد ممکن را در اختيار خلبان و يا خلبانان اين جنگنده ساخت ايران قرار خواهد داد ، همچنين در شفق از صندلي هاي پرتاب شونده K-36D ساخت روسيه نيز استفاده شده است که بنابه تاکيد کارشناسان امريکايي بهترين صندلي پرتاب موجود در جهان مي باشد ( آمريکا با صرف يک هزينه تحقيقاتي بالا در حال ساخت يک نمونه مشابه از اين صندلي پرتاب پيشرفته براي جايگزيني ان با صندلي هاي پرتاب اف 22 و اف 35 است ).
وزن اين جنگنده حدود 5 تن است که از اين لحاظ يک جنگنده سبک بحساب مي آيد. پيشرانه اين جنگنده يک و يا دو دستگاه موتور توربوجت RD-33 کليموف روسي يعني همان موتور بکار رفته در جنگنده MiG-29 است برخي منابع آگاه نيز از امکان استفاده از موتور هاي AL- 31F در اين پرنده ساخت ايران خبر دادند . ( البته برخي گمانه زني ها . بنا به گفته بعضي رسانه ها ايران برنامه هايي نيز براي توليد موتور کليموف RD-33 و نمايشگر هاي تحت امتياز روسيه در ايران دارد.)
از ديگر ويژگي هاي بارز شفق مي توان به طراحي آيروديناميکي و سرعت فراصوتي آن که دو تا دو ونيم برابر سرعت صوت است اشاره کرد، در طراحي شفق مساحت ريشه بالها بسيار بيشتر از نوک بال است( بالهاي قيفي شکل : اين نوع شکل بال از پايداري نسبتا خوبي نسبت به باله هاي دلتا شکل در سرعت هاي پايين و بالا برخوردار است ) و اين امر موجب مي شود تا جنگنده شفق در نبرد هاي هوايي تن به تن (داگ فايت) بتواند به سرعت زاويه حمله را بسوي هدف تغيير دهد، همچنين به واسطه طراحي ويژه بدنه آن توانايي پيچش، غلتش و قابليت مانور پذيري شفق تا حد زيادي افزايش يافته و آن را به جنگنده اي براي استفاده در موقعيت هاي خاص تبديل کرده است. کارشناسان در مورد شفق به گمانه زني هايي پرداخته اند از جمله اينکه جنگنده شفق از توانايي پرواز در ارتفاع پايين نيز بخوبي برخوردار است و از لحاظ اويونيک يا سيستم هاي الکترونيک پروازي نيز بسيار پيشرفته مي باشد . از پس از سال 2000 طرحي محرمانه در دانشگاههاي ايران در حال تهيه است که به موجب آن راداري پيشرفته و بروز براي اين جنگنده در حال ساخت است . اين رادار که در نحوه عملکرد از رادار AWG-9 تامکت الهام گرفته داراي توانايي فوق العاده و قابل قبولي در بکارگيري در انواع موقعيتهاي ضروري است .
اصول استفاده از طراحي مهندسي به خصوص در اين جنکنده براي افزايش قابليت پنهان کاري در اين پرنده به خوبي رعايت شده است . حتي بسياري از کارشناسان ويژگي پنهانکاري شفق را حاصل ترکيب طراحي ويژه و استفاده از مواد جاذب امواج رادار دانسته و توانايي پنهانکاري شفق را با جنگنده آمريکايي F-117 Nighthawk که جنگنده اي بسيار پيشرفته مي باشد مقايسه مي کنند.
هواپيماي جگوار(Jaguar)، پلنگ خالدار اروپايي
جگوار(Jaguar) در لغت به نوعي پلنگ خالدار آمريکايي اطلاق مي شود. اولين فروند از نمونه توليدي هواپيماي پشتيباني تاکتيکي (جگوار) ، ساخته مشترک مجتمع هوافضائي بريتانيا (BAC) و کمپاني (برگه) فرانسه در تاريخ دوم نوامبر سال 1971، اندکي بيش از سه سال پس از نخستين پرواز نمونه اوليه هواپيما به پرواز در آمد . نخستين تحويل جگوار به نيروي هوائي فرانسه براي آغاز سال 1972 برنامه ريزي شده بود که بدليل اشکالاتي در تکميل موتور ها به تعويق افتاد. نيروي هوائي فرانسه اولين واحدهاي عملياتي را از اواخر سال 72 شکل داد. اينها اسکادرانهايي متعلق به فرماندهي اول تاکتيکي هوائي بوده و در حمايت از نيروي زميني فرانسه که در آلمان فدرال مستقر بودند عمل ميکردند. يگانهاي عملياتي جگوار در بريتانيا و آلمان از سال 1973 آغاز به شکل گيري نمود.
تستهاي پرواز
تکميل پنج نوع متفاوت هواپيماي جگوار استفاده از هشت نمونه ي اوليه را در بر داشت. پنج نمونه اوليه ي نخست توسط شرکت هواپيمائي (برگه) در (وليزي-ويلاکوبلاي) و سه نمونه ديگر که آخري شامل ابزار توليد سري بود بوسيله BAC در (وارتون) ساخته شدند. تمام نمونه هاي اوليه به پرواز درآمده و تا پايان سال 1971 بيش از 1600 پرواز و جمعا حدود 1550 ساعت به انجام رسانيده بودند. تستهاي پرواز توسط يک تيم مشترک انگليسي-فرانسوي در (ايستره) فرانسه و (وارتون) بريتانيا اجرا شد، زمان انجام تستها بيش از آنچه انتظار ميرفت طول کشيد و اين امر بدليل اصلاحاتي بر روي سيستم پس سوز موتورهاي (آدور) Adour ساخته ي مشترک (رولز-رويس) بريتانيا و (توربومکا) ي فرانسه بود که مستلزم کنترل بهبود يافته به هنگام پرواز پرواز اپروچ يک موتوره بود. در ابتداي کار، پس سوز را تنها ميشد با حداکثر کشش خشک (2100 کيلوگرم استاتيک) به کار برد که کشش را تا 30 درصد افزايش داده و به 2700 کيلوگرم استاتيک ميرساند.
سپس ميتوانست متناوبا کشش را حداکثر تا 50درصد افزايش داده و به 3150 کيلوگرم برساند. به هنگام اپروچهاي يک موتوره کشش مورد نياز بيشتر از 2100 کيلوگرم ولي کمتر از 2700 کيلوگرم بود. (رولز-رويس) که مسئول ساختن قسمت عقب موتور بود سيستم پس سوز را چنان اصلاح کرد که هنگامي که موتور در قدرت کامل نبود نيز امکان استفاده از ان وجود داشته باشد و امکان گزينش هر کششي از حداقل کشش خشک تا حداکثر پس سوز فراهم آيد. اين اصلاح بود که باعث بالارفتن قيمت موتور گرديد و عملکرد هنگان اپروچ يک موتوره را بهبود داد. نمونه اوليه شماره 5 که براي عمليات هوائي نيروي دريائي فرانسه (French Aeronavale) طراحي شده بود دو سري تست را پشت سر گذاشت. نخست تحت شرايط تقليد شده ي ناوهواپيمابر در تاسيسات (بدفورد) موسسه هواپيمائي سلطنتي بريتانيا و سپس با وزن کامل و حمل بارهاي خارجي بر روي ناوهواپيمابر فرانسوي (کلمانسو) . هشت نمونه اوليه ي ساخته شده عبارت بودند از:
E01، براي تستهاي آئروديناميکي
E02، براي تستهاي موتور، حرکت و چرخش
A03، براي تستهاي شليک، حمل بار و پيچش
A04، براي تستهاي پروازي، تسليحات و چرخشي
S06، براي تستهاي تسليحات و حرکت و نيز سيستم ناوبري- حمله ي بريتانيائي
M05، براي مقدورات ناو هواپيمابر،تست سيستم ناوبري حمله فرانسوي
S07،براي تستهاي تسليحات و سيستم ناوبري بريتانيائي
B08، براي تستهاي تسليحات و شليک و مطالعات برروي ترتيب کابين
توليد
موافقتنامه بريتانيا و فرانسه شامل توليد 400 فروند هواپيماي جگوار ميشد: 200 فروند براي نيروي هوائي سلطنتي بريتانيا و 200 فروند هم براي نيروي هواي و دريائي فرانسه. اولين سفارش رسمي فرانسه در سال 1968 براي خريد 50 فروند جگوار مشتمل بر 25 فروند نوع يکنفره A و 25 فروند نوع دو نفره B بود و نخستين سفارش بريتانيا در سال 1969 خريد 30 فروند هواپيما ( 15 فروند نوع يک نفره ي S و 15 فروند نوع دو نفره B) را در بر ميگرفت. در ماه اوت سال 1971 سفارشهاي جديدي براي توليد 50 فروند جگوار براي فرانسه و 81 فروند براي بريتانيا داده شد. توليد اين هواپيما که در تاسيسات (وارتون) بريتانيا و (تولوز- کولومير) فرانسه صورت ميگرفت جمعا به بيش از هشت تا ده فروند در سال ميرسيد. در ماه مارس سال 1977 تحويل هواپيماي جگوار به نيروي هوائي عمان نيز آغاز گرديد.
سيستم ناوبري و حمله
پنج مدل مختلف تکميل شده جگوار داراي سيستمهاي قطعي ناوبري-حمله نيستند و بسته به موارد استفاده و دقت مورد نياز استفاده کنندگان سيستمها از سادهترين نوع (مدل E) براي نيروي هوائي فرانسه تا پيچيده ترين (مدلهاي B و S) براي نيروي هوائي سلطنتي فرق ميکند. اين ميدان گسترده گزينش تجهيزات منجر به وفور فوق الهاده قدرت الکتريکي در هواپيما ميشوند. اين قدرت قدرت الکتريکي توسط دو ژنراتور جريان متناوب 15 کيلوولت-آمپر تامين ميشود. تامين جريان برق مستقيم را دو ترانسفورمر تبديل کننده 4 کيلوواتي برعهده دارند. نيروي متناوب (AC) اضطراري لازم براي دستگاههاي ضروري توسط يک باتري 15 آمپر ساعت و يک مبدل استاتيک فراهم ميشود. خرابي يک آلترناتور به تنهائي باعث کاهش مقدورات عملياتي جگوار نميتواند گردد.
