جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
دستگاه گوارشي انسان
-(16 Body) 
دستگاه گوارشي انسان
Visitor 2200
Category: دنياي فن آوري

مقدمه

دستگاه گوارشي با گرفتن غذا ، تخريب مکانيکي ، هضم و جذب و دفع موادي که هضم نشده‌اند انجام وظيفه مي‌کند.مواد حاصل از گوارش از طريق گردش خون و لنف به بافتهاي بدن حمل مي‌شوند.در نهايت اين مواد به درون سلولها رفته و در فعاليت آنها شرکت مي‌کنند.دستگاه گوارش شامل اندامهاي اصلي نظير دهان ، مري ، روده‌ها و غدد ضميمه مي‌باشند. دهان اندام ورودي لوله گوارشي است.
انقباضات ديواره معده غذا را با آنزيمهاي گوارشي و اسيدکلرهيدريک مخلوط مي‌کند و آن را به توده نيمه مايعي تبديل مي‌کند اين توده ابتدا به ناحيه ابتدايي روده کوچک يعني دوازدهه وارد مي‌شود که داراي آنزيمهاي گوارشي لوزوالمعده است. ماده حاصله در روده کوچک جذب شده در کبد ذخيره شده تغيير حاصل مي‌کند و سپس به درون دستگاه گردش خون جريان مي‌يابد. باقيمانده مواد وارد روده بزرگ شده، آب آنها گرفته مي‌شود و به صورت مدفوع از مخرج دفع مي‌گردد.

دهان

نقش دهان در گوارش از يک سو تشخيص کيفيت غذا و از سوي ديگر گوارش آن است دهان بوسيله پوشش مطبق سنگفرشي کراتينه شده يا نيمه کراتينه آستر شده است. آستر مخاط و پوشش روي هم رفته مخاط ناميده مي‌شود. مخاط بر روي زير مخاط قرار دارد. زير مخاط داراي غدد بزاقي و بافت پيوندي مانند آستر است.در دهان زبان و دندانها وجود دارند.

غدد بزاقي

غدد بزاقي بر حسب نوع ترشح به سه دسته تقسيم مي‌شوند. سروزي ، موکوسي و مختلط.غدد بزاقي در بناگوش سروزي ، در زير آرواره سروزي-موکوسي ، در زير زبان موکوسي-سروزي و در زبان موکوسي هستند.

زبان

زبان داراي دستجات ماهيچه مخطط است که توسط مخاط پوشيده شده است. 3/2 بخش جلوي زبان جسم زبان و 3/1 عقبي آن ريشه زبان خوانده مي‌شود. سطح پوششي (فوقاني) زبان داراي برجستگيهاي مختلف است در سطح پشتي زبان جوانه‌هاي چشايي نيز وجود دارند. در ساختار جوانه چشايي چهار نوع سلول وجود دارد. همه جوانه‌هاي چشايي احساس شيريني ، شوري ، تلخي و ترشي را تشخيص نمي‌دهند بلکه جوانه هر ناحيه از زبان حس خاص را درک مي‌کند.

دندان

ساختار بافتي دندانهاي شيري (20 عدد) و دندانهاي دايمي (32 عدد) مشابه است. هر دندان شامل تاج است که بيرون از لثه قرار دارد و يک تا سه ريشه دارد که درون حفره دنداني آواره بالا يا آرواره پايين جاي مي‌گيرد. سطح تاج دندان را ماده‌اي به نام مينا مي‌پوشاند که سخت‌ترين ماده بدن است و بيش از 96 درصد آن را املاح آهکي و بقيه را يک پروتئين مخصوص تشکيل مي‌دهد. در زير مينا عاج دندان قرار دارد که در درون آن مغز قرار دارد که بافتهاي زنده دندان در آنجا وجود دارند. سطح ريشه را ماده‌اي به نام ساروج مي‌پوشاند. دندانهاي انسان با نوع رژيم غذايي او متناسب شده‌اند.

حلق

حلق چهار راهي است که از جلو به دهان ، از بالا به حفرات بيني و از پايين به مري و ناي راه دارد و از اين‌رو لقمه غذا يا تکه‌اي از آن مي‌تواند به سه راه ديگر راه يابد. ولي هنگام بلع در اثر عمل دقيق واکنشهاي خودکار عصبي به بخشهايي به نام زبان کوچک و اپي‌گلوت به ترتيب راه بيني و ناي و همچنين زبان راه دهان را مسدود مي‌کند و در نتيجه لقمه غذا فقط به درون مري راه
مي‌يابد. بلع بوسيله يک مرکز عصبي در بصل‌النخاع تنظيم مي‌شود.

مري

مري لوله‌اي به طول 25 سانتيمتر است. پوشش مري انسان مطبق سنگفرشي است. آستر مخاط شامل بافت پيوندي غربالي ، لنفوسيت و تعداد کمي فوليکول لنفاوي است. زير مخاط داراي غدد لوله‌اي مخطط ، 3/1 مياني آن داراي ماهيچه مخطط و صاف و 3/1 بخش پاييني آن داراي ماهيچه صاف است.

معده

معده (Stomach) قسمت گشاد شده‌اي از دستگاه گوارش است که حد واسط مري و دوازدهه قرار دارد. قسمت اعظم هضم مواد غذايي در معده صورت مي‌گيرد.

اطلاعات اوليه

از لحاظ آناتومي در معده 4 ناحيه قابل تشخيص مي‌باشد. کارديا (Cardia) در محل اتصال به مري ، فوندوس (fudus) يا طاق معده ، تنه معده (Body) و پيلور (Pylorus) يا باب‌المعده که در محل اتصال معده به دوازدهه قرار دارد. حجم معده در حدود 1.5 - 1 ليتر مي‌باشد که در برخي افراد تا 4 ليتر هم افزايش مي‌يابد. مخاط معده داراي چينهايي طولي است که صاف شدن اين چينها به انبساط معده کمک مي‌کند.
هنگامي که غذا بلعيده مي‌شود، از راه مري داخل معده مي‌شود و براي مدتي در آنجا باقي مي‌ماند. غذا از زماني که در معده است در معرض فعل و انفعالات فيزيکي و شيميايي هضم کننده‌هاي معده از جمله حرکات معده و اسيد و آنزيمها قرار مي‌گيرد. هنگامي که محتويات معده به صورت يک مايع نسبتا غليظ درآمد، غذا وارد دوازدهه مي‌شود.

ديواره معده

مشخصات بافت شناسي لايه‌هاي چهارگانه ديواره معده به شرح زير مي‌باشد.

طبقه مخاطي

سلولهاي پوششي مخاط معده از نوع منشوري ساده است که با فرو رفتن در عمق آستر ، چاله‌هاي معدي را بوجود مي‌آورند. ترشحات غدد گاستريک به عمق اين چاله‌ها تخليه و سپس به سطح معده مي‌رسد. سلولهاي پوششي مخاط موکوس خنثي ترشح مي‌کند. موکوس مترشحه بوسيله سلولهاي پوششي لايه ضخيمي را در سطح سلولها تشکيل داده و آنها را از اثرات اسيد معده محافظت مي‌کند.

آستر مخاط

بافت همبند شلي است حاوي الياف کلاژن و رتيکولر ، سلولهاي لنفاوي و رشته‌هاي عضلاني صاف منشعب از عضلات مخاطي. غدد لوله‌اي ساده يا منشعب معدي نيز در آستر قرار دارند. عضلات مخاطي ، عمقيترين لايه مخاط مي‌باشند که از عضلات صاف حلقوي در داخل و عضلات صاف طولي در خارج تشکيل شده‌اند.

طبقه زير مخاط

در معده بافت همبند فيبر و الاستيکي است شبيه لايه زير مخاط ساير نواحي لوله گوارش که با پيشروي در زير طبقه مخاطي باعث پيدايش چينهاي طولي مي‌شود.

طبقه عضلاني

در معده متفاوت از ساير قسمت هاي لوله گوارش بوده و از سه لايه عضلاني به صورت مورب در داخل ، حلقوي در وسط و طولي در خارج تشکيل شده است. عضلات حلقوي در ناحيه پيلور ضخيم شده و اسفنکتر پيلوريک را بوجود مي‌آورد. سطح خارجي معده توسط سروز يا به عبارت ديگر ، لايه احشايي صفاق پوشيده شده است.

