جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
مصرف و مصرف‌گرايي از منظر اسلام و جامعه‌شناسي اقتصادي
-(1 Body) 
مصرف و مصرف‌گرايي از منظر اسلام و جامعه‌شناسي اقتصادي
Visitor 361
Category: دنياي فن آوري

چكيده
 

مصرف و مصرف‌گرايي مسأله‌اي چند بعدي است كه از جهات گوناگون قابل بررسي است و در هر جامعه‌اي متأثر از عوامل متعدد از جمله فرهنگ عمومي، هنجارها و ارزش‌هاي حاكم است. مصرف‌گرايي، اصالت دادن به مصرف و هدف قرار دادن رفاه و دارايي‌هاي مادي است. اسلام با تأكيد بر لزوم حفظ مال، تأمين نيازهاي زندگي، سرمايه‌گذاري اقتصادي، تأمين رفاه زندگي براي خود و افراد تحت تكفل با معيار رعايت اعتدال و ميانه‌روي، مسلمانان را به مصرف دعوت كرده و از هرگونه اسراف، تبذير و ... در مصرف منع كرده است. مصرف‌گرايي آثار متعدد و گوناگون اقتصادي، سياسي، رواني و به ويژه جامعه‌شناختي را در جامعه بر جا مي‌گذارد. از آثار جامعه‌شناختي مصرف‌گرايي مي‌توان به تبديل ثروت به مصرف، به ارزش و غلبه آن بر ديگر ارزش‌ها، نمايش ثروت، شكاف طبقاتي و نابرابري اجتماعي، احساس محروميت و ... نام برد. مقاله حاضر به روش اسنادي، تحليل محتوا و توصيفي و رويكرد جامعه‌شناختي بعد از تبيين آثار مصرف‌گرايي در جامعه، مصرف‌گرايي را از ديد آموزه‌هاي اسلامي بررسي مي‌كند و به اين نتيجه مي‌رسد كه مصرف به خودي خود پديده‌اي مذموم نيست و اسلام نيز مسلمانان را براي تأمين نيازهاي زندگي تشويق مي‌كند اما مصرف‌گرايي و هدف قرار دادن مصرف آثار منفي داشته، هم‌سو با مفاهيمي چون اسراف، تبذير و اتراف بوده و از ديد اسلام مذموم شمرده شده است.
واژگان كليدي: اسلام، مصرف، مصرف‌گرايي، جامعه‌شناختي اقتصادي، اسراف، تبذير، اتراف و مصرف‌كننده.

مقدمه
 

مصرف و مصرف‌گرايي، مقوله‌اي چند بعدي است كه مي‌توان از ابعاد گوناگون به آن نگاه كرد. مصرف‌گرايي افزون بر عوامل و اثرات اقتصادي، اثرات رواني و اجتماعي نيز دارد كه لازم است اين موارد بررسي شود و در برنامه‌ريزي‌هاي مورد توجه قرار گيرد. مصرف و شكل و شرايطي كه امروزه به خود گرفته است را مي‌توان به صورت روندي اجتماعي و فرهنگي كه شامل نشانه‌ها و نمادهاي فرهنگي است در نظر گرفت نه صرفاً روندي اقتصادي منفعت‌گرانه؛ بنابراين بايد جنبه‌هاي اجتماعي و فرهنگي مورد توجه قرار گيرد. هر چند در اين ره‌يافت اهميت عوامل اقتصادي به جاي خود باقي است؛ براي مثال، در تعيين گروه‌هاي مصرف كه الگوهاي مصرف ويژه خود را دارند، وضعيت اقتصادي آنان تعيين‌كننده است تا عوامل اجتماعي و فرهنگي(باكاك، 1381:3). با توجه به اينكه براي مصرف به غير از هزينه‌هاي اقتصادي وقت، انرژي و ... صرف مي‌شود و تبعات رواني و جامعه‌شناختي فراواني در پي دارد، لازم است پيامدهاي مصرف‌گرايي كه نوعي آسيب اجتماعي است با توجه به داده‌هاي به دست آمده از تحقيقات، تحليل و براي اصلاح آن برنامه‌ريزي شود. همان‌طور كه در طول تاريخ الگوهاي مصرف با توجه به تغيير نگرش‌ها و عوامل اجتماعي و فرهنگي تغيير يافته‌اند و اين عوامل در كنار عوامل مادي و اقتصادي در تغيير الگوي مصرف اثرگذار بوده‌اند.
جامعه‌شناختي به مطالعه پديده‌هاي اجتماعي كه حاصل رفتار و اعمال انسان است مي‌پردازد و رفتار انسان از اهداف‌انگيزه‌ها و ارزش‌هاي حاكم بر شخص تبعيت مي‌كند و براي تحليل رفتار شخص، بايد اين شاخص‌ها در نظر گرفته شود و به دقت مورد مطالعه قرار گيرد. زماني كه از ارزش‌ها و هدف‌دار بودن رفتار سخن مي‌گوييم، در حقيقت پاي معنادار بودن مطرح مي‌شود، رفتار انسان معنادار است و معنادار بودن رفتار مرتبط با اعتباري بودن آن است. براي درك معنادار و اعتباري بودن يك رفتار، بايد اهداف و ارزش‌هاي پشت آن را درك كرد و فهميد و فهميدن اهداف، انگيزه‌ها، اغراض، هنجارها و ارزش‌ها، مقدمه‌اي بر شناخت كامل رفتار و تحليل آن به ويژه در رفتار جمعي است. اين شاخص‌ها از كشوري به كشور ديگر و حتي از فرهنگي به فرهنگ ديگر متغير است و خصوص شباهت ظاهري نمادهاي اجتماعي، نمي‌تواند نشانگر رفتار مشترك و روابط دروني و بيروني باشد؛ زيرا چنانكه گفته شد همه اينها در سايه اهداف، انگيزه‌ها و ارزش‌ها هستند و با تغيير آن، رفتارها و كاركرد نمادها متفاوت خواهد بود.

چارچوب نظري
 

رويكرد مقاله حاضر، رويكردي جامعه‌شناختي به مسأله مصرف‌گرايي خواهد بود. بنابراين ابتدا مصرف‌گرايي از ديد جامعه‌شناختي تحليل سپس اين مسأله از ديد اسلام بررسي مي‌شود. روش تحقيق، روش اسنادي و تحليل محتوا و توصيفي است. در تحقيق حاضر در پي اثبات اين هستيم كه مصرف به خودي خود امري پسنديده است كه مورد تأييد اسلام قرار گرفته است و براي اقتصاد و جامعه در جايگاه موتور محركه قرار دارد، رواج مصرف تا حد بهينه و با رعايت موازين شرعي امري نكو است اما زماني كه مصرف هدف زندگي قرار گرفت و فرد به اسراف و تبذير دچار شد امري مذموم و ناپسند است. براي بررسي پديده مصرف‌گرايي لازم است پاره‌اي از مفاهيم كليدي بررسي شود.

مصرف
 

مصرف(Consunption) در لغت به معناي خرج كردن(كلانتري، 1388: 23) و در اصطلاح اقتصادي تعريف‌هاي گوناگوني براي آن ارايه شده است. «مصرف عبارت است از ارزش‌هاي پولي كالاها و خدماتي كه به وسيله افراد خريداري و تهيه مي‌شود»(اخوي، 1380:151). «درآمد خالص به دو منظور استفاده مي‌شود. بخشي از آن، به انباشتن ثروت و پس‌انداز اختصاص مي‌يابد و بخش ديگر، صرف تحصيل لذت مي‌شود. آن قسمت از درآمد كه صرف به دست آمدن لذت مي‌شود، مصرف ناميده مي‌شود»(قديري اصل، 1379:274). «مصرف اتلاف ثروتي به منظور ارضاي يك احتياج است»(ژانني، 1351:295).