سيستمهاي ناوبري-حمله فرانسوي از دستگاههاي باثبات رسيده با استفاده از اصول کارکرد در ميراژهاي 3 و 4 اقتباس شده اند. دستگاههاي ساده ي نوع دونفره E - هواپيمائي که عمدتا به منظور آموزش عملياتي خلبانهاي کارآموز و نيز آموزش تکميلي خلبانهاي عملياتي به کار ميرود ، ناوبري کافي براي ماموريتهاي تعليماتي و کنترل آتش براي توپها،راکتها و موشکهاي هوا به زمين (اي اس 30) و همچنين براي پرتاب بمبهاي آزمايشي و يا حقيقي فراهم مياورد و در صورت لزوم هواپيما را ميتوان بصورت عملياتي به کار برد. مدلهاي مخصوص پشتيباني نزديک هوائي يعني انواع(اي، ام) داراي سيستم ناوبري- حمله مشابه هستند ولي در هواپيماهاي عمل کننده از روي ناوهاي هواپيمابر يک مسافت ياب ليزري نيز کار گذاشته شده است. اين سيتم ، ناوبري دقيق و خودکار و قابل تطبيق با شرايط آفندهاي در ارتفاع پائين و با سرعت زياد بر عليه هدفهاي زميني را تضمين نموده و داده هاي دقيقي براي شليک توپها، راکتها، موشکهاي هوا به زمين AS-30 و همچنين موشکهاي ضدرادار AS-37 يا مارتل ونيز تسهيلات دستي يا اتوماتيک بمباران تامين ميکند.
کامپيوتر بمباران سي.اس. اف-تايپ31 ساخت تامسون-سي.اس.اف و سايت سي.اس.اف-تايپ121 متدهاي بمباران متنوعي پديد مياورند ، از جمله بمباران شيرجه اي، بمباران پرتابي و يا بمباران ارتفاع پائين با استفاده از بمبهاي تاخيري. اين دو نمونه هواپيما همچنين مجهز به ECM هستند .مسافت ياب ليزري نصب شده بر نوع دريائي جگوار داراي دقتي معادل 5+ متر بدون اعتنا به مسافت ميباشد. همانند هارير ، بريتانيا براي مدلهاي بي و سي جگوار نيز سيستم ناوبري مبتني بر اينرسي (Inertial) را برگزيده است. سيستم ناوبري-حمله بکار رفته در نوع آموزشي پيشرفته دو نفره (بي) همانند نوع پشتيباني نزديک (اس) است با اين تفاوت که آلات و علائم دو برابر شده اند. اين سيستم متکي به يک کامپيوتر ديجيتال
MCS 920 M است که داده هاي ضروري دريافت شده از يک سکوي اينرشال Elliot e-3 r و يک کامپيوتر داده هاي هوائي ساخت همان کمپاني را پرورش ميدهد. اطلاعات پروازي، ناوبري و نشانه روي توسط سيستم نمايش سربالاي ساخت Specto- Smith بر روي يک شيشه کوچک در جلوي پنجره به خلبان ارائه ميشود تا او ضمن در نظر داشتن مداوم فضاي خارج ؤ داده هاي اساسي را نيز در اختيار داشته باشد. اطلاعات در مورد مسير بر روي يک دستگاه نمايش نقشه متحرک نشان داده ميشود. دستگاه همچنين شامل قطب نماي ژيرومغناطيسي ، ناوبري تاکتيکي هوائي، Tacan ، فرازياب راديوئي و زاويه سنج ميباشد. يک مسافت ياب ليزري ساخت (فرانتي- وستينگهاوس) تجهيزات نوع (S) را تکميل ميکند.
نگهداري و تعميرات
در گذشته،درجه اطمينان يک هواپيما، زمان سرويس و سهولت نگهداري آن في الواقع تنها در مرحله پيشرفته اي از تکميل آن مورد بررسي قرار ميگرفت، امروزه اهميت بسياري به اثر بخشي در رابطه با قيمت، و قابليت اعتماد عملياتي- که يکي از ملاحضات عمده در بروشورهاي توليد کنندگان است داده شده و در عين حال متدهاي سرويس به موازات خود هواپيما پيش ميروند. در مورد جگوار ، کارشناسان تجهيزان نيروي هوائي به کمک متخصصين انگليسي و فرانسوي در تمام مراحل اين مسئله را مورد توجه دقيق قرار دادند. در نتيجه زمان آمادگي براي ماموريت بسيار کوتاه است، 15 دقيقه بدون تسليح دوباره و 20 دقيقه با تسليح مجدد و گذشته از آن وسايل سرويس کمتري مورد نياز است. فقط چهار نقطه دسترس محتاج عمل نيروي زميني هستند ( يکي براي سوختگيري، دو تا براي چک کردن سطح روغن و يکي براي ذخيره اکسيژن) سوختگيري با فشار با استفاده از اتصال استاندارد (ناتو) فقط 3 دقيقه طول ميکشد !
سطح روغن مخازن را ميتوان با بازکردن دريچه هاي هر مخزن بازديد کرد. دستگاه استارت جگوار از يک ژنراتور هواي (ميکروتوربو) که به سيستم سوخت هواپيما متصل است بهره ميگيرد. اين ژنراتور الکتريکي هواي فشرده را داخل موتور استارتر هر يک از موتورها مينمايد. حرکت بر روي هر نوع زمين توسط گردش چرخ هيدروليک دماغه تا حداکثر 55+ درجه از محور طولي هواپيما امکان پذير است. به هنگام کشش چرخ پوز قابليت 360 درجه تحرک دارد. بيش از 370 دريچه و صفحه بازبيني 30 درصد از سطح خارجي جگوار را تشکيل ميدهند که عموما 60 تا 80 درجه باز ميشوند. با در نظر گرفتن پنج سورتي يک ساعته در روز براي جگوار ، سروسي خط اول و دوم از 10.5 ساعت در برابر هر ساعت پرواز تجاوز نميکند. زمان هر بازبيني کمي بيش از 300 ساعت و هر بازبيني کلي پس از 1200 ساعت ميباشد. نواقص و معايب مدارها و دستگاهها توسط يک سيستم در صفحه آلات و علائم به خلبان اطلاع داده ميشوند.
مشخصات فني
نيروي محرکه را دو موتور توربوفن رولز-رويس توبومکا (آدور- مارک 102) هر يک به کشش عادي 2320 کيلوگرم استاتيک و ماکزيمم کشش 3313 کيلوگرم استاتيک با استفاده از پس سوز تامين ميشود. فاصله دو نوک بال جگوار از هم 8.48 متر،طول مدل يک نفره 15.52 متر و مدل دو نفره 16.42 متر و ارتفاع کلي آن 4.62 متر است. وزن عادي به هنگام برخاست 10300 کيلوگرم و حداکثر وزن به هنگام برخاست 15500 کيلوگرم ميباشد. حداکثر سرعت افقي در سطح دريا 1350 کيلومتر بر ساعت و در ارتفاع 11 هزارمتري 1593 کيلومتر بر ساعت و سرعت اپروچ آن 115 نات است. برد عبوري با مخازن سوخت خارجي 4200 کيلومتر ميباشد. شعاع آفندي در آفندهاي Hi-Low-Hi با سوخت داخلي 800 کيلومتر و با سوخت خارجي 1300 کيلومتر است. شعاع آفندي در وضعيت Low-Low-Low با سوخت داخلي معادل 575 کيلومتر و با سوخت خارجي برابر 850 کيلومتر ميباشد. مداومت پرواز در ماموريت آموزشي در ارتفاع بالا با سرعت زير صوت 3 ساعت ميباشد. مسافت فرود عادي 860 متر و با استفاده از چتر ترمز 580 متر و مسافت دورخيز براي برخاست 470 متر ميباشد.
مهمات
جگوار مجهز به دو قبضه توپ 30 ميليمتري مستقر در بدنه است. يک مقر حمل بار در زير بدنه و دو مقر در زير هر يک از بالها قابليت حمل کلي 4535 کيلوگرم بار خارجي را از بمب، راکت، موشک، دوربين يا مخزن سوخت را بدان ميبخشد. مدلهاي A - M- E داراي توپ 30 ميليمتري (دفا- 533) و نوع S داراي توپ 30 ميليمتري (آدن) ميباشد. مرميات موجود براي هر قبضه توپ 105 فشنگ است. مهمات قابل حمل عبارتند از: تمامي انواع بمبهاي سقوط آزاد يا تاخيري فرانسوي،بريتانيائي و آمريکائي از 50 تا 400 کيلوگرم و يا از 250 تا 2000 پاوند. تمامي انواع بمبهاي تمريني، انواع لانچرها (5 اينچي- 68 ميليمتري...) ،مخازن پرتابي، انواع محفظه هاي وسايل تجسسي ،موشکهاي هوا به زمين AS-30 ، ضد رادار AS-37 مارتل و هوا به هواي سايدوايندر و ماژيک.