غدد معدي

غدد معدي در نايحه کارديا و پيلور از نوع موکوسي هستند که ترشحات خود را به عمق چاله‌ها مي‌ريزند. علاوه بر سلولهاي موکوسي ، تعدادي سلول متمايز نشده و سلولهاي APUD ترشح کننده گاسترين نيز در ديواره اين غدد ديده مي‌شود. قسمت نزديک به چاله را گردن غده ، انتهاي نزديک به عضلات مخاطي را قاعده و حد فاصل اين دو ناحيه را تنه غده مي‌نامند. سلولهاي مختلفي که در قسمتهاي سه‌گانه غدد معدي يافت مي‌شوند، عمل ترشح مواد و آنزيمهاي مختلف را براي هضم مواد غذايي را انجام مي‌دهند.

انواع سلولهاي موجود در غده‌هاي معده
سلولهاي موکوس گردن

سلولهايي هستند با شکل نامنظم که در حد فاصل سلولهاي جداري يا مرز نشين فشرده شده‌اند و با رنگ‌آميزي به سختي از سلولهاي اصلي قابل تشخيص هستند. موکوس مترشحه از اين سلولها اسيدي است و از موکوس مترشحه از سلولهاي سطحي که خنثي مي‌باشد، متفاوت است.

سلولهاي متمايز نشده

اين سلولها به عنوان سلولهاي ريشه‌اي در اثر تکثير و تمايز همه سلولهاي پوششي معده شامل سلولهاي موکوسي ، جداري ، انترو اندوکرين و اصلي را جايگزين مي‌کنند. فعاليت اين سلولها در ضمن آسيبهاي اپيتليال افزايش يافته و به التيام سريع زخم کمک مي‌کند. در شرايط عادي سلولهاي پوششي معده هر 4 - 3 روز تجديد مي‌گردند.

سلولهاي اصلي

اين سلولها در تنه و قاعده غدد يافت مي‌شوند. اين سلولها داراي سيتوپلاسم بازوفيل بوده و داراي شبکه آندوپلاسمي خشن هستند که مشخصه سلولهاي پروتئين ساز است. اين سلولها ، آنزيمهاي پپسين (براي تجزيه پروتئينها)، ليپاز (براي تجزيه چربيها) و رنين (براي انعقاد شير) را سنتز و ترشح مي‌کنند.

سلولهاي کناري يا مرز نشين

سلولهاي اسيدوفيل هستند که در تمام قسمتهاي غدد معدي يافت مي‌شوند. اين سلولها حاوي تعداد زيادي ميتوکندري هستند. سطح سلولها داراي فرورفتگي عميق و حاوي ميکرويليهاي بلند هستند. سلولهاي کناري مسئول ترشح اسيد معده هستند.ميزان ترشح اسيد معده توسط اعصاب کولينرژيک ، هورمون گاسترين و هيستامين تحريک مي‌گردد. اين سلولها فاکتور داخلي معده را ترشح مي‌کنند که باعث جذب ويتامين B12 مي‌شود. در صورت عدم ترشح اين فاکتور، جذب ويتامين B12 مختل شده و سنتز هموگلوبين صورت نمي‌گيرد و يک نوع کم خوني بوجود مي‌آيد.

سلولهاي انترو اندوکرين

ترشحات اين سلولها از سطح قاعده‌اي به رگهاي خوني منتقل مي‌شود. اين سلولها در فوندوس معده ، سروتونين را براي تحريک عضلات جدار معده و روده و در پيلور ، گاسترين را براي تحريک ترشح سلولهاي کناري ترشح مي‌کنند.

اعمال و وظايف معده

معده ارگاني است براي تجمع و هضم اوليه مواد غذايي خورده شده. مواد غذايي در معده 4 - 3 ساعت توقف کرده و با ترشحات معده که پس از خوردن غذا به يک ليتر مي‌رسد، مخلوط شده و کيموس ناميده مي‌شود. ضمن تشکيل کيموس معدي ، اسفنکتر کارديا مانع از برگشت محتويات معده به مري مي‌شود.پس از آماده شدن کيموس معدي ، تحت تاثير PH اسيدي آن اسفنکتر پيلوريک باز شده و موجب تخليه محتويات معده به دوازدهه مي‌گردد. به علت اسيدي بودن محتويات معده بروز زخمهاي مخاطي در دوازدهه شايع است.از ديگر وظايف معده ترشح آنزيمهاي گوارشي ، اسيد معده و فاکتور ضد کم خوني است.

بيماريهاي معده

زخم معده

به معني آسيب سلولهاي پوششي معده است که اسيد معده از آن طريق به بافتهاي عمقي نفوذ کرده و باعث زخم شدن معده مي‌شود. يکي از علايم زخم معده ، وجود خون در مدفوع است. يکي از راههاي درمان زخم معده ، برداشتن قسمت آسيب ديده معده است.

التهاب يا تورم معده

به التهاب معده ، گاستريت هم گفته مي‌شود. التهاب ممکن است در اثر مسموميت بوجود بيايد. علايم التهاب معده ، دل درد ، استفراغ و اسهال و گاهي تب است.

سرطان معده

علت سرطان معده معلوم نيست. پوليپ خوش‌خيم معده و زخم مزمن و طولاني ممکن است به سرطان معده تبديل گردد. مطمئنترين طريقه تشخيص سرطان معده عکسبرداري و تنها معالجه آن عمل جراحي است

روده کوچک

روده کوچک (Small intestine)بخشي از لوله گوارش است که 6 متر طول دارد و حد فاصل بين معده و روده بزرگ قرار دارد. روده به عنوان محل اصلي هضم و جذب مواد غذايي ، محسوب مي‌شود. روده کوچک پر پيچ و خم‌ترين بخش لوله گوارش است

ديد کلي

جدار روده از مخاط پوشيده شده و داراي چينهاي حلقوي شکل است. تمامي سطح مخاط روده را برجستگيهاي ريزي به ارتفاع يک ميليمتر مانند مخمل ، مفروش کرده است. بدين ترتيب جذب مواد غذايي از جدار روده چندين برابر مي‌گردد. قشر عضلاني روده با حرکات دودي خود ، محتويات روده يعني مواد نيمه هضم شده که از معده وارد روده شده‌اند را به جلو مي‌راند. حرکات روده کوچک را بر روي شکم افراد لاغر مي‌توان مشاهده کرد.25 - 20 سانتيمتري ابتداي روده را دوازدهه (duodenum) ، يک و نيم متر بعدي را ژژونوم (JeJnum) و 4 متر بقيه را ايلئوم (Ileum) گويند.
•آيا تا به حال در اين مورد که ساختار داخلي روده به صورت صاف است و يا داراي چين خوردگيها و برآمدگيها و انوع و اقسام برآمدگيها فکر کرده‌ايد؟
•آيا مي‌دانيد چه سلولها و آنزيمهايي در لايه‌هاي مختلف روده کوچک وجود دارند؟
•هر کدام از قسمتهاي مختلف روده کوچک چه مشخصاتي دارند که از هم متمايز مي‌شوند؟
•چگونگي و روند هضم و جذب مواد در روده کوچک ، چگونه است؟
•چه ناراحتيها و بيماريهايي تا به حال در روده کوچک کشف شده و مورد درمان واقع شده‌اند؟
با مطالعه اين متن ، اطلاعاتي هر چند ناچيز در مورد اين پاسخ اين سوالها دريافت خواهيد کرد.
چين خوردگيها و برآمدگيهاي روده کوچک
چينهاي حلقوي (Plica Circulatores)
چينهاي بلندي هستند که در اثر پيشروي بافت همبند (پيوندي) زير مخاط به قسمت زيرين طبقه مخاطي حاصل شده و در هر سه قسمت روده مخصوصا ژژونوم ، ديده مي‌شوند. وجود چينهاي حلقوي باعث مي‌شود که سطح مخاط روده به 3 برابر افزايش يابد و از نظر ماکروسکوپيک نيز چين‌دار ديده شوند. که علت نامگذاري اين چينها به دريچه‌هاي کرکونيگ مي‌باشد.
پرزها يا ويليها (Villi)
برآمدگيهاي انگشت مانند يا برگي شکل به ارتفاع 1.5 - 0.5 ميليمتر هستند که در اثر پيشروي بافت همبند آستر در زير اپي‌تليوم بوجود مي‌آيند. سطح
پرزها بوسيله اپي‌تليوم پوشيده شده و بافت همبند محور هر پرز ، حاوي رگهاي خوني ، رگهاي لنفي و سلولهاي عضلاني است. پرزها سطح مخاط روده را تا 10 برابر افزايش مي‌دهند.
ميکروويلي (Microvilli)
برآمدگيهاي سطح راسي (Apical) سلولهاي پوششي هستند که تعداد آنها در هر سلول به 3000 عدد نيز مي‌رسد و به حاشيه مخطط (Striated border) نيز معروف‌اند. ميکروويليها، سطح مخاط روده را تا 30 برابر افزايش مي‌دهند. به عبارت ديگر ، مجموعه چين خوردگيهاي فوق سطح مخاط روده را تا 600 برابر افزايش مي‌دهند.

