ناحيه چيست؟ تصور شما از يك ناحيه چيست؟
جغرافي دانان از ديرباز سطح زمين را به واحدهاي جغرافيايي كه در آن پديده ها با هم تجانس و وحدت دارند تقسيم كرده و سپس آن ها را مورد مطالعه قرار داده اند.
عامل تمايز اين واحدهاي جغرافيايي ، تفاوت مكان ها و پديده هاي موجود در آن هاست. اين تقسيم بندي ها به منظور شناخت بهتر و آسان تر و علمي تر كردن مطالعات و تحقيقات درباره ي مكان ها صورت مي گيرد تا برنامه ريزي صحيح تري براي آن ها انجام شود. ناحيه بخشي از سطح زمين است كه چهره هاي ظاهري مشابه در سراسر آن ويژگي خاصي را به وجود مي آورند، به طوري كه با بخش هاي مجاور متفاوت است . ناحيه يك محدوده ي جغرافيايي است كه در آن ميان خصوصيات طبيعي، انساني ، اجتماعي و فرهنگي تجانس يا هماهنگي و وحدت نسبي وجود دارد.
از اين تعاريف چنين برمي آيد كه :
1 – عامل اصلي در يك ناحيه،وحدت و همگوني نسبي است. 2 – يك ناحيه ي جغرافيايي با ناحيه مجاور آن متفاوت است.
جغرافي دانان بر اساس چه معيارهايي ناحيه بندي مي كنند؟
وقتي كه يك فضاي جغرافيايي را بر اساس ضوابط يا معيارهايي به واحدهاي كوچك تر تقسيم مي كنيم به طوري كه هر واحد با واحد مجاور تفاوت داشته باشد، در واقع ناحيه بندي كرده ايم. جغرافي دانان براي تعيين حدود يك ناحيه، يك يا چند معيار را به كار مي گيرند و سپس با توجه به اين معيارها، حدود يا مرزهاي ناحيه را روي نقشه رسم مي كنند. در واقع؛اين گونه مرزها در سطح زمين وجود ندارند و پيدا كردن آن ها روي نقشه هاي جغرافياي آسان تر از تشخيص آن ها در سطح زمين است. اين معيارها ممكن است عوامل طبيعي باشند مثل توپوگرافي ، آب و هوا، خاك و پوشش گياهي ،ممكن است اين معيارها عوامل انساني باشند مانند مذهب، زبان و نوع فعاليت اقتصادي ناحيه بندي كاري صرفاً جغرافيايي است و بر اساس طرز تفكر يك جغرافي دان و شيوه ي كار او و به طور اختياري صورت مي پذيرد. انتخاب معيار و ملاك براي تعيين حدود يك ناحيه به زمين و فكر جغرافي دان بستگي دارد.
نواحي طبيعي
جغرافي دانان براي تقسيم بندي نواحي طبيعي از چند عامل استفاده مي كنند كه مهم ترين آن ها عبارت اند از : آب و هوا، پوشش گياهي و خاك.
الف – آب و هوا : دما و بارش مهم ترين عناصر آب و هوايي به شمار مي آيند. دما :دما بر اثر تابش خورشيد بر سطح زمين پديد مي آيند. اولين و مهم ترين تأثيري كه خورشيد به جو «اتمسفر» مي گذارد، گرم كردن هواي اطراف كره ي زمين به مقدار مختلف است.
چون ارتفاع خورشيد در طول روز، سال و مكان هاي مختلف فرق مي كند، مقدار انرژي دريافتي و در نتيجه دماي هوا در مناطق مختلف متفاوت است. در عرض هاي جغرافيايي پايين و نواحي استوايي، نور خورشيد در تمام ايام سال تقريباً به حالت قائم مي تابد اما هر قدر به عرض هاي جغرافيايي بالاتر نزديك تر مي شويم،زاويه ي تابش مايل تر مي شود.