توانائيهاي جگوار
جگوار ميتواند از باندهاي کوتاه و نيمه آماده و يا زمينهاي چمن عمل نشست و برخاست را انجام دهد. جگوار در تمامي ارتفاعات مافوق صوت بوده و داراي مقدورات برتري هوائي عالي برفراز جبهه است. موتور رولز- رويس Turbomecaکه جگوار بين المللي را به حرکت در مياورد در مقايسه با نوع MK102 موجود در هواپيماهاي نيروهاي هوائي بريتانيا و فرانسه 27 درصد کشش بيشتر تحت شرايط رزمي و 9 درصد به هنگان برخاستن توليد ميکند. اين ارقام بدون افزايش مصرف سوخت و با انجان اصلاحات فني حاصل شده اند. جگوارهاي نيروي هوائي بريتانيا و جگوارهاي بين المللي ( نوع صادراتي) مجهز به يکي از بهترين سيستمهاي (زمان خود) ناوبري و نشانه روي جنگ افزاري به نام NAVWASSاست.
جگوار در مسابقه سالانه ناوبري و بمباران نيروي هوائي بريتانيا در آلمان اول شده است. آزمايشهاي اوليه پروازي بر روي رادار چند منظوره AGAVEکارآئي آن را به اثبات رسانده است. AGAVE يک رادار سبک وزن با قابليت اعتماد زياد است که در موقعيتهاي هوا به هوا، ضد کشتي، نقشه برداري زميني و مسافت يلبي هوا به زمين عمل ميکند. همه اطلاعات راداري بر روي صفحه نمايش سربالاي Rester يا نمايش سرپائين نقشه اي راداري تلفيقي
Map-Radar Head DownDisplay نشان داده ميشود. همچنين سيستم بردياب ليزري که جاي خود را به رادار داده است در محفظه زير پوز قرار ميگيرد و ميتواند توانائي چند ماموريته بودن جگوار را حفظ کند. از جمله موشکهاي ضد کشتي قابل حمل توسط جگوار : McDonnell Douglas Harpoon و اگزوسه Aerospatiale Am.39 و موشک آلماني کورموران ساخت MBB با نصب مقرهاي ويژه موشکي توسط جگوار بينالمللي قابل حمل ميباشد که به همراه سيستم ناوبري حمله و رادار کارآئي هواپيما را افزايش ميدهند. در صورت وجود تهديدهاي دريائي ، جگوار ميتواند زير ديد رادارهاي کشتي دشمن با چهار موشک ضد کشتي به آن حمله کند.
قابليت عالي رزم هوا به هواي موجود در نوع استاندارد جگوار با استفاده از سطوح تعديل هواپيما،افزايش زاويه اسلتها و نصب موشکهاي ماژيک بر مقرهاي جديد روي بال بهبود يافته است. موشک ماژيک ميتواند بر عليه هدفهائي در تيررس توپ هواپيما به کار رود و قابليت تحمل فشار ثقل آن از خلبان خيلي بيشتر است، به علاوه رادار آژاو قبل ازرويت چشمي هدف، جگوار را به موقعيت مطلوب هدايت ميکند. جگوار بين المللي داراي توانائي نفوذ عميق است و با بار رزمي عادي و مخازن سوخت خارجي ميتواند تا شعاع بيش از 750 مايل عمل نمايد. دو موتوره بودن جگوار و دوگانه بودن تمامي سيستمهاي آن به همراه دستگاه (نوواس) که امکان حمله هاي سريع در ارتفاع پائين را فراهم مياورد ؤ ميزان بقاي جگوار را بالا ميبرند.
جگوار در نيروي هوائي فرانسه تا اول جولاي 2005 در خدمت بود و پس از ان جاي خود را به Rafale داد و در نيروه هوائي سلطنتي تا 30 آوريل 2007 در سرويس بود.
کشورهاي دارنده:
اکوادور
فرانسه
بريتانيا
هند
نيجريه
عمان
جگوار در عمليات طوفان صحرا ،نبرد کوزوو و در نبرد کارگيل توسط نيروي هوائي هند بارها اهداف خود را با موفقيت بمباران کرد.
هواپيماي مدل ميراژ اف يك
ميراژ يك كابينه اف 1 سي كه مشخصات ان در زير مي ايد قادر است عمليات رهگيري را در هرگونه شرايط جوي و در هر ارتفاعي انجام دهد و به جنگ افزارهاي ميراژ 3 مسلح است. ميراژ اف 1 بي مدل دو كابينه اين جنگنده، اولين پرواز خود را در 26 مه سال 1967 انجام داد.
ميراژ F-1E از نوع رهگير (دفاع هوايي)، ضربتي (بمباران هدفهاي زميني) و شناسايي (عكس برداري) است كه براي صادرات توليد ميشود. اين مدل مجهز به ناو بري كامپيوتري است و در آن اطلاعات پروازي و جنگ افزارها برروي شيشه حجلوي خلبان (HUD) حك ميشود.
ميراژ F-1R يك كابينه (F-1CR نيروي هوايي فرانسه)قادر است در روز و شب عمليات مختلف شناسايي را انجام دهد. ميراژ F-1 با سوختگيري از هواپيماي تانكر سي 135 اف تونسته است مجموعا 6 ساعت پرواز كند و مسافت 2700 مايل دريايي، معادل 5000 كيلومتر را طي اين مدت طي كند. كشورهاي دارنده اف 1 عبارتند از : عراق، ليبي، مراكش، افريقاي جنوبي و اسپانيا.
مدلهاي مختلف و كشورهاي استفاده كننده
تا آوريل 1985 مجموعا 690 فروند ميراژ اف 1 سفارش داده شده بود. از اين مقدار 252 فروند، از جمله شش مدل اوليه، براي نيروي هوايي فرانسه توليد شده بود و 439 فروند ديگر آن را كشورهاي يونان، اكوادور، عراق، اردن، كويت، ليبي، مراكش ژ، قطر،افريقاي جنوبي و اسپانيا خريداري كردند.
ميراژ اف1 سي مجهز به رادار سيرانوي 4 ام ساخت شركت تامسون سي اس ف است كه كارايي خوبي در ماموريتهاي رهگيري هوايي دارد. ولي ميراژ F-1CR2000 (مدل تغيير يافته سي براي نيروي هوايي فرانسه) داراي رادار سيرانوي 4 ام است كه امكانات زيادي را براي انجام ماموريتهاي ضربتي را براي خلبان فراهم مي آورد. مدل صادراتي اف 1 سي داراي رادار مشابه سيرانوي 4 و يا 4 ام است و مدلهاي ئي هم مجهز به رادار سيرانو 4 ام –آر هستند. اما رادار طوري جاسازي شده است كه فضاي كمتري را اشغال ميكند. ميراژ F-1EQ5 نيروي هوايي عراق موشك ضد كشتي اگزوست را با خود حمل ميكند.
پيشرانه
ميراژ F-1 به يك موتور اسنكما اتار 9K5 با قدرت كشش 15873 پوند با پس سوز مجهز است. ظرفيت بنزين در مخازن بالها 3750 ليتر است. همچنين سه مخزن داخلي به علاوه يك مخزن خارجي سوخت مورد نياز موتور را تامين ميكنند. كل ظرفيت سوخت داخلي اين هواپيما برابر 4300 ليتر است. تمام مخازن داخلي آن ظرف 6 دقيقه با فشار پر ميشوند. اف يك قادر به حمل دو مخزن سوخت خارجي با ظرفيت 1130 ليتر در مقر هاي خارجي زير بالها و يك مخزن با گنجايش 2200 ليتر در زبر شكم خود ميباشد. خرطوم سختگيري آن در قسمت راست كابين خلبان تعبيه شده است.
جنگ افزار
ميراژ اف يك داراي جنگ افزارهاي استاندارد از جمله دو قبضه توپ 30 ميليمتري DEFFA 553 هريك با 130 تير فشنگ در زير بدنه است. علاوه براين، مقرهاي نوك بالها مختص موشكهاي هوا به هوا هستند. حداكثر ظرفيت حمل سلاح در اين هواپيما برابر 6300 كيلوگرم ايت. در ماموريتهاي رهگيري دو موشك حرارتي ماترا 550 ماژيك و يا موشكهاي حرارتي AIM-9 Side Winder را در مقرهاي نوك بال و موشكهاي راداري ماترا سوپر530 را در زير بال حمل ميكند.
در ماموريتهاي ضربتي يك موشك اگزوست و يك موشك ضد رادار آرمات يا تا 14 عدد بمب 500 MK-82 پوندي (250 كيلوگرمي)، 3 عدد بمب تخريب كننده باند فرودگاه و 144 عدد راكت از نوع تامسون برانت را با خود حمل ميكند. به علاوه در ماموريتهاي مختلف توانايي حمل وسايل زير را دارا ميباشد:
باكهاي اضافي بنزين، تجهيزات ليزري همراه با موشك هوا به زمين AS-30 يا 400 كيلوگرم بمب ليزري، موشكهاي هوا به سطح، دستگاههاي هشدار دهنده عليه هر موج راداري كه هواپيما را تعقيب ميكند، تجهيزات ضد جنگ الكترونيك (ECM & ECCM) ، چهار دروبين مادون قرمز و معمولي، چف و فلزهاي حرارتي به ترتيب براي گمراه كردن موشكهاي حرارتي و راداري را ميتواند با خود حمل كند.
مشخصات هوپيما:
• طول: 15 متر
• عرض: 8.4 متر
• ارتفاع: 4.5 متر
• حد اكثر سرعت در اتفاع 36000 پايي: 2.2 ماخ
• حد اكثر سرعت در ارتفاع كم: 1.2 ماخ
• حداكثر وزن برخاستن: 32800 پوند.
