نژاد مردم قفقاز
در منابع جمعيت شناسي و اطلس هاي جغرافيايي، نژادهاي بشري به 3 گروه اصلي تقسيم شده اند:
نژاد سفيد Caucasoid (نژاد شبيه قفقازيها)
نژاد زرد Mongoloid (نژاد شبيه مغوليها)
نژاد سياه Negroid (نژاد شبيه زنگيها يا سياه پوستان)
در منابع ياد شده «ترکان» يکي از شاخه هاي نژاد زرد به حساب آمده اند.
مشخصات نژاد زرد
چشمان سياه، موهاي کشيده (راست) و زبر و بسيار سياه، پوستي به رنگ زرد عاجي (زرد کم رنگ) تا تيره، بدني مودار، چشماني مورب و چهره اي پهن از مهمترين خصوصيات اين نژاد به شمار مي رود.
ملل و اقوام زرد نژاد
مهمترين شاخه هاي اين گروه عبارتند از: 1- زردنژادان قديمي شامل؛ اسکيموها، ژاپوني ها، کره اي ها و چيني هاي شمالي...
2- قبايل ترک و يا ايل هاي کوچنده به آسياي مرکزي.
3- تبتي ها.
4- ماله اي هاي آسياي جنوب شرقي شامل؛ برمه اي ها؛ چيني هاي جنوبي، فيلي پيني ها و تاي ها...
5- Red Indians (سرخپوستان) يا ساکنان قديمي قاره آمريکا.
ملل و اقوام ياد شده به مرور از محدوده اصلي خويش به ديگر نقاط مهاجرت کرده يا يورش برده اند. برخي از آنها در مکانهاي جديد تحليل رفته و برخي با آنها نژادي دو رگه را تشکيل داده اند.
مشخصات نژاد سفيد
اين مردم بزرگترين گروه نژادي روي زمين را تشکيل مي دهند و داراي نشانه هاي فيزيکي بسيار متنوع و متغيرند مانند: ساختمان بدني متفاوت، بيني هاي کوچک و بزرگ در فرمهاي مختلف، صورتهاي مودار، جمجمه هاي جوراجور، دهان ولبهاي گوناگون، پوستي از بسيار سفيد تا بسيار تيره که آنها را از دو گروه نژادي ديگر متمايز مي سازد.
قلمرو نژاد سفيد
از مناطق قطبي شمال تا صحراي شمال آفريقا، از جزاير آزور در شمال اقيانوس اطلس تا رودخانه سيحون و جنوب کوههاي هيماليا، محدوده اصلي نژاد سفيد است که از اين پهنه وسيع به ديگر نقاط مکشوفه جهان، چون آمريکا و استراليا مهاجرت کرده و در برخي از اين نواحي نژادي دورگه را به وجود آورده اند. از شمال سيبري تا سيحون و از جنوب هيماليا در شرق شبه قاره هند تا درياي بنگال در خطي شمالي ـ جنوبي نيز نژادي دورگه از آميزش نژاد زرد و سفيد به وجود آمده است که هر چه به طرف شرق رويم نژاد سفيد، و هر چه به طرف غرب رويم نژاد زرد رو به تحليل مي روند.
بدين ترتيب کاملاً آشکار است که نه تنها مردم منطقه قفقاز که نامشان خود سمبل نژاد سفيد است و ساکنان آسياي صغير (کشور ترکيه) و ترک زبانان ايران از نژاد زرد نمي باشند، بلکه از آنها و حتي دو رگه هاي زرد و سفيد نيز بسيار فاصله دارند.** تنها زبان ايشان نوعي گويش است که در آن فقط لغات روزمره ترکي آسيايي مرکزي است. اگر در فرهنگ زبان آنها دقت شود، ريشه واژه هاي آن به ترتيب کثرت عبارتند از: عربي، ايراني، ترکي، ارمني و روسي... با خط سريليک (روسي). به همين سبب است که زبان محلي استان هاي آذربايجان شرقي و غربي ايران را گويش «آذري» مي گويند. در ساير نواحي ايران هم که همين گويش را دارند اطلاق کلمه «ترک» دور از حقيقت بوده و اصالت ندارد.