کريپتها يا غدد ليبرکون

تورفتگيهاي لوله شکل اپي‌تليوم در بافت همبند آستر مي‌باشند که تا عضلات مخاطي ادامه يافته و غدد روده‌اي به نام ليبرکون را بوجود مي‌آورند. کريپتهاي روده‌اي عامل ديگري براي افزايش سطح روده محسوب مي‌گردد.

ساختمان کلي روده باريک
مخاط (Mucosa)

مخاط روده باريک داراي اختصاصاتي است که آن را از ساير قسمتهاي لوله گوارش ، متمايز مي‌سازد. اپي‌تليوم مخاط از سلولهاي مختلفي تشکيل شده است که عبارتند از:
سلولهاي جذب کننده (Absortive Cells)
اين سلولها که هم در سطح پرزها و هم در جدار کريپتها، ديده مي‌شوند به انتروسيتها نيز معروف‌اند. سلولهاي جذب کننده از نوع منشوري بلند و حاوي ميکروويلي‌هاي متعدد هستند. غشاء پوشاننده ميکروويليها داراي روکشي گليکو پروتئيني به نام گليکو کاليکس است. اين روکش نه تنها به عنوان يک لايه محافظ در مقابل آنزيمها، عمل مي‌کند بلکه محلي براي اتصال برخي مواد قابل جذب نيز محسوب مي‌شود. غشاي ميکروويلي‌ها همچنين حاوي آنزيمهاي گوارشي براي هضم و آنزيمهايي براي فعال کردن پيش آنزيمها و پروتئينهاي حامل براي جذب مواد هضم شده است.
ز جمله آنزيمهاي موجود در غشاء ميکروويلي‌ها ، مي‌توان به دي‌ساکاريدازها (مالتاز - لاکتاز - ساکاراز) براي تجزيه دي‌ساکاريدها ، آمينوپپتيدازها ، دي‌پپتيدازها براي تجزيه پلي‌پپتيدها و دي‌پپتيدها به اسيدهاي آمينه را نام برد. غشاي ميکروويلي‌ها در دوازدهه ، حاوي آنزيمي به نام آنتروکيناز مي‌باشد که تريپسينوژن غير فعال مترشحه از پانکراس را به تريپسين فعال تبديل مي‌کنند. وجود مجموعه اتصالي (Junctional Complex) در قسمت راسي سطوج جانبي اين سلولها ، مانع از اين مي‌شود که مواد از طريق فضاي بين سلولي وارد بدن شوند.
سلولهاي جامي (Goblet Cells)
سلولهايي هستند که هم در سطح پرز و هم در سطح کريپتها ديده مي‌شوند و داراي هسته قاعده‌اي و سيتوپلاسم راسي پر از ماده موکوسي هستند که به عنوان يک تک غده سلولي عمل مي‌کنند. محتويات موکوسي سلول با معرف PAS (مخصوص کربوهيدراتها) به رنگ قرمز ديده مي‌شود و در رنگ آميزي معمولي ضمن آماده سازي بافت در مورد آماده کننده حل شده و باعث مي‌شود که سلول به صورت تو خالي و روشن شبيه جام ديده شود. اين سلولها در دوازدهه کم و هر چه به انتهاي روده نزديک مي‌شويم، تعداد آنها نيز افزايش مي‌يابد. موکوس مترشحه به وسيله اين سلولها ، گليکوپروتئين اسيدي است که سطح سلولها را لغزنده ساخته و داراي نقش حفاظتي است.
سلولهاي پانت (Paneth Cells)
سلولهاي هرمي و بلند هستند که در قاعده غدد ليبرکون ژژونوم و ايلئوم و به ندرت آپانديس ديده مي‌شوند.سيتوپلاسم راسي آنها پر از گرانولهاي ترشحي درشت و اسيدوفيل مي‌باشد.اين سلولها، پايدار بوده و به ندرت تجديد
مي‌شوند.چون غني از آنزيم ضد باکتري ليزوزيم عقيده بر اين است که در تنظيم باکتريهاي ساکن روده (فلور طبيعي) ، دخالت دارند.
سلولهاي انترواندوکراين
اين سلولها اکثرا در نزديکي قاعده غدد ليبرکون ديده مي‌شوند. و تعداد آنها در دوازدهه بيشتر از ژژونوم و ايلئوم است. اين سلولها در روده باريک ، هورمونها و پپتيدهاي مختلفي را ترشح مي‌کنند که شناخته شده‌ترين آنها عبارتند از:سکرتين و کوله سيتوکينين براي کنترل ترشحات پانکراس و صفرا ، سروتونين ، سوماتوستاتين ، شبع گلوکاگن براي افزايش انقباضات عضلات و نوروتانسين براي کاهش انقباضات عضلات.
سلولهاي متمايز نشده
سلولهاي متمايز نشده يا سلولهاي ريشه‌اي در قاعده غدد قرار دارند و در اثر تقسيم وتمايز همه سلولهاي اپي‌تليال را جايگزين مي‌کنند.
آستر مخاط روده
بافت همبند شل و پرسلولي است که حد فاصل کريپتها و پرزها را پر کرده است. داراي تعداد زيادي لنفوسيت ، پلاسماسل و ماکروفاژ است. پلاسماسلها با ترشح ايمونوگلوبين A در اعمال دفاعي شرکت دارند.
زير مخاط روده
از بافت همبند نسبتا متراکمي ساخته شده که حاوي رگهاي خوني و لنفي است. زير مخاط در دوازدهه حاوي غدد موکوسي به غدد برونر شده است.
طبقه عضلاني
اين طبقه شامل عضلات صاف حلقوي در داخل و عضلات طولي در خارج است. طبقه عضلاني از خارج بوسيله سروز پوشيده شده که عبارت از لايه احشايي پرده صفاقي است.
خصوصيات اختصاصي دوازدهه
•صفراوي مترشحه توسط کبد و ترشحات خارجي غده پانکراس در محلي به نام آمپول واتر به دوازدهه تخليه مي‌شوند.
•زير مخاط آن حاوي غدد موکوسي برونر است که مجراي ترشحي آنها پس از عبور از عضلات مخاطي به عمق کريپتها باز مي‌شود.
•ترشحات غدد برونر ، قليايي و حاوي بي‌کربنات فراوان است، اين ترشحات با کاهش اسيديته کيموس معده از آسيب مخاط روده جلوگيري کرده و محيط مناسبي براي فعاليت آنزيمهاي پانکراس فراهم مي‌سازد.
خصوصيات اختصاصي ژژونوم
ژژونوم قسمت اصلي جذب مواد در روده بوده که سطح جذبي آن با داشتن چينهاي وسيع ، پرزهاي فشرده بلند و انگشتي و کريپتهاي عميق افزايش يافته است. تعداد عقده‌ها يا ندولهاي لنفاوي در ژژونوم ، نسبت به دوازدهه فراوان مي‌باشد.
خصوصيات اختصاصي ايلئوم
مشخصه ايلئوم وجود ندولهاي لنفاوي کاملا گسترده در آستر است که پلاکهاي پي‌پر نام دارند. ايلئوم در محلي به نام سکوم به روده بزرگ ختم مي‌شود. در محل باز شدن ايلئوم به سکوم ، دريچه‌هاي ايلئوسکال وجود دارد که مانع از بازگشت مواد هضم نشده به داخل ايلئوم مي‌شود.
هضم و جذب مواد در روده

کربوهيدراتها

مواد نشاسته‌اي در دهان توسط پتيالين بزاق به دکسترين تبديل مي‌شوند که آن نيز در روده تحت تاثير آميلاز مترشحه از پانکراس به دي‌ساکاريدها ، تجزيه مي‌شود. دي‌ساکاريدها توسط دي ساکاريدازهاي ميکرويلي‌ها به مونوساکاريدها تبديل شده و پس از جذب وارد مويرگ خوني شده و از روده حمل مي‌شوند.

پروتئينها

پروتئينها تحت تاثير آنزيمهاي پپسين معده و ترپيسين کيموترپيسين مترشحه از پانکراس به پلي‌پپتيدهاي کوچک و دي‌پپتيدها تجزيه مي‌شوند. محصولات فوق تحت تاثير آمينوپپتيدازهاي غشاي ميکروويلي‌ها به اسيدهاي آمينه تبديل شده و پس از جذب توسط پروتئينهاي حامل به گردش خون وارد مي‌شوند.