• وزن رزمي: 21000 پوند
• وزن خالي: 16300 پوند
• سرعت تقرب: 141 نات (260 كيلوتر در ساعت)
• سرعت نشستن: 124 نات (235 كيلوتر در ساعت)
هواپيماي جنگنده ميراژ 2000
ميراژ2000 جنگندهاي است كه بسيار به اسلاف خود يعني ميراژهاي 3، 5 و 50 شباهت دارد، اگرچه به هيچ وجه گونهاي ديگر از جنگندههاي ميراژ 3 ، 5 و 50 محسوب نميشود و اين شباهت، تنها به دليل بال دلتا شكل اين هواپيماهاست. ميراژ2000 تمامن يك هواپيماي جديد به حساب ميآيد كه داراي سيستمهاي بسيار پيشرفتهء رهگيري ميباشد. ماموريت دوم اين هواپيما، انجام عمليات بر عليه اهداف زميني است، بدين جهت، ميراژ2000 طيف گوناگوني از تسليحات هوا به زمين را قادر است حمل كند؛ از جملهء اين تسليحات ميتوان به: موشكها و بمبها هدايت ليزري اشاره كرد.
هواپيماي ميراژ 2000 يك «جنگندهء چندماموريته» ساخت كارخانجات هواپيماسازي داسو (Dassault Aviation) ميباشد. اين جنگنده به سال 1984 در نيروي هوايي فرانسه وارد خدمت شد، سپس كشورهاي امارات، مصر، يونان، هند، پرو، قطر و تايوان، اين هواپيما را به خدمت گرفتند.
جنگندهء چندماموريته معادل Multirole Fighter
گونههاي مختلف
* نوع B و C: مدلهاي مخصوص دفاع هوايي (يك نفره و دو نفره)
* نوع N: مدلي دو نفره با قابليت عمليات در هر نوع شرائط آب و هوايي، مخصوص حملهء اتمي در ارتفاع پائين و با سرعت زياد
* نوع D: مدل ارتقاء يافتهء نوع N، داراي قابليت بمباران خودكار (برنامهريزي شده از قبل) با مهمات معمول يا هدايت ليزري، داراي سيستم ديجيتال قابل برنامهريزي (ساخت تامسون) عبور از عوارض طبيعي زمين نظير كوهها يا تپهها جهت امكانپذيري پرواز فراصوت در ارتفاع بسيار پائين (جهت مخفي ماندن از ديد رادار)، داراي قابليت حمل و پرتاب موشك كروز APACHE
* Mirage 2000-5: داراي سيستمهاي الكترونيك يكپارچه شده، توانايي هدفگيري همزمان چند هدف زميني و رهگيري و شكار چند هدف هوايي به وسيلهء رادار پيشرفتهء RDY، حسگرها و سيستمهاي كنترلي جديد
تعداد سفارشات
* نيروي هوايي فرانسه: 37 فروند نوع 5 - 2000
* تايوان: 60 فروند نوع 5 - 2000
* قطر: 12 فروند نوع 5 - 2000
* يونان: 15 فروند مدل MK2 (نوع ارتقاء يافتهاي از Mirage 2000-5) و ارتقاء 10 فروند ميراژ2000 قبلي به همين سطح
* امارات عربي: 32 فروند مدل Mirage 2000-9 (مدلي ارتقاء يافته از نوع 5 – 2000)
* هندوستان: 10 فروند Mirage 2000D
* برزيل: 12 فروند Mirage 2000C (مستعمل نيروي هوايي فرانسه)
شركت داسو، همچنين قراردادي با نيروي هوايي فرانسه براي ارتقاء هواپيماهاي Mirage 2000N منعقد كرده است. طبق قرارداد، اين هواپيماها، به سطح استانداردي كه به نام K3 معرفي شده است، ارتقاء مييابند. ارتقاء به سطح K3 شامل قابليت حمل و پرتاب موشكهاي جديد اتمي و همچنين قابليت حمل يك غلاف شناسايي ميباشد.
ميراژ2000 سري MK2 سفارش داده شده توسط نيروي هوايي يونان
به غلاف نشانه روي ليزري نصب شده در زير بدنه توجه فرمائيد:
كابين
هواپيماي Mirage 2000-5 يك جنگندهء چندمنظوره در انواع يك و دو نفره است. اين هواپيما مجهز به سيستم HOTAS ميباشد. در اين هواپيما، نمايشگر سربالا با پنج خط نمايشگر پيشرفتهء لولهء اشعهء كاتد (APSI) يكپارچه شده است.
اطلاعاتي كه در نمايشگر سربالا و داخل كابين به نمايش درميآيد، مشتمل بر دادههايي بدست آمده از كنترل پرواز (ارتفاع، سرعت و . . . )، اطلاعات ناوبري، اطلاعات درگيري با دشمن و شليك تسليحات ميباشد.
دادههاي بدست آمده از حسگرها و اطلاعات مديريتي سيستمهاي هواپيما، بر روي دو نمايشگر رنگي (كه در كابين در يك راستا قرار گرفتهاند)، به اطلاع خلبان رسانده ميشود.
HOTAS يعني كنترل ميزان قدرت موتور به وسيلهء كليدهاي روي اهرم كنترل اصلي هواپيما
نمايشگر سربالا ساخت تالس به نام Thales VEH 3020
APSI معادل Advanced Pilot Systems Interface
تسليحات
در اين هواپيما، 9 جايگاه حمل مهمات پيشبيني شده است: 5 جايگاه در زير بدنه و 2 جايگاه در زير بالها. همچنين نوع يك نفره به دو دستگاه مسلسل پرقدرت 30 ميليمتري با قدرت نواخت بالا در داخل بدنه، مجهز شده است.
تسليحات دفاع هوايي
* موشك هوا به هواي ميكا (MICA) با قدرت شليك همزمان چند فروند به سوي چند هدف
* موشك Magic2
* موشكهاي هوا به هواي ساخت MBDA
MBDA كنسرسيومي است كه از ادغام شركتهاي Matra و EADS و Alenia Marconi Systems تشكيل شده است.
تركيببندي ماموريت دفاع هوايي
4 موشك MICA و 2 موشك Magic و 3 مخزن سوخت قابل پرتاب
قابليت پرتاب موشك هوا به هواي MBDA Super 530D يا موشك MBDA Sky Flash به جاي موشك MICA
ميراژ 2000 همچنين ميتواند انواع گوناگوني از موشكهاي هوا به زمين دوربرد و تسليحات هدايت ليزري را حمل كند. برخي از اين اقلام بدين شرح هستند:
* بمب هدايت ليزري BGL 1000 و AS30L ساخت MBDA
* موشك ضدرادار Armat
* موشك ضدكشتي AM39 Exocet ساخت MBDA
* راكت اندازهاي ساخت MBDA
* موشك كروز از نوع استيلت به نام SCALP
* موشك «شاهين سياه» يا Black Shahine سفارش امارات عربي، ساخت MBDA
* موشك كروز دوربرد Storm Shadow (نوعي از مدل SCALP ويژه ميراژهاي امارات و يونان)
* موشك Storm Shadow اولين بار بر روي هواپيماهاي تورنادو نيروي هوايي سلطنتي انگلستان سوار شد و در جنگ آزادسازي عراق به تاريخ مارس 2003 به كار رفت.
* موشك كروز SCALP به تاريخ دسامبر 2003 براي اولين بار در نيروي هوايي فرانسه بر روي ميراژهاي سري D نصب شد.
يك فروند ميراژ2000 در حال شليك موشك كروز دوربرد Storm Shadow
شركت MBDA به تاريخ اكتبر 2003 برندهاي مناقصهاي براي نيروي هوايي فرانسه شد. طبق اين برنامه، مقرر شده بود ميراژهاي جديد سري NK3 (نوع ارتقاء يافتهاي از سري N تحت پروژهء K3) قابليت حمل و پرتاب موشكهاي برد متوسط هوا به زمين از نوع ASMPA را دارا شوند. موشك ASMPA داراي يك كلاهك هستهاي تاكتيكي (با قدرت كم) ميباشد كه قرار است جايگزين موشكهاي ASMP شود كه از سال 1998 بر روي ميراژهاي سري N در حال استفاده ميباشند.
سيستمهاي هدفياب
* سيستم «ديجيتال رهاسازي مهمات و ناوبري» به نام WDNS
* غلاف نشانهگذاري ليزري به نام CLDP ساخت Thales Optronique (ويژه پرتاب تسليحات هدايت ليزري در شب يا روز)
* غلاف نشانهگذاري ليزري به نام Damocles (ساخت Thales Optronique) مجهز به يك دوربين جستجوگر حرارت اهداف (فقط جهت ميراژهاي مدل MK2)
* رادار چندحالتهء RDY از نوع پالس داپلر، ساخت Thales Optronique با قابليت رهگيري همزمان چند هدف هوايي و ديدپائين- شليك پائين در ماموريتهاي دفاع هوايي
* قابليت شناسايي همزمان 24 هدف هوايي و رهگيري همزمان 8 هدف هوايي به ترتيب اولويت (از نظر فاصله يا تحديد)
WDNS مخفف Weapon Delivery and Navigation System
سيستمهاي اقدام متقابل (ضدعمل الكترونيك)
در اين هواپيما، يک سيستم محافظت کننده داخلي (ضدعمل الكترونيك يا ECM) نصب شده است. هواپيماي Mirage 2000-5 ميتواند مجموعهء ICMS Mark 2 را حمل کند که با سيستمهاي اقدام متقابل الکترونيکي ساخت Thales يکپارچه مي شود. ICMS Mark 2 شامل يک گيرنده و پردازشگر سيگنال دريافتي اين سيستم است که در دماغهء هواپيما نصب مي شود و وظيفه اش کشف ارتباطات داده هاي ارسالي توسط موشکهاي ضدهوايي دشمن است. سپس سيستم ICMS با کشف شدن خط ارتباط اطلاعاتي موشک با هواپيما، به جاي اطلاعات صحيح، اطلاعات نادرست ارسال ميکند و بدين طريق، هواپيما را از گزند موشک، مصون ميدارد. اين سيستم همچنين ميتواند رابطي باشد بين اطلاعات دريافت شده از ماموريت برنامهريزي شدهء جديد و يك پايگاه زميني تحليلگر اين اطلاعات.