اران و شروان (جمهوري آذربايجان) در نقشه هاي مرزهاي تاريخي ايران
در نقشه هايي که به دنبال مي آيد، بر روي زمينه مرزهاي کنوني، موقع اران و شروان (جمهوري آذربايجان) و نواحي مجاور در ادوار مختلف تاريخي آورده شده است. در زير هر نقشه به ترتيب؛ قدمت و سابقه، زمان حکومت، مدت زمامداري هر سلسله و حداکثر مساحت آن و نام ابرقدرتهاي هم عصر دوره مورد نظر درج گرديده است
نام و مرز کشورهاي کنوني خاورميانه براي مقايسه با نقشه هاي بعدي
1. جمهوري خود مختار نخجوان (بخشي از جمهوري آذربايجان که از راه زميني بدان ارتباط ندارد)
2. نگور نو قره باغ
مساحت کنوني ايران حدود 1/648000 ميليون کيلو متر مربع
مساحت جمهوري آذربايجان حدود 86/6 هزار کيلو متر مربع
1- کسپي ها
2- درياي کسپي Caspian Sea
3- ورکانه
4- درياي ورکانه
5- اورارتويي ها
6- ارمني ها
7- ساروماتها
8- سکاها (سيت ها)
9- سکاها
10- ماد کوچک
11- ماد بزرگ
زمان: 2700 سال پيش
زمان حکومت: 1323 تا 1172 پيش از هجرت (710 تا 550 قبل از ميلاد)
مدت حکومت: حدود 150 سال
متوسط مساحت: 1ميليون کيلو متر مربع
حداکثر مساحت: 2 ميليون کيلو متر مربع (هووخشتره) بزرگترين ابر قدرت
ابرقدرتهاي منطقه: آشور، ايران، بابل
1- آرانيها
2- ايبرها
3- ارمني ها
4- ماد کوچک
5- درياي ورکانه
6- درياي کسپي
7- سکاها
8- خوارزميش
9- سکاها
زمان: 2550 سال پيش
دوران حکومت: 1181 تا 952 پيش از هجرت (559 تا 330 پيش از ميلاد)
مدت حکومت: حدود 230 سال
متوسط مساحت: حدود 8/5 ميليون کيلو متر مربع
حداکثر مساحت: حدود 11 ميليون کيلو متر مربع (داريوش بزرگ)
ابرقدرتهاي زمان: بيش از 200 سال ايران تنها ابرقدرت و در واقع جهاندار بود. بعد از شکست حکومت ايران به دست اسکندر، نام ماد کوچک به «آتروپاتن» يا «آتورپاتکان» تغيير يافت (حدود 2300 سال پيش)
1- آران
2- آتروپاتن (آتورپاتکان)
3- ارمنستان بزرگ
4- ارمنستان کوچک
5- ورژانه (گرجستان)
6- ماد
7- درياي ورکانه
8- درياي کسپي
9- آلانها
10- سکاها
زمان: 2240 سال قبل
دوران حکومت: 872 تا 396 پيش از هجرت (250 پيش از ميلاد تا 226 بعد از ميلاد)
مدت حکومت: حدود 476 سال
متوسط مساحت: حدود 4/5 ميليون کيلو متر مربع
حداکثر مساحت: حدود 5 ميليون کيلو متر مربع
ابرقدرتها و قدرتهاي زمان: ايران، روم (چين در شرق دور و خارج از محدوده کشمکشهاي جهاني)
جغرافياي سياسي
جغرافياي سياسي شاخهاي از علم جغرافيا است که تأثيرپذيري و تأثيرگذاري سياست و قدرت در محيط جغرافيايي و به بيان ديگر، تأثير تصميمات سياسي بر محيط جغرافيايي را مورد کاوش و بررسي قرار ميدهد. نقش ويژه جغرافياي سياسي، سازماندهي سياسي فضا در سطح محلي، ملي و منطقهاي است.
ژئوپليتيک که به طور سنتي بر اساس اطلاعات، ديدگاهها و تکنيکهاي جغرافيايي به مسائل سياست خارجي کشورها ميپردازد، يک نوع جغرافياي سياسي کاربردي قلمداد ميشود.
جغرافياي سياسي پديدههاي سياسي را در فضاي دروني يک کشور مورد بحث قرار ميدهد که به طور سنتي شامل مفاهيمي مانند مرز، ملت ، حکومت و سرزمين است.
نظر به اين که يک کشور در بطن مطالعات جغرافياي سياسي جاي دارد از پيوند سه عامل ملت، حکومت و سرزمين، کشور تشکيل ميشود؛ بنابراين همه موضوعات مرتبط با اين مفاهيم، مانند ريشهيابي مسائل قومي ، جريانات مهاجرت ، تحليل قدرت سياسي نواحي شهري، تحليل فضايي قدرت سياسي در سطح کشور، تقسيمات کشوري و رقابتهاي مکاني، دولت محلي ، تمرکز و عدم تمرکز قدرت سياسي جغرافياي انتخابات ، از جمله مسائل مرتبط با کشور هستند که امروزه در جغرافياي سياسي مورد توجه و بررسي قرار ميگيرند.
