تعريف کلي
پهنه رسوبى – ساختارى البرز شامل بلنديهاى شمال صفحه ايران است که به شکل تاقديسى مرکب(Anticlinorium) ، در يک راستاى عمومى شرقي – غربي، از آذربايجان تا خراسان امتداد دارد.
ژئومورفولوژي البرز
از نگاه ژئومورفولوژي ، مرز شمالى البرز منطبق بر تپه ماهورهاى متشکل از نهشتههاى ترشيرى و دشت ساحلى خزر است. از نگاه زمينشناختى، مرز شمالى البرز محدود به زميندرز تتيس کهن است که از برخورد سنگکره (Lithosphere) قارهاى البرز با سنگ کره توران، در ترياس پسين به وجود آمده است. ولى، در بيشتر نقاط، محل زميندرز با ورقهاى رانده شده از شمال به جنوب پوشيده شده است. حد جنوبى البرز چندان روشن نيست. گسل تبريز ، گسل گرمسار ، گسل سمنان و گسل عطارى، مرز جنوبى البرز دانسته شدهاند. ولى چنين به نظر ميرسد که مرز شاخصى در مرز جنوبى البرز وجود نداشته باشد و گذر از پهنه ايران مرکزى به پهنه البرز تدريجى باشد. از نظر کوهنگارى، مرز غربي البرز تا قفقاز کوچک و مرز شرقي آن تا کوههاى پاراپا ميسوس افغانستان گسترش دارد.
سنگ شناسي و زمين ساخت البرز
فراوانى سنگهاى آتشفشانى و آذرآوارى ترشيرى، در دامنه جنوبى البرز، سبب شده بود تا در نخستين نقشه زمينساخت اروپا ، البرز بخشى از بزرگ ناوديس قفقاز – ترکيه دانسته شود. ولى، وجود سنگهاى ماگمايى همسان با آن در ديگر نواحى ايران، و به ويژه با دستيابى به يافتههاى بيشترى از زمينشناسى ايران، يقين شد که بسيارى از واحدهاى سنگچينهاى البرز و ايران مرکزى، از ديدگاه رخساره و شرايط تشکيل، هماننداند به گونهاى که البرز را ميتوان چينهاى حاشيهاى ايران مرکزى دانست که در شکلگيرى آن برخورد دو صفحه ايران و توران(گندوانا و اوراسيا) و پيامدهاى آن نقش اساسى داشتهاند. همسانى البرز با ايران مرکزى به ويژه در دامنه جنوبى بيشتر است ولى در دامن شمالى تفاوتهايى دارد .
به ظاهر، سرگذشت ساختارى و چينهاى البرز در همه جا يکسان نيست. به همينرو، جدا از واژههاى جغرافيايى: البرز باخترى، البرز مرکزى، البرز خاورى، البرز شمالى، البرز جنوبى، از نظر زمينشناسى، از زيرزونهايى همچون ماکو – تبريز، رشت – گرگان، بينالود و حتى کپهداغ ياد شده است که نياز به بازنگرى دارند. براى نمونه، زون رشت – گرگان که شامل مناطق جنوبى درياى خزر است، در شمال گسل البرز ، به گفته بهتر در شمال زميندرز پوشيده تتيس کهن قرار دارد و از اين رو، وابستگى آن به لبه جنوبى ورق توران به مراتب بيشتر است و يا زون بينالود، خويشاوندى زمينشناختى بيشترى با ايران مرکزى دارد تا البرز. مهمتر آنکه، شرايط زمينشناختى حاکم بر کپهداغ با البرز متفاوت است و از اين رو، شمول آنها در البرز توجيه علمى قوى ندارد.