پيشرانه
در ميراژ 2000 از يك موتور توربوفن با مصرف كم، ساخت اسنكما به نام SNECMA M53-P2 استفاده شده است. اين موتور كششي برابر 64 كيلونيوتن در حالت خشك و 98 كيلونيوتن در حال استفاده از پسسوز ايجاد ميكند. وروديهاي هواي موتور، به شكل نيممخروطي بوده و هوا را به موتور كه در مركز بدنه تعبيه شده است هدايت ميكنند. بدين ترتيب، هوا به صورت مورب وارد موتور شده و فشار هواي كمتري بر موتور وارد وارد ميشود و اين باعث بهينه شدن هواي مورد نياز موتور ميشود.
برخي مشخصات فني
كشور سازنده: فرانسه
تيم سازنده: هواپيماسازي داسو، اسنكما و تامسون
ماموريت
Mirage 2000C: شكاري رهگير (دفاع هوايي)
Mirage 2000D: انجام دهندهء ماموريتهاي روزانه يا شبانه نظير «ممانعت كنندهء هوايي ميدان جنگ» (BAI)
ممانعت كنندهء هوايي ميدان جنگ = Battlefield Air Interdiction يا BAI
اولين پرواز
Mirage 2000C: مارس 1978
Mirage 2000D: فوريه 1991
ورود به خدمت در نيروي هوايي فرانسه
Mirage 2000C: تابستان 1983
Mirage 2000D: آوريل 1993
هواپيماهاي مشابه
Mirage III/5
كفير
ويگن
خدمه
يك نفر
در Mirage 2000N/D: دو نفر (يك نفر خلبان و يك نفر افسر افسر مهمات يا ناوبر)
ابعاد
طول: 14.36 متر (50 فوت و 3 اينچ)
فاصلهء دو نوك بالها: 9.13 متر (29 فوت و 5 اينچ)
ارتفاع: 5.30 متر
اوزان
وزن خالي: 7600 كيلوگرم (مدل C)
حداكثر وزن: 16500 كيلوگرم
حداكثر وزن تسليحات: 5900 كيلوگرم در مدل C و 6200 كيلوگرم در 9 جايگاه حمل مهمات در مدل D
پيشرانه
موتور توربوفن M53-P2 ساخت اسنكما
حداكثر سرعت
1.2 ماخ در ارتفاع پائين
2.2 ماخ در ارتفاع بالا
نرخ اوجگيري: 17000 متر بر دقيقه
سقف پروازي: 50 هزار فوت = 16500 متر
برد عملياتي
1475 كيلومتر با 4 بمب 250 كيلوگرمي
1850 كيلومتر با 2 مخزن سوخت خارجي قابل رهاشدن
3335 كيلومتر با حداكثر سوخت قابل بارگذاري، شامل 2 مخزن 1700 ليتري و 1 مخزن سوخت رهاشدني 1300 ليتري
قابليت سوختگيري هوايي: دارد
حجم سوخت
3950 ليتر در مخزن سوخت داخلي و تا 8000 ليتر به وسيلهء سوختگيري هوايي در مدل Mirage 2000C
3.1 تن در مخازن داخلي و تا 6.2 تن به وسيلهء سوختگيري هوايي در مدل Mirage 2000D
حسگرها
رادار رهگيري RDI، گيرندهء اخطار راداري (RWR)، سيستم پيشرفتهء هدفگيري تسليحات
مخازن سوخت قابل رهاسازي
مخزن سوخت 1700 ليتري به وزن 1358 كيلوگرم (افزايش 188 ناتيكال مايل در برد عملياتي)
مخزن سوخت 1300 ليتري به وزن 1038 كيلوگرم (افزايش 144 ناتيكال مايل در برد عملياتي)
تسليحات
دو دستگاه مسلسل پرقدرت 30 ميليمتري GIAT DEFA 554
تسليحات هوا به هوا:
موشكهاي MICA و Magic2 و Super 530D و Super 530F و Sky Flash
تسليحات هوا به زمين:
بمبهاي BGL1000 و BM400 و BAP100
موشكهاي Durandal و Belouga و Armat و Apache و Scalp و AS30L و AM39 و ASMP
نمونههايي از بارگذاري مهمات
* 2 موشك ضدكشتي AM39 Exocet و 1 مخزن سوخت انداختني 1300 ليتري (ماموريت ضدكشتي)
* 2 موشك Armat و 2 موشك هوا به هواي R550 Magic و 1 مخزن سوخت انداختني 1300 ليتري (ماموريت ضد رادار يا Wild Weasel)
* 2 موشك R500 Magic و 2 موشك R530D و 1 مخزن سوخت انداختني 1300 ليتري (ماموريت دفاع هوايي)
* 4 موشك Belouga و 2 موشك R550 Magic و 2 مخزن سوخت انداختني 1700 ليتري (ماموريت ضداهداف زميني)
* 18 بمب 250 كيلوگرمي (بمباران)
ميراژ2000 به همراه دو موشک AM39 موسوم به اگزوسه و دو موشک هوا به هوايي Magic2
(نيروي هوايي رژيم صدام، کشتي هاي بسياري را در جنگ با ايران به وسيلهء موشکهاي اگزوسه هدف قرار داد)
ساز و برگ ويژه در Mirage 2000C
رادار پالس داپلر ساخت تامسون به نام RDI با قابليت ديدپائين – شليك پائين، داراي سيستم ضدعمل الكترونيك يكپارچه با رادار، سيستم كامپيوتري پرواز با سيم (FBW)، خلبان خودكار و سيستم ناوبري اينرسيايي
ساز و برگ ويژه در Mirage 2000D
سيستم كامپيوتري پرواز با سيم (FBW)، دو سيستم ناوبري اينرسيايي، سيستم تعقيب عوارض طبيعي زمين به نام Antelope 5 ساخت تامسون، نقشهء ديجيتالي Icare، مكانياب جهاني (GPS) يكپارچه شده با سيستم ناوبري، سيستمهاي اقدام متقابل يا ضدعمل الكترونيك يكپارچه شده، غلاف هدفگذاري ليزري با يك دوربين جستجوگر حساس به حرارت اهداف
سيستم ارتباطات راديويي و دستگاه تشخيص دوست از دشمن (IFF): مطابق استاندارد پيمان ناتو
تعداد توليد شده: 526 فروند از تمامي مدلهاي ميراز2000
تعداد موجود در نيروي هوايي فرانسه
80 فروند Mirage 2000C در قالب 4 اسكادران عملياتي
60 فروند Mirage 2000D در قالب 3 اسكادران عملياتي
كاربران
کشورهاي: مصر، فرانسه، يونان، هندوستان، پرو، قطر، تايوان و امارات متحده عربي
هواپيماي مدل رافال، جنگنده اي براي آينده
مي توان به جرأت اظهار کرد که ديگر همانند گذشته، توانايي ساخت هواپيماهاي جنگنده تنها تحت سلطه کشور به خصوصي مانند ايالات متحده نيست و کشورهاي ديگر نيز امروزه همگام با صنعت روز هوانوردي، با جديت مشغول به طراحي و توليد هواپيما هاي جنگنده بومي مي باشند.
اما در اين ميان، دو کشور اروپايي، يعني فرانسه و انگليس و البته تا حدودي نيز آلمان، گوي سبقت را از ديگران ربوده و به سرعت در حال توليد جنگنده هايي هستند که به خوبي از پس حريفان آمريکايي خود بر آمده و آنان را از ميدان نبرد، به در مي کنند. کشور فرانسه، با سابقه زياد در طراحي و ساخت هواپيماهاي مسافربري و نظامي، هم اکنون در حال طراحي مدل هاي جديدي از هواپيماهاي جنگنده مي باشد که شاخص ترين آن ها، جنگنده رافال Rafale است. اين جنگنده، که در حقيقت همان ادامه دهنده راه اسلاف خود يعني جنگنده هاي مشهور ميراژ، جگوار، سوپر اتاندارد است، به منظور جايگزيني جنگنده هاي قديمي توسط نيروي هوايي فرانسه سفارش داده شد.
اين جنگنده، که مي توان تا حدودي آن را جنگنده اي جوان و جديد ناميد، در سال 2001 و در عمليات جنگ افغانستان عملکرد و برتري آشکار خود را بر شناخته شده ترين هواپيماهاي ناونشين، يعني F-18 Hornet و F-14 Tomcat به جهانيان ثابت نمود. رافال هواپيمايي دو موتوره با قابليت حمل بازه گسترده اي از تسليحات هوا به هوا و هوا به زمين مي باشد که در عين حال، هواپيمايي بي نهايت تغيير پذير است و به سرعت مي تواند نقش خود را از برتري هوايي به شناسايي، حملات دريايي و يا زميني تغيير دهد. در کاکپيت اين جنگنده، از سيستم هاي اويونيک يا سيستم هاي الکترونيکي بسيار پيشرفته اي بهره برداري شده است؛ مانند سيستم HUD هولوگرافيک با زاويه ديد بالا ساخت شرکت تالس اويونيک که اطلاعات ماموريت را به وفور در جلوي ديد خلبان حاضر مي نمايد، دوربين هاي CCD و همچنين صفحه نمايش هاي لمسي در طرفين خلبان که اطلاعات تاکتيکي موقعيت حاضر را ارائه کرده و به او امکان تصميم گيري به موقع را مي دهد.