چربيها (Fats)

هضم چربيها بطور عمده در روده و تحت تاثير آنزيم ليپاز مترشحه بوسيله سلولهاي پانکراس صورت مي‌گيرد. تري گليسيريدها تحت تاثير ليپاز به مونوساکاريدها و اسيدهاي چرب آزاد تبديل مي‌شوند. اين محصولات توسط املاح صفراوي امولسينه شده و به صورت ذرات فسيل به قطر 2 نانومتر در مي‌آيند که از غشاء ميکروويلي‌ها عبور کرده و وارد سلولهاي جاذب مي‌شوند، در آنجا به شبکه آندوپلاسمي صاف منتقل شده و توسط آنزيمها به تري گليسريدها تبديل مي‌شوند. و پس از افزوده شدن پروتئينها به دستگاه گلژي رفته و در آنجا با افزوده شدن قندها ، به صورت شيلوميکرونها آنجا را ترک کرده و وارد گردش خون مي‌شوند.

بيماريهاي شايع روده باريک

•التهاب حاد روده: التهاب حاد روده را انتريت گويند. در فصل تابستان زياد ديده مي‌شود. علت آن خوردن مواد غذايي فاسد است. در بيماري شبه حصبه (پاراتيفوئيد) هم التهاب روده ديده مي‌شود. معالجه التهاب گرم نگه داشتن شکم با کيسه آب داغ است.
•سرطان روده: سرطان روده باريک بسيار نادر است و سرطان روده بزرگ بيشتر ديده مي‌شود.
•سل روده: روده کودکان شيرخوار با خوردن شير آلوده به ميکروب سل به زخم سلي دچار مي‌شود. در بزرگسالان نيز سل روده ديده مي‌شود. اما سل روده در بزرگسالان هميشه يک عفونت ثانوي است. عفونت اوليه سل ريه است. زخم سل روده اکثرا در قسمت آخر روده باريک ديده مي‌شود. علائم آن اسهال و تب است. معالجه آن از طريق داروهاي ضد سل و رژيم غذايي مناسب مي‌باشد
بيماري هاي روده
بيماري التهابي روده اصطلاحي است کلي که براي اطلاق به گروهي از اختلالات مزمن التهابي روده با علت نامعلوم که دستگاه گوارشي را مبتلا مي‌سازد بکار مي‌رود.

اسهال يا التهاب حاد روده

اسهال يا التهاب حاد روده يک بيماري عادي است. التهاب روده کوچک را آنتريت و التهاب روده بزرگ را کليت گويند. در التهاب حاد روده ، مخاط روده متورم ، آبکي و دفعات اجابت مزاج زياد مي‌شود و در مدفوع آبکي ممکن است بلغم و خون نيز ديده شود. علايم ديگر آن دل پيچ ، دردهاي قولنجي ، نفخ ، بي‌اشتهايي و حالت تهوع است.
در التهاب روده بزرگ بيمار احساس جسم خارجي در روده مستقيم نموده و تصور مي‌نمايد مزاجش مي‌خواهد کار کند و حال آنکه اجابتي صورت نمي‌گيرد و يا اينکه مقدار بسيار کمي بلغم خارج مي‌شود. علت التهاب روده سرماخوردگي ، عفونت ميکروبي و مسموميت غذايي بخصوص در فصل تابستان است.

کوليت قرحه‌اي

کليت قرحه‌اي نوعي التهاب مزمن روده بزرگ است که در مخاط متورم آن زخمهايي توليد مي‌شود و مدفوع از چرک و بلغم و خون احاطه مي‌شود.

کليت غشايي

کليت غشايي يک نوع بيماري آلرژيک است که اکثرا در زنان عصبي ديده مي‌شود. در کليت غشايي دور مدفوع را يک غشاي بلغمي فرا مي‌گيرد.
التهاب مزمن روده اکثرا بعد از يک التهاب حاد روده و معالجه ناقص ، بيماري به شکل مزمن ادامه
مي‌يابد. گاه پس از ابتلاي به حصبه و يا اسهال خوني ، تورم مزمن مخاط روده باقي مي‌ماند. بيمار هميشه از نفخ و سنگيني شکم شکايت دارد و متناوبا به اسهال و يبوست دچار مي‌شود. اين نوع عوارض ممکن است ماهها و بلکه سالها طول بکشد.

کراون

بيماري التهابي است که معمولا ضخامت کلي ديواره روده و بويژه زير مخاط را در بر مي‌گيرد و بطور نمونه ضايعات در چندين قسمت جدا از هم در روده ايجاد مي‌شود. ضايعات زخم مي‌شوند و شقاقهايي ايجاد مي‌شوند که مي‌توانند به فيستول و آبسه منجر شوند، ديواره روده کوچک ، محتقن و ضخيم مي‌شود و قطر لوله باريک مي‌گردد. در اواخر بيماري ، ديواره روده بطور دايمي فيبروزه ، ضخيم و باريک مي‌شود.

علايم باليني

شامل تب ، درد شکم ، اسهال که غالبا فاقد خون است، خستگي ژنواليزه و کاهش وزن مي‌باشد. در صورت گرفتار شدن کولون علامت اصلي اسهال و درد مي‌باشد. در گرفتاري روده باريک (بيماري کرون روده باريک را آنتريت ژريونال گويند) علايم و نشانه‌هاي ديگر هم مي‌تواند وجود داشته باشد. مانند کمبودهاي تغذيه‌اي ، مدفوع چرب (استئاتوره) ، تهوع ، استفراغ ، نفخ شکمي و افزايش حرکات دودي روده.
تشخيص بيماري‌هاي التهابي روده
اغلب غير اختصاصي هستند و نمايانگر وسعت و شدت واکنش التهابي مي‌باشند. زماني که کرون باعث گرفتاري روده شود نماي آزمايشگاهي سو ء جذب هم مي‌تواند موجود باشد. آنمي به دنبال خونريزي پنهان و ناشي از سو ء جذب ويتامين B12 ديده مي‌شود. هيپوکلسيمي نشانه‌هاي گرفتاري پر وسعت مخاط و سو ء جذب ويتامين D مي‌باشد. به علت وجود سو جذب آمينو اسيدها و نيز آنتروپاتي اتلاف پروتئين ، هيپو آلبومينمي عارض مي‌شود. استئاتوره با درجات متغير در اثر اتلاف نمکهاي صفراوي و آسيب مخاطي مي‌تواند بوجود آيد.
اختلالات جزيي در فونکسيون کبد (خصوصا افزايش آلکالين فسفات از سرم) احتمالا نشانگر بوجود آمدن کبد چرب در بيماري است . سيگموئيد وسکوپي و مطالعات راديولوژيک روده پراهميت روش اثبات تشخيص بيماري‌هاي روده هستند. اقدام به تنقيه باريم توام با کنتراست هوا پس آماده کردن کولون مي‌تواند تغييرات اوليه مخاطي در جريان کوليت اولسراتيو يا کراون را نشان دهد. کولونوسکوپي در تشخيص بيماري کراون بر سيگموئيد ترجيح داده مي‌شود که علت آن وجود مناطق سالم و دست نخورده در حد فاصل ضايعات است.
اقدامات درماني در بيماري‌هاي التهابي روده
مقاصد درماني شامل کنترل روند التهابي و جايگزيني کمبودهاي تغذيه‌اي هستند، غالبا با اصلاح داخل وريدي ، اختلال آب و الکتوليت‌ها بهبود نسبي عارض مي‌شود. در آنمي شديد و خونريزي فعال ممکن است تزريق خون مورد نياز باشد. داروهاي مصرفي براي کنترل اسهال در فنوکسيلات و آنتي کلينرژيکها مي‌باشند.
داروهاي ضد التهاب شامل سولفات سالازين ، کورتيکواستروئيدي آدرنال يا ACTH هستند. معمولا 7 تا 10 روز بعد از اين نوع درمان بهبود به صورت کاهش تب ، اسهال خوني ، اصلاح اشتهاي بيمار آشکار مي‌شود. رژيم غذايي با باقي مانده کم ، پرپروتئين و پرانرژي به همراه درمان ويتامين تکميلي و آهن توصيه مي‌شود، از غذاهايي که باعث تشديد علايم بيماري مي‌شوند نظير شير و غذاهاي سرد پرهيز نمايند.

پيشگيري

براي پيشگيري از التهاب روده بايد شکم را سرما نداد و از خوردن غذاهاي فاسد و مانده خودداري کرد. آب جوشيده و يا آب فاقد ميکروب نوشيد. سبزي خام را قبل از مصرف کاملا با آب تميز شست و مدتي در محلول پرمنگنات قرار داد و ميوه را به مدت چند ثانيه در آب جوشان فرو برد و قبل از هر غذا دستها را با آب و صابون شست.