تاريخچة چينهاى البرز
در بسيارى از گزارشهاى زمينشناسى، کهنترين سنگهاى البرز را دگرگونيهاى جنوب گرگان (شيستهاى گرگان) دانستهاند. افزون بر آن، دگرگونيهاى اسالم – شاندرمن و گاهى نيز سازند بَرير واحدهاى سنگچينهاى پرکامبرين البرز انگاشته شدهاند. ولى، امروزه يقين شده است که اين دگرگونيها، بيشتر سنگهاى دوران پالئوزوييک و يا مزوزوييک هستند که در اثر زمينساخت برخوردى ترياس پسين (رويداد سيمرين پيشين) و يا به طور همبرى دگرگون شدهاند. يافتههاى ديرينشناسى امروز البرز، گوياى آن است که کهنترين سنگهاى رخنمون شده البـرز، سازند کهر است که حاوى آکريتارکهــاى نوپروتروزوييک پسينLate) Neoproterozoic) است، با تکيه بر سنگ رخسارهها به ويژه نقش زمينساخت بر حوضه رسوبى البرز، همه سنگهاى البرز را به چند واحد زمينساختى – چينهنگاشتى بزرگ و به شرح زير تقسيم ميکنند:
1. توالى سکوى پرکامبرين پسين – اردويسين،
2. سنگهاى ماگمايى (درونى و بيرونى) اردويسين ميانى – دونين،
3. توالى فلات قاره دونين – ترياس ميانى،
4. نهشتههاى پيشخشکى ترياس بالايى – ژوراسيک ميانى،
5. توالى فلات قاره ژوراسيک ميانى – کرتاسه، با دو رخساره ناهمسان در البرز جنوبى و شمالي.
6. مجموعه ماگمايى البرز به سن سنوزوييک، با ترکيب شيميايى کلسيمى - قليايى در البرز غربى – مرکزى و قليايى در البرز شرقي.
7. رسوبات همزمان با کوهزايى سنوزوييک، با دو رخسارة ناهمسان در البرز جنوبى و شمالى، گفتنى است که:
* هر يک از واحدهاى ياد شده در بالا شامل چند يا چندين سازند است که همگى در شرايط زمينساختى خاص، با شرايط رسوبى – زمينساختى مشابه، انباشته شدهاند.
* در حد فاصل پرکامبرين پسين تا اردويسين، پوسته قارهاى البرز جايگاه تکاملى درياى بَرقارهاى Epicontinental) ) کم عمق بوده است.
* در ترياس پسين، سنگ کره قارهاى (Lithosphere) البرز و ورق توران برخورد کرده و در اثر اين برخورد، ضمن پايان گرفتن حيات فلات قاره، پديدههاى فراخاست، دگرگونى، جايگيرى تودههاى گرانيتوييدى انجام و حوضههاى رسوبى پيشخشکى (Foreland) ترياس پسين – ژوراسيک ميانى شکل گرفتهاند.
* بررسى ديرينه جغرافياى البرز نشان ميدهد که رسوبات پالئوزوييک دامنه شمالى ضخيم ترند و در پارهاى نقاط همچون آمل، کندوان ناپيوستگى رسوبى ميان سنگهاى پرمين و ترياس در کمترين اندازه است. در ضمن، ستبراى رسوبات زغالدار ترياس بالا – ژوراسيک ميانى در دامنه شمالى، چندين برابر دامنه جنوبى است و يا سنگهاى کرتاسة بالايى حجم قابل توجهى سنگهاى آتشفشانى دارند. اين نکتهها نشان ميدهند که در زمانهاى پالئوزوييک – مزوزوييک حوضه رسوبى دامنة شمالى البرز عميقتر از دامنة جنوبى بوده است در حالى که از سنوزوييک به بعد شرايط ديرينه جغرافيا تغيير عمده کرده و در حالى که در دامنه شمالى گسلش راندگى و فراخاست روى داده، در دامنه جنوبى البرز، درياى پسرونده، کم ژرفا و در حال فرونشستى وجود داشته است که در آن چند هزار متر انباشتههاى آذرآوارى – تخريبى همزمان با کوهزايى بر جاى نهاده شده است.
منبع: http://atwis.com
/س