مصرف‌گرايي
 

مصرف‌گرايي عبارت است از: اصالت دادن به مصرف و هدف قرار دادن رفاه و دارايي‌هاي مادي. برخي مصرف‌گرايي را به معناي برابر دانستن خوشبختي شخصي با خريد دارايي‌هاي مادي و مصرف گرفته‌اند(,2008 Wikipedia contributors) در پروسه مصرف‌گرايي، دنياي غرب از اخلاق توليدي يا اخلاق پروتستاتي به اخلاق مصرف روي آورد. در نتيجه غرب از جامعه توليدي به جامعه مصرفي تبديل، و اصل در جامعه، حداكثرسازي مصرف و لذت‌گرايي شد. بعد از غرب، كشورهاي توسعه نيافته نيز بر اثر تبليغات و عوامل ديگر به جامعه مصرفي تبديل شدند. براي تسريع در تبديل جامعه به جامعه مصرفي، از سياست‌هاي برگزاري نمايشگاه‌ها، تأسيس فروشگا‌ه‌هاي بزرگ و زنجيره‌اي، ورود و ظهور كالاهاي مصرفي ارزان قيمت در حجم فراوان استفاده شد. تفاوتي كه جامعه مصرفي با پيش از خود داشت اين بود كه قبلاً مصرف كالاهاي فراوان ويژه طبقه ثروتمندان و مرفه بود اما در جامعه مصرفي، مصرف اين كالاها براي مردم عادي نيز رواج يافت. البته در مصرف كالاها، كالاهاي گران‌قيمت و با كيفيت بالا ويژه ثروتمندان و كالاهاي ارزان‌قيمت و با كيفيت پايين‌تر ويژه مردمان عادي بود. از ديدگاه فوكو اعمال افراد به طور كلي در هر عصري بر گرفته و برآمده از نظرگاه رايج آن عصر است. به عبارت ديگر ساخت عمل، تابع ساخت انديشه است. براي ساخت انديشه، نياز به باور و ارتباط بين ذهن و عين است. براي ايجاد اين باور و پل ارتباطي، زبان بيشترين نقش را دارد. زبان مملو از مفاهيم ارزشي است و نقش به سزايي را در تبليغات و مشروعيت بخشيدن ايفا مي‌كند و وسايل ارتباط جمعي در كنار زبان از نمادها و نشانه‌ها براي ساختن عمل و در بحث ما مصرف‌گرايي استفاده مي‌كنند.(باكاك، 1381: 3).
مصرف‌گرايي با تغيير انديشه مردم درباره مصرف پديد مي‌آيد. در زمان‌هاي گذشته مردم به تهيه كالاها و خدمات ضرور و درجه اول و بعد كالاهاي غير ضرور با اولويت و توان خريد خود مي‌پرداختند و در تهيه و توليد مايحتاج خود نقش داشتند و اين انديشه رايج مردم بود اما براي اشاعه مصرف‌گرايي لازم بود اين نوع نگرش تغيير يابد؛ بنابراين به وسيله تبليغات از طريق وسايل ارتباط جمعي در نوع نگرش مردم تغيير داده شد و مردم در پي هر چه بيشتر مصرف كردن بودند و هستند. در اين تغيير اصل اساسي اين بود كه مصرف تبديل به يك ارزش و هنجار شد و مصرف‌گرايي ديگر نكوهيده نبود. نظام سرمايه‌داري از رسانه‌ها به عنوان ابزاري براي آماده‌سازي بسترهاي فرهنگي و فكري مصرف‌گرايي بهره مي‌گيرد و قشرهاي انديشه‌ور و متوسط را هدف خود قرار مي‌دهد. مصرف‌گرايي در ادبيات ديني معادل دقيق و مشخصي ندارد اما با مفاهيمي مانند: اسراف، تبذير و اتلاف مرتبط است. براي مشخص شدن ديدگاه اسلام در اين‌باره اين مفاهيم را در بخش‌هاي بعدي بررسي خواهيم كرد.

مصرف‌گرايي نوين
 

مصرف‌گرايي نوين از اواخر قرن نوزدهم با شعار «بگذار مرزها آزاد باشند» شروع شد و در نيمه اول قرن بيستم به اوج خود رسيد. مردم در اين پارادايم به مصرف به صورت امري كه بر مبناي خواست آنها است نگاه مي‌كنند و فقط بر مبناي رفع نياز نيست. آنان چيز‌هايي را مي‌خواهند بخرند كه بر اثر تبليغات از طريق فيلم‌ها، مطبوعات، صدا و سيما و شيوه‌هاي تبليغاتي ديگر در ذهن نقش مي‌بندد. در اين خواست و تمنا، استطاعت و توان شخص در نظر گرفته نمي‌شود زيرا ملاك براي وي خواست است نه رفع نياز. سرمايه‌داري براي پديد ساختن اين نوع مصرف‌گرايي در فروش محصولات از نشانه‌ها و نمادها استفاده كرد. اهميت نشانه‌ها و نمايه‌ها اثر ساختارگرايي بود كه به وسيله انسان‌شناس فرانسوي كلود لوي استروس نشان داده شد و به اين نتيجه رسيده شد كه نشانه‌ها و نمادها كه در آگهي‌هاي تبليغاتي استفاده مي‌شود اثرگذار بوده و در كنار زبان نوشتاري نقش‌آفرين است.(همان). مصرف‌گرايي مسأله‌اي بين‌المللي است كه از ديدگاه خرد و كلان قابل بررسي است. امروزه مصرف‌گرايي بي‌رويه گريبان‌گير اكثر كشورها شده است. شركت‌هاي چند مليتي و جهاني، مناطق آزاد، فضاي مجازي اينترنت و تبليغات ماهواره‌اي مرزها را در هم شكسته و مخاطبان خود را پيدا مي‌كند. اين وسايل، سليقه‌ها و فرهنگ مصرف را تغيير مي‌دهند. افراد جامعه هر روز دنبال مدهايي هستند كه شب از ماهواره ديده‌اند. خريد اينترنتي نيز خيلي از محدوديت‌ها را برداشته است. گاهي در اين فضاها كالاهايي خريد و فروش مي‌شود كه بدون آن امكانش نيست يا به سختي صورت مي‌گيرد و در برخي موارد، ناهنجاري‌هاي اجتماعي شمرده مي‌شود مانند خريد و فروش اعضاي بدن.
مصرف‌گرايي نوين در پي زياد كردن مصرف با هدف حداكثر كردن سود است. رويكرد اقتصاددانان نيز تغيير كرده و در پي رسيدن به مصرف انبوه هستند زيرا مصرف انبوه، توليد انبوه و سود بيشتر را به دنبال دارد. براي مصرف انبوه بايد افراد بيشتري مصرف‌ كننده و نمي‌توان به مصرف طبقه مرفه و ثروتمند بسنده كرد. براي همين با ياري جستن از وسايل تبليغات جهاني، تمام مردم جهان، در اقصي نقاط آن به مصرف‌گرايي كشيده شدند. براي اينكه مصرف انبوه محدود نشود، توليد از كالاهاي ضرور به كالاهاي غير ضروري و لوكس كشيده شد و براي دوام مصرف انبوه، نيازهاي كاذب تبليغ شد. سياست ديگر، توليد كالاهاي يكبار مصرف، بي‌دوام و غيرقابل تعمير بود تا مصرف‌كننده به جاي تعمير و استفاده دوباره، خود كالا را مجدداً خريداري كند. ابزارهاي مهم مصرف‌گرايي نوين هستند:
1. تأسيس فروشگاه‌هاي بزرگ؛
2. تأسيس شركت‌هاي چند مليتي و جهاني؛
3. تبديل خريد و مصرف به هنجار و ارزش؛
4. ظهور مدگرايي و اشاعه نيازهاي كاذب؛
5. تبليغات گسترده به وسيله وسايل ارتباط جمعي؛
6. حراج‌هاي پي در پي؛
7. استفاده از كارت‌هاي اعتباري.
در مصرف‌گرايي نوين، ‌اشخاص بدون داشتن نياز واقعي به دلايلي مانند رفتار متظاهرانه به خريد مي‌پردازند و در پاره‌اي از اوقات قادر به كنترل خريد خود نيستند تا جايي كه روان‌شناسان اين نوع مصرف‌گرايي را بيماري مي‌دانند و به معالجه آنها مي‌پردازند و در پي يافتن راهكارهايي براي آن هستند. يكي از اين راهكارها، ناميدن يك روز از سال به عنوان روز «چيزي نخريدن» است كه سپتامبر 1992 به وسيله تدديو هنرمند اهل ونكوو كانادا به هدف مصرف كمتر نام‌گذاري شد(روزنامه تفاهم:‌ 7/8/1386). اكنون در بيشتر كشورها يك روز براي اين كار اختصاص يافته است(همان). اختصاص اين روز براي خريد نكردن، كوشش براي معقولانه مصرف كردن است.

نظريه‌هاي اقتصادي درباره مصرف
 

در باور آدام اسميت و اقتصاددانان ديگر، مصرف غيرتوليدي و شخصي با توسعه مغاير است. و پس‌انداز و سرمايه‌گذاري عامل اصلي توسعه مي‌باشد(باربر، 1370: 47 ـ 42). نظريه‌ها و رويكردهاي متفاوتي در دوره‌هاي گوناگون درباره مصرف وجود دارد كه در هر دوره، رويكرد ويژه آن حاكم بوده است. در دوره مركانتيليست‌ها، مصرف مولد رايج بود يعني مصرف كالاها و خدماتي كه خود توليد‌كننده آن است. بعد از آن رويكرد اقتصاددانان به مصرف تغيير يافت و به مصرف فردي در دوره مارژناليست‌ها تبديل شد. بعد از اين دوره كه بيشتر با انديشه‌هاي كينز همراه است، به مصرف هر چه بيشتر تأكيد مي‌شود و مصرف اساس رونق اقتصادي است. در دوره كنوني نيز به مصرف كاركردي توجه مي‌شود. در اين رويكرد به عوامل غيراقتصادي و اثر آنها به مصرف توجه مي‌شود. در جدول ذيل اين سه دوره با هم مقايسه شده است:
عنوان دوره اصول و مباني اصول و مباني
مركانتيليست‌ها مصرف مولد(مصرف خدمات 
و كالاهايي 
كه فرد توليد‌كننده آن هستند)
1.ثروت جهان و معين و مشخص است؛ 2. رقابت براي بدست‌آوردن ثروت، نوعي بازي سر جمع صفر است؛ 3. سياست‌هاي ملي و بين‌المللي در جهت رفاه بر پايه به آوردن شمش‌هاي طلا استوار است؛ 4. بين مصرف مولد كه باعث موازنه تجاري و مصرف غيرمولد كه باعث بر هم زدن است، تفاوت قائل بودند.
مارژناليست‌ها مصرف فردي(مصرف هر چه بيشتر، 
باعث رونق اقتصادي
و به حركت درآمدن 
چرخه‌هاي اقتصادي است)
1. در برابر مركانتيليست‌ها قرار دارند؛  2. مصرف، موتور محركه بازارها است؛  3. قيمت‌هاي بازار در بازارهاي رقابتي زماني كه منحني عرضه و تقاضا همديگر را قطع مي‌كنند به دست مي‌آيد(منحني مارشال)؛ 4. در طرف عرضه منحني رفتارهاي خريداراني كه به طور عقلاني وسايل معين و محدود را براي به دست آوردن هدف‌هاي نامحدود نمايش مي‌دهند، دارند؛  5. مصرف خود هدف است نه وسيله‌اي براي رسيدن ديگر؛  6. هدف‌ها فردي هستند؛  7. مصرف محرك توليد كالا است. 
دوره اخير مصرف كاربردي 1. بازار يك كالا ويژگي‌هاي گوناگوني دارند كه تقاضا، قيمت و مقدار مصرف را تعيين مي‌كنند مانند مؤلفه راحتي و امنيت در خريد خودرو؛ 2. عامل‌هاي غيراقتصادي در مصرف دخيل هستند؛  3. هدف، بدست‌آوردن فايده‌مندي بيشتر از مصرف  يك كالا است.