از طرف ديگر، در حوزه مسائل جهاني نيز که قلمرو مطالعات ژئوپليتيک است، به طور سنتي درباره مناسبات قدرت در سطح جهان و راههاي دستيابي به قدرت جهاني و افزايش آن بحث و بررسي ميشود. در حال حاضر تحولاتي که در سياست جهان روي داده است تنوع بيشتري به مباحث ژئوپليتيک بخشيده و اين شاخه از جغرافياي سياسي مفاهيم تازه و متنوعي را مورد بحث قرار ميدهد.
بررسي اين مفاهيم در بستر زمان و مکان کمک شايان توجهي به روند اداره امور و کشور داري بهتر ميکند.
سير تکوين جغرافياي سياسي در جهان
تاريخ جغرافياي سياسي به عنوان يک رشته علمي را ميتوان به سه دوره تقسيم کرد: دوره پيشرفت از اواخر قرن نوزدهم تا جنگ جهاني دوم ، دوره انزوا از دهه 1950 تا 1970 و دوره احيا از دهه 1970 به بعد.
البته ردپاي تفکرات مربوط به جغرافياي سياسي را ميتوان د ر دورههاي پيش از اين تاريخها جست و جو کرد؛
- ارسطو 2300 سال پيش در يونان قديم، مطالعات دولت را با يک رويکرد جبر محيطي و در مورد مسائلي مانند مرزها، شهر کانوني و تناسب ميان جمعيت و مکان مورد مطالعه قرار داد.
- استرابو جغرافيدان يوناني - رومي نيز روشن کرد که چگونه امپراتوري روم قادر به غلبه بر مشکلات ناشي از وسعت زياد خود است.
- دلبستگي به مؤلفههاي شکل دهنده به شکل سرزمينهاي سياسي در اروپاي روشنفکري در قرون شانزدهم تا بيستم شديد بود. يکي از موارد مورد توجه سر ويليام پتي ، دانشمند و اقتصاد دادن انگليسي، تبيين زيربناهاي مردم شناسي و سرزميني قدرت حکومت بريتانيا در ايرلند در کتاب کالبدشناسي سياسي ايرلند در سال 1672 بود. براي پيدا کردن بنيانگذار واقعي جغرافياي سياسي لازم است بر تاريخ آلمان در سده نوزدهم مروري بکنيم.

فردريش راتزل
دوران تفوق
آلمان مهد جغرافيايي سياسي است. آلمان مدرن که در سال 1871 ايجاد شد تحت رهبري جاهطلبانه پروس خود را قدرتي بزرگ در رقابت با بريتانيا، فرانسه ، اتريش و روسيه ميديد. با توجه به شرايط ويژه آلمان که حکومتي محصور در خشکي و داراي مشکلاتي در راه توسعه سرزمين خود بود، در دهه پاياني قرن نوز دهم، نظرياتي درباره ارتباط ميان سرزمين و قدرت حکومت در ميان طبقه روشنفکر جديد اين کشور به ويژه راتزل به عنوان بنيانگذار جغرافياي سياسي، مطرح گرديد.
بسياري از تفکرات راتزل براي پيدا کردن توجيه حقوقي و روشنفکري براي توسعه سرزميني آلمان بود. وي به هنگام پا يهگذاري جغرافياي سياسي مفاهيم زيادي را از تئوري تکامل تدريجي داروين و پيروان او، به ويژه دارونيسم اجتماعي مشهور به نئولامارکيسم، استفاده کرد.
به اعتقاد راتزل، کشور ميتواند به عنوان يک ارگانيسم زنده به حساب آيد و حکومت مانند ساير ارگانيسمهاي زنده نيازمند سرزمين کافي براي تغذيه خود است که فضاي حياتي براي ارگانيسم ويژه مينامد.
او در جهت گسترش اين عبارتهاي استعاري، ميگويد کشورها وقتي جمعيت شان افزايش مييابد نيازمند فضاي حياتي بيشتري ميشوند و به اين ترتيب قوانيني را براي رشد فضايي حکومت ارائه داد؛ از جمله:
حکومت بايد در جهت الحاق سرزمينهاي کوچک توسعه يابد؛
حکومت بايد تلاش کند سرزمينهاي با موقعيتهاي بالقوه باارزش را تصرف کند؛
توسعه کشور امري واگير وار است که از کشوري به کشور ديگر گسترش مييابد.