روده بزرگ

روده بزرگ (Large Intestine)بخش از لوله گوارش است که حدود 1.5 متر طول دارد و قطر آن بيشتر از روده کوچک است. از سکوم که به ايلئوم روده باريک متصل است، شروع شده و به مقعد ختم مي‌گردد. وظيفه روده بزرگ ، هدايت مواد هضم نشده به خارج از بدن است.

ديد کلي

چينهاي مقعدي و پرز در روده بزرگ ديده نمي‌شوند. روده بزرگ به طول 1.4 تا 1.8 متر ، از انتهاي روده باريک شروع شده و به مجراي مقعد ختم مي‌شود. ابتداي روده بزرگ که در ارتباط با ايلئوم قرار دارد، سکوم يا روده کور ناميده مي‌شود. قسمتي از روده بزرگ که بين سکوم و آنال کانال قرار دارد، کولون ناميده مي‌شود که به سه قسمت کولون مساعد ، کولون افقي و کولون نازل ، تقسيم مي‌گردد. کولون نازل در انتها به سيگموئيد و رکتوم و نهايتا آنال کانال ، ختم مي‌شود. آيا مي‌دانيد:
•هر کدام از قسمتهاي روده بزرگ چه مشخصاتي دارند و چگونه از هم قابل تشخيص هستند؟
•در مورد عروق خوني و لنفاوي و اعصاب موجود در روده بزرگ ، چه اطلاعاتي داريد؟
•در روده بزرگ ، بيماريهاي زيادي احتمال دارد بوجود مي‌آيد، آيا آنها را مي‌شناسيد؟
•حتما تا به حال در مورد آپانديس و آپانديسيت مطالبي شنيده‌ايد.
با مطالعه اين متن ، بر اطلاعات خود در زمينه روده بزرگ بيفزاييد.

سکوم و آپانديس (Cecum and Appendix)

سکوم قسمت ابتدايي روده بزرگ است که زايده آپانديس به قسمت بن بست آن متصل مي‌شود. آپانديس زايده انگشت مانندي است به طول 10 - 5 سانتيمتر و قطر متوسط 0.8 سانتيمتر که با افزايش سن ، قطر آن کاهش مي‌يابد. ديواره آپانديس مرکب از 4 لايه‌اي است که در ساير قسمتهاي لوله گوارش يافت مي‌شود. مخاط آپانديس شبيه روده بزرگ ، فاقد پرز و چين و حاوي غدد لوله‌اي مستقيم است. اپيتليوم پوشاننده آن شامل سلولهاي جذب کننده و جامي است.
آستر و زير مخاط حاوي تعداد زيادي عقده‌هاي لنفاوي است که با افزايش سن از تعداد آنها کاسته مي‌شود. در افراد سالخورده با ناپديد شدن بافت لنفاوي در آپانديس ، مخاط و زير مخاط فيبروزه مي‌شوند. طبقه عضلاني در آپانديس شبيه روده کوچک ، مرکب از عضلات حلقوي در داخل و عضلات طولي در خارج است که از خارج بوسيله بافت سروز پوشيده شده است. آپانديس يک عضو لنفاوي است و مانند ديگر بافتهاي لنفاوي مي‌تواند ملتهب شده و توليد آپانديسيت نمايد.

کولون (Colon)

وظيفه اصلي کولون جذب آب و املاح است که در نتيجه آن مواد هضم نشده وارده از روده باريک به کولون ، از حالت مايع به حالت جامد در آمده و مدفوع (feces) ناميده مي‌شود. با توجه به عملکرد روده بزرگ که در اصل هدايت مواد هضم نشده به خارج از بدن است، روده بزرگ فاقد چين و پرز است. کولون شامل قسمتهاي زير است.
•کولون صعودي: اين کولون دنباله روده کور است که در طرف راست شکم روي جدار خلفي آن تا زير کبد بالا رفته و از آنجا با زاويه تقريبا قائمه به سمت چپ پيچ خورده، کولون عرضي را تشکيل مي‌دهد.
•کولون عرضي: زير معده قرار دارد و کاملا از پرده صفاق پوشيده شده و متحرک است و به واسطه بند مخصوص خود که دو قشر پرده صفاق باشد، به سطح خلفي شکم متصل مي‌شود. علاوه بر اين ، اين پرده ، کولون عرضي را به انحناي بزرگ معده ، مربوط مي‌سازد.
•کولون نزولي: کولون عرضي در زير طحال با يک زاويه حاد به سمت پايين آمده و کولون نزولي را تشکيل مي‌دهد.
•کولون خاصره لگني يا سيگموئيد: دنباله کولون نزولي ، کولون خاصره لگني است که در حفره خاصره سمت چپ قرار دارد، سپس داخل لگن کوچک شده و به روده مستقيم ، منتهي مي‌شود. کولون خاصره لگني از پرده صفاق کاملا پوشيده شده، داراي بند مخصوص و حرکات آزاد است. در اين قسمت ، روده کلفت‌تر مي‌شود، زيرا مدفوع در آن جمع مي‌شود تا موقع تخليه فرا رسد.
•سلولهاي موجود در لايه مخاطي کولون موکوس ترشح مي‌کنند تا با لغزنده ساختن سطح مخاط به دفع مواد هضم نشده کمک کنند.

روده مستقيم

روده مستقيم دنباله کولون خاصره لگني و قسمت انتهايي روده کلفت است. طول آن 12 تا 15 سانتيمتر مي‌باشد. روده مستقيم که در حفره لگن قرار دارد، در مرد عقب مثانه و پروستات و در زن عقب رحم و مهبل بوده و فقط ثلث فوقاني آن از پرده صفاق پوشيده شده است. پرده صفاق در مردان بين روده مستقيم و سطح فوقاني مثانه ، بن بستي به نام بن بست دوگلاس ايجاد مي‌کند. در زنان اين بن بست بين روده مستقيم و رحم قرار دارد. بن بست دوگلاس ، پايين‌ترين نقطه فضاي دروني شکم است. روده مستقيم در گودي استخوان خاجي قرار دارد و لذا قدري به عقب خميده است.

مجراي مقعدي (Anal Canal)

قسمت تحتاني روده مستقيم به مجراي مقعدي ختم مي‌شود. اين مجرا لوله‌اي به طول 3 سانتيمتر است که تنگ و باريک مي‌باشد. عضله تنگ کننده مقعد ، سوراخ مقعد را مي‌بندد. زير مخاط مجراي مقعدي سياهرگهاي بسياري وجود دارد و فراخ نشدن اين سياهرگها موجب پيدايش بيماري بواسير مي‌شود.

عروق خوني

رگهاي خوني تغذيه کننده روده با عبور از طبقه عضلاني به زير مخاط رسيده و شبکه عروق بزرگي را بوجود مي‌آورند که انشعابات آن به آستر محور پرزهاي در روده باريک ، نفوذ مي‌نمايد. شريانچه‌هاي انتهايي ، پس از تشکيل شبکه مويرگي در درون پرزها به وريدچه‌ها ، منتهي مي‌شوند که وريدچه‌ها نيز به وريد زير مخاطي و آنها نيز پس از ترک روده به وريد جمع آوري کننده مزانتري تخليه مي‌گردند. اين وريدها نيز بهم پيوسته ، وريد باب را بوجود مي‌آورند که مواد جذب شده را به کبد مي‌رساند. چون همه مواد جذب شده از روده (غير از چربيها) به کبد منتقل مي‌شوند، داروهايي که در کبد متابوليزه مي‌شوند، نبايد به طريق خوراکي مصرف شوند.

عروق لنفي روده

عروق لنفي به صورت بن بست از راس پرزها شروع و مجراي شيري ناميده مي‌شوند. اين رگها شبکه مخاطي را تشکيل داده و سپس به لنفاتيکهاي زير مخاط مي‌ريزند. رگهاي لنفي زير مخاطي ، پس از عبور از عقده‌هاي لنفي مسير ، توسط مجراي توراسيک به سيستم وريدي تخليه مي‌شوند. بنابراين مواد حمل شده از طريق رگهاي لنفي وارد کبد نمي‌شوند.