در مورد تسليحات اين جنگنده بايد اظهار نمود که اين هواپيما قادر به حمل بيش از 9 هزارکيلوگرم جنگ افزار هوا به هوا يا هوا به زمين از انواع مختلفي چون موشک هاي ميکا، ماژيک، سايدوايندر، آپاچي، اگزوست، ماوريک، هارپون و بمب هاي هدايت ليزري GBU-12 بسته به نوع ماموريت مي باشد. چنانکه پيش بيني نيز مي شود، قرار بر اين است که اين جنگنده مدرن از سال 2006، به بمب هاي فوق دقيق هدايت ليزري يا GPS ماهواره اي ساژم AASM نيز براي منهدم ساختن هدف هاي دشوار زميني مجهز گردد. اين جنگنده، همچنين از دو توپ مسلسل با قدرت آتش 2500 گلوله در دقيقه ساخت GIAT نيز براي نبرد هاي هوايي نزديک بهره مي جويد. اين جنگنده از نظر جنگ الکترونيک نيز برتري خود را حفظ کرده است؛ چه، با در اختيار داشتن سيستم هاي هشدار تهاجم، گيرنده و آشکار ساز ليزري و سيستم هاي مغشوش کننده رادار دشمن از توانايي قابل قبولي برخوردار است.
با مجهز شدن اين هواپيما به سيستم راداري RBE2، اين جنگنده از قابليت هايي چون نگاه به پايين و شليک به پايين نيز بهره مند شده قابليت رديابي همزمان 8 هدف و شناسايي تهديدات هوايي به نحو احسن را نيز داراست. طول بالهاي دلتا شکل اين جنگنده حدود 11 متر و طول خود هواپيما در حدود 10 متر مي باشد و در عين حال، از مساحت بالي به ميزان 45 متر مربع بهره مي برد. اين جنگنده مدرن از دو موتور M88-2 ساخت سنکما، براي فراهم آوردن نيروي پيشران خود استفاده مي نمايد که البته هريک نيروي کشش استاتيکي معدل 75 کيلونيوتن را با پس سوز فراهم مي آورند که در اصل ورودي هاي اين موتورها، در زير سکان افقي هواپيما واقع شده است! البته، تعجب نکنيد. واقع شدن ورودي هوا زير سکان افقي، به اين دليل است که اين هواپيما از نوع کانارد مي باشد، يعني سکان افقي آن که غلتش حول محور عرضي را کنترل مي کند، به صورت دو بالچه در جلو واقع شده است و در عوض، در قسمت انتهاي هواپيما هيچ گونه سطح کنترلي مشاهده نشده و بال ها تا انتهاي خروجي هاي موتور امتداد يافته اند.
موتورهاي قدرتمند اين جنگنده، رسيدن آن را به سرعتي معادل 8/1 ماخ و داشتن سقف پروازي برابر با 55 هزارپا را امکان پذير ساخته اند که توانايي هايي بهينه براي جنگنده اي در اين کلاس محسوب مي شود. ناگفته نماند که اين جنگنده در انواع گوناگوني براي ماموريت هاي متفاوت عرضه مي گردد. اين مدل ها عبارتنداز: مدل B اين جنگنده در اصل براي استفاده نيروي هوايي طراحي گشته و هواپيمايي دو نفره شامل سرخلبان و افسر تسليحات نظامي مي باشد. مدل C نيز مانند مدل قبل براي نيروي هوايي توليد شده و در چندي از موارد بهبوديافتگي هايي نيز نسبت به مدل قبلي مشاهده مي شود. مدل M نيز جنگنده اي تک نفره و مدل ناونشين رافال محسوب مي شود که به منظور انجام ماموريت هاي حفاظتي از ناوهاي هواپيمابر توليد گشته است. قابل توجه است که باز هم کارخانه سازنده اين جنگنده، يعني شرکت داسالت، سنت شکني نکرده و هواپيماي رافال را نيز هواپيمايي با بال هاي دلتا شکل طراحي نموده است، يعني همان سنتي که در هواپيماهاي پيشين فرانسوي مانند ميراژ 4000 رعايت شده است.
جنگنده رافال اولين هواپيماي نظامي جهان است که به منظور انجام ماموريت هاي هوا به هوا و هوا به زمين به طور همزمان، طراحي شده است که يکي از وجوه قدرت و شايستگي آن مي باشد. به علاوه، توانايي اين هواپيما براي انجام عمليات در حالت هاي ماوراي ديد بصري (BVR) و يا در ارتفاع بسيار پايين نسبت به سطح زمين در نبرد، امکانات گسترده اي را به آن، براي جنگنده اي چند ماموريته بودن و قابليت بقاي فراوان در مقابل دشمن را داده است. به هرسخن، اين هواپيما، قادر است که نياز نه تنها نيروي هوايي فرانسه، بلکه کشورهاي زيادي در جهان را که بعدها از سفارش دهندگان اين هواپيما خواهند بود، با شايستگي هر چه تمامتر مرتفع نمايد.
هواپيماي مدل جنگنده اروپايي تورنادو
.jpg)
هواپيماي «تورنادو» زماني توانست در آسمان به پرواز درآيد كه دو كشور انگليس و فرانسه به فكر ايجاد تحولي در عرصه هواپيماسازي اروپا افتاده بودند. در اواخر دهه 1960 ميلادي، اين تحول بر تغيير در طراحي بال هواپيما متمركز شد.
در اين دهه، انگليس و فرانسه با پروژه بال هاي متغير كه به تغيير ژئومتريك انگليسي - فرانسوي1 معروف شد، كار تحول در عرصه هواپيماسازي اروپا را شروع كردند. از سوي ديگر شش كشور آلمان، فرانسه، ايتاليا، كانادا، هلند و بلژيك نيز براي طراحي جديدي دست به كار شدند كه نتيجه اين اقدام خلق هواپيمايي با نامMRCAبود. در همان سال انگليس نيز به اين گروه پيوست.
پروژه بال هاي متغير در عرصه هواپيماسازي اروپا با اين هدف آغاز و دنبال شد كه هواپيمايي ساخته شود تا هنگام پرواز بتواند با تغيير شكل بال هاي خود، بهترين بازدهي را در شرايط متفاوت پروازي داشته باشد و از بالاترين سرعت در هر ارتفاع بهره گيرد. به عنوان مثال از بال كاملاً گسترده در هنگام صعود و فرود كمك گيرد تا در سرعت پايين، مطلوب ترين مقدار نيروي برآ را داشته باشد و از بال نيمه گسترده براي چابكي و سرعت بالاي هواپيما به هنگام تغيير ارتفاع استفاده كند و با بال هاي كاملاً بسته در عمليات و مانورهاي نظامي - نمايشي بيشترين بازده و عملكرد را به جاي بگذارد.
در جولاي 1968 ميلادي پروژه ساخت هواپيمايMRCA كه از ائتلاف 6 كشور آغاز شده بود در نهايت با فعاليت پررنگ تر سه كشور آلمان، انگليس و ايتاليا نسبت به ديگر كشورهاي شريك، ادامه يافت و اين سه كشور نامMRCA راTORNADO گذاشتند كه معناي «گردباد» دارد. پروژه ساخت تورنادو به شركت پاوانيا در مونيخ آلمان كه از كنسرسيوم همين سه كشور تشكيل مي شد سپرده شد. هر يك از كشورهاي آلمان و انگليس در پاوانيا 5/42 درصد سهم داشتند و 15 درصد سهم باقيمانده به ايتاليا تعلق داشت.
با جدي شدن طراحي و برنامه ريزي پروژه تورنادو، هر يك از سه كشور مذكور تمركز مهندسان و طراحان خود را بر بخشي از ساخت اين هواپيما متمركز كردند. به عنوان مثال طراحي بدنه هواپيما به متخصصان آلمان، جلوي بدنه و دم هواپيما به متخصصان انگليس و بال ها به متخصصان ايتاليا سپرده شد. براي ساخت موتور تورنادو نيز از هر كشور شريك، يك شركت سازنده انتخاب شد كه 40 درصد ساخت موتور به شركت انگليسي رولز رويس، 40 درصد به شركت ام. تي. يو آلمان و 20 درصد به شركت ايتاليايي فيات واگذار شد.
از همان ابتداي طراحي پروژه، MRCA كه تك سرنشينه بود، دو سرنشينه شد. پس از خلق تورنادو، هر سه كشور مذكور، هر يك به نوبه خود سعي كرد در ادامه اعمال تحولات در صنعت هواپيماسازي اش، ابتكار و طراحي جديدي براي تورنادو در نظر بگيرد. انگليس كه تصميم به تصاحب هواپيمايي تدافعي - هوايي داشت، با كار روي سه فروند MRCA، در 9 سپتامبر ،1969 هواپيمايي با طراحي جديد آزمايش كرد كه حتي به لحاظ شكلي و فيزيكي نيز متفاوت از نمونه هاي قبل بود، بدنه اي كشيده تر با دماغي رو به پايين و مجهز به رادار AI-24 و موتور RB199-34 كه بعدها با كمي تغيير به هواپيماي F-3 تبديل شد و تغيير نام داد.
جدول مشخصات GR-1 و GR-4
نوع: جنگنده چندمنظوره
مبناي قدرت = 2 موتور توربوفون RB199-103
نيروي پيشرانش = 15800 پوند
فاصله دوسر بال ( كاملاً باز)= 9/13 متر
فاصله دو سر بال ( بسته)= 59/8 متر
طول = 6/16 متر
سرعت بيشينه= 2336 كيلومتر ساعت
محموله = 18 هزار پوند
F-3 هواپيمايي بود كه تمامي خصوصيات F-2 را داشت به علاوه توانايي حمل چهار موشك هوا به هواي كوتاه برد (SideWinder) و 4 موشك ميان برد (Skyflash) را دارا بود. تورنادو F-3 اولين هواپيمايي است كه به موشك هاي هوا به هواي ASRAAM كه در ژانويه 2001 طراحي شد مجهز شد. كوشش هاي موفقيت آميزي نيز براي الحاق موشك هوا به هواي204-AMRAAM AIM به تورنادو F-3 انجام گرفت كه در آوريل 1998 موشك هاي سايه طوفان (Storm shadow) و ضدتانك بريمستون (Brimstons) نيز به آن اضافه شد.