اين امر موجب پديد آمدن سه ناحيه متفاوت از نظر دما مي شود: ناحيه گرم (حارّه)،ناحيه معتدل و ناحيه سرد (قطبي)
بارش :
بارش ديگر عنصر مهم آب و هوايي است كه در تقسيم بندي نواحي آب و هوايي از آن استفاده مي كنند. در كشور ما ميزان بارش از مكاني به مكان ديگر، تفاوت هاي چشمگيري دارد. علاوه بر آن توزيع فصلي بارندگي نيز در كشور ما يكنواخت نيست. همچنين مقدار بارش روزانه نيز كه شدت بارندگي را نشان مي دهد از مكاني به مكان ديگر متفاوت است. مقدار بارش روزانه يا شدت بارندگي از نظر مسائل مربوط به فرسايش خاك و كشاورزي اهميت دارد. در كشور ما بر اساس ويژگي هاي عمده ي بارش از قبيل بارندگي سالانه، توزيع فصلي بارش و بالاترين بارش روزانه در سواحل جنوب و شمال اتفاق مي افتد. بر اساس ويژگي هاي عمده ي بارش از قبيل بارندگي سالانه، توزيع فصلي بارش و بالاترين بارش روزانه ي ايران به شش ناحيه ي بارشي تقسيم شده است:
1 – ناحيه خزر غربي .
2 – ناحيه خزر شرقي
3 – ناحيه كردستان
4- ناحيه آذربايجان و زاگرس
5 – ناحيه خراسان شمالي
6 – ناحيه داخلي
تعيين نواحي آب و هوايي :
اقليم شناسان با استفاده از معيارهاي مختلف، نواحي اقليمي جهان را بررسي و تقسيم بندي كرده اند. يكي از معروف ترين اين تقسيم بندي ها، طبقه بندي كوپن (1918 م) است. اين طبقه بندي بر اساس سه معيار بارش، دما و پوشش گياهي انجام شده است. در طبقه بندي كوپن ابتدا با توجه به عوامل ياد شده پنج گروه آب و هوايي از يك ديگر تفكيك مي شوند.
پوشش گياهي و زندگي جانوري :
بخش زنده ي محيط زمين همان زيست كره (بيوسفر) است كه همه ي موجودات زنده – يعني گياهان، جانوران و انسان را شامل مي شود. بخش هاي غيرزنده يعني سنگ كره ، آب كره و هوا كره بر يك ديگر تأثير مي گذارند و در نتيجه، شرايط زندگي مطلوب را در زيست كره فراهم مي آورند. زيست كره از عميق ترين نقاط اقيانوس ها تا لايه هاي زيرين جو گسترده شده است. در سطح زمين، زيست كره انواع موجودات را شامل مي شود از جانوران ذره بيني كه در خاك زندگي مي كنند تا درختان چوب قرمز كاليفرنيا كه 110 متر ارتفاع دارند. به مجموعه اي از موجودات زنده و محيط فيزيكي غير زنده اي كه اين موجودات با آن در ارتباط اند، اكوسيستم مي گويند . گياهان و جانوران از طريق مبادله ماده و انرژي با هم ارتباط متقابل دارند البته همه ي اين فرايندها انرژي مورد نياز خود را از خورشيد به دست مي آورند. گياهان سبز توليد كنندگان اصلي و مهمترين بخش زنجيره ي غذايي به شمار مي روند زيرا از طريق عمل فتوسنتز را مي سازند و گياه خواران و گوشت خواران به طور مستقيم و غير مستقيم به آن وابسته اند.
تعيين نواحي گياهي و جانوري:
تعداد و انواع گونه هاي گياهي و جانوري از مكاني به مكان ديگر متفاوت است. با توجه به اهميت گياهان و جانوران، جغرافي دانان از ديرباز به تعيين محيط هاي اكولوژيكي پرداخته اند.زيست كره (بيوسفر) را به بيوم ها تقسيم كرده اند. بين آب و هوا و گياهان و جانوران يك ناحيه ارتباطي قوي وجود دارد. مرز بين انواع بيوم ها تقريبي است براي مثال جنگل هاي استوايي در نواحي اي كه بارندگي ساليانه بين 2500 تا 4500 ميلي متر و دماي ميانگين بيش از 20 درجه سانتي گراد است مي رويند. با افزايش ميزان باران در نواحي استوايي تنوع درختان و ارتفاع آن ها بيش تر مي شود. هر چه به سمت عرض هاي جغرافيايي بالاتر مي رويم به موازات كاهش باران، قد درختان كوتاهتر مي شود و در حواشي بيابان ها به علفزارها و سپس بوته هاي خاردار تبديل مي شوند.