اعصاب

•عصب گيري لوله گوارش توسط سيستم عصبي اتونوم انجام مي‌گيرد که خود به دو قسمت داخلي (Intrinsic) و خارجي (extrinsic) تقسيم مي‌گردد. قسمت داخلي که به سيستم عصبي روده‌اي نيز موسوم است، مرکب از نورونهاي حسي ، نورونهاي رابط و نورونهاي حرکتي است که بدون ارتباط با سيستم عصبي مرکزي و بطور
رفلکس ، عمل مي‌نمايد. بدين ترتيب که تحريکات ناشي از ترکيب مواد غذايي (تحريکات شيميايي) يا اتساع روده در اثر تجمع مواد (اتساع مکانيکي) به شبکه‌هاي مايسنر ، منتقل شده و نورونهاي حرکتي آنها ، سبب ترشح سلولهاي اپيتليال ، انقباض عضلات و تحريک حرکات روده مي‌شوند.
•سيستم عصبي روده‌اي از طريق کنترل حرکات پريستالتيک ، جابجايي مواد غذايي و تخليه روده‌ها را امکان پذير مي‌سازد. بطوري که اختلال در عملکرد اين سيستم ، تخليه روده‌ها را مشکل مي‌سازد و نمونه آن بيماري هيرشسپرونگ مي‌باشد. در اين بيماري قسمتي از روده‌ها (معمولا روده بزرگ) فاقد سيستم عصبي داخلي است و در نتيجه به علت عدم اتساع قسمت مبتلا ، دفع مواد هضم نشده ، امکان پذير نيست.
•بخش خارجي اعصاب روده‌اي ، شامل اعصاب آدرنرژيک سمپاتيک و اعصاب کولينرژيک پاراسمپاتيک مي‌باشد که اولي مهار کننده و دومي محرک عضلات صاف جداره لوله گوارش است. سيستم عصبي خارجي در ارتباط با سيستم عصبي داخلي روده مي‌باشد، بطوري که استرسهاي شديد مي‌توانند از طريق تحريک حرکات روده باعث پيدايش اسهال رواني گردند. با وجود اين ، قطع سيستم عصبي خارجي ، اختلالي در عملکرد روده و حرکات پريستالتيک آن ايجاد نمي‌کند.

بيماريهاي روده بزرگ

•آپانديسيت: بيماري آپانديسيت يا التهاب زايده کرمي شکل شيوع فراوان دارد. علل پيدايش آپانديسيت بسيار مختلف است. يبوست ، انگلهاي روده ، تورم روده بزرگ ، عفونتهاي عمومي از قبيل گريپ ، آنژين چرکي و ... مي‌توانند ايجاد آپانديسيت نمايند. اولين علامت مهم آپانديسيت حاد ، احساس درد در اطراف ناف است، اما هنگام لمس و فشار ناحيه راست و زير شکم ، دردناک است. هنگام حمله درد آپانديسيت ، جدار سمت راست و زير شکم سخت مي‌شود.
بيمار حالت تهوع و استفراغ دارد. تب مختصر است و آزمايش خون از نظر نوع گلبولهاي سفيد ، عفونت حاد را نشان مي‌دهد. اگر آپانديس بيمار برداشته نشود، حمله حاد آپانديسيت گاه به گاه تکرار خواهد شد. علت عود بيماري اغلب يک سرماخوردگي است. حملات بعدي آپانديسيت هميشه سخت‌تر بوده و با عوارض بيشتري توام است، آپانديس متورم ممکن است در مدت کوتاهي چرک کند و قانقرايا شود.
•بواسير: بواسير يا خارجي است يا داخلي. اتساع سياهرگهاي اطراف مقعد به شکل يک يا چند دگمه برجسته آبي رنگ ، بواسير خارجي نام دارد. بواسير داخلي در صورتي که سياهرگهاي روده مستقيم متسع گردد، ايجاد مي‌شود. يبوست مزمن ، نشستن دائم و چاقي و آبستني ، مهمترين علل پيدايش بواسير هستند. درمان آن از طريق عمل جراحي ، صورت مي‌گيرد.
•سرطان روده مستقيم: مهمترين علامت سرطان روده مستقيم ، تناوب اسهال و يبوست است. مدفوع گاه با خون همراه است. اگر بيماري زود تشخيص داده شود، با عمل جراحي قابل درمان است.

آپانديس

زايده اين انگشتي شکل و شبيه کولون (روده بزرگ) است. داراي فضاي دروني کوچک و فوليکول لنفاوي فراوان در آستر مخاط و زير مخاط است. و طول آن 8 تا 10 سانترمتر بوده و فاقد پرز است. آپانديس ممکن است عفوني شود و آپانديسيت ايجاد کند.

لوزوالمعده

لوزوالمعده يا پانکراس يکي از غدد ضميمه دستگاه گوارشي است که ترشحات آن به ناحيه دوازدهه در روده کوچک تخليه مي‌گردد. اين غده داراي تعدادي هورمون است که در متابوليسم مواد غذايي مورد استفاده قرار مي‌گيرند.

اطلاعات اوليه

لوزوالمعده غده مختلط برون‌ريز و درون‌ريزي است که در انحناي دوازدهه روده کوچک قرار گرفته و از نظر آناتومي داراي سه قسمت است. سر لوزوالمعده که در انحناي دوازدهه قرار گرفته و تنه و دم لوزوالمعده. پانکراس از بيرون توسط کپسولي از بافت همبند پوشيده شده که استطاله‌هايي از آن به درون غده نفوذ کرده و آن را به لبولهاي نامشخصي تقسيم مي‌کند. بافت همبند بين لبولي حاوي جسمکهاي پاسيني و گانگليون مي‌باشد. اين غده داراي ترشحات بسياري است که براي هضم مواد غذايي مورد نياز هستند.

قسمت مترشحه خارجي لوزوالمعده

اين قسمت در لوزوالمعده از نوع خوشه‌اي مرکب است که از آسينيهاي ترشحي و مجاري تشکيل يافته است. آسينيهاي ترشحي از نوع سروزي هستند و از تعدادي سلول هرمي تشکيل شده‌اند که سلولها در قسمت راسي خود حاوي ذرات زيموژن (پيش‌ساز) مي‌باشند. آسينيها توسط غشا پايه و الياف رتيکولر احاطه شده‌اند و ترشحات خود را به درون مجاري رابط (intercalated duct) تخليه مي‌کنند. اين مجاري که از درون آسيني شروع مي‌شوند، توسط سلولهاي مکعبي کوتاه مفروش شده‌اند. به همين دليل در مقاطع بافتي ، سلولهاي ابتدايي مجاري رابط در مرکز آسينيها مشاهده شده و سلولهاي مرکز آسيني ناميده مي‌شوند.

چگونگي ورود ترشحات به دوازدهه

مجاري رابط به هم پيوسته و مجاري بين لبولي را بوجود مي‌آورند که به مجراي دفعي اصلي ، در مرکز پانکراس ، به نام مجراي ويرسونگ ، ختم مي‌شوند. مجراي ويرسونگ پس از خروج از پانکراس در محلي به نام آمپول واتر (ampulla vater) همراه با مجاري صفراوي مشترک به دوازدهه باز مي‌شود. در محل باز شدن مجرا به دوزادهه اسفنگتري متشکل از عضلات صاف طولي و حلقوي قرار دارد که اسفنگتر اودي (sphincter of oddi) نام دارد و خروج ترشحات پانکراس و صفرا را تنظيم مي‌کند. مجاري بين لبولي و دفعي اصلي توسط سلولهاي منشوري پوشيده شده‌اند و بطور پراکنده در بين آنها سلولهاي جامي و انترو اندوکرين نيز ديده مي‌شوند.

ترشحات آسينيهاي پانکراس

اين ترشحات شامل آب ، يونها ، بي‌کربنات و آنزيمهاي گوارشي مانند تريپسينوژن ، کيموتريپسينوژن و کربوکسي پپتيداز (براي مواد پروتئيني) ، ريبونوکلئاز ، دزاکسي ريبونوکلئاز (براي اسيدهاي نوکلئيک) ، ليپاز و فسفوليپاز (براي مواد چربي) ، آميلاز (براي مواد قندي) و الاستاز مي‌باشد. ترشحات پانکراس توسط سيستم خودمختار پاراسمپاتيک (شاخه‌اي ازعصب واگ) که به سلولهاي ترشحي ختم مي‌گردند و همچنين هورمون سکرتين و هورمون کوله‌سيستوکينين کنترل مي‌گردد. اين هورمونها پس از ترشح کيموس معدي به دوازدهه از سلولهاي انترو اندوکرين اپيتليوم دوازدهه ترشح مي‌شوند.