مصرف از ديد جامعه‌شناسان اقتصادي
 

در اقتصاد درباره مصرف، مسأله كميابي مفروض در نظر گرفته مي‌شود و عنوان مي‌شود كه مطلوبيت كالا و مصرف آن، وابسته به كميابي آن بوده و رابطه معكوس بين آنها حاكم است يعني بالا رفتن مطلوبيت كالايي، تقاضا براي مصرف آن افزايش مي‌يابد و اكثر اقتصاددانان به ويژه در دوره‌هاي پيشين به عوامل ديگر توجه چنداني نداشتند. جامعه‌شناسان اقتصادي نيز به مسأله كميابي منابع توجه كرده و آن را به عنوان يك مؤلفه اثرگذار در مطلوبيت و مصرف در نظر دارند اما به مؤلفه‌هاي ديگر مانند فرهنگ نيز توجه دارند. از ديد آنان تقاضا و مصرف محصول نيروهاي اجتماعي در جامعه است براي همين، ساخت اجتماعي و فرهنگ از مؤلفه‌هاي مورد نظر جامعه‌شناسان اقتصادي در بحث پيش گفته است. از ديد جامعه‌شناسان نيروهاي اجتماعي، شكل‌دهنده و مؤثر در تعيين مقدار، حجم، محتوا و الگوهاي مصرف هستند كه بايد به آنها توجه شود و در الگوسازي يا اصلاح الگوها بايد به اين مؤلفه‌ها توجه شود و با تغيير آنها، الگوها نيز تغيير مي‌يابند. يعني با تغيير فرهنگ، الگوهاي جديد مصرف شكل مي‌گيرند يا الگوهاي پيشين اصلاح مي‌شوند.
اقتصاددانان در بحث تقاضا و عرضه و هم‌چنين مصرف به توابع عرضه و تقاضا و چگونگي افزايش تقاضا و بالا بردن سود و درآمد توجه دارند و مصرف را از آن جهت مي‌سنجد. آنان درآمد نهايي، عرضه نهايي و تقاضاي نهايي و سود حاصله را مورد بررسي قرار مي‌دهند اما جامعه‌شناسان برخلاف اقتصاددانان ضمن توجه به مقدار پول‌هاي خرج شده، به بررسي محصول‌هايي كه مصرف شده است، مي‌پردازند و از اين جهت كه عوامل اجتماعي مصرف، علت مصرف يك كالا، گروه‌ها و صنف‌هاي مصرف‌كننده و ... تا چه حد در مصرف كالاي مورد بررسي دخيل بوده، بررسي مي‌كنند. به طور مثال، در مصرف و خريد كتاب به بررسي رابطه عرضه و تقاضا و به دست آوردن ارزش‌ قيمتي آن نمي‌پردازند بلكه اين مسايل را مطرح مي‌كنند كه چرا مردم كتاب مي‌خوانند؟ چه گروه‌هايي كتاب مي‌خرند؟ چه نوع كتاب‌هايي خريده مي‌شوند؟ چه موضوعاتي مورد توجه مردم است؟ آيا اطلاع‌رساني و تبليغات در فروش كتاب مؤثر است؟ عوامل مؤثر در مصرف كتاب چيست؟ چنانكه ملاحظه مي‌شود جامعه‌شناسان در كنار توجه به مسايل اقتصادي دخيل در مصرف، عوامل اجتماعي، رواني و فرهنگي را نيز در نظر مي‌گيرند(ر.ك: اسمل‌سر، 1376). جامعه‌شناسي اقتصادي گذشته در پي مطالعه توليد و عرضه بود اما جامعه‌شناسي اقتصادي امروز در پي مطالعه مصرف و عرضه است. مطالعه توليد و عرضه كالاها و چگونگي ساز و كار آن از مسايل اساسي جامعه‌شناختي اقتصادي در زمان‌هاي گذشته بود اما امروزه، چگونگي مصرف و عرضه كالاها به علت فزوني توليد، مسأله اصلي جامعه‌شناسي مصرف شده است. اين تغيير نگرش و مبنا به تغيير فرض اساسي جامعه‌شناسي و اقتصاد برمي‌گردد. در گذشته جامعه‌شناسي و اقتصاد، كميابي در سطوح بالاي تقاضا براي كالا و خدمات را فرض اساسي خود در نظر مي‌گرفتند و اين مسأله توليد و عرضه كالا و خدمات را حائز اهميت مي‌كرد(همان).

بايسته‌هاي مصرف در اسلام
 

اسلام دين اعتدال و ميانه‌روي است؛ از طرفي امر به اصلاح مال و صرف آن در مصارف شخصي در حد كفاف و شئون افراد كرده و از طرف ديگر رفتارهاي نابهنجار اسراف، تبذير، اتراف، كنز و ثروت‌اندوزي بر حذر داشته است.(ر.ك: محمدي‌ري شهري، 1388). مصرف افراد در اسلام به صورت كلي به پنج دسته تقسيم مي‌شود:
الف) مصارف واجب كه به منظور تأمين نيازهاي ضرور خود و افراد تحت تكفل و انجام واجبات عبادي استفاده مي‌شود مانند خوراك و پوشاك و حج تمتع؛
ب) مصارف مستحب كه به منظور جلب رضاي الهي، اهداف خداپسندانه و خيرخواهانه و كسب ثواب صورت مي‌گيرد؛
ج) مصارف حرام كه در راه‌هاي نامشروع و حرام و در مواردي كه از حد شرعي و نياز خارج است استفاده مي‌شود مانند اسراف و تبذير و مصرف‌گرايي بي‌رويه؛
د) مصارف مكروه كه شامل مصرف بيش از حد متعارف و هم‌چنين سخت‌گيري در مصرف روزمره است؛
ه) مصارف مباح كه شامل مواردي غير از موارد پيش گفته است و نكوهش و ثوابي در آن نيست(ر.ك: موسايي، 1374).
مصرف‌گرايي كه موضوع مقاله حاضر است در بندهاي سوم و چهارم اين دسته‌بندي قرارداد و با مفاهيم اتراف، تبذير، اسراف و اتلاف ارتباط دارد كه در بحث‌هاي بعدي به آن پرداخته خواهد شد.

لزوم حفظ مال
 

در اسلام حفظ مال و تباه نكردن آن امري واجب و مورد تأكيد است. اين امر اهميت فراواني دارد و براي همين اسلام حفظ مال و قدر دانستن آن را باعث بقاي اسلام و مسلمانان مي‌داند. امام صادق(ع) مي‌فرمايد: «از علل بقاي مسلمانان و اسلام اين است كه اموال در دست افرادي قرار گيرد كه قدر آن را مي‌دانند و آن را به صورت پسنديده مصرف مي‌كنند. از اموري كه به نابودي اسلام و مسلمانان مي‌انجامد اين است كه اموال در دست افرادي قرار گيرد كه قدر آن را نمي‌شناسند و به صورت پسنديده مصرف نمي‌كنند»(حر عاملي، 1409: 12، 40، ح 21986). پيامبر اكرم(ص) نيز در اين‌باره مي‌فرمايد:«من المره استصلاح المال»(مجلسي، 1403: 76، 313، ح 7). «از نشانه‌هاي مردانگي، نگهداري درست از مال است». واضح است كه مصرف بي‌رويه و به جا خرج نكردن يكي از مصاديق استفاده نادرست و هدر دادن اموال است كه از ديد آموزه‌هاي اسلامي صحيح نيست.

لزوم برآورده كردن نيازهاي زندگي
 

اسلام بر مسلمانان تأكيد مي‌كند كه از نعمت‌هاي الهي بهره‌مند شده و نيازهاي خود را برآورده سازند (ملك(67)، 15؛ يس(36)، 34، 35؛ سبأ(34)، 15؛ نحل(16)، 114؛ طه(20)،‌ 81؛ بقره(2)، 172 مائده(5)، 87 و 88). بهره‌مندي و مصرف بهينه و دور از اسراف و تبذير و مورد تأكيد اسلام است و از رهبانيت و سخت گرفتن بر خود و خانواده نهي شده است. پيامبر اكرم(ص) و امامان اطهار(ع) نيز بر لزوم برآورده كردن نيازهاي شخصي خود و خانواده در طول سال تأكيد دارند(كليني، 1401: 4، 11، ح 2؛ حر عاملي، 1409: 15، 250، ح 27811؛ مجلسي، 1403: 78، 321، ح 18 و حراني، 1404: 410). در روايتي از پيامبر اكرم(ص) درباره تأمين و سايل زندگي به قدر نياز آمده است: «ان النفس اذا احرزت قوتها استقرت»:كليني، 1401: 4، 11، ح 2). «انسان، هر گاه وسايل زندگي‌اش به قدر نياز فراهم باشد روانش آسايش مي‌يابد». سيره امامان معصوم(ع) نيز به اين شكل بوده است. با وجود اينكه آن بزرگواران اسوه وجود و بخشش براي جهانيان هستند اما به فكر تأمين نيازهاي معيشتي خود و اهل و عيال بودند. در روايتي از امام رضا(ع) درباره سيره امام باقر(ع) و امام صادق(ع) آمده است: «هرگاه انسان، به اندازه خوراك سالش را فراهم آورد، سبك‌بار و آسوده خاطر مي‌شود. امامان باقر(ع) و صادق(ع) تا زماني كه به قدر خوراك سالشان را آماده نمي‌كردند، ملكي نمي‌خريدند»(همان: 5، 89، ح 1 و حر عاملي، 1409: 12، 320، ح 22925).