جانوران نمي توانند غذا بسازند به همين دليل به گياهان وابسته اند بنابراين نقاطي كه انبوه ترين پوشش گياهي را دارند مانند نواحي استوايي – پرجمعيت ترين و پرتنوع ترين نواحي جانوري هستند. علاوه بر عامل آب و هوا نوع خاك و ارتفاع نيز در چگونگي پراكندگي گياهان و جانوران در نواحي خاص مؤثرند.
پ – خاك :گياهان علاوه بر آب و انرژي خورشيد به خاك نيازمندند . خاك محصول نهايي هوازدگي و نتيجه ي تخريب فيزيكي و شيميايي سنگ ها و تجمع باقي مانده هاي در حال فساد جانوران است. در تشكيل خاك عوامل مختلفي چون سنگ اوليه،اقليم ، شيب زمين ،زمان تشكيل و زندگي گياهي و جانوري موجود درخاك دخالت دارند. خاك علاوه بر مواد معدني حاصل از هوازدگي سنگ ها، داراي مواد آلي است. باقي مانده ي گياهان و اجساد جانوران با گذشت زمان مي پوسد و موجب افزايش هوموس خاك مي شود. هوموس يا گياخاك به بخش آلي خاك گفته مي شود.
تعيين نواحي خاك :
عوامل تشكيل دهنده ي خاك در نواحي مختلف سطح زمين متفاوت اند. بنابراين در نواحي مختلف خاك هاي گوناگوني از نظر تركيب، رنگ ، چسبندگي و ساير موارد پديد آمده است. براي تعيين نواحي خاك، مي توان روش ها و معيارهاي مختلفي را به كار گرفت و مثلاً خاك ها را بر حسب قابليت كشاورزي، محل تشكيل و تركيب شيميايي دسته بندي كرد.
خاك هاي نواحي قطبي و نيمه سردسير:
در نواحي جنب قطبي شمال كانادا، اروپا و آسيا پوشش گياهي عمدتاً از نوع جنگل هاي مخروطي است. در اين نواحي پوشش گياهي علف كمتر ديده مي شود. به علت يخ بندان شديد و كند شدن عمل تجزيه، خاك اين مناطق از نظر هوموس در تركيبات كربني فقير است. معروفترين خاك اين ناحيه پودزول نام دارد.
خاك هاي نواحي معتدل :
در اين نواحي به علت بارش نسبتاً كافي، گياهان زيادي رشد مي كنند. خاك نواحي معتدل حاصلخيز است. از بهترين انواع خاك اين نواحي مي توان از چرنوزيوم نام دارد.
خاك هاي نواحي مرطوب استوايي :
در اين ناحيه پوشش گياهي انبوه و متنوع است اما در اثر بارش فراوان باران كاني ها و هوموس خاك شسته مي شود و خاك فقير مي گردد. خاك اين ناحيه لاتريك نام دارد و به رنگ زرد يا قرمز است.
خاك هاي نواحي بياباني :
اين خاك ها در نواحي خشك كم گياه يا فاقد گياه تشكيل مي شوند و هر چند كاني هاي فراوان دارند اما از نظر مواد آلي فقير نه مانند سيروزوم .
موسسه جغرافيا
موسسه جغرافيا در سال 1336 با هدف اعتلاي تحقيقات و مطالعات جغرافيايي به همراه شناسايي علمي و عملي سرزمين ايران و ديگر كشورهاي منطقه و همچنين اجراي طرحهاي پژوهشي ـ فني و عرضه آن بصورت نقشه ها. اطلس ها و نشريات و كتب جغرافيايي، بوجود آمده است.
بخشهاي تحقيقاتي:
موسسه داراي چهار كميته تحقيقاتي به شرح ذيل مي باشد:
الف ـ كميته جغرافياي طبيعي: تحقيقات در عرصه هاي اقليم، ژئومورفولوژي و ساختار طبيعي زمين، تكنيكها و شيوه هاي بهره گيري عقلايي از آنها و محيط زيست.
ب ـ كميته جغرافياي انساني: مسائل مربوط به كوچ نشيني، روستانشيني، جمعيت، توسعه انساني و شهري.
ج ـ كميته برنامه ريزي شهري: مسايل مربوط به شهرسازي و طرحهاي توسعه شهري مانند مسايل ساختاري، مسايل فضايي و ويژگيهاي كالبدي شهري.
د ـ كميته سنجش از دور و GIS: مسايل مربوط به تبديل اطلاعات رقومي به نقشه، استفاده از عكسهاي ماهواره اي ـ هوايي و كاربرد آن در امور توسعه و تهيه نقشه.