قسمت مترشحه داخلي لوزوالمعده

اين بخش از حدود يک ميليون جزاير لانگرهانس تشکيل شده است که با ميکروسکوپ نوري به صورت توده‌هاي روشن در بين آسينيها ديده مي‌شوند. جزاير لانگرهانس متشکل از طنابهاي سلولي و مويرگهاي منفذدار در بين آنها مي‌باشند که مجموعا توسط الياف رتيکولر ، احاطه شده‌اند. سلولها و رگها در جزاير لانگرهانس بوسيله رشته‌هاي سمپاتيک ، عصب‌ دهي شده‌اند.

سلولهاي جزاير لانگرهانس

•سلولهاي آلفا يا A ، که حدود 20 درصد سلولهاي جزاير لانگرهانس را تشکيل مي‌دهند و هورمون گلوکاگن ترشح مي‌کنند.
•سلولهاي بتا يا B ، که حدود 70 درصد سلولهاي جزاير لانگرهانس را تشکيل مي‌دهند و هورمون انسولين ترشح مي‌کنند.
•سلولهاي دلتا يا D ، حدود 10 - 5 درصد از سلولهاي جزاير لانگرهانس را تشکيل مي‌دهند و هورمون سوماتواستاتين ترشح مي‌کنند.
•سلولهاي F ، حدود 2 - 1 درصد سلولها را تشکيل داده و پلي‌پپتيدي به نام پلي‌پپتيد پانکراسي ترشح مي‌کنند که ترشحات خارجي پانکراس ، مخصوصا بي‌کربنات را کنترل مي‌کند.
•معدودي سلول از نوع سلولهاي APUD نيز در پانکراس يافت مي‌شوند که عواملي مانند "مولتي‌لين" و سروتونين ترشح مي‌کنند.

هورمونهاي لوزوالمعده
انسولين

انسولين هورموني پروتئيني است و از سلولهاي بتا جزاير لانگرهانس ترشح مي‌شود. ساختمان آن از دو زنجيره پلي پپتيدي B و A ساخته شده است که بوسيله پيوندهاي دي‌سولفور به يکديگر متصل شده‌اند. انسولين به صورت پيش هورمون ساخته مي‌شود و پس از تغيير و تحولاتي که بر روي ساختمان آن در شبکه آندوپلاسمي و دستگاه گلژي صورت مي‌گيرد به صورت هورمون بالغ درمي‌آيد. اعمال انسولين شامل موارد زير است: فعال کننده تجزيه گلوکز ، مهارکننده تجزيه گليکوژن ، مهار کننده ساخت گلوکز از مواد غير قندي ، افزايش ساخت اسيدهاي چرب ، فعال کننده ساخت چربي و پروتئين و ... .

گلوکاگن

گلوکاگن هورموني است که از سلولهاي آلفا جزاير لانگرهانس ترشح مي‌شود. اين هورمون هم مانند انسولين به صورت پيش ساز ساخته شده و پس از تغيير و تحولاتي به هورمون بالغ تبديل مي‌شود. ترشح آن بوسيله هيپوگلسيمي ( کاهش قند خون) ، بعضي از اسيدهاي آمينه ، کاتکولامينها تحريک شده و بوسيله هيپرگسيمي (افزايش قند خون) ، اسيدهاي چرب ، اجسام ستوني ، سکرتين و سوماتواستاتين مهار مي‌شود.

سوماتواستاتين

اين هورمون علاوه بر هيپوتالاموس بوسيله سلولهاي D جزاير لانگرهانس نيز ترشح مي‌شود. سوماتواستاتين ترشحات پانکراس را مهار مي‌کند. سوماتواستاتين به صورت پري پرو سوماتواستاتين ترشح شده و بعد از گذراندن تغييراتي به هورمون بالغ تبديل مي‌شود. اين هورمون ترشح و آزاد شدن هورمون رشد را مهار مي‌کند. اين هورمون هيچ تاثيري بر روي ترشح پرولاکتين يا هورمونهاي گونادوتروپين ندارد. نيم عمر آن فقط چند دقيقه است.

اختلالات لوزوالمعده

التهاب لوزوالمعده

لوزوالمعده گاهي اوقات متورم مي‌شود. التهاب مزمن لوزوالمعده باعث درد شديد در قسمت بالاي شکم مي‌گردد که اغلب درد آن در پشت بدن هم انعکاس پيدا مي‌کند. تشخيص التهاب لوزوالمعده از طريق درد مشکل است، اما سنجش مقدار آنزيم آميلاز کمک شاياني مي‌کند.

سرطان لوزوالمعده

سرطان لوزوالمعده اغلب باعث کاهش شديد وزن مي‌شود که ممکن است با درد ناحيه پشت همراه باشد. اگر رشد سرطان در محلي از سر لوزوالمعده باشد باعث مسدود شدن مجراي صفراوي مي‌شود. ممکن است معالجه از طريق عمل جراحي امکان پذير باشد

کبد

کبد (Liver) بزرگترين غده بدن است و بعد از پوست بزرگترين عضو بدن است که در زير پرده ديافراگم قرار گرفته است. کبد در بسياري از اعمال متابوليکي بدن از جمله پروتئين سازي و سم زدايي شرکت دارد

ديد کلي

80 درصد سلولهاي کبدي را هپاتوسيتها تشکيل مي‌دهند. هپاتوسيتها ، چربي و قند را ذخيره مي‌کنند. علاوه بر اين تهيه آلبومين ، پروترومبين و فيبرينوژن به عهده هپاتوسيت است. کبد داراي چهار لوب ناقص جداگانه است که با يک بافت پيوندي بسيار نازک به نام کپسول گليسون احاطه شده است. سطح آن با صفاق پوشيده شده است. ناف کبد براي ورود رگهاي خوني و خروج صفرا بکار مي‌آيد. دو نوع جريان خون دريافت مي‌کند. مقدار زياد آن از طريق وريد باب (از روده ، معده و طحال) وارد کبد مي‌شود و مقدار خيلي کمي خون از طريق شريان کبدي به کبد مي‌رسد.
بافت اصلي کبد توسط بافت پيوندي به لوبول تقسيم نشده است. هپاتوسيتها به شکل صفحات سلولي يا تيغه ، در اطراف ، در محور فضاي پورت و وريدچه مرکزي قرار دارند. فضاي پورت شامل وريد باب ، شريان کبدي و مجراي صفراوي است. علاوه بر اين رگهاي لنفي و اعصاب نيز در اين ناحيه ديده مي‌شود. سلولهاي کبدي در بدن اعمال زيادي را انجام مي‌دهند مانند شرکت در ساختن پروتئينها ، ذخيره سازي مواد مورد نياز ، اعمال متابوليک ، سم زدايي و غير فعال کردن مواد مضر و توليد و ترشح صفرا.

اجزاي لبول کبدي
فضاي پورت (Portal Space)

فضاي سه گوشي است که در رئوس لبولهاي مجاور ديده مي‌شود. هر فضاي پورت پر از بافت همبند و حاوي شريان ، وريد و مجراي صفراوي است. وريد موجود شاخه‌اي از وريد باب و شريان موجود شاخه‌اي از شريان هپاتيک است. مجراي صفراوي ، صفراي مترشحه توسط سلولهاي کبدي را دريافت مي‌کند.

صفحات کبدي

سلولهاي کبدي در هر لبول بهم پيوسته و صفحاتي را تشکيل داده‌اند که به صورت شعاعي از مرکز به محيط کشيده شده‌اند. صفحات کبدي توسط سينوزوئيدها از يکديگر جدا شده‌اند. هر سلول در دو سطح خود با هپاتوسيتهاي مجاور و در طح ديگرش با سينوزوئيدها در تماس مي‌باشند.

سينوزوئيدهاي کبدي (Hepatic Sinussolid)

سينوزوئيدها ، کانالهاي عروقي وسيعي به قطر 30 - 10 ميکرومتر مي‌باشند که در حد فاصل صفحات کبدي قرار گرفته‌اند. خون را از شريانها و وريدهاي توزيع کننده دريافت و در مرکز لبول به وريد مرکزي تخليه مي‌کنند.

وريد مرکزي (Central Vein)

در وسط هر لبول قرار گرفته و خون سينوزوئيها را دريافت مي‌کند. از نظر ساختماني سلولهاي آندوتليال پوشاننده وريد مرکزي بوسيله الياف رتيکولر پشتيباني مي‌شوند.