رعايت اعتدال و ميانه‌روي
 

اعتدال و ميانه‌روي از بنيادي‌ترين اصول اسلام است، اسلام مسلمانان را از هر گونه افراط و تفريط بر حذر مي‌دارد. اين اصل در بحث مصرف نيز پا برجا است و اسلام انسان‌ها را به اعتدال در مصرف دعوت كرده است.(پيامبر اكرم(ص) در اين‌باره مي‌فرمايد: «لا منع و لا اسراف و لا بخل و لا اتلاف»(مجلسي 1403: 77، 166، ح 2). «نه تنگ گرفتن و نه زياده‌روي، نه تنگ چشمي و نه تباه كردن(اموال پسنديده است)». حضرت امير مؤمنان(ع) مي‌فرمايد: «روش ما اعتدال و سنت ما رشد است. بر تو باد رعايت اعتدال در فقر و غنا. اتخاذ روش اعتدال، نشانه مروت است. انسان زرنگ كسي است كه در تأمين حوائجش اعتدال ورزد و در راه تأمين درخواست‌هايش اجمال ورزد. اعتدال در امور بايد مركب انسان و هدف وي رسيدن به كمال باشد. وقتي خداوند اراده كند كه خيري را به عبدش برساند اعتدال را به وي الهام مي‌كند»(آمدي، 1366: 353، ح 8061 ـ 8051).

نبايسته‌هاي مصرف در اسلام
 

اسراف
 

اسراف در لغت ضد قصد و اعتدال و اسراف در هزينه است(جوهري، 1384: 4). طريحي در مجمع‌البحرين خوردن چيز حرام، تجاور از حد اعتدال در خوردن چيزهاي حلال، انفاق در غير طاعت خداوند، خوردن، خريدن و پوشيدن چيزي كه مناسب حالش نيست را از معناي اسراف شمرده است(طريحي، 1367: 5، 69). مرحوم نراقي پس از نقل معاني پيش گفته همه آنها را به دو معنا برمي‌گردانند: يكي تجاوز از حد و ديگري انفاق در معصيت. سپس مي‌گويند انفاق در معصيت نيز نوعي تجاوز ار حد است بنابراين همه معناي به يك معنا يعني تجاوز از حد برمي‌گردد(نراقي، 1417: 620 ـ 617). قرآن كريم درباره اسراف مي‌فرمايد: «بخوريد و بياشاميد و زياده‌روي نكنيد كه او اسراف‌كاران را دوست نمي‌دارد»(اعراف (7)، 31). در جاي ديگر مي‌فرمايد: «و اوست خدايي كه باغ‌هايي با داربست و بدون داربست، و نيز خرما و انواع زراعت را كه طعم‌هاي گوناگون دارند و هم‌چنين زيتون و انار را كه با يكديگر شبيه و غيرشبيه هستند را آفريد. از ميوه آنها هرگاه به ثمر نشست بخوريد و حق آن را در وقت برداشت بپردازيد و اسراف نكنيد كه خداوند مسرفان را دوست ندارد»(انعام (6)، 141). آيه‌هايي كه به طور مستقيم به مسأله اسراف و مذموم شمردن آن مي‌پردازد، به دفعات در قرآن مشاهده مي‌شوند(مانند: فرقان(25)، 67؛ نساء(4)، 6؛ شعراء(26)، 152؛ مائده(5)، 32؛ طه(20)، 121؛ اعراف(7)، 81؛ غافر(40)، 28؛ يونس(10)، 83؛ اسراء(17)، 33) و در حكم حرمت آن شكي نيست. روايت‌هاي فراواني نيز درباره اسراف، مصاديق، حدود، انواع و مشتقات آن وارد شده است كه براي اختصار به يك نمونه اشاره مي‌شود. امام صادق(ع) در ذيل آيه 31 سوره اعراف مي‌فرمايد: «مال، مال خداوند است، آن را نزد انسان‌ها به امانت گذاشته و به آنان اجازه داده، به حد ميانه بخورند و به حد اعتدال بنوشند و به حد اعتدال بپوشند و به حد اعتدال نكاح كنند و مركب سواري در حد متوسط داشته باشند و افزون بر آن به فقيران مسلمانان برگردانند و با آن نابساماني‌هاي زندگي اجتماعي خويش را برطرف سازند، فقط در اين صورت است كه آنچه را در راه خوردن، نوشيدن، سواري و ازدواج مصرف مي‌كنند حلال است و در غير اين صورت حرام، پس فرمود، اسراف نكنيد كه خداوند اسراف‌كاران را دوست ندارد»(حر عاملي، 1409: 8، 366). اسراف شامل هر چيزي است كه از حد خود تجاوز كرده است و اين شامل مصرف با تمام ابعاد آن نيز مي‌شود. پيش از اين بيان شد كه مصرف‌گرايي به معناي مصرف بي‌رويه و بيش از حد و هدف قراردادن آن است از اين جهت حكم اسراف، تبذير و اتراف كه نوعي از اسراف هستند شامل مصرف‌گرايي نيز مي‌شود. بنابراين مصرف‌گرايي به معنايي كه گفته شد، در اسلام امري مذموم و ناپسند است.

تبذير
 

تبذير در اصل از ماده «بذر» به معناي تفريق و پخش كردن است و اصل آن بذر پاشيدن است(راغب اصفهاني، 1412: 113 ـ 114). مجمع‌البحرين درباره معناي تبذير مي‌نويسد: «مبذرين كساني هستند كه در خرج كردن تبذير و زياده‌روي مي‌كنند و مال را در غير آنچه خدا حلال و جايزه دانسته مصرف مي‌كنند»(طريحي، 1367: 3، 217). خداوند متعال در قرآن كريم تبذير و رفتار مبذرانه را نكوهيده و آنان را برادران شيطان مي‌داند: «و حق نزديكان را بپرداز و(هم‌چنين حق) مستمند و وامانده در راه را! و هرگز اسراف و تبذير مكن چرا كه تبذيركنندگان، برادران شياطين هستند و شيطان در برابر پروردگارش، بسيار ناسپاس بود!»(اسراء (17)، 26 ـ 27). حضرت علي(ع) تبذير را از مصاديق اسراف مي‌داند و مي‌فرمايد: «ان عطاء المال في غير حقه تبذير و اسراف»(نهج‌البلاغه: خ 126 و مجلسي، 1403: 32، 48، ح 32). «خرج كردن نا به جا، به يقين، حيف و ميل و اسراف است».

اتراف
 

يكي از شكل‌هاي زياده‌روي در مصرف، مصرف مترفانه است. اتراف در لغت، طغيان از حدود و رهايي در بي‌بند و باري و شهوات دنيا است(طريحي، 1367). از سوي ديگر اتراف از ريشه ترفه به معناي زندگي خوش گرفته شده است(ابن‌منظور، 1363). برخي نويسندگان مترف را به صورت ذيل تعريف مي‌كند: «مترف كسي است كه در فراخي نعمت به سر مي‌برد و از لذت‌هاي دنيوي و امكانات مصرفي زياد بهره‌مند است»(حسيني، 1379). «مترفين، آنهايي هستند كه در اثر نعمت‌هاي فراوان و برخوردهاي از مواهب سرشار زندگي، خوي درندگي يا هوس‌بازي و شهوت‌راني پيدا كرده و فاسد شده‌اند(گرامي، 1385). از مطالب پيشين فهميده مي‌شود كه مصرف پيش از حد و مصرف‌گرايي كه در آن تجاوز از حد و ريخت و پاش است مشمول احكام اين صفات رذيله مي‌شود. فرد مسلمان بايد از ثروت‌اندوزي، كنز پرهيز كرده و مال خود را سرمايه‌گذاري كند. وي بايد وسايل و نيازهاي خود و افراد تحت تكفل خود را تأمين كرده و بيش از كفاف خود مصرف نكند. اسلام از طرف ديگر مسلمانان را به كمك و هم‌دردي با فقيران فرا خوانده و از آنان مي‌خواهد كه در راه خدا انفاق كنند.

اقتار
 

اقتار در لغت به معناي كمبود و تنگ‌گرفتن در رزق و روزي است(دهخدا، 1377). واژه «قتر» درباره مورد مصرف مال به معناي خرج كردن مال به گونه‌اي كه فقط انسان را از مرگ نجات داده و فقط رمقي براي وي باقي بماند(فراهيدي، 1421: 5، 124) در لسان‌العرب آمده است كه «قتر علي عياله» يعني در نفقه بر اهل خود تنگ گرفت(ابن منظور، 1408: 5). در قرآن كريم درباره اقتار آمده است: «قل لو انتم تملكون خزائن رحمته ربي اذا لامسكتم خشيه الانفاق و كان الانسان قتورا»(اسراء (17)، 100). «بگو اگر شما مالك خزائن پروردگار من بوديد، در آن صورت(به علت تنگ‌نظري)، امساك مي‌كرديد كه مبادا انفاق مايه تنگ‌دستي شما شود و انسان تنگ‌نظر است». بنابراين همان‌گونه كه اسراف و تبذير از ديدگاه اسلام مذموم و ناپسند است، سخت‌گيري و تنگ‌نظري در هزينه بر افراد تحت تكفل نيز مذموم و ناپسند است.