امكانات تحقيقاتي:
1ـ فتوگرامتري: اين بخش وظيفه تهيه نقشه هاي مختلف با مقياس هاي متفاوت از عكسهاي هوايي مناطق طبيعي و مسكوني و ... را برعهده دارد.
2ـ كارتوگرافي: برداشت اطلاعات (نقشه برداري)، ترسيم و تهيه نقشه از اطلاعات بدست آمده (براي تهيه نقشه از دستگاه 8-B استفاده مي شود).
4ـ كتابخانه تخصصي: داراي 3500 جلد كتاب فارسي و لاتين، 25 عنوان مجله بين المللي تخصصي و 15 عنوان مجله داخلي.
5ـ آرشيو عكس هاي هوايي با مقياس 1:55000
6ـ نقشه هاي پوشش سراسري ايران در مقياسهاي گوناگون
.jpg)
پايتخت
رنگ قرمز: کشورهايي که پايتخت آنها بزرگترين شهر آن کشور نيست.
پايتَخت يا مرکز کشور، شهر اصلي يک کشور يا يک محدوده حکومتي است که غالبا از ساير شهرها بزرگتر بوده و وزارت کشور و ساير نهادهاي مهم حکومتي در آن واقع است.
نهادهاي اصلي حکومتي همچون وزارتخانهها و ادارات مرکزي معمولاً در پايتخت قرار دارند. پايتخت محل استقرار حکومت است و اين مسئله بطور قانوني و معمولاً در قانون اساسي کشورها وضع شده است. در کشورهاي پادشاهي، شاهان و دربار ايشان معمولاً در پايتخت سکونت دارند. ريشه واژه پايتخت نيز با همين امر مربوط است يعني «پاي تختگاه شاه»، يعني در زمانهاي قديم محل سکونت يک شاه اصليترين شاخص يک شهر براي پايتخت شدن بود.[نيازمند منبع]
در قديم نامهاي ديگري نيز در معني پايتخت بکار ميرفت همچون دارالخلافه و دارالسلطنه و آستانه.
منظور از آستانه، محل ورود به دربار پادشاه بود که محل اين ورودي دربار رفته رفته معناي خود شهر سکونت شاه يعني پايتخت را بخود گرفت.
آستانه در زمان عثماني لقب و مترادف شهر استانبول بود و همين واژه فارسي هنوز در زبانهاي آسياي ميانه در معني پايتخت بکار ميرود[نيازمند منبع] چنانچه دولت جديد قزاقستان پايتخت تازهساز خود را به آستانه يعني پايتخت نام نهاده است.
پايتخت امروزي ايران شهر تهران است.
رده هاي«جغرافياي تاريخي»
جغرافياي تاريخي سنگسر
سنگسر «سگسر– رأس الکلب – سگسار»:
مورخان عرب در دوران بعد از اسلام سنگسر را در کتابهاي خود رأس الکلب ثبت کردهاند و اين جمله ترجمه غلطي از نام سگسر است که در کتابهاي آنان راه يافته و به همين صورت نقل شدهاست. ابن اثير اولين مرتبه سنگسر را سگسر خوانده و آنرا رأس الکلب نوشتهاست. زيرا وي در ضمن تشريح فعاليتهاي اسفار بن شيرويه مينويسد: «چون اسفار از ري به سمنان آمد محمد بن جعفر سمناني او را از فرود آمدن بازداشت و نيز از رفتن به قريه رأس الکب «سنگسر» مانع شد».
احمد کسروي محقق دقيق ايراني در کتاب شهرها و ديههايي ايران درباره سنگسر چنين نگاشتهاست : «نيز سنگسر نزديکي سمنان را تازيکان «رأس الکلب» ترجمه کردهاند که از اينجا بايد گفت در آغاز اسلام اين نام را سگسر يا (سکسر) بر زبان ميراندهاند نه (سنگسر) و اين آبادي نيز از نشيمنهاي (سکان) سکاها بودهاست و چون سنگسريان زباني ويژه خودشان دارند اگر اين زبان با زبان سيستان نزديک باشد اين يقين خواهد بود که اصل نام بدانسان که تازيان ترجمه کردهاند (سکسر) بوده و سنگسر تحريف شده آن نام است».
