جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
ماکس پلانک
-(5 Body) 
ماکس پلانک
Visitor 477
Category: دنياي فن آوري
ماکس کارل ارنست لودويگ پلانک در بيست و سوم آوريل سال 1858 در شهر کيل آلمان زاده شد. وي فرزند ششم ويلهلم پلانک استاد علوم قضايي دانشگاه شهر بود. افراد خانواده پلانک احترام زيادي براي آموزش و پرورش و فرهنگ و حفظ ارزشهاي سنتي خانواده قائل بودند. والدين همه آنها خصوصيات را به فرزند انتقال داده بودند. نامه هاي پلانک گوشه اي از زندگي خانوادگي اش را بازگو مي کنند که در آنها سخن از گذرانيدن تابستان در تفرجگاه الدناي کنار درياي بالتيک و بازي کروکه روي چمن و از خواندن رمانهاي والتر اسکات در هنگام شب و از به روي صحنه آوردن نمايش و موسيقي با شرکت افراد خانواده زياد به ميان مي آيد. پلانک دوره دبيرستان را درگيمنازوم مکسيميلان شهر مونيخ گذرانيد و در آنجا بود که به علاقه خود پي برد. پلانک اعتبار و امتياز تفهيم معناي قوانين فيزيک را به خود براي اولين بار به هرمان مولر دبير رياضي خويش مي دهد. پلانک يک تيزهوش استثنايي نبود. دبيرانش در گيمنازيوم از لحاظ رتبه او را به شاگرد اولي نزديک ميدانستند اما او را در هيچ زماني شاگرد اول نشناختند. معلمان وي در او جز رفتار شخصي خوب و سختکوشي در کار نشانه اي که حاکي از تابناکي هوش يا وجود استعداد خاصي باشد، نديدند. به هر حال مهارتهاي او در برخوردهاي اجتماعي بايد از گونه تراز اولي بوده باشد چرا که محبوب معلمان و همکلاسان خود بود. پلانک در پايان دوره گيمنازيوم خود در سال 1884 هنوز تصميمي در زمينه انتخاب رشته براي آموزشهاي بعدي خود نگرفته بود. تا اينک سرانجام ابتدا دانشجوي دوره کارشناسي دانشگاه مونيخ و چندي بعد دانشجوي آن دوره دانشگاه برلين شد. وي به خواندن فيزيک عملي و رياضيات پرداخت و در پي انتقال به دانشگاه برلين در کلاسهاي فيزيکدانان مشهور آن روز هرمان فن هلمهولتز و گوستاو کيرشهوف شرکت کرد. پلانک علاقه خويش به ترموديناميک را مديون اين دو استاد مي دانست. پلانک نظريه مکانيکي گرماي کلاوزيوس را به تفصيل مطالعه کرد و بعدها خاطر نشان ساخت که اين مطالعه خصوصي چيزي بود که سرانجام وي را به فيزيک کشاند. پلانک که تحت تأثير کار و روشني روش استدلال کلاوزيوس قرار گرفته بود رشته اصلي درس خود را ترموديناميک انتخاب و بررسي در قانون دوم آن را موضوع تز دکتراي سال 1879 خويش در دانشگاه مونيخ کرد.
تز دکتراي پلانک مروري بر دو اصل کلاسيک ترموديناميک بود. اصل اول، اصل بقاي انرژي و اصل دوم مفهوم آنتروپي (کميتي که اندازه اش در تمام فرايندهاي فيزيکي حقيقي مدام در افزايش است). افکار پلانک درباره آنتروپي و آزمايشهاي پيشنهادي او در آن باره هيچکدام از راهنمايان دانشگاهي ممتاز او را تحت تأثير قرار نداد. استاد هلمهولتز او را اصلاً نخواند و کيرشهوف هم که آن را خواند از ان خوشش نيامد. حتي کلاوزيوس که منبع الهام او بود کمترين علاقه اي به موضوع نشان نداد. پلانک با آن واکنش استادان نسبت به پايان نامه دکتراي خود با وقار و آرامش برخورد کرد و با اشتياقي حتي بيش از پيش به کار برگشت. فارغ التحصيل شدن وي به سبب بيماري اش با دو سال تأخير همراه بود اما درجه دکترايي که سرانجام در سال 1879 گرفت با رتبه ممتاز بود.