مصرف بهينه و مطلوب در اسلام
 

از مطالب پيش گفته، ديدگاه اسلام درباره مصرف چنين برداشت مي‌شود كه اسلام مسلمانان و انسان‌ها را موظف كرده است كه از جان و مال خود محافظت كنند و از كنز و راكد نگه‌داشتن سرمايه بر حذر باشند و از طرفي مسلمانان را به كار و كوشش و فعاليت‌هاي اقتصادي فرا خوانده است. اسلام مسلمانان را براي تأمين رفاه خود و خانواده خود ترغيب كرده است و اين‌گونه نيست كه آنان را از مصرف كردن باز دارد اما در براي مصرف ضوابطي را مشخص كرده و مصرف را در آن محدوده آزاد گذاشته است.

پيامدهاي مصرف‌گرايي
 

ترويج مصرف‌گرايي بدون توجه به زيرساخت‌هاي توليد و ظرفيت توليد و تهيه امكانات، پيامدهاي منفي بر جامعه و اقتصاد وارد مي‌سازد. به طور معمول رواج مصرف‌گرايي در زمان اوج رشد و رونق اقتصادي صورت مي‌گيرد تا كالاها و خدمات توليد شده به مصرف برسد و چرخه توليد و مصرف به خوبي در جامعه به جريان درآيد كه رشد بيشتر اقتصادي از اهداف اين سياست است. در اين زمان به‌طور معمول قدرت خريد مردم بالا است. براي اتخاذ چنين سياستي عوامل ديگري به غير از شرايط اقتصادي بايد در نظر گرفته شود. عوامل و شرايط اجتماعي و فرهنگي جامعه از جمله اين عوامل هستند و در تعيين حدود و چگونگي رخ دادن آن موثر هستند و اين بر اهميت بررسي ابعاد جامعه‌شناختي مصرف‌گرايي تأكيد دارد(ر.ك: باباك، 1381).

1. تبديل ثروت و مصرف به ارزش برتر
 

ميزان ثروت در بين افراد جامعه متغير است و به تبع آن قدرت خريد و مصرف نيز متفاوت است. پديد آمدن جامعه مصرفي و رواج مصرف‌گرايي باعث مي‌شود حرص افراد جامعه براي خريد و مصرف افزايش يابد و اين باعث تبديل ثروت و مصرف به ارزش مي‌شود. تبديل ثروت به ارزش در صورت تداوم و در درازمدت سبب غالب شدن ارزش‌هاي مادي بر ارزش‌هاي ديگر مي‌گردد. با ارزشمند شدن مصرف و مصرف‌گرايي، ارزش‌هايي مانند: قناعت، اعتدال، زهد و ... كم‌رنگ‌تر شده و ناارزش‌هايي مانند: مصرف‌ بي‌رويه، اسراف، تبذير، مدگرايي و ... ارزشمند مي‌شوند و در برابر ارزش‌هاي غير مادي قرار مي‌گيرند. اين رويه باعث شكاف طبقاتي و نابرابري اجتماعي مي‌شود؛ كساني كه در جامعه ثروتمند هستند و به دلخواه مصرف‌ مي‌كنند، از افرادي كه فقير هستند و توان خريد ندارند جدا مي‌شوند. اين موضوع زماني تشديد مي‌يابد كه با تبليغات، آرزوهاي بلند پروازانه و توقع داشتن كالاهاي لوكس و برخورداري از امكانات ويژه در اقشار جامعه به تصوير كشيده شده و پديد آورده مي‌شود. اين توقع و انتظار با توجه به عدم امكان برآورده شدن آنها، نابرابري و نارضايتي و تضادي را در جامعه پديد مي‌آورد تا فقر و نداشتن غيرقابل تحمل شود. خود فقر، به ويژه در جوامع اسلامي كه مردم آن باور مدار و ارزشي هستند، ممكن است قابل تحمل باش اما تضاد پيش گفته، اثرهاي خاص خود را در جامعه بر جا مي‌گذارد(رفيع‌پور، 1377: 197). كونيگ انديشه‌ور غربي در اين‌باره با تأكيد بر انديشه‌هاي دوركهايم و مرتون مي‌نويسد: «يك شكل سنتي و پذيرفته شده از فقر وجود دارد كه انسان به آن عادت كرده است اما شرايط وقتي تغيير مي‌كند كه از طريق گسترش وسايل ارتباط جمعي، تصوير يك نوع زندگي ديگر و مرفه‌تر تا اقصي نقاط جوامع تكامل نيافته رخنه مي‌كند. در پي تضاد اين دو عامل، نيازهايي بي‌حد و حصر رشد مي‌كنند و پس از آن حركت‌هاي ناگهاني ركود يا رشد اقتصادي، بسياري از مواقع يك وضعيت آنومي به شكل يك گم‌گشتگي فرهنگي جهشي را در پي دارد كه نه فقط يك نارضايتي عميق، بلكه افزون بر آن ناآرامي‌هاي سياسي گسترده‌اي را پديد مي‌آورد»(1976:31 Koenig).

2. نمايش ثروت
 

نمايش ثروت، به تعبير دوزنبري «تاثير نمايش»(Demonstration effect) حالتي است كه ثروتمندان در آن شرايط، ثروت خود را به نمايش مي‌گذارند(, 1966:139 Duesenberry). در اين شرايط، ثروت تبديل به ارزش مي‌شود كه در دست ثروتمندان و فرزندان آنها است. ثروت با سوار شدن خودروهاي چند صد ميليوني، كفش‌ها و لباس‌هاي آنچناني، به گردن آويختن گردنبند طلا و به دست كردن انگشترهاي قيمتي و ... به نمايش گذاشته مي‌شود. اين نمايش به منظور خودنمايي و برتري جويي است و در پي خود اثرهاي منفي فراواني دارد. در برخي مواقع شرايط جامعه نيز به اين‌گونه رفتارها كمك مي‌كند. براي مثال در ايران بعد از جنگ تحميلي و اتخاذ سياست توسعه اقتصادي سرمايه ارزش‌ فراواني يافت و به تبع آن صاحبان سرمايه و ثروتمندان ارزشمند شدند و ثروت خود را به نمايش گذاشتند و سياست‌هايي مانند آزادسازي واردات خودروهاي لوكس و ... به آن كمك كرد. پرسشي كه اينجا مطرح مي‌شود اين است كه چرا اثر اين نمايش در كشورهاي جهان سوم و در حال توسعه از كشورهاي توسعه يافته بيشتر است؟ در پاسخ بايد گفت كه آن كشورها خود توليدكننده و صادركننده هستند و در هنگام افزايش درآمد درست عمل مي‌كنند. شايد بتوان گفت كه آنها در اين گونه موارد عقلاني‌تر رفتار مي‌كنند و فرهنگ و شرايط جامعه در كشورهاي جهان سوم برخلاف آن است و تصميم‌گيري‌ها بيشتر براساس احساس است و طبقه متوسط به پايين مي‌خواهند همانند ثروتمندان رفتار كنند و برخي مواقع براي اين كار از هيچ كاري دريغ نمي‌كنند(2000:458-465 Story, 2000: (277-301; Dimaggio,
.

3. نيازآفريني
 

يكي ديگر از پيامدهاي مصرف‌گرايي، نيازآفريني است كه بيشتر به وسيله دولت، شركت‌هاي توليدي و تبليغاتي با راهكارهاي ويژه خود پديد مي‌آيد. نمايش ثروت به وسيله ثروتمندان خود نقش مؤثري در نيازآفريني دارد اما نقش دولت با سازوكارهايي مانند: تبليغات، واردات كالاهاي گوناگون، نمايشگاه‌ها و ... حايز اهميت است. در اين ميان واردات بي‌رويه كالاهاي گوناگون مانند: خودرو، وسايل برقي، لوازم آريشي و ... نقش به‌سزايي دارد. افزون بر اينكه مردم با ديدن ثروت و امكانات ثروتمندان احساس كمبود مي‌كنند، سازوكارهاي تشديد كننده‌اي كه به وسيله دولت، شركت‌هاي توليدي، تاجران و ... اعمال مي‌شود، بر اين احساس مي‌افزايد و آنها را به مصرف‌گرايي ترغيب مي‌كند(همان و رفيع‌پور، 1377: 199).

4. شكاف طبقاتي
 

مصرف‌گرايي با توجه به اينكه توان خريد و درآمد افراد جامعه متفاوت است، باعث شكاف طبقاتي خواهد شد. در رويه مصرف‌گرايي، طبقه مرفه جامعه و به تبع آنها طبقه متوسط جامعه كه خواهان رسيدن به طبقه مرفه است، كالاهاي مصرفي و لوكس را تهيه خواهند كرد اما طبقه ضعيف و زير متوسط توان خريد نخواهند داشت كه شكاف طبقاتي را در پيش‌رو خواهد داشت. اين وضعيت جامعه باعث تمايز اجتماعي مي‌شود. زماني كه شكاف طبقاتي تشديد نيافته باشد و ثروتمندان به نمايش ثروت نپرداخته باشند، تمايز اجتماعي به صورت كم و غيرقابل توجه است. به طور مثال در اوايل انقلاب تا سال 1368 در ايران فرهنگ عامه مردم با تأكيدهاي امام راحل(ره) به گونه‌اي بود كه ثروتمندان جامعه از مردم عادي متمايز نبودند و فرصت نمايش ثروت را نداشتند اما با شروع توسعه اقتصادي و رواج مصرف‌گرايي، نمايش ثروت و شكاف طبقاتي در ايران شروع شد(اسكندري، 1387) و به تمايز اجتماعي رسيد، هر چند فعلاً به اوج خود نرسيده است. البته وجود فرهنگ و ارزش‌هاي اسلامي در ميان مردم رشد اين روند را كاهش داده است. نكته ديگر اينكه شكاف طبقاتي و به تبع آن افزايش تمايز اجتماعي باعث رواج فرهنگ بيگانه از راه‌هاي گوناگون به جامعه است. كالاها و خدمات، با خود فرهنگ خاص خود را مي‌آورند. به نظر جامعه‌شناسان، مصرف مقوله‌اي ارزشي است و بار ارزشي دارد. ورود كالاهاي غربي با مارك‌هاي خاص، ارزش و فرهنگ ضميمه كالاها، تبليغات، رسانه‌ها و ... همه دست در دست هم مي‌دهند كه به رواج فرهنگ غرب ياري رسانند.