ياقوت در معجم البلدان راجع به رأس الکلب چنين نوشتهاست: «رأس الکلب نام قلعهاي است در قومس و در طرف راست مسافر نيشابور واقع شده. رأس الکلب دهي است به قومس (منتهي الارب) ولي در مورد سکونت قوم سک يا سکاها در نواحي سمنان و سنگسر مغرب به قومس (سمنان و دامغان و شاهرود حاليه) و از نيمروز به سند و زابل ميپيوسته و مردم آن سرزمين از ايرانيان (سکه) بودهاند که پس از مرگ اسکندر يونيان و از ايران رانده دولتي بزرگ و پهناور تشکيل دادهاند که ما آن را اشکانيان گوييم و کلمه پهلو و پهلوان که به معني شجاع است از اين قوم دلير که غالب داستانهاي افسانه قديم شاهنامه ظاهراً از کارنامههاي ايشان باشد باقيماندهاست».
با اين بيان جايگاه قوم سکه (سکاها) از سمت مغرب از سمنان و سنگسر شروع شده و در خراسان و سيستان نيز جايگاههاي مخصوص داشتهاند.
با توجه به مطالب بالا محقق ميشود که در نواحي سمنان دو محل بنام رأس الکلب واقع در 8 فرسنگي مغرب سمنان يعني در لاسگرد (بلاسنگرد) و ديگري در سنگسر يا سگسر واقع در 3فرسنگي شمال سمنان وجود داشته.
اولي بهعنوان سر حد و مرز سرزمين سکهها (سکاها) و دومي به نام قلعه و بلندي (رأس) سرزمين آنان ناميده شده و به همين صورت در کتابهاي تاريخي و جغرافيايي به فارسي (سکسر) و به عربي (سگسر) رأس الکلب ثبت و ضبط شدهاست ، به نظر ميرسد که گروهي از اين قوم به اين ناحيه مهاجرت نموده باشند زيرا کتزباس مينويسد: «سکاها از طرف گرگان به خراسان آمدهاند». بنابراين موافق عقيده? مورخان يوناني پارتيها هم که دولت بزرگ و مقتدر اشکاني را در ايران تشکيل دادهاند (250 قبل از ميلاد) سکائي بودهاند، و با در نظر گرفتن متصرفات اوليه اشکانيان که پايتخت آنها شهر صددروازه در آخرين نقطه مرز غربي مستملکات آنان قرار داشته و شهرستان سمنان آخرين شهر سر حدي مغرب متصرفات دولت پارت قبل از پيشروي به سوي مغرب در تواريخ ثبت شدهاست. اطلاق رأس الکلب به سر حد غربي سمنان يعني لاسگرد يا سرخه طبيعي و درست به نظر ميرسد.
و همچنين «مهديشهر که در گذشته به آن سنگسر ميگفتند از تاريخي کهن برخوردار ميباشد و سابقه تاريخي آن به پيش از اسلام و هزاره? دوم قبل از ميلاد ميرسد. بطوريکه باستانشناس فرانسوي بنام گيرشمن در کتاب مشهور خود بنام ايران آورده: «آريائيها از هزاره دوم و سوم پيش از ميلاد براي يافتن چراگاههاي بهتر و بيشتر به ايران روي آوردند و سپس در يک هجوم عمومي آنها به ايران و اشغال اين سرزمين از شاخه بزرگ شرقي آريائيها يک شاخه کوچکتر منشعب و تا دامغان پيش آمده و بوميان آنجا را از ميان بردند».
گفته ميشود گروهي از همين شاخه فرعي تا سنگسر آمده و در آن استقرار يافتند که اين در حدود 1400 سال پيش از ميلاد مسيح بوده و قبل از آمدن آريائيها اين منطقه مسکن گروهي از بوميان ايران بودهاست.
