قاعده مقابله بهمثل، قاعدهاى مهم است كه نسبت بهبخش عمدهاى از نظام حقوقى ما نقش مبنايى و ريشهاى دارد و در بسيارى از قوانين حقوقى داخلى يا بينالمللى، خود را نشان مىدهد. كتاب حاضر زواياى مختلف و مصاديق گوناگون قاعده مقابله بهمثل را در سه بخش مطرح كردهاست: بخش نخست، در مفاهيم و كليّات است و در چند فصل به بيان مفهوم و ريشه فطرى و فلسفه قاعده مقابله بهمثل پرداخته است. بخش دوم، به ادّله فقهى قاعده مقابله بهمثل پرداخته، در چند فصل آيات، روايات، ديدگاههاى فقها و انديشمندان و محدوديتهاى تقنينى و اجرايى آن را بررسى مىكند. بخش سوم، مجارى و صغريات قاعده مقابله بهمثل را مطرح كرده، در چند فصل، اين قاعده را بر موارد جنگ، صلح، عهد و اسرا تطبيق مىكند. اميد است اين نوشته، نقطه شروعى بر اين بحث باشد و بتواند كمكى به حلّ مشكلات و گشايش گرههاى حقوقى اين قاعده در بعد داخلى و خارجى آن باشد.