5. احساس محروميت
 

تأثير نمايش ثروت و تبليغات باعث احساس نياز شديد به كالاهاي مصرفي مي‌شود و همه در پي بدست آوردن كالاهاي گوناگون و غير ضرور هستند. در كشورهاي توسعه نيافته كه كشور با تورم دست به گريبان است، قدرت خريد مردم كاهش مي‌يابد اما نياز به كالاهاي مصرفي در سايه تبليغات و عوامل ديگر تشديد مي‌يابد و اين نوعي به انحطاط سياسي، اجتماعي و فرهنگي مي‌انجامد. براي پيشگيري از چنين وضعيتي، كشورهاي سرمايه‌داري تبليغات را كنترل كرده و آن را به اندازه قدرت خريد مردم رواج مي‌دهند. در وضعيت مصرف‌گرايي كه همه به آن گرفتار مي‌شوند مردم به دنبال كسي خدمات و كالاها هستند كه به ارزش تبديل شدند و در اين مسير خود را با هم‌رديفان و طبقه مرفه مقايسه مي‌كنند و در صورتي كه كمتر از آنها داشته باشند، احساس محروميت و ناعدالتي مي‌كنند,2000:458-465) Story,2000:277-301; Dimaggio و رفيع‌پور، 1377: 201).

6. فشار هنجاري
 

يكي از تبعات مصرف‌گرايي اين است كه وقتي پديده‌اي به هنجارها تبديل مي‌شود و مورد پذيرش عموم مردم قرار مي‌گيرد يك فشار هنجاري در جامعه و خانواده‌ها گسترش مي‌يابد. در اين حالت مردم خود را با همديگر مقايسه مي‌كنند و مي‌كوشند در نيازها و رفع آنها با ديگران همسان باشند و رفتار يكديگر را زير نظر دارند و رفتار غيرجمعي را ناهنجار مي‌پندارند. مردم اكثر جوامع وحدت قومي دارند و جامعه آنان سنتي بوده و داراي سابقه تاريخي است. در اين جوامع خصلت‌ها و هنجارهاي سنتي حفظ مي‌شود و هنجارها در اين جوامع عام، همه‌گير و پايدار است. در جوامعي كه هنجارها همه‌گير است و از طرفي مصرف‌گرايي و دارا بودن تبديل به ارزش و هنجار شده است تمام مردم در پي كسب آن هستند و اگر كسي نتواند آن را برآورده سازد زير فشار هنجاري خواهد بود. در اين صورت ثروت و دارا بودن با ارزش و افتخار، و فقر و نداشتن ما به آبروريزي و شرمندگي است. سه عامل نياز به احترام، احساس مردم و هم‌شكلي يا فشار هنجاري در اين ميان دخيل هستند. نياز به احترام و حفظ آبرو باعث رعايت و ملاحظات نسبت به ديگران مي‌شود. يعني اگر در مقايسه با ديگران چيزي را نداشته باشد، احساس شرمندگي و خجالت مي‌كند. به اين عامل، احساس محروميت، عقب‌افتادگي و بي‌عدالتي كمك مي‌كند. مردم در پي هم‌شكلي هر چه بيشتر با ديگران هستند و براي اين منظور خود را با ديگران مقايسه مي‌كنند و در حقيقت متأثر از فشار هنجاري هستند(همان). برخي از افراد طبقه متوسط و پايين در اثر عواملي كه پيش از اين ذكر شد، رفتارهاي متظاهرانه دارند، چون توان خريد در آن‌ها نيست به اجناس بدلي يا قرض روي مي‌آورند و از اين طريق كسب احترام مي‌كنند، برخي نيز تظاهر به داشتن چيزي مي‌كند كه ندارند(همان: 214). انساني كه داراي شخصيت هدايت‌شونده از برون است در برابر محيط اثرپذير است و خود را به سرعت با تغييرات محيط تطبيق مي‌دهد. اين ويژگي مورد توجه نظريه‌پردازان و برنامه‌ريزان نظام سرمايه‌داري است و از اين ويژگي در ترويج مصرف‌گرايي استفاده مي‌كنند. اين ويژگي كه با سازگاري و قدرت انطباق‌پذيري با محيط همراه است، فرد را به طور كامل آماده پذيرش فشارهاي گروه‌هاي هم‌تراز يا همتايان مي‌كند. استفاده از اين فشارها در بازاريابي و تبليغات، به طور كامل از روش‌هاي جديد اقناع و ترغيب شمرده شده و ميزان مصرف كالا را به صورت فزاينده افزايش مي‌دهد. شايان ذكر است كه موارد پيش‌گفته رابطه دوسويه با مصرف‌گرايي دارند يعني اين موراد از اثرات مصرف‌گرايي هستند و خود نيز به مصرف‌گرايي دامن مي‌زنند و روند پيشرفت مصرف‌گرايي را تسريع مي‌بخشند.

7. جبران كسري درآمد از راه‌هاي نابهنجار
 

درآمد هر شخصي به فعاليت و موقعيت شغلي وي وابسته است و در برابر ميزان كار يا خدمت مشخص، درآمد معيني را كسب مي‌كند. در پروسه مصرف‌گرايي، وقتي كه نيازآفريني در پي نمايش ثروت در افراد پديد آمد و احساس محروميت بر آنان حاكن شد، فشارهاي هنجاري و اجتماعي نيز مزيد بر علت مي‌شود تا فرد مصرف‌گرايي را ارزش و ضرورت زندگي خود بداند. در اين فرايند شخص نمي‌خواهد يا نمي‌تواند مصرف خود را كاهش دهد و متناسب با درآمد خود مصرف كند به ويژه كه به باورهاي ارزشي و ديني كه قناعت و مصرف بهينه را سفارش مي‌كنند، پايبند نباشد. براي همين شخص در پي افزايش درآمد خود با راه‌هاي گوناگون است. وي براي رسيدن به اين هدف از راه‌هاي مشروع اما داراي تبعات اجتماعي مانند: اشتغال دوم و گاه در شهرهاي بزرگ شغل سوم، اضافه‌كاري، كار كردن اهالي خانواده اعم از زن و بچه، وام گرفتن، كمك گرفتن از اقوام و فورش وسايل استفاده مي‌كند. اين راه‌ها اثرات بسيار منفي بر نهاد خانواده و كاركردهاي آن از جمله تربيت كودكان كه سرمايه‌هاي انساني كشور هستند، مي‌گذارد. گاهي نيز افراد كه در مشاغل غير دولتي هستند براي بالا بردن درآمد، مزد يا قيمت كالاها و خدمات خود را متناسب و گاه با سوء استفاده از موقعيت فراتر از تورم و افزايش قيمت‌ها بالا مي‌برند. اين راهكار مشكلاتي را براي كساني مانند كارمندان و كارگران كه درآمد كافي ندارند و درآمدشان در برابر تورم تغيير چنداني نمي‌كند، اثر مي‌گذارد. حال اگر افرادي كه نتوانند از راه‌هاي پيش گفته درآمد خود را افزايش دهند و پايبند به اصول اخلاقي نباشند، به اصطلاح با كاهش كنترل دروني و بيروني به دنبال كسب درآمد به هر شكل ممكن مي‌روند و راه‌هاي نامشروع را براي بالا بردن درآمد و تأمين نيازهاي خود انتخاب مي‌كنند مانند: استفاده از اموال دولتي، قاچاق، اختلاس، رشوه‌گيري، تن‌فروشي، احتكار، گران‌فروشي و دزدي. البته كساني كه به اخلاق و موازين ديني و اسلامي پايبند بوده و كنترل دروني و بيروني خود را از دست نداده‌اند به راه‌هاي غيرمشروع و نابهنجار رو نمي‌آورند. در اصل مي‌توان ريشه‌هاي مصرف بي‌رويه و مصرف‌گرايي مفرط را در رذايل اخلاقي و نداشتن ايمان و تقوا جست‌وجو كرد.