تئوري راتزل مورد قبول رودلف کيلن واقع شد. کيلن تلاش ميکرد قدرت جهاني آن روز را شناسايي کرده و کشورهاي امپرياليستي قارهاي بزرگ آينده را پيش بيني کند.
او در سال 1898 واژه گئوپليتيک را در زبان آلماني به کار برد که تا آن زمان در هيچ جا مطرح نشده بود. اين واژه در سال 1924 به ژئوپليتيک در زبان انگليسي ترجمه شد. ژئوپليتيک از ديدگاه وي عبارت بود از بخشي از جغرافياي سياسي که به روابط خارجي، استراتژي و سياست کشورها مربوط ميشد، و در پي استفاده از دانش جغرافيا براي اهداف سياسي بود.
علاوه بر راتزل و کيلن، هلفورد مکيندر بريتانيايي، از ديگر بنيانگذاران جغرافياي سياسي، نيز به گسترش و ترويج جغرافياي سياسي مدرن اقدام کرد.
در ايالات متحده نيز آلفرد هامان ، افسر بازنشسته نيروي دريايي ، قدرت نظامي جهان را وابسته به قدرت دريايي دانست و عوامل جغرافيايي که موجب کسب قدرت دريايي ميشوند را به طور کامل توضيح داد.
پس از شکست آلمان در جنگ جهاني اول و از دست دادن بسياري از سرزمينهاي خود و خلع سلاح، عقايد جغرافيايي راتزل و مکيندر براي در پيش گرفتن مسير احياي قدرت آلمان مورد استفاده قرار گرفت. فرد برجسته اين جريان کارل هاوس هوفر ، افسر ارتش و جغرافيدان عضو حزب نازي بود. هوفر در پي جلب حمايت عمومي از سياستهاي توسعهطلبانه جديد به وسيله رويکرد ي مردمي به ژئوپليتيک بود. او با استفاده از نظريه فضاي حياتي راتزل و حتي فراتر از آن، معتقد بود جهت توسعه آلمان لازم است از سرزمينهاي مازاد کشورهاي کم جمعيتي مانند لهستان و چکسلواکي استفاده شود. گئوپليتيک هوفر توجيهات علمي لازم را براي الحاق لهستان و چکسلواکي به آلمان، اتحاد ميان هيتلر و استالين ، و حمله نافرجام آلمان به شوروي را فرا هم آورد.
دوران انزوا
زيادهروي گئوپليتيک آلمان، جغرافياي سياسي را پس از جنگ جهاني دوم در محاق فرو برد. هارتشورن جغرافيدان آمريکايي، در سال 1954 با ارائه رويکردي کارکردي به جغرافياي سياسي براي سياستزدايي از آن، معتقد بود جغرافياي سياسي نه تنها بايد به شکلدهي استراتژيهاي سياسي توجه کند، بلکه بايد به پوياييهاي داخلي و عملکردهاي خارجي حکومت نيز توجه نمايد.
جغرافياي سياسي که بلافاصله پس از جنگ دوم تجربه شد تفاوت کمي با جغرافياي ناحيهاي داشت و به طور گستردهاي بر روي حکومت سرزميني، به عنوان موضوع مورد مطالعه آن تمرکز يافت. اين خود سانسوري دو نتيجه در پي داشت: نخست، جغرافياي سياسي از توسعه تئوريک صورت گرف ته در ساير شاخههاي جغرافيا به ويژه در زمينه انقلاب کمي دهه 1960 عقب ماند؛ دوم، جغرافياي سياسي در درون جغرافيا به حاشيه رانده شد.
دوره احيا
در اواسط دهه 1970 ريچارد موير جغرافيدان انگليسي تلاشهايي را براي احياي جغرافياي سياسي آغاز کرد. از دهه 1980 جغرافياي سياسي رويکرد اقتصاد سياسي را به طور جدي اتخاذ کرد. يکي از افرادي که تلاش ميکند اقتصاد سياسي را در جغرافياي سياسي مطرح کند. پيتر تيلور پايهگذار مجله معروف political geography ميباشد که در تحليل نظام جهاني از آن استفاده ميکند.
از اواخر دهه 1980 و طي دهه 1990، بعد فرهنگي جغرافياي سياسي رشد يافت. در اين بخش مسائلي مانند هويت ملي، شهروندي، درگيريها و برخوردهاي ميان فرهنگ ها، جغرافياي مقاومت، نقش چشمانداز در هدايت و چالش قدرت مورد مطالعه قرار گرفت. تحت تأثير مباحث ميشل فوکو ، جغرافيداناني مانند سيمون دالبي و اوتوتايل رويکرد «ژئوپليتيک انتقادي» را مطرح کردند. اين رويکرد به آزمون و بررسي نقش استعارههاي جغرافيايي مانند هارتلند و کانتينمنت در پيريزي استراتژيها و کشف تأثير رسانههاي فرهنگي مانند فيلم، ادبيات، گزارشهاي خبري و کارتون در دانش ژئوپليتيک همت گمارد.
