حمل دومين صورت فلكي از نظر كوچكي در دايرةالبروج است كه فقط داراي 3 ستاره اصلي مي باشد . اين صورت فلكي پيوندي با افسانه و اساطير باستاني دارد . يكي از مدارك تاريخي اين است كه مبناي آغاز بهار موقعي بوده كه خورشيد در اين صورت فلكي استقرار داشته است . البته به غلت پديده حركت تقديمي زمين ، در زمان حال ، خورشيد در لحظه اعتدال بهاري در صورت فلكي مجاور آن يعني حوت است .
.jpg)
ستاره آلفاي اين صورت به نام حمل(بره) است كه در زبان عربي و فارسي اين نام براي كل مجموعه به كار برده مي شود . اين ستاره داراي قدر 2 ، به فاصله 78 سال نوري تا زمين است . در محدوده اين صورت فلكي هيچگونه جرم قابل توجهي ديده نميشود.
بره يا قوچ ، در زماني صورت فلکي بوده است که هنگام اعتدال بهاري که خورشيد از آن نقطه عبور مي کرده زيباترين فصل سال بوده و مردم کهن در اين صورت نشانه بهره دهي و باروري از گوسفندان خود مي ديدند. پس اين صورت فلکي براي مردم شناخته تر بود و داستان هاي زيادي درباره اش گفته اند . يکي از شيرين ترين افسانه ها درباره حمل داستان قوچ پشم طلا است که از مردم يونان سر چشمه مي گيرد . در زمانهاي دور پادشاهي به نام آتاماس در يونان زندگي مي کرد . او با زني که بانوي ابرها بود به نام نفله ازدواج کرد و از او دو فرزند که يکي پسر به نام فريکسوس و دختري به نام هله حاصل شد. اما مدتي بعد آتاماس ، نفله را طلاق داد و با زني به نام اينو ازدواج کرد .
اينو نامادري بد جنس و ظالمي براي هله و فريکسوس بود و آنان را به شدت آزار و اذيت مي کرد .روزي اينو زنان سرزمين خودش را قانع کرد که دانه هاي گندم را تفت بدهند و در خاک بکارند تا گندم ها رشد نکند و مردم با خطر قحطي رو به رو شوند. هنگامي که آتاماس اوضاع را اين گونه ديد دستور داد دو پيک پيش روحاني بروند و از او راه حل مشکل قحطي را بپرسند اما ايندو دوپيک را تطميع کرد و به آنها گفت که به شاه آتاماس بگويند که مشکل حل نمي شود مگر با قرباني کردن فريکسوس در محراب خداي خدايان زئوس . شاه نيز که حرف مزدوران ايندو را نپذيرفت فريکسوس را زنجير کرد و او را براي قرباني کردن آماده ساخت اما وي قرباني نشد زيرا قوچي با پشم طلايي از سوي نفله بانوي ابرها ظاهر شد. اين قوچ مي توانست سخن بگويد . فريکسوس وهله سوار بر پشت بره به پرواز در آمدند . سفر از اروپا به آسيا بود اما در بين راه هله که کودکي بيش نبود از پشت قوچ سقوط کرد و در دريا غرق شد. قوچ همراه فريکسوس به پرواز در آمد به دورترين قسمت جهان به نام کلوخيس رسيد . پادشاه کلوخيس قوچ را قرباني کرد و پشم او را بر درختي انداخت که اژدهايي خطرناک از آن محافظت مي کرد. بعدها دريانوردي به نام لاسون با کشتي خود به نام آرگو قوچ را به يونان باز گرداند که به پاس کار وي روح قوچ به آسمان رفت و زئوس او را تبديل به ستاره کرد .
.jpg)
صورت فلکي حمل در آسمان چندان چشمگير و مشخص نيست ، بلکه در جايي که مي پندارند سر جانور بايد باشد ، چند ستاره نوراني دارد . صورت فلکي حمل را به خصوص در شب هاي پاييزي مي توان به خوبي مشاهده کرد .
رسيدن به نصف النهار: 19 آذر
مساحت:441 درجه مربع
منابع :
کتاب صورتهاي فلکي دکتر اوبلاکر ترجمه بهروز بيضايي
پايگاه دانشنامه ستاره شناسي
انجمن ستاره شناسي ثاقب
www.ali-azadegan.com