8. مدگرايي
 

يكي ديگر از بحث‌هاي موجود در مصرف‌گرايي اين است كه با تغيير مد رايج يا با تغيير طبقه مصرفي هر شخص، نياز به اجناس مكمل(Complementary) تشديد مي‌يابد، به طور مثال، وقتي شخصي خانه خود را تغيير داده و در محله مرفه‌تري سكني گزيند، بايد وسايل متناسب با آن و خودروي متناسب آن را نيز تهيه كند تا به اصطلاح با افراد و كلاس آن محله هماهنگ باشد يا با تغيير خودروي سواري و ارتقاي آن بايد پوشش متناسب با آن را اختيار كند. اين روند، مصرف‌گرايي را تشديد مي‌كند و شخص مجبور است براي رعايت مد مصرف خود را افزايش دهد. مدگرايي حالت نوسازي دارد و در كالاهايي ظهور مي‌يابد كه ويژگي‌هاي ذيل را داشته باشند.
الف) در حاشيه تغيير ناپذير هستند؛
ب) نشان‌دهنده قابليت ديد و رؤيت اجتماعي هستند؛
ج) بيانگر كالاهاي غيرضروري از نظر اجتماعي هستند؛
د) از لحاظ معيارهاي زيبايي‌شناسي قابل ساخت دادن و شكل‌گيري هستند.
مد و مدگرايي براي رسيدن به دو هدف ذيل صورت مي‌گيرد:
الف) تطبيق يعني هماهنگي با گروه‌هاي معين اجتماعي؛
ب) تفكيك، يعني جداسازي خود از گروه‌هاي خاص.
سرعت گسترش و انتشار(Diffusion) يك پديده رفتاري و مقايس ارزشي و تبديل آن به هنجار، مقوله‌اي است كه در پي نياز به احترام، احساس محروميت و فشار هنجاري پديد مي‌آيد. در اين روند مردم در پي آن هستند كه ببيننده كدام پديده تبديل به هنجار شده است و آيا عموم مردم اين هنجار را پذيرفته‌اند يا نه تا آنان نيز به آن دست يابند و خود را با ديگران تطبيق دهند. مردم در پي تبديل پديده‌اي به هنجار اجتماعي، در اثر فشار هنجاري و اينكه از بقيه عقب نمانند، به سرعت مقياس‌هاي ارزشي هنجار شده را به نمايش مي‌گذارند تا به وسيله آن نياز به احترام را برآورده و احساس محروميت و ناعدالتي را از خود دور سازند. سرعت گسترش و انتشار به مدگرايي دامن مي‌زند. از طرفي اين ويژگي مي‌تواند در بعد مثبت هدايت شود. يعني مي‌توان ارزش‌هاي اجتماعي و فرهنگي مورد تاييد آموزه‌هاي اسلامي را با تبديل كردن به هنجار، گسترش داد. البته سرعت گسترش و انتشار در جوامع گوناگون متفاوت است و به فرهنگ آنان باز مي‌شود(1998 Ruling؛ زيمل، بي تا).

9. نياز به احترام و تأييد اجتماعي
 

انسان موجودي اجتماعي است و رفتارهاي خود را با ديگران هماهنگ و همانند مي‌سازد و رفتارهاي خود را نسبت به ديگران سنجيده و تنظيم مي‌كند. اين فرايند به منظور دستيابي به تاييد ديگران و احترام آنان است. در اين جوامع به حفظ آبرو و موقعيت اجتماعي در بين افراد جامعه اهميت فراواني مي‌گذارند. مردم با كسب احترام و تأييد ديگران موقعيت اجتماعي خود را استحكام مي‌بخشند. به اين فرايند، نوع فرهنگ جامعه نيز كمك مي‌كند؛ به اين معنا كه در جوامعي مانند ايران و انگليس كه همگوني بيشتري در جامعه دارند اين نياز نيز شديدتر خواهد بود. اما در جوامعي كه همگوني در حد پايين است و تركيب قوميتي گوناگون است اين نياز كمتر خود را نشان مي‌دهد مانند كشور آميركا كه اكثراً دو رگه‌هاي آفريقايي، آسيايي، اروپايي و اسپانيايي هستند تركيب‌هاي گوناگون را شكل مي‌دهند. در جوامع همگون يا جوامعي كه پيشينه فئودالي و استبدادي دارند، مردم به احترام گذاشتن و رعايت كردن ديگران عادت مي‌كنند و خود نيز در پي كسب احترام هستند. در اين جوامع حفظ آبرو از همه چيز مهمتر است و براي حفظ آبرو خيلي چيزها را فدا مي‌كنند تا با حفظ آبرو احتران مردم را به دست آورده و موقعيت خود را استحكام بخشند. مردم براي حفظ آبرو و كسب احترام به مصرف‌گرايي رو مي‌آورند و در پي رفع نيازهايي هستند كه از طرف ديگران تحت فشار هستند. به طور مثال، در جشن‌هاي ازدواج با وجود اينكه گرفتن تالار پذيرايي امري لازم نيست و گاهي مواقع غيرضروري و اسراف است، شخص به علت كسب احترام و حفظ آبرو با مشكلات فراوان به گرفتن تالار مي‌پردازد و مدت‌ها با تبعات آن دست به گريبان است(رفيع‌پور، 1377: 204).