امروزه علاوه بر بعد فرهنگي، بعد فمنيسم نيز تحت تأثير تئوري هاي فمنيستي گسترش يافته است. برخي تلاشها براي جغرافياي سياسي فمنيستي صورت گرفته است، اما تعاملات با فمنيستها ماهيت مردانه جغرافياي سياسي سنتي را روشن کرده است و راههايي را براي بهبود اين وضع پيشنهاد ميکند.
سير تکوين جغرافياي سياسي و ژئوپليتيک در ايران
قبل از انقلاب
وجود تاريخ يک صد ساله جغرافياي سياسي در جهان، در ايران مدت زيادي از تاريخ آن نميگذرد. اولين متخصص در جغرافياي سياسي در ايران دکتر دره مير حيدر فارغ التحصيل از دانشگاه اينديانا آمريکاست که در سال 1342 به گروه جغرافياي دانشگاه تهران پيوست و زمينه براي توسعه اين شاخه از جغرافيا بيشتر فراهم گرديد.
با تصويب پذيرش دانشجو در دوره کارشناسي ارشد جغرافيا از سال 1343 در دانشگاه تهران، چند واحد درسي در زمينه جغرافياي سياسي و ژئوپليتيک نيز در نظر گرفته شد.
در مقطع کارشناسي ارشد جغرافياي دانشگاه تهران در سال 1343 دو درس تحت عنوان «ژئوپليتيک» و «مسائل جغرافياي سياسي جهان» ارائه شد که درس «ژئوپليتيک» آن را دکتر دره ميرحيدر و «مسائل جغرافياي سياسي جهان» را دکتر مستوفي تدريس ميکردند.
آموزش جغرافياي سياسي در دورهاي به ايران راه يافت که بخش ژئوپليتيک آن در اثر جريانهاي جنگ جهاني دوم و ظهور ژئوپليتيک خاص آلمان تحريم شده بود.
روند رو به گسترش علمي اين رشته در دهه 1350 به دلايل شرايط حاکم در ايران تا انقلاب اسلامي با وقفه مواجه گرديد.
پس از انقلاب
تأليفات و ترجمهها در زمينه جغرافياي سياسي و ژئوپليتيک پس از انقلاب اسلامي ادامه يافت و با توجه به شرايط گسترش جهاني اين علم و نيز جنگ عراق عليه ايران توسعه گستردهاي يافت. دانشگاه تربيت مدرس با پذيرش اولين دانشجويان دوره دکتري با گرايش جغرافياي سياسي در سال 1366 اين رشته را به صورت علمي - آکادميک به جامعه علمي ايران عرضه کرد. دهه 1370 و اوايل دهه 80 را بايد انقلاب علمي جغرافياي سياسي و ژئوپليتيک در اير ان دانست. تهيه و تصويب برنامه رشته مستقل جغرافياي سياسي و ژئوپليتيک در مقطع کارشناسي ارشد در سال 1371 در دانشگاه تربيت مدرس و دانشگاه امام حسين موجب نگرشهاي جديدي به اين رشته در ايران گشت.
بر اساس اين برنامه دانشگاههاي امام حسين، تهران، تربيت مدرس و آزاد اسلامي اقدام به پذيرش مستمر دانشجو نمودند. برنامه مقطع دکتري جغرافياي سياسي به عنوان يک رشته مستقل آکادميک را دانشگاه تربيت مدرسدر سال 1377 پيشنهاد کرد و به تصويب شوراي عالي برنامهريزي رسيد و از همان سال دانشگاههاي تربيت مدرس ، تهران و آزاد اسلامي اقدام به پذيرش دانشجو در مقطع دکتري کردند.
انجمنهاي علمي جغرافياي سياسي در ايران
تاريخ انجمنهاي جغرافيايي در ايران، از سال 1326 شروع شد.در سالهاي پس از آن، پيگيري جامعه جغرافياي ايران موجب تشکيل انجمن جغرافيا در نيمه دوم دهه 1320 گرديد که اين انجمن متشکل از نه شعبه بود و شعبه دوم آن شامل جغرافياي سياسي بود که به بحث تقسيمات کشوري، مرزها و آمار جغرافيايي ميپرداخت. همچنين شعبه ششم آن نيز، شعبه جغرافياي نظامي نام داشت.