در خصوص نام سنگسر گفته ميشود در حدود سال 129 پيش از ميلاد در روزگار پادشاهي فرهاد دوم اشکاني تيرههايي از اريائيها به ايران هجوم آورده و تعدادي از آنها در ناحيه کوهستاني سنگسر تا مناطق سرخه و ده نمک مقام گزيدند و نام سگسار را که به معني منطقه سکانشين سکاها است به آن دادند که مرکز آن مهديشهر فعلي بوده که خود نيز سگسار خوانده شده و سگسار اساطير ايران که در کنار مازندران از آن ياد ميشود به همين منطقه اطلاق ميشود از جمله اينکه شاهنامه فردوسي در هفت جا از سگسار سخن به ميان آمده که قرائن نشان ميدهد منظور همين ناحيه بوده و تا اواخر دوره ساساني به همين نام شناخته شده ، سنگسر در جريان فعاليتهاي آل قارن و مبارزات فرقه اسماعيليه جايگاه مهمي داشتهاست. وجود قلههاي مستحکم که همه آنها را بر روي کوههاي بلند و غير قابل تسخير بنا شدهاند شاهدي بر اين مدعاست
جغرافياي تاريخي يونان
سرزميني که تمدّن يونان در آن بوجود آمد، از يونان خاص و جزاير ايوني تشکيل شده، شامل يونان شمالي، مرکزي و جنوبي(پلوپونز) و همچنين جزايري که در سواحل شمالي(تراس) و شرقي(آسياي صغير) درياي اژه قرار دارند ميباشد.
يونان جنوبي(پلوپونز)
از يک فلات مرکزي تشکيل يافته که آرکادي نام داشت و ناحيه? سخت و نامساعدي بود که از جنگلهاي بلوط پوشيده ميشد، درّههاي مرتفع مانع وحدت سياسي کشور بودند و فقط در جنوب شرقي، در ناحيه? تقريباً مسطّحي، بلاد معتبري مانند مانتينه و تژه بوجود آمد. در اطراف فلات مرکزي بخصوص در شمال شرقي و مشرق رشته کوههايي وجود دارد که اغلب ايّام سال پوشيده از برف ميباشند و رودخانههاي اين قسمت از پرتگاهها و درّههاي مخوف گذشته و به دريا ميريزند.
در بين دامنههاي بزرگي که در اطراف فلات مرکزي قرار دارند دامنههاي جنوبي، يعني دامنه? مسني(درّه? پاميزوس) و دامنه? لاکوني(درّه اوروتاس) بهوسيله? رشته جبال مرتفعي موسوم به تاژت نظير کوههاي آلپ از يکديگر جدا شدهاند. اين دو ناحيه? بخصوص مسني بسيار مستعد و حاصلخيز ميباشند ولي رشته کوهي که در مسني واقع شده آن را به دو قسمت تقسيم کرده و به همين دليل ايجاد حکومت واحد در آن سرزمين ميبوده در صورتي که لاکوني بعلّت نداشتن موانع طبيعي با ايجاد شهرهاي در مرکز مانند آميکله و بعدها اسپارت نائل شد.
دامنه? شرقي، يعني آرگوليد، بعکس دامنههاي جنوبي به چند منطقه تقسيم شده، داراي بنادر ممتازي بود که تمدّن مادي مشرق در آنها رواج فراوان داشت و همين امر سبب شد که بندر ميسن و شهرهاي مجاور آن، تيرنت نه تنها در ميان شهرهاي ناحيه? آرگوليد بلکه در تمام سرزمين پلوپونز مقام مهمّي را احراز کنند.
دامنه? شمالي چندان اهميّتي نداشت و قطعه? باريکي از خشکي بود که در کناره? دريا واقع شده و اغلب در معرض خطر سيلابهايي که از کوههاي آرکاري شمالي جاري ميشدند قرار ميگرفت. اين قسمت بعدها به آکائي موسوم شد و آخرين پناهگاه يکدسته از اقوام آکئي که در طلب مسکن مناسبي بودند محسوب گرديد.
اليد يعني دامنه? غربي که اهميّت بيشتري داشته، در واقع از درّه? دو رودخانه? پنه و آلفه تشکيل شده بود و چون از ناحيه? مرکزي اژه فاصله? زيادي داشت نقش مهمّي در تاريخ انجام نداد. شهرت و اعتبار اليد بيشتر براي معروفيّت المپي جنگل مقدّس مخصوص زئوس المپي بود که هر چهار سال يکبار بازيهاي المپي در آن حدود انجام ميگرفت. اين بازيها بنا به روايت قديم از ابتکارهاي پلوپس پادشاه داستاني ميسن و پلوپونز بود که در دوره? بعد شکوه و جلوه? خاصّي به خود گرفت.
