جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
نظريه ي انفجار بزرگ
-(6 Body) 
نظريه ي انفجار بزرگ
Visitor 306
Category: دنياي فن آوري
آمبولانسي را درنظر بگيريد که با تَواتُر مشخصي درحالِ آژير کشيدن است (آمبولانسِ ما بايد از نوعي باشد که آژيرِ آن پيوسته نيست بلکه از نوعِ صدا-سکوت يا بلند-کوتاه است). اگر درکنارِ خيابان ايستاده باشيد و آمبولانس آژيرکشان باسرعت از دور به شما نزديک شود تواتر يا فرکانسِ آژيرِ آن‌را بيش از آنچه واقعاً هست مي‌شنويد و هنگامي‌که بعد از گذشتن از جلوي شما به‌سرعت از شما دور شود تواترِ آژير آن‌را کمتر از آنچه واقعاً هست مي‌شنويد. به اين پديده‌ي آشنا و ساده‌ي فيزيک اثر دوپلر گفته مي‌شود. اين پديده نه‌تنها براي صوت بلکه براي کليه‌ي امواج منجمله نور صادق است. نورِ سفيد مخلوطي از موج‌هاي نوراني با تواترهاي مختلف است. در بينابِ نور، فرکانس نور قرمز کمترين و فرکانس نور بنفش بيشترين است. بنابراين براساسِ اثرِ دوپلر هرگاه منبعي از نور قرمز با سرعتِ بسيار زياد درحالِ نزديک شدن به‌ شما باشد نور آن ‌را قرمز نخواهيد ديد بلکه نوري که مي‌بينيد متمايل به‌ بنفش است زيرا فرکانس نوري که دريافت مي‌کنيد بيش از مقدار واقعي خواهد بود. همچنين اگر منبع نورِ بنفشي با سرعت بسيار زياد درحال دور شدن از شما باشد نوري که شما از آن منبع خواهيد ديد بنفش نخواهد بود بلکه نوري با فرکانسي متمايل به نور قرمز خواهد بود.

ازطرفي هر عنصري وقتي در دماي التهاب قرار گيرد شروع به پراکنشِ نور يا امواجِ الکترومغناطيس مي‌کند اما اينگونه نيست که تمامِ امواج الکترومغناطيسي به‌طورِ پيوسته از فرکانسِ صفر تا بي‌نهايت توسط يک عنصر ملتهب توليد شود بلکه هر عنصر، بسته به نوعِ خود، تنها فرکانس‌هاي مشخصي از امواج الکترومغناطيس را تابش مي‌کند. بنابراين فرکانس‌هايي که هر عنصر تابش مي‌کند مانند خطوطِ سرانگشتِ انسان نوعي شناسه‌ي منحصربه‌فرد براي آن عنصر است به‌گونه‌اي که اگر امواج تابش شده از يک عنصرِ مجهول را بررسي کرديم و متوجه شديم که فرکانس‌هاي تابش شده از آن دقيقاً با فرکانس‌هاي مربوط به تابشِ التهابيِ يک عنصرِ مشخص و معلوم مطابقت دارد مي‌توانيم به‌ طورِ صددرصد بگوييم که عنصر مجهول از همان نوعِ عنصر معلوم است.
ستاره‌شناسان با تجزيه‌وتحليلِ فرکانس‌هاي نوري و الکترومغناطيسيِ تابش‌هاي ستاره‌اي و کهکشاني متوجه شده‌اند که الگوهاي تابش شده از آنها دقيقاً با الگوهاي فرکانسِ عناصرِ مشخص و شناخته شده‌اي مثل هيدروژن، هليوم، و .... مطابقت دارد با اين تفاوتِ جزئي که کليه‌ي فرکانس‌هاي مربوط به يک عنصر، به‌ طورِ کاملاً هماهنگ و يکسان به‌يک مقدارِ معين به‌طرفِ قرمز شيفت پيدا کرده‌اند. براساسِ آنچه که در ابتدا گفتيم اين به‌اين معناست که ستاره يا کهکشان درحالِ دور شدن از ماست. و جالب‌تر اين که متوجه شدند هرچقدر کهکشان از ما دورتر باشد ميزان اين شيفتِ به سمتِ قرمز بيشتر است يعني کهکشان‌هاي دورتر با سرعتِ بيشتري از ما دور مي‌شوند.

حال، بادکنکِ بزرگي را تصور کنيد که زمينِ ما نقطه‌اي بر سطح آن است و به‌طورِ پراکنده نقاطي روي تمامِ سطحِ بادکنک گذاشته شده است که نماينده‌ي کهکشان‌هاي مختلف مي‌باشد. تصور کنيد که بادکنک، درحالِ باد شدن است. چون با بادشدنِ بادکنک سطحِ بادکنک درحالِ افزايش خواهد بود بالتبع فاصله‌ي بين اين نقاط افزايش مي‌يابد. از ديدِ ناظرِ زميني يا از ديدِ نقطه‌ي روي بادکنک که نماينده‌ي زمين است نقاطِ ديگرِ اطرافِ او که نماينده‌ي کهکشان‌ها هستند درحالِ دور شدن از او مي‌باشند و به‌علاوه به‌علتِ شکل کُروي بادکنک و هندسه‌ي وضعيتِ گفته شده هرچه اين نقاط از او دورتر باشند با سرعتِ بيشتري از او دور مي‌شوند.

با جمع کردنِ همه‌ي اين مطالب مي‌توان قاطعانه نتيجه گرفت که زمينِ ما همراه با همه‌ي اجزا و کهکشان‌هاي گيتي، درحالِ دور شدن از يک مرکزِ مشترک (مرکزِ بادکنک) مي‌باشند که اين بلاشک به‌خاطر اين است که اين اجرامِ سماوي هنوز تحتِ تأثيرِ دورکننده‌ي يک انفجارِ بزرگِ اوليه‌اي قرار دارند که آنها را که روزي يکي بودند از هم پاشيده و درحالِ دور کردن است. اين نظريه به نظريه‌ي انفجارِ بزرگ يا بيگ‌بنگ (Big Bang) مشهور شده است و همان‌طور که گفتيم به‌خوبي وُسعت گرفتنِ کنونيِ عالَم را که مشهود است توجيه مي‌کند.
 

خدا نيز در قرآنش در 21:30 اشاره مي‌کند که آسمانها و زمين به‌هم‌پيوسته بودند که سپس از هم چدا شدند، و در 51:47 به اينکه آسمان (و درواقع کيهان) درحال انبساط است اشاره مي‌کند، و اينها دقيقاً همه در راستاي نظريه‌ي بيگ‌بنگ (و انبساطِ غيرقابل‌انکار کنوني کيهان) مي‌باشد.

Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image