پلانک در سال 1880 با سمت دانشياري به هيأت علمي دانشگاه مونيخ پيوست و پنج سال پس از آن به مقام استادي دانشگاه کيل رسيد. استخدام به عنوان استاد غيررسمي در دانشگاه کيل پلانک را از استقلال علمي بيشتري برخوردار ساخت. گوستاو کيرشهوف استاد راهنماي قديمي پلانک در سال 1889 درگذشت و کرسي استادي او در دانشگاه برلين خالي ماند و پلانک به جاي کيرشهوف به عنوان استاديار و مدير مؤسسه فيزيک نظري منصوب شد. پلانک در يکي ازروزها که به ياد نداشته است در چه کلاسي از دانشگاه برلين درس دارد جلوي اتاق دفتر بخش ايستاده و از کارمندي نشاني محل برگزاري درس آن روز پروفسور پلانک را جويا ميشود. کارمند در جواب مي گويد: آنجا مرو مرد جوان تو بسيار جوانتر از آن هستي که بتواني درس پلانک، استاد فرهيخته ما را بفهمي. پلانک در پي استقرار در کرسي استادي خويش توجه خود را معطوف پديده تابش جسم سياه مشکل روز فيزيک کلاسيک کرد که آن را نخستين بار کيرشهوف به ميان آورده بود. پلانک در سال 1900 به اين نتيجه رسيد که براي توضيح پديده تابش جسم سياه بايد ايده کاملاً جديدي را پيش کشيد. وي اين فکر را در ميان نهاد که انرژي نيز مانند ماده از آحاد يا بسته هاي کوچکي درست شده است. او آن آحاد را کوانتوم نام داد. کلمه اي مأخوذ از زبان لاتيني به معني «چقدر» و جمع آن کوآنتا بود، اين فکر که با اصول و قوانين آن زمان وفق نمي کرد بالطبع مخالفاني بوجود آورد ولي اين مخالفتها بيش از پنج سال طول نکشيد زيرا تئوري اينشتين که متکي به تئوري کوآنتا بيان شد ارزش واقعي و حقيقي تئوري بيان شده بوسيله پلانک را معلوم نمود. بعد از آنکه پلانک و اينشتين با يکديگر مکاتباتي آغاز کردند که تا پايان عمر پلانک ادامه يافت و سبب همکاري هاي مهمي بين آنها در زمينه خواص نور نيز شد.
سهمي که پلانک در پيشبرد علم ادا کرد او را «دانشمند دانشمندان» کرد. او مورد احترام همکاران خود در همه حوزه هاي علمي و از همه مليتهاي جهان بود. در سال 1918 که جايزه نوبل در فيزيک اعطا مي شد، آلبرت اينشتين، نيلز بوهر، ارنست رادرفورد و ورنرهايزنبرگ – که همه مي توانستند خود مستحق کسب آن افتخار باشند- مناسبت را با توافق بدون شرط خويش تاريخي تر کرده مستحق ترين شخص براي دريافت جايزه را پلانک دانستند. بدين ترتيب پلانک به اخذ جايزه نوبل نائل آمد و استاد دانشگاه برلين گرديد. همچنين شاهد تأسيس «انجمن ماکس پلانک براي پيشبرد علم» به جاي انجمن «قيصر ويلهلم» که در سال 1911 پي افکنده شده بود- گرديد (خود او از 1930 تا 1937 رياست اين انجمن را برعهده داشت).
پلانک در روز چهارم اکتبر سال 1947 در نود و دو سالگي در پي يک حمله قلبي درگذشت. تاريخ او را به پاس دو کشف عمده اش به ياد خواهد داشت: کشف نظريه کوآنتومي و کشف آلبرت اينشتين در سال 1948 در ستايشنامه اي که عنوان آن «در رثاء ماکس پلانک» بود چنين نوشت:
انسانهاي زيادي عمر خود را وقف علم مي کنند اما آنها همه به خاطر علم آن کار را نمي کنند عده اي براي آن به معبد علم مي آيند که علم به آنها فرصت بروز استعدادهاي ويژه شان را مي دهد. براي اين گروه علم گونه اي ورزش است که آنها از تمرين در آن به وجد مي آيند مانند آن ورزشکاري که از تمرين دادن به ماهيچه هاي قوي خود شاد مي شود. گروه ديگري از انسانها به معبد علم براي عرضه توده مغز خود مي آيند به آن اميد که از آن کار بازده مفيدي بياندوزند. اين عده تنها از آن رو سر از کار علمي در مي آورند که شرايط گزينش حرفه انتخابي را به حسب اتفاق پيش روي آنها نهاده است. اگر شرايط حاکم بر آن گزينش به گونه ديگري بود، آنها ممکن بود سياستمدار يا مدير تجاري بشوند چنانچه پيش آيد که خدا فرشته اي از فرشتگان خود را براي بيرون راندن گروههايي که نام بردم از معبد به پايين بفرستد، بيم آن دارم که معبد از بن خالي شود. با اين حال هنوز شمار اندکي از عابدان در آن باقي خواهند ماند برخي از زمان گذشته و برخي از عصر خود ما. پلانکِ ما جاي در گروه اخير دارد و از اين روست که ما همه او را دوست داريم.
منبع:http://www.academist.ir
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image