اين روند ادامه يافت تا اين که بروز انقلاب اسلامي انجمن علمي ژئوپليتيک در ايران تأسيس گردد. اين انجمن نهايتاً در سال 1381 با کمک اساتيد برجسته علمي در دانشگاههاي تربيت مدرس، تهران، امام حسين و آزاد اسلامي در کشور تأسيس گشت تا ابعاد علمي جغرافياي سياسي و ژئوپليتيک را تعميق و گسترش دهد و زمينه را براي نياز کشور در زمينههاي سياست داخلي و خارجي، امنيت ملي و به طور کلي استراتژيهاي ژئوپليتيک مناسب در روابط بين المللي فراهم نمايد. در حال حاضر اين انجمن با حدود 130 عضو يکي از انجمنهاي علمي معتبر فعال کشور ميباشد.
دلايل جذابيت جغرافياي سياسي عبارتند از:
1-ماهيت به سرعت دگرگون شونده تحولات جغرافيايي – سياسي در جهان (اشغال كشورها، تغيير حكومت ها، مسأله انرژي و ...).
2-ماهيت بين رشته اي و همپوشي با بخشهايي از علوم سياسي، روابط بين الملل و حقوق بين الملل.
3-رواج فزاينده واژه جذاب ژئوپليتيك به عنوان بخشي از جغرافياي سياسي كه زمينه هاي موضوعي جالبي را براي مطالعه فراهم مي كند و حتي مورد توجه ساير صاحبنظران در رشته هاي ديگر قرار دارد.
اما آنچه مربوط به ايران ميشود:
4- جغرافياي سياسي ويژه ايران با مسائل گوناگون كه با هويت ملي مردم پيوند خورده و داراي جنبه هاي عاطفي و روان شناختي است، نظير جزاير سه گانه، نام خليج فارس و ...
5-تحصيلات برخي از مديران و مسؤولين رده بالاي كشور در اين رشته بوده كه خود انگيزه را براي آشنايي با جغرافياي سياسي بيشتر مي كند، مثل دكتر سيد رحيم صفوي ، سردار رشيد و ...
6- و...........
جغرافياي سياسي اطلاعات
در دهه 1980 جغرافياي سياسي به عرصه مطالعات نظامي و اجتماعي راه يافت. تقارن بازگشت مفهوم جغرافياي سياسي به صفحه جهاني اطلاعات و ارتباطات در دهه 1980 ميتواند دليلي بر تغييرات وسيع در جغرافياي سياسي و اهميت اطلاعات و ارتباطات در عرصه سياست جهان باشد. در آن زمان بيشترين تأکيد بر رسانههاي خبري، کانالهاي راديو و تلويزيون بودهاست چون پنج غول خبري آن زمان (آسوشيتد پرس، يونايتد پرس اينترنشنال، فرانس پرس و تاس) در شکل گيري دنياي شمال نقش اساسي را ايفا کردند.
مطالعه فضاي سرزميني متحرکي است که توليد، توزيع و مصرف اطلاعات به عنوان شکل دهنده مرزهاي قلمروي آن محسوب ميشود و دراين فضاي متحرک جايگاه هر موجوديت سياسي به ميزان تأثيرگذاري آن در فرآيند توليد، توزيع و مصرف اطلاعات بستگي دارد. در اين جغرافيا، فضاي شمال- جنوب و مرکز- پيرامون تقسيم بندي عمده معادلات سياسي است.
ويژگيهاي جغرافياي سياسي اطلاعات
1. پويايي. فضاي سرزميني جغرافياي سياسي اطلاعات در مقايسه با فضاي تقريبا ثابت جغرافياي سنتي، از تحرک و پويايي برخوردار است؛ پس نميتوان مرز کاملا مشخصي براي تقسيم بنديهاي سياسي- اطلاعاتي ترسيم کرد و فضاها مدام در حال تغيير و دگرگوني است.
2. مرزبندي ويژه. مرزهاي مناطق جغرافياي سياسي اطلاعات، برعکس مرزبنديهاي رايج و نمايان در جغرافياي سنتي، بر اساس توليد، توزيع و مصرف اطلاعات و اخبار شکل ميگيرد.(به اين معنا که مراکز عمده توليد، توزيع و مصرف اطلاعات به عنوان نقاط کانوني و تأثير گذار در معادلات سياسي، اجتماعي و اقتصادي دنيا تلقي ميشوند.)