جزيره? سيتر که امروز جزو جزاير ايوني محسوب ميشود، در آن موقع وابسته به لاکوني بود و در زمان آکئيها به مناسبت تأسيساتي که فنيقيها در آن داشتند، اهميّت بسزايي داشت ولي بعدها به تصرّف اسپارت درآمد و شهرت خود را از دست داد. جزيره? زانست نيز که از جزاير ايوني است و در سواحل اليد واقع شده جزو لاکوني محسوب ميشد.
يونان مرکزي
بهوسيله? دو خليج کرنت و سارونيک از پلوپونز جدا شده؛ خليج کرنت مقدار زيادي در خاک پيش رفته و بعلّت وضع کوهستاني خود دفاع پلوپونز را بسيار تسهيل ميکرد، در شمال يونان ميانه، خليجهاي آرتا و مالياک قرار گرفته و به اين ترتيب ناحيه? مرکزي يونان قطعه خاک باريک و کوهستاني است که بعلّت وضع جغرافيايي ايجاد وحدت سياسي ميان نواحي مختلف آن بسيار دشوار بود و به همين مناسبت در دوره? آکئيها بقسمتهاي متعدّد و مستقل تقسيم ميشد، چنانکه آتيک که بعدها به صورت واحدي درآمد به چندين بخش مستقل قسمت شده بود و از ميان آنها آتن و الوزيس که در نواحي مسطّح و جلگهاي قرار داشت بتدريج قدرت و شهرت بيشتري بدست آوردند. جزاير سالامين و اژين واقع در خليج سارونيک، مقابل اين دو شهر واقع شدهاند، آتيک داراي آب و هوايي مساعد ولي با استعداد حاصلخيزي کم بود.
رشته جبال سيترون ميان آتيک و دولت مقتدر تب قرار داشت که از اتّحاد تب و اورکومن کشور تاريخي بئوسي بوجود آمد. بئوسي ناحيهاي حاصلخيز بود و ماهيگيري نيز به زندگي اهالي کمک شاياني ميکرد. وضع کوههاي آن نظير کوههاي آرکاري بود، چنانچه افسانههايي درباره? آنها بوجود آمد و مردم عقيده داشتند که سرزمين اموات در کوههاي ناحيه? اورکومن قرار دارد. جبال هليکون نيز در همين قسمت و به عقيده? يونانيان اين کوه موطن نهتن از خدايان آنها بوده.
سرزميني که در مغرب بئوسي واقع شده، در اواخر دوره? آکئيها مورد حملات اقوام مهاجم قرار گرفت و از اين بابت زيان فراوان ديد. اين قسمت که فوسيد نام داشت از کوهها و گردنههاي متعدّد پوشيده ميشد، کوه پارناس که مقر آپولون خداي معروف يونان بود در همين ناحيه قرار داشت و شهر دلف که معبدي مخصوص آپولون در آن ساختند، در دامنه? همين کوه بنا شد. شهر عمده? اين سرزمين، کريسا بود و در قسمتهاي غربي فوسيد که وضع جغرافيايي و موقع مناسبتري داشت، شهرهاي پلورون و کاليدون شهرت يافتند، اين دو شهر در کنار رودخانه? آکلوس بنا شده و در دوره? تاريخي بتصرّف اقوام اتولي درآمدند.
جزاير سفالوني و ايتاک و لوکاد، در مغرب، که از جزاير ايوني بودند جزء قلمروي يونان مرکزي محسوب ميشدند و در دورههاي قديم تمدّن درخشاني داشتند.
يونان شمالي
دنباله? کوههاي مرکزي در شمال نيز امتداد يافته، در مشرق اين کوهها قطعه خاک ميان کوههاي اوتا و دريا بوجود آورده که معبر معروف ترموپيل در آن قرار دارد. درّه? رودخانه اسپرکيوس در اين ناحيه واقع شده؛ در طرف شمال، جبال پند از شمال به جنوب کشيده شده و در مشرق اين کوه جلگه? حاصلخيز وسيع و زيباي تسالي قرار گرفته است؛ رودخانه? پنه در اين سرزمين جاري است که کوههاي المپ و اوسا و پليون را قطع کرده به دريا ميريزد، اين رودخانه در مسير خود درّه? عظيم و هولناکي را بوجود آورده که از لحاظ دفاعي اهميّت خاصي دارد و مانند تنگه? کرنت و ترموپيل در طول تاريخ نقش مهمّي به عهده داشته است، رشته? شمالي المپ مرتفعترين کوههاي يونان محسوب ميشود و مرز شمالي يونان را تشکيل ميدهد.