عروق خوني کبد

سيستم وريدي کبد

وريد باب يا پورت که 75 درصد خون کبدي را تامين مي‌کند حاصل مواد غذايي جذب شده در دستگاه گوارش مي‌باشد. اين وريد از ناف کبد وارد و انشعابات آن در فضاي پورت ، وريدهاي پورتال يا بين لبولي ناميده مي‌شوند و انشعاب وريدهاي پورتال در محيط لبولها منتشر شده و وريدهاي توزيع کننده را بوجود مي‌آورند. از وريدهاي توزيع کننده انشعاباتي به نام وريدچه‌هاي ورودي خارج و به سينوزوئيدهاي کبدي منتهي مي‌شود. خون سينوزوئيدها به وريد مرکز لبولي تخليه مي‌گردد. از بهم پيوستن اين وريدها ، وريدهاي تحت لبولي بوجود مي‌آيد. از بهم پيوستن اين وريدها هم وريد کبدي بوجود مي‌آيد که آن نيز بنوبه خود ، خون را به بزرگ سياهرگ زيرين مي‌ريزد.

سيستم شريان کبدي

شريان کبدي که شاخه‌اي از شريان سيلياک مي‌باشد، خون اکسيژن‌دار را به کبد حمل مي‌کند. شريان کبدي نيز از ناف کبد وارد و انشعابات آن مسير وريد پورتال را طي کرده و انشعابات نهايي آنها شريانچه‌هاي ورودي را بوجود مي‌آورند که خون خود را به درون سينوزوئيدها مي‌ريزند. در سينوزوئيدها خون شرياني و وريدي مخلوط شده و به وريد مرکزي تخليه مي‌شود.

لولهاي کبدي (Hepatocytes)

هپاتوسيتها ، سلولهاي بزرگي هستند با يک يا دو هسته که هسته آنها درشت ، کروي ، روشن و داراي هستک مشخص مي‌باشند. سلولهاي کبدي يکي از پرکارترين سلولهاي بدن هستند که هر سلول به تنهايي هم به عنوان يک غده مترشحه داخلي و هم به عنوان يک غده مترشحه خارجي عمل مي‌کند. با ميکروسکوپ الکتروني ، سلول کبدي داراي شبکه آندوپلاسمي دانه‌دار و صاف بسيار گسترده ، دستگاه گلژي توسعه يافته ، ريبوزومهاي آزاد ، ميتوکندريهاي فراوان و ليزوزوم مي‌باشد. سطوحي از سلول کبدي که در مجاورت سينوزوئيدها قرار دارند حاوي ميکرويليهاي متعددي هستند و سطح تماس هپاتوسيت با خون را افزايش مي‌دهند. سطحي از هپاتوسيت که در مجاورت هپاتوسيت ديگر قرار دارد داراي فرورفتگي ناودان مانندي است که کاناليکول صفراوي را بوجود مي‌آورد.

اعمال سلول کبدي

پروتئين سازي

سلولهاي کبدي پروتئينهاي متعددي را سنتز و بطور مداوم به خون ترشح مي‌کنند که از جمله آنها مي‌توان آلبومين ، پروترومبين ، فيبرينوژن ليپو پروتئينها و هپارين را نام برد.

ذخيره سازي

سلولهاي کبدي قارد به ذخيره سازي مواد مختلفي مي‌باشند که از جمله آنها مي‌توان تري گليسريدها ، گليکوژن و ويتامينها را نام برد. تجمع چربي زياد در هپاتوسيتها باعث پيدايش شرايطي به نام کبد چرب مي‌گردد که قابل برگشت است.

اعمال متابوليک

از مهمترين اعمال متابوليک سلولهاي کبدي ، گلوکونئوژنز يا تبديل چربيها و اسيدهاي آمينه به گلوکز و دآميناسيون اسيدهاي آمينه براي توليد اوره است.

سم زدايي

سلولهاي کبدي با استفاده از آنزيمهاي شبکه آندوپلاسمي صاف خود و به طرق اکسيداسيون و متيلاسيون ، مواد متعددي نظير الکل ، استروئيدها ، باربي توراتها را غير فعال مي‌سازند.

ترشح صفرا

توليد و ترشح صفرا از اعمال خارجي کبد مي‌باشد. مهمترين اجزاي تشکيل دهنده صفرا ، علاوه بر آب و الکتروليتها اسيدهاي صفراوي و بيلي روبين مي‌باشد. بيلي روبين حاصل از تجزيه هموگلوبين که به صورت غير محلول در آب و خون وجود دارد، توسط هپاتوسيتها گرفته شده و به صورت محلول در آب درآمده و به کاناليکولهاي صفراوي ترشح مي‌شود.

ترميم کبد

با آنکه سلولهاي کبدي داراي عمري طولاني هستند ولي قدرت ترميم (Regeneration) فوق العاده‌اي دارند. بطوري که موشها قادرند 75 درصد کبد خود را در يک ماده ترميم کنند. با وجود اين قدرت ترميم کبد در انسان محدود است. عاملي که تقسيم سلولهاي کبدي را پس از رسيدن به حجم اصلي خود مهار مي‌کند، کالون (Chalone) ناميده مي‌شود. کالون توليد شده در هر عضو متناسب با تعداد سلولهاي تشکيل دهنده آن عضو مي‌باشد. در صورت کاهش تعداد سلولها ، کاهش مقدار کالون محرک تقسيم سلولها مي‌باشد.

بيماريهاي کبد

يرقان

اختلال در ترشح يا دفع صفرا باعث افزايش بيلي روبين خون و بروز بيماري يرقان مي‌گردد. اگر بيماري يرقان در اثر آسيب سلولهاي کبدي بروز نمايد يرقان هپاتيک ناميده مي‌شود. ولي اگر از انسداد مجاري صفراوي مثل تشکيل سنگهاي صفراوي يا پيدايش تومور ، ناشي شود آن را يرقان انسدادي مي‌نامند. در صورتي که به علت هموليز زياد گويچه‌هاي قرمز مقدار بيلي روبين توليد شده به حدي باشد که کبد نتواند همه بيلي روبين را به صورت محلول درآورده و دفع نمايد، يرقان را يرقان هموليتيک گويند.

سيروز کبد

اين بيماري نتيجه از بين رفتن بافت کبدي و جانشين شدن آن توسط بافت پيوندي است که در آن کبد سفت مي‌شود. علت سيروز استعمال مشروبات الکلي ، اختلال مزمن و طولاني دستگاه گوارش و آتروفي حاد زرد کبد است. سيروز کبد با بي‌اشتهايي ، اختلال در عمل هضم ، نفخ شکم ، خارش پوست و يرقان شروع مي‌شود. گاه خونريزي مري و استفراغ نخستين علامت سيروز کبد را تشکيل مي‌دهد. جهت متوقف ساختن پيشروي بيماري پرهيز غذايي و دادن ويتامين مفيد است.

منابع گياهي مفيد براي کبد

نعناع ، کاسني ، انجير ، آب انگور ، توت فرنگي ، هويچ ، آب سيب ، آب ليمو ، پوست مرکبات ، شلغم ، انگور فرنگي و دمکرده برگ توت فرنگي براي کبد بسيار مفيد هستند.

کيسه صفرا

سلولهاي کبدي مواد لازم براي ساخته شدن صفرا را از خون مي‌گيرد سپس صفراي ساخته شده به کيسه صفرا مي‌رود و در آنجا ذخيره مي‌شود. همراه با ورود غذا به روده باريک کيسه صفرا منقبض شده و مقداري صفرا از مجرايي که در انتها با مجراي لوزوالمعده مشترک است وارد دوازدهه مي‌شود. مهمترين عمل صفرا کمک به هضم چربيهاست. عمل ديگر صفرا خنثي کردن حالت اسيدي شيره معده است.

جذب غذا

کليه مواد غذايي که در اثر هضم شيميايي به مواد ساده و قابل جذب تبديل شده‌اند همچنين ويتامينها ، آب و نمکها که براي جذب نيازي به هضم شيميايي ندارند از ديواره روده باريک جذب مي‌شوند. هر پرز شامل يک لايه از سلولهاي پوششي است که غذا بوسيله آنها جذب مي‌شود. بلافاصله در زير آن شبکه غني از مويرگهاي خوني وجود دارد که قندها ، اسيدهاي آمينه آب و نمکها وارد اين شبکه مي‌شوند.
اين شبکه مويرگي پس از جمع آوري مواد غذايي به يک سياهرگ کوچک پرزي منتهي مي‌شود. سياهرگ پرزي به سياهرگهاي بزرگتر پيوسته و سرانجام وارد سياهرگ باب مي‌شوند. اين سياهرگ ابتدا به کبد رفته و مواد غذايي در کبد ذخيره و پس بر حسب نياز وارد خون مي‌شوند. در واقع کبد به منزله يک انبار و تنظيم کننده و پخش کننده مواد غذايي جذب شده است
منابع :
http://www.parsiteb.com
http://daneshnameh.roshd.ir

Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image