مهم ترين مدل تورنادو به نام GR-1 است كه در سال 1980 اولين مدل آن آزمايش شد. اين هواپيما براي عمليات دوربرد و پشتيباني هوايي طراحي شده بود كه مجهز به 2 مسلسل کاليبر 25 است كه هر كدام در طرفي از بدنه قرار دارد. براي حالت تدافعي از يك رادار ضدموشك بهره مي جويد و توانايي حمل بمب هاي خوشه اي و بمب هاي هدايت شونده ليزري را دارد. رادارهاي GR-1 را شركت تگزاس (Texas) مي ساخت. در حال حاضر 290 فروند GR-1 در خدمت نيروي هوايي و دريايي آلمان است. 90 فروند در اختيار ايتاليا و 96 فروند در نيروي هوايي سلطنتي عربستان سعودي و 186 فروند در نيروي هوايي سلطنتي انگلستان مشغول خدمت مي باشند. بعد از مدل مذكور، مدل GR-1A ساخته شد كه يك هواپيماي شناسايي بود و GR-1B براي عمليات با برد زير قابل استفاده بود طراحي شد. در سال 1982 تورنادو IDS يك هواپيماي جنگنده چند منظوره مجهز به حسگرهاي نسبتاً مدرن ساخته شد كه دقت عمل بسيار بالايي را دارا بود که در جنگ خليج نيز شرکت داده شد. اين مدل با قابليت سوخت گيري هوايي قادر به پرواز در دورترين نقاط نيز هست. در كل 600 فروند از اين مدل ساخته شد كه به جز 3 كشور سازنده طي قرارداد اليمامه در مارس 1986 ، 48 فروند از اين مدل به عربستان سعودي فروخته شد و اجازه تعمير و خدمات آن تا سال 2020 اخذ شد. براي هر يك از مدل هاي ذكر شده موتورهاي گوناگوني ساخته شد كه مدل به مدل قدرتمندتر شد.
اما پس از مدتي آلمان و انگليس به فكر بهينه سازي تورنادوها افتادند. هر چه از زمان مي گذشت كشورهاي ديگر هواپيماهاي مدرن و قدرتمندتري مي ساختند و تورنادوها كه قابليت مدرنيزه شدن در حد بالايي را داشتند نيز مدرن تر شدند.
نيروي هوايي آلمان مشخصاً براي ارتقاي سطح فناوري تورنادوهاي خود و بالا بردن توانايي هاي آن آستين بالا زد. طي قراردادي كه بين شركت ELTA اسرائيل و شركت هوافضاي بنز و دايملر بسته شد، اين دو شركت در بخش ايونيك (الكترونيك هواپيما) متمركز شدند. بعد از تست يك نمونه كه از سيستم راداري جديد و كابيني مجهزتر بهره مند شده بود در سال 1996، اجازه بهينه سازي سري هواپيماهاي آلمان در سال 1998 طي قراردادي كه فقط سهم شركت اسرائيلي به ارزش 150 ميليون دلار براي بازسازي 60 فروند و پشتيباني خدماتي آنها بود، به اسرائيل داده شد.
تسليحات قابل حملGR-4
دو مسلسل 26 ميلي متري - IWKA Mauser
4 موشك ضدكشتي Eagle Anti - ship
4 موشك Sidewinder
4 موشك Sky Flash
4 موشك AIM-20
4 موشك MBDA
4 موشك ضدتانك Brimstone
موشك كروز Storm Shadow
اما بزرگ ترين تحول براي تورنادو در نيروي هوايي انگليس اتفاق افتاد. از سال 1994 نيروي هوايي سلطنتي RAF شروع به بهينه سازي هواپيماهاي GR-1 خود كرد. نمونه جديد كه GR-4 نام داشت دست خوش تغييرات زيادي شد. راه هايي براي رادارگريز كردن تورنادوهاي GR-1 پيش بيني شد و نيز يك سيستم ديجيتالي ايونيك و سيستم مدرن موقعيت ياب جهاني (GPS)، يك نقشه ديجيتالي و يك تصويربردار حرارتي (Thermal Imager) به آن اضافه شد. سيستم هاي داخل كابين نيز همه مدرن شدند. كار بهينه سازي در دست موسسه هوافضاي وارتون انگليس بود كه متعهد شد هر ساله 31 فروند GR-4 تحول دهد. در اكتبر 2001 ميلادي، 100 فروند GR-4 به يگان هوايي انگلستان ملحق شد و قرار شد تا سال 2003 تمامي 142 فروند GR-1ها به GR-4 تبديل شوند.
در سپتامبر سال 1999 تورنادوهاي انگليسي و F-15 و F-16 هاي آمريكايي 5458 ساعت پرواز در نواحي شمالي و جنوبي عراق داشتند كه اغلب اوقات پشتيباني هواپيماهاي آواكس (Awacs) را بر عهده داشتند. براي مناطق جنوبي از پايگاه هاي خود در عربستان و كويت بلند مي شدند و براي تجسس مناطق شمالي نيز از مبداء تركيه به پرواز بر فراز عراق در مي آمدند.
هواپيماي مدل يوروفايتر تايفون، جنگنده اروپايي
در بسياري از موارد، يورو فايتر با کد EF-2000، يکي از پيشرفته ترين جنگنده هايي به شمار مي آيد که تا کنون سينه آسمان را شکافته است. اين هواپيما، به منظور ايجاد استقلال هوايي از هواپيماهاي آمريکايي توسط اروپاييان طراحي شده و هواپيمايي بسيار چابک در سطح هواپيماي اف-16 فالکون و حتي بيشتر است. کارائي بسيار بالا و توانايي مانور عالي به دليل اندازه متوسطش، نشان از هنر طراحان آن دارد.
.jpg)
اين هواپيما به گونه اي طراحي شده که مي تواند نبرد هاي بسيار دور يا ماوراي ديد بصري انسان و در عين حال، ماموريت هاي داگ فايت يا نبرد نزديک را نيز به شايستگي انجام دهد. علاوه بر توانايي هاي فراوان در ماموريت هاي هوا به هوا با جنگنده هاي ديگر، اين جنگنده چالاک مي تواند به راحتي از پس اهداف زميني نيز بر آيد. اولين پرواز اين هواپيما، در مارس 1994، يعني حدود ده سال پيش انجام گرفته و در سال 2001 نيز وارد خدمت گرديد که از اين جهت، مي توان آن را در مقايسه با جنگنده هاي ديگر عضوي جوان و البته بسيار جديد از خانواده جنگنده هاي اروپايي محسوب کرد.
اين هواپيما، از سيستم بسيار پيچيده کامپيوتري پرواز با سيم بهره مي برد، يعني کنترل ها به صورت مکانيکي توسط نيروي دست خلبان صورت نمي گيرد بلکه فرامين به کامپيوتر منتقل شده و پس از پردازش نهايي، اين دستورات به جک هاي هيدروليکي سطوح کنترلي منتقل شده و تغيير جهت لازم صورت مي پذيرد. اين هواپيماي تک يا دو نفره، از دو موتور توربوفن نسبتاً کوچک با کد EJ200 براي پيشرانش خود استفاده مي کند که قابليت هايي چون نسبت قدرت به وزن بالا، مورد اعتماد بودن در تمام شرايط و طراحي مجتمع براي يوروفايتر تايفون فراهم مي کنند. اين هواپيما همچنين قادر است با حداکثر سرعتي معادل 2 ماخ پرواز کرده و از امکاناتي چون سوخت گيري هوا به هوا نيز بهره مند گردد. چون اين هواپيما، جنگنده اي نسبتاً سبک و در عين حال نيرومند مي باشد، براي برخاست تنها به 700 متر باند پروازي احتياج دارد.
قابل توجه است که اين هواپيما نيز مانند اکثر جنگنده هاي اروپايي از بالهاي دلتا يا مثلثي شکل بهره مي برد و به اين جهت که در انتهاي آن سکان افقي يا دم هواپيما وجود ندارد، اين سکان به قسمت جلو منتقل شده و اصطلاحاً «کانارد» ناميده مي شود. البته سيستم کانارد و بالهاي دلتا شکل مزيت هايي چون دير استال يا وامانده شدن را دارند اما به دليل نقايص و عيب هاي ديگري که دارند، هواپيماهاي آمريکايي از اين نوع طراحي استفاده نمي کنند. در اين هواپيما جمعاً 13 مقر سلاح يا پايلون در نظر گرفته شده که 5 عدد آنها زير بدنه و 8 عدد در زير بال ها قرار گرفته اند. اين هواپيما، مي تواند در اين مقرها از موشک هاي کوتاه برد هوا به هوا نظير AIM-9 سايدوايندر و يا موشک هاي ميان برد نظير AIM-120 آمرام براي نبرد هاي هوايي و از بمب ها و موشک هاي ضد زره هدايت ليزري بهره جويد.
گفتني است که اين هواپيما به صورت مشترک ميان چند کشور اروپايي و براي برطرف کردن نياز آنان به جنگنده اي با توانايي هايي در حد و حدود جنگنده اف-16 آمريکايي طراحي گشته و ساخته شده است.نيروي هوايي سلطنتي بريتانيا، به منظور جايگزين سازي اين هواپيما با هواپبماهاي قديمي تورنادو اف-3 و جاگوار تعداد 232 فروند از اين هواپيما را سفارش داده که تحويل اين هواپيما ها از سال 2002 آغاز شده و تا سال 2014 ادامه خواهد يافت. در کل، خلبانان اين هواپيما، پرواز با اين جنگنده را نشاط آور توصيف کرده و پرواز با آن را به هر خلبان نظامي توصيه مي کنند.