3. سوگيري جريان اطلاعات. بر خلافِ جغرافياي سنتي که از شمال- جنوب، شرق-غرب و نظير آن تشکيل شده بود در جغرافياي سياسي اطلاعات بيش ترين توجه به شمال- جنوب و مرکز- پيرامون است.
شمال – جنوب اطلاعاتي
شکاف ميان کشورهاي رشد يافته، واقع در بخش اعظم نيمکره شمالي، و کشورهاي در حال توسعه، که اکثرا در نيمکره جنوبي قراردارند، ميراث دوران گذشته استعماري است و نشان خود را در وابستگي سياسي، اقتصادي و فرهنگي کشورهاي فقيرتر به جاي گذاشتهاست اما امروزه مناقشه و مقابله جاي ستم و استيلا را گرفتهاست. هر چند تقسيم بنديهاي متعارف واحدهاي جغرافيايي شمال و جنوب را به دو قسمت تقسيم ميکند اما اين دو نيمکره به لحاظ جمعيتي و سرزميني با هم برابر نيستند.
• منطقه شمال در جغرافياي سياسي اطلاعات حدود يک چهارم فضاي سرزميني را در بر ميگيرد و سه چهارم بقيه متعلق به منطقه جنوب است. اما از لحاظ توليد، توزيع و مصرف اطلاعات سهم دنياي شمال نه دهم و دنياي جنوب يک دهم يا کمتر است.
• دنياي شمال اکثرا فرستنده و دنياي جنوب گيرنده اطلاعات و اخبار ارسال است.
• نخبگان دنياي جنوب معمولا دوران پرمصرف زندگي (دوران کودکي و نوجواني) خود را در جنوب و دوران باردهي و توليد(جواني و ميانسالي) خود را در شمال ميگذارنند. (پديده فرار مغزها)
• هر چند محققان برجسته کشورهاي جنوب در دانشگاهها و مراکز عملي فعال در مناطق شمال مشغول تحقيق و تأليف اند اما خود کشورهاي جنوب نقش چنداني د رتوليد علمي جهان ندارند. از طرف ديگر توليدات علمي و اطلاعاتي دنياي جنوب براي جهاني شدن بايد درنمايههاي شکل گرفته در دنياي شمال نمايه شوند و آن اطلاعات بايد از طريق پايگاههاي اطلاعاتي کشورهاي شمال براي شمال و جنوب دسترس پذير باشد و اين توليدات بايد تا حد امکان به يک ياچندزبانهاي بين المللي(شمال) نوشته شود.
• سرعت دسترسي به اطلاعات از طريق شبکه جهاني دردنياي شمال نزديک به 100 مگا بايت در ثانيهاست در حاليکه دنياي جنوب در آرزوي دسترسي به يک مگا بايت هستند.
• سواد اطلاعاتي در دنياي شمال درحال افزايش است در حالي که مردم دنياي جنوب در گيرو دار مشکلات اقتصادي، اجتماعي و سياسي بوده واغلب از توجه به سواد اطلاعاتي باز ميمانند.
عوامل موثر در جغرافياي سياسي اطلاعات
سياستمداران
سياستمداران با توجه به تنيدگي قدرت سياسي با قدرت اطلاعاتي در عصر جديد، در شکل دهي سياستهاي اطلاعاتي و اطلاع رساني کشورها نقش فعالي دارند و يا انکه سياستمداران و دولتمردان حضور و تأثيرگذاري بر فرايندهاي اطلاع رساني(توليد، توزيع و مصرف اطلاعات) را مانند ايفاي نقش وظايف بنيادين خود دارند.
بازرگانان حوزه اطلاعات و ارتباطات و فن آوريهاي مربوطه
بازرگانان حوزه اطلاعات و ارتباطات از لحاظ ماهيت کاري خود کسب سود بيش تر از خريد، توزيع و فروش اطلاعات و فن آوريهاي مربوطه را مد نظر دارند. اما از آنجا که اطلاعات کالايي است که در مقايسه با ساير کالاها ارزش فراواني دارد مصرف اطلاعات اشباع نميشود و همواره انسانها به اطلاعات جديدتر نياز دارند بازار اين کالا نيز در مقايسه با ساير کالاها از رونق روزافزوني برخوردار است. عدهاي از بازرگانان منابع را در قالب رديف اول، عدهاي در قالب بازنمودنهاي مختلف و منابع رديف دوم تهيه و به فروش ميرسانند. البته در بعضي مواقع علايق سياسي در کار بازگانان اثر ميگذارد، به گونهاي که برخي از کشورها از دستيابي به سطح خاصي از اطلاعات در برخي ا زحوزههاي حساس محروم ميشوند. اما در کل موضع اين قشر نسبت به سطح اول شفاف تر و منصفانه تر است. هر چند توجه بيش از حد به سود مالي در اشاعه کالاي اطلاعاتي پذيرفتني نيست.چون دستيابي همه افراد و جوامع به اطلاعات ميتواند براي کل جوامع و جهان مفيد باشد.