قسمت غربي کوههاي پند که اپير خوانده ميشد، به عکس تسالي ناحيهاي نامساعد بود ولي با اين حال معبد معروف ژوپيتر و جنگل انبوهي که از زمزمه? برگ درختان آن پيشگوييها ميشد در شهر دودن يکي از شهرهاي همين ناحيه قرار داشت. همچنين جزيره? کورسير ضميمه? ناحيه? اپير و داراي تمدّن تقريباً درخشاني بوده.
درياي اژه
جزاير بيشمار اين دريا ارتباط ميان آسيا و اروپا محسوب ميشدند و ميتوان آنها را به سه دسته تقسيم کرد:
جزيره کرت
اين جزيره که حد جنوبي درياي اژه بود و جنگلهاي فراوان داشت، پايتخت آن کنوسوس و پادشاه معروف آن مينوس ميباشد، در دوره آکئي اين جزيره قدرت زيادي داشت ولي در دوره تاريخي از شهرت اين جزيره کاسته شد. جزيره رودس که کرت را به نواحي جنوب غربي آسياي کوچک ارتباط ميداد در اين قسمت قرار دارد.
قسمت مرکزي
قسمت شمالي
پيوند ديرپا و تاريخي سرزمين «اران» و ايران از دوران ماد تا زمان تجزيه آن در عهد فتحعليشاه به روايت نقشه
کتاب ايران و قفقاز، اران و شروان شامل 20 مقاله/بخش از نويسندگان صاحب نظر و سرشناس ايران است که با هدف شناساندن هويت حقيقي اين منطقه گردآوري شده است.
در اين مقاله نشان داده شده است که سرزمين اران و شروان (که نام کنوني آن جمهوري آذربايجان است) از ابتداي تاريخ کهن ايران به استناد نقشه هاي متعدد تا زمان فتحعليشاه در قلمرو ايران قرار داشته است. در آن زمان، تزارها آن را تصاحب کردند و در حکومت کمونيستي نام آن نيز به «جمهوري آذربايجان شوروي» تغيير داده شد که بدور از واقعيت بوده و قصد آنان تجاوز به آذربايجان واقعي که در ايران قرار دارد، بوده است.
.jpg)
موقع و وضع جغرافيايي ـ مساحت اران که اکنون «جمهوري آذربايجان» خوانده مي شود 86/6 هزار کيلومتر مربع است. اين سرزمين در جنوب شرقي کوهستان قفقاز و جمهوري گرجستان، شرق جمهوري ارمنستان و شمال استانهاي آذربايجان شرقي و اردبيل ايران واقع شده است. پيرامون آنرا بجز جهت شرقي که درياي مازندران در بردارد، ارتفاعات و کوهستانهاي متعددي محصور کرده است. قسمت اعظم سطح آن جلگه اي و کم ارتفاع و بيشتر از رسوبات رودخانه هاي «کورا» (کوروش) و «ارس» پوشيده شده است. ميزان باران آن از نواحي اطراف کمتر و درجه حرارت آن نسبت به نقاط مجاور بيشتر و بسيار گرمتر مي باشد. با اين خصوصيات از دوران باستان تاکنون به علت موقع نظامي، سياسي و اقتصادي (به ويژه آب و هوا، کشاورزي، دامپروري، تجاري و اخيراً نفت) مورد توجه بوده است.
پيدايش و سابقه
تا آنجا که مي توان به مستندات تاريخي تکيه کرد. اين منطقه در قديم مسکن «کسپي» ها بوده و نام «درياي کسپي» Caspian Sea از ايشان گرفته شده است. بعدها با آمدن «سکا» ها (سيت ها يا اسکيت ها) که خود شعبه بزرگي از اقوام آريايي بودند، دسته اي از آنها به اسم «آراني» به زبان ايراني، («آلاني» يا «آلباني» به يوناني) نام «آران» و «آلباني» به خود گرفت (حدود 2600 سال پيش). اين منطقه تا 180 سال پيش همواره يکي از ولايات شمال غربي ايران بزرگ بود. در سال 1228 هجري قمري (1813 ميلادي) در جنگ ايران و روس، با شکست ايران بر اثر ضعف فتحعلي شاه قاجار، بر طبق پيمان گلستان از خاک ايران جدا و به چنگ روسها افتاد.
ادامه دارد... /س