هواپيماي جنگنده سوئدي چند منظوره JAS 39 Gripen
جنگنده چند منظوره گرپين توسط کمپاني ساب سوئد طراحي و ساخته شده است. اين پرنده پرواز خود را در سال 1988 به انجام رسانيده و بالاخره در سال 1997 در نيروي هوايي سوئد وارد خدمت عملياتي خود شد. طبق برنامه ريزي ، گرپين به تدريج جايگزين تمام هواپيماهاي ويگن و دراکن شده است. JAS به معني Jakt (جنگنده) ، attack (تهاجمي) و Spaning (شناسايي) در زبان سوئدي مي باشد که نشان دهنده اين است که هر فروند گرپين، توانايي به انجام رسانيدن تمام اين ماموريت ها را دارد. ناگفته نماند نام گرپين نيز برگرفته از موجود افسانه اي با سر عقاب و بدن شير است.
گرپين توسط کنسرسيوم صنعتي متشکل از ساب، اريکسون مايکروويو سيستمز، ولوايرو کورپريشن ، ساب اويونيکز و FFV ايروتک ساخته شده است. يک شرکت بين المللي متشکل از مناقصه کار اصلي يعني ساب و کمپاني بريتانيايي BAE Systems با نام Gripen International کار بازاريابي را براي صادرات اين جنگنده برعهده گرفته است و ناگفته نماند طرف بريتانيايي ارابه فرود اصلي و قسمت هايي از بال را نيز توليد کرده است.
JAS 39A گونه تک سرنشينه گرپين بوده و گونه آموزشي/عملياتي اين جنگنده با نام JAS 39B شناخته مي شود که داراي تمام اويونيک و تسليحات گونه تک سرنشينه البته بدون توپ مي باشد.JAS 39C شامل هواپيماهاي گروه سوم و نوع استاندارد صادراتي است که براي اولين بار در سال 2002 به نيروي هوايي سوئد تحويل داده شد. اين هواپيما به نمايشگر رنگي کاکپيت، دستگاه تعبيه شده مولد اکسيژن (OBOGS) و قابليت سوختگيري هوايي مجهز شده است. JAS 39D نوع دو سرنشينه گونه C مي باشد که آن نيز مورد بهسازي هاي ذکر شده قرار گرفته است.
.jpg)
قابل ذکر است که نيروي هوايي سوئد 204 فروند از هواپيماي گرپين را سفارش داده است که 28 فروند آنها از نوع دو سرنشينه مي باشند. تحويل اين جنگنده ها تا سال 2007 ادامه خواهد يافت. در نوامبر سال 1998 نيروي هوايي آفريقاي جنوبي 28 فروند گرپين که 9 فروند آن دو سرنشينه بود سفارش داد. قرار است کمپاني دنل ايويشن از آفريقاي جنوبي قسمت هايي از بدنه مرکزي را توليد کند. اولين پرواز گرپين هاي آفريقاي جنوبي در سال 2005 انجام گرفته و تحويل سفارش نيز از سال 2008 آغاز خواهد شد.
بعد از آفريقاي جنوبي مجارستان در نوامبر سال 2001 تفاهم نامه اي را جهت اجاره کردن 14 فروند گرپين A و B به شرط تمليک به امضا رسانيد که دو فروند آنها از نوع دو سرنشينه بود. البته در سال 2003 متمم اين قرار داد مبني بر تحويل هواپيماهاي بهسازي شده و ارتقا يافته C و D به جاي گو نه هاي قديمي به قرارداد قبلي اضافه شد که اين هواپيما ها از سال جاري ميلادي تحويل داده خواهند شد. در ژوءن سال 2004 جمهوري چک قرارداد مشابهي را به امضا رسانيد که چهارده جنگنده نيروي هوايي جمهوري چک در سال گذشته ميلادي تحويل داده شدند.
کاکپيت
کاکپيت گريپن مجهز به مجموعه نمايشگر الکترونيکي EP-17 ساخت ساب اويونيکز مي باشد که شامل سه نمايشگر چد منظوره و يک نمايشگر سر بالا است. نمايشگر سر پايين وسط اطلاعات تاکتيکي و نقشه کامپيوتري را نمايش داده و دو نمايشگرهاي راست و چپ داده هاي پروازي و اطلاعات هدف دريافتي از مجموعه حساسه را نمايش مي دهند. قابل ذکر است که ساب ايرواسپيس و BAE Systems با همکاري دنل کمولوس از آفريقاي جنوبي يک سيستم نمايشگر يکپارچه نصب شده ذوي کلاه خلبان را براي جنگنده گرپين توسعه داده اند که بر پايه سيستم مشابه جنگنده يوروفايتر تايفون طراحي شده و به نام کبرا معروف مي باشد.کبرا در جنگنده هاي گرپين آفريقاي جنوبي مورد استفاده قرار خواهد گرفت.
کنترل سيستم هايي که از نظر زماني حساس مي باشند مانند تسليحات و ارتباطات به صورت گروهي روي دسته گاز و اهرم هدايت قرار گرفته اند. سيستم کنترل پرواز نيز به صورت ديجيتالي پرواز با سيستم سه گانه سازي شده مي باشد که توسط BAE Astronics و لاکهيد مارتين تامين شده است.
تسليحات
گرپين داراي هفت آويزگاه خارجي تسليحات و بار مي باشد که دو آويزگاه در نوک بال ها چهار تا زير بالها در زير بدنه قرار گرفته است. موشک هاي هوا به هوا شامل ميکا ، آمرام و سايدواندر مي باشد که با کد RB74 در نيروي هوايي سوئد شناخته مي شود. موشک AIM-9L سايدواندر موشکي کوتاه برد مي باشد که براي افزايش قابليت هاي Dogfight طراحي شده است.موشک هاي هوا به زمين نيز شامل موشک هاي ضد کشتي هدايت شونده راداري Saab RBS 15 F و موشک ماوريک ساخت ريتءون است. به گونه اي جديدتراين جنگنده در آينده مجهز به موشک هاي کوتاه برد هوا به هواي IRIS-T و نيز موشک هاي هوا به هواي فراتر از ميدان ديد متءور خواهند شد.علاوه بر اين پرتاب موشک دورايستاي KEPD 350 نيز از اين جنگنده با موفقيت همراه بوده است.
توپ 27 ميليمتري ماءوزر نصب شده در داخل بدنه به صورت خودکار داراي هدايت راداري مي باشد. ضمنآ نوعي غلاف شليک راکت تيز با موفقيت روي گرپين آزمايش شده و به صورت عملياتي روي اين جنگنده مورد استفاده قرار گرفته است.
پادکارها
ساب اويونيکنز مسوول توليد مجموعه الکترونيک EWS 39 براي نصب روي جنگنده هاي گرپين سوئد شده است. EWS 39 يک سيستم يکپارچه جنگ الکترونيک است که هشدارهاي راداري، فاصله يابي الکترونيکي و پخش تله هاي راداري و حرارتي را در اين پرنده امکانپذير مي سازد.
حساسه ها
رادار پالس داپلر چند منظوره اريکسون PS-05 داراي حالتهاي دوربرد هوا به هوا، رديابي در حين کاوش، رديابي هدف چند حالته، حالت هاي تجسس سريع رزم هوايي و ارزيابي حمله و نو کردن داده هاي فراتر از ميدان ديد نيمه مسير موشک است.
حالت هاي هوا به سطح نيز سامل تجسس و شناسايي هدف دوربرد، رديابي هدف چند حالته ، نقشه يابي با تفکيک بالا ، مسافت يابي هوا به سطح و در نهايت متمرکز کردن پرتوي راديويي داپلر(DBS) مي باشد.
گرپين مجهز به حساسه جلونگر فروسرخ (FLIR) و سيستم جستجو و ردگيري فروسرخ ساخت IR-Otis مي باشد. همچنين نه فروند از گرپين هاي نيروي هوايي سوئد مجهز به غلاف شناسايي ساب تک مدولار شده اند که شامل حساسه فروسرخ CA270 Optical/Recon است. البته اين سيستم در سال جاري ميلادي وارد خدمت خواهد شد.
ارتباطات
اين هواپيما مجهز به گيرنده / فرستنده راديويي VHF/UHF از ساب تک و کترونيکز و نيز سيستم شناسايي دوست از دشمن (IFF) تالس TSC2000 مي باشد. يک خط ارتباط داده اي هوا به هوا امکان مبادله بدون تاخير داده ها را با ديگر واحد هاي هوايي امکانپذير مي سازد. در نقش تهاجمي و شناسايي مي توان اطلاعات کسب شده از رادار را از طريق اين خط ارتباط به ديگر واحد هاي هوايي که در سکوت راداري در حال پرواز مي باشند انتقال داد.
پيشرانه
پيشرانه RM12 از کمپاتي ولووايرو نمونه توسعه يافته پيشرانه GE F404 کمپاني جنرال الکتريک مي باشد. يک سيستم کنترل ديجيتال پارامترهاي موتور را تحت نظارت خود داشته و به صورت خودکار در صورت نياز سيستم پشتيبان را فعال مي سازد. همچنين يک سيستم ناظر وضعيت داده هاي پروازي را نشان مي دهد.
براي افزايش برد يک لوله سوخت گيري هوايي نيز در اين هواپيما به چشم مي خورد که براي حفظ شکل آيروديناميکي به داخل بدنه جمع مي شود.
مشخصات هواپيما
فاصله دو نوک بال از هم : 4/8 متر
طول هواپيما شامل لوله پينو : 1/14 متر
ارتفاع : 5/4 متر
حداکثر وزن برخاست : 14 تن
حداکثر سرعت : مافوق صوت در تمامي ارتفاعات
ادامه دارد ...
منابع :
آشنايي با انواع هواپيماهاي جنگي http://newcoy.persianblog.ir
عكس هايي از هواپيماهاي جنگي http://www.parsclubs.com
آشنايي با تاريخچه هواپيماي بدون سرنشين http://aftab.ir
هواپيماهاي جنگي در جهان http://forum.p30parsi.com
اولين هواپيماي جنگي جهان http://www.fadack.com
جنگنده شفق http://fa.wikipedia.org/wiki//خ