توليد کنندگان اطلاعات
توليد کنندگان اطلاعات نقش اساسي در جغرافياي سياسي اطلاعات بر عهده دارند. مهاجرت اين قشر از نقطهاي به نقطه ديگر مورد توجه سياستمداران، بازرگانان و تحليل گران لست. توليد کنندگان اطلاعات به دو دسته تقسيم ميشوند:
1. توليد کنندگان اطلاعات رسانهاي
توليد کنندگان اطلاعات رسانهاي با توجه به سياست کاري و خط مشي صاحبان، مديران يا سياستگذاران رسانههاي مربوط به توليد محتوا ميپردازند.
2. توليد کنندگان اطلاعات علمي
توليد کنندگان اطلاعات علمي قشر ديگري بوده که در جغرافياي سياسي اطلاعات اهميت بالايي داشته و باتوجه به ماهيت بي طرفانه کار عملي، اين گروه وقت بيشتري را به دور از دغدغههاي جانبي در آزمايشگاهها، کتابخانهها و مراکز تحقيق و توسعه مس گذرانندو توليدات اين گروهها بيشتر جنبه دوستانه دارد هر چند براي توليد اين اطلاعات از بودجهها ي تحقيقاتي و حمايتهاي مالي دولتهاي ملي و مراکز بين المللي بهره مند ميشوند اما انتظار ميرود روش علمي در کار اين گروه بيشتر باشد.
متخصصان اطلاعات و ارتباطات
متخصصان اطلاعات يا اطلاع رساني قشر ديگري هستند که در جغرافياي سياسي اطلاعا ت نقش اساسي بر عهده دارند و هدف اين گروه نوع دوستانه تر است. متخصصان کتابداري و اطلاع رساني از زمانهاي قديم اشاعه اطلاعات به قشرهاي مختلف جامعه را سرلوحه کارشان قرار دادهاند و کتابخانه به عنوان نماد ايده ايجاد امکان دستيابي به اطلاعات براي همگان در طول تاريخ نقش به سزايي در آگاهي بخشي افراد داشتهاست. و با توجه به گوناگوني و تنوع محملهاي اطلاعاتي و مخاطبان آنها، نقش متخصصان اطلاعات و اطلاع رساني روز به روز پررنگ تر ميشود و اين قشر با گردآوري، سازماندهي و دسترس پذيري و اشاعه اطلاعات تلاش ميکنند تا راه را براي پيشرفت و ترقي انسان هموار کنند.
حوزههاي تحقيقي جغرافياي سياسي اطلاعات براي متخصصان اطلاعات
1. بررسي جريان جهاني، منطقهاي و ملي اطلاعات و شناسايي عوامل تأثيرگذار
2. مطالعه علم سنجي در راستاي شناسايي افراد، منابع و مناطق تأثير گذار در جهت ترسيم نقش علمي کشورها
3. مطالعه در باب پيدا کردن راههايي براي دسترس پذير کردن اطلاعات خارج از پايگاه پولي و انحصاري
4. مطالعه در باب اخلاق اطلاعاتي و ترويج اطلاعات در مقابل تحميل اطلاعات
5. شناسايي مدل و عوامل تأثير گذار بر مهاجرت نخبگان
6. شناسايي راههاي ارتقاي سواد اطلاعاتي و سازماندهي محتواي اينترنت در راستاي تسهيل دسترسي.
اطلاعات و جهاني شدن
در بررسي روابط اطلاعات جهاني شدن متوجه ميشويم که اين دو پديده رابطه دوگانهاي با همديگر دارند. از يک طرف، اطلاعات نقش و جايگاه خاصي در جهاني شدن دارد و از طرف ديگر جهاني شدن باعث افزايش دسترسي به اطلاعات و درک اهميت آن گشتهاست و در عرصه اطلاعات هم جهاني شدن به مثابه تسهيل جريان اطلاعات بر فراز مرزها يا بدون توجه به مرزها تلقي ميشود. ميتوان چنين تعبير کرد که افراد با داشتن اطلاعات به تعامل، مشارکت و همکاري تشويق ميگردد که در نتيجه آن جهاني شدن در حال عينيت يا فتن است. جهاني شدن نيز خود باعث گسترش، تسريع، تسهيل و تشويق ارتباطات شدهاست.
ادامه دارد.... /س