جمع‌بندي و نتيجه‌گيري
 

1. مصرف و مصرف‌گرايي مسأله‌اي چند بعدي است كه از جهات گوناگون قابل بررسي است. يكي از اين جهات بررسي مصرف‌گرايي از بعد جامعه‌شناسي و اقتصاد است كه اين وظيفه را جامعه‌شناسي اقتصادي به عهده مي‌گيرد؛
2. مصرف‌گرايي در بستر جامعه و فرهنگ عمومي شكل مي‌گيرد و عوامل غيراقتصادي نيز در شكل‌گيري آن دخيل هستند كه لازم است به آنها نيز توجه شود؛
3. در اقتصاد سه دوره نظريه‌هاي رايج را مي‌توان براي مصرف‌ تصور كرد: در دوره مركانتيليست‌ها بر مصرف مولد كه در آن جامعه توليد‌كننده و مصرف‌كننده است تأكيد مي‌شود و در دروه مارژناليست‌ها، نظريه‌پردازاني مانند كنيز و فريدمن به مصرف به عنوان موتور محركه كه بازار نگاه كرده و بر مصرف هر چه بيشتر تأكيد دارند. در دوره اخير افزون بر عوامل اقتصادي به ويژگي‌هاي كالا و عوامل غيراقتصادي موثر در مصرف نيز توجه دارند؛
4. مصرف‌گرايي، اصالت دادن به مصرف و هدف قرار دادن رفاه و دارايي‌هاي مادي است. برخي خوشبختي را با مصرف‌گرايي و خريد دارايي‌هاي مادي يكسان گرفته‌اند؛
5. مفهوم مصرف‌گرايي در ادبيات ديني با مفاهيم اسراف، تبذير و اتراف مطابقت دارد و اين مفاهيم، افعال ناپسند و حرام هستند؛ بنابراين مصرف بي‌رويه و هدف قراردادن مصرف، جايز نيست؛
6. اسلام مسلمانان و انسان‌ها را به حفظ جان و مال خود سفارش كرده و از كنز و راكد گذاشتن سرمايه بر حذر داشته است و از طرفي مسلمانان را به كار و كوشش و فعاليت‌هاي اقتصادي فراخوانده است؛
7. اسلام با مصرف كردن مخالف نيست و مسلمانان را به ميانه‌روي و اعتدال در مصرف و كوشش براي تأمين وسايل زندگي در طول سال ترغيب مي‌كند؛ بنابراين مصرف به خودي خود و در حد كفاف و بدون اسراف و تبذير ممدوح بوده و مورد تأييد اسلام است؛
8. مصرف‌گرايي و رواج آن آثار ذيل را در جامعه بر جا مي‌گذارد: تبديل ثروت و مصرف به ارزش؛ نمايش ثروت؛ نياز آفريني؛ شكاف طبقاتي؛ احساس محروميت؛ فشار هنجاري؛ جبران كسري درآمد از راه‌هاي نابهنجار؛ مدگرايي؛ نياز به احترام و تأييد اجتماعي.
پيشنهادها و راهكارها:
مصرف هر جامعه‌اي وابسته به فرهنگ و هنجارهاي حاكم بر آن است و تغيير رويه مصرف و رواج مصرف‌گرايي از ديدگاه انديش‌وران غرب و از تغيير نگراش و انديشه آغاز مي‌شود. آنان با تغيير انديشه غالب و به وسيله تبليغات و تهاجم فرهنگي جوامع را به مصرف‌گرايي كه ضامن بقاي نظام سرمايه‌داري است و مي‌كشانند. اين تغيير نگرش با توجه به فرهنگ و بافت هر جامعه‌اي از شدت و ضعف برخوردار است. در سال‌هاي اخير در كشور ما نيز شاهد تغيير نگرش بوده‌ايم كه در مقاله به برخي از آنها اشاره كرديم. گرچه اكثر عوامل و اثرات مصرف‌گرايي در جوامع بشري يكسان است اما براي جلوگيري از مصرف بي‌رويه و اسراف و اصلاح الگوي مصرف كشورمان نياز داريم كه اين موضوع در خصوص جامعه خودمان بررسي شود و براي اصلاح آن برنامه‌ريزي شود. گام نخست در اصلاح الگوي مصرف اصلاح نوع نگرش و انديشه جاري در جامعه و به ويژه دولت‌مردان است زيرا اصلاح الگوي مصرف و برنامه‌ريزي براي آن با رواج مصرف‌گرايي و مصرف كالاها و خدمات گوناگون سازگار نيست. متأسفانه در شرايط كنوني كشور، مردم به مصرف ترغيب مي‌شوند كه اين نگرش از سال 1368 با سياست توسعه اشاعه يافته و هر روز بيشتر مي‌شود؛ بنابراين لازم است در گام نخست اين نگرش اصلاح شود. از طرفي مصرف موتور محركه اقتصاد است اما مصرف كالاي خارجي و لوكس كه در داخل جايگزين دارد، به نفع كشور نيست. بلكه بايد با بالا بردن كيفيت كالاي داخلي، مردم به مصرف معقول آنها با رعايت و ملاحظه آموزه‌هاي اسلامي تشويق شوند. براي كسب رسيدن به اين هدف لازم است نظارت و كنترل دقيق، كافي و علمي به مقوله تبليغات داشته باشيم. تبليغات با خود بار ارزشي را به همراه داشته و تبعات خاصي دارد. بنابراين اين موضوع به حساسيت و اهميت كنترل اين بخش مي‌افزايد. گام بعدي توجه به ارزش‌هاي ديني مانند: قناعت و پرهيز از كنز و فرهنگ‌سازي و الگوسازي براساس آموزه‌هاي اسلامي در جامعه و جلوگيري از اشاعه ارزش‌هاي غيرديني و اخلاقي مانند: اسراف و تبذير و برنامه‌ريزي براي اجراي صحيح قوانين اسلام است.
منابع و مآخذ:
قرآن كريم.
نهج‌البلاغه.
أ. فارسي و عربي
[1]. آمدي تميمي، عبدالواحد، 1366 ش، غررالحكم و دررالكلم، تحقيق: سيدجلال‌الدين محدث الاموري، تهران: دانشگاه تهران.
[2]. ابن ماجه، محمد بن يزيد، 1395 ق، سنن ابن ماجه، تحقيق محمد فؤاد عبدالباقي، بيروت: داراحياء التراث.
[3]. ابن منظور، محمد بن مكرم، 1410 ق، لسان‌العرب، بيروت: دارصادر، اول.
[4]. احمديان، مجيد و عبادي، جعفر، 1372 ش، مسائل و كاربردهاي تئوري مصرف در اقتصاد خرد، تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
[5]. اخوي، احمد، 1380 ش، اقتصاد كلان، تهران: شركت چاپ و نشر بازرگاني، پنجم.
[6]. اسمل سر، نيل جي، 1376 ش، جامعه‌شناسي اقتصادي، ترجمة محسن كلاهچي، مقدمه و ويرايش، علي‌رضا قلي (والا)ف تهران: انتشارات كوير.
[7]. باربر، ويليام جي، 1370 ش، سير انديشه‌هاي اقتصادي، تهران: انتشارات و آموزش انقلاب اسلامي، اول.
[8]. باابك، رابرت، 1381 ش، مصرف، ترجمه خسرو صبري، تهران: شيرازه، اول.
[9]. پژويان، جمشيد، خداداد كاشي، فرهاد و موسوي جهرمي، يگانه، 1383 ش، كليات علم اقتصاد، تهران: دانشگاه پيام نور، دوم.
[10]. تفضلي، فريدون، 1375 ش، تاريخ عقايد اقتصادي از افلاطون تا دوره معاصر، تهران: نشر ني، دوم.
[11]. تونايان فرد، حسين، 1357 ش، تئوري مصرف، تهران: انتشارات آزاده.
[12]. حرّ عاملي، محمد بن حسن، 1409 ق، وسائل‌الشيعه الي تحصيل مسائل‌الشريعه، قم: مؤسسه آل‌البي(ع)، اول.
[13]. حرّاني(ابن شعبه)، حسن بن علي، 1404 ق، تحف‌العقول عن آل الرسول(ع)، تحقيق علي‌اكبر غفاري، قم: مؤسسه نشر اسلامي، دوم.
[14]. حسيني، سيدرضا، 1379 ش، الگوي تخصيص درآمد و رفتار مصرف‌كننده مسلمان، تهران: مؤسسه فرهنگي دانش و انديشه معاصر.
[15]. حلي اسدي(ابن فهد)، احمد بن محمد، بي تا، عده الداعي و نحاج‌الساعي، تحقيق احمد موحدي، تهران: انتشارات وجداني.
[16]. دهخدا، علي‌اكبر، 1377 ش، لغت‌نامه، زير نظر محمد معين و سيدجعفر شهيدي، تهران: دانشگاه تهران.
[17]. راغب اصفهاني، ابوالقاسم حسين بن محمد بن فضل، 1412 ق، المفردات في غريب القرآن، تحقيق صفوان عدنان داوودي، بيروت: دارالعلم و دارالشاميه.
[18]. رزاقي، ابراهيم، 1374 ش، الگوي مصرف و تهاجم فرهنگي، تهران: چاپخش، اول.
[19]. رفيع‌پور فرامرز، 1377 ش، توسعه و تضاد، تهران: شركت سهامي انتشار، دوم.
[20]. رواس قلعه‌چي، محمد، 1420 ق، المعاملات الماليه المعاصره في ضوء الفقه و الشريعه، كويت: دارالنفاس، اول.
[21]. روبين، آيزاك ايليچ، 1383 ش، نظريه ارزش ماركس، ترجمة حسن شمس‌آوري، تهران: نشر مركز، اول.
[22]. روزنامه تفاهم، «مصرف‌گرايي با بيماري پنهان قرن»، 7/8/1386.
[23]. زرفروشان، احد، 1357 ش، جامعه‌شناسي اقتصادي، تبريز: انتشارات نوبل، سوم.
[24]. زيمل، جورج، بي‌تا، مسايل اساسي جامعه‌شناسي خرد، تهران: بي‌جا.
[25]. شريفي، مهران، 1387 ش، «دستورالعمل صدور و راهبري كارت‌هاي اعتباري»، ماهنامه بانكداري الكترونيكي، تهران: بي‌نا: ش 6.
[26]. طريحي فخرالدين بن محمد، 1367 ش، مجمع‌البحرين، عادل محمود، قم: دفتر نشر فرهنگ اسلامي.
[27]. فراهيدي، خليل بن احمد، 1421 ق، العين، بيروت: دارالحياء التراث‌العربي.
[28]. فرهنگ، منوچهر، 1371 ش، فرهنگ بزرگ علوم اقتصادي، تهران: نشر البرز، اول.
[29]. قديري اصلريال باقر، 1379 ش، كليات علم اقتصاد، تهران: مركز نشر سپهر، هفتم.
[30]. قره‌باغيان، مرتضي، 1372 ش، فرهنگ اقتصاد و بازرگان، تهران: مؤسسه خدمات فرهنگي رسا.
[31]. كلانتري، علي‌اكبر، 1388 ش، اسلام و الگوي مصرف، قم: مؤسسه بوستان كتاب، پنجم.
[32]. كليني، محمد بن يعقوب، 1401، الكافي، تحقيق علي‌اكبر غفاري، بيروت: دارصعب و دارالتعارف، چهارم.
[33]. گالبرايت، جان كنت، 1340 ش، جامعه متمول، ترجمه حسين شجره، تهران: مؤسسه علوم اداري.
[34]. گرامي، محمدعلي، بي‌تا، درباره مالكيت خصوصي در اسلام، قم: روح.
[35]. لكزايي، علي‌رضا، 1387 ش، «صدور كارت اعتباري»، ماهنامه بانكداري الكترونيكي، تهران: بي‌نا: ش 5.
[36]. مجلسي، محدباقر، 1403 ق، بحارالانوار الجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهار(ع)، بيروت: مؤسسه الوفاء، دوم.
[37]. محتشم دولت‌شاهي، طهماسب، 1376 ش، نظريه‌ها و سياست‌ها در اقتصاد كلان، تهران: انتشارات ويستار، سوم.
[38]. ـــــــ 1378 ش، مباني علم اقتصاد، تهران: انتشارات خجسته.
[39]. محمدي ري‌شهري، محمد، 1388 ش، الگوي مصرف از نگاه قرآن و حديث، قم: دارالحديث، اول.
[40]. معلوف، لويس، 1382 ش، المنجد، ترجمه محمد بندرريگي، بي‌جا: نشر ايران.
[41]. موسايي، ميثم، 1374 ش، دين و فرهنگ توسعه، تهران: معاونت پژوهشي سازمان تبليغات اسلامي.
[42]. ميرمعزي، سيدحسين، 1384 ش، «الگوي مصرف كلان در جامعه اسلامي»، فصلنامه علمي و پژوهشي اقتصاد اسلامي، تهران: پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، سال پنجم، ش 20.
[43]. وبر، ماكس، 1374 ش، اقتصاد و جامعه، ترجمه‌ي عباس منوچهري، مهرداد ترابي‌نژاد و مصطفي عمادزاده، تهران: انتشارات مولي، اول.
[44]. وبلن، تورستين، 1386 ش، نظرية طبقه تن‌آسا، ترجمه‌ي فرهنگ ارشاد با مقدمه سي.رايت ميلز، تهران: نشر ني، دوم.
[45]. ويس وده، گونتر، 1381 ش، جامعه شناسي براي اقتصاد، ترجمة هادي صمدي، تهران: سازمان مطالعه و تدوين كتب علوم انساني دانشگاه‌ها (سمت)، اول.
[46].. هندي، علي بن حسام‌الدين، 1397 ق، كنز ‌العمال في سنن الاقوال و الافعال، بيروت: مكتبه التراث الاسلامي.
منبع: فصلنامه اقتصاد اسلامي، سال نهم، شماره 34، تابستان 1388، صص 178-151.
khamenei.ir ب. انگليسي
[1]. Dimaggio, paul. 2000, Social stratification, Lifestyle, Social Cognition and social participation, In D. Grusky (Ed). Westview press, San Francisco.
[2]. Duessnbarry, James, 1966, “Die beziehung zwiehung eikommen und kinsum und ihre folgen”, in streissler, Erich und monika streissler (Eds) konsum und nachfrage. Koln, kiepenhauer 8 witsch.
[3]. Granovetter, Mark, 2001, the sociology of economic life, west view pater Corrigan (1997), the sociology of consumption, London, sage.
[4]. Koenig, Rene (Hg), 1976, Animi, In Wilhelm bernsdorf, worterbuch der soziologie, Frankfort a.m, Fischer.
[5]. Ruling, Charles-Chamans, 2000, Theries if ashen, the Contributions of Veblen, Simmil, Blumer &Bourdieu,
www. Hes.unige.ch/research-publications/cahier.
[6]. Samuelson, paul A, 1961, Economics: An Introductorg Analgsis, 5th. Ed, New York, Mc Grav.
[7]. Smeller, Neil, 19995, “Handbook of economic sociology”, Princeton university press.
[8]. Story, John, 19999, cultural consumption and Everybody life, Arnoland pulishers, London
[9]. Swedberg, Richard, UIF Himmelstrand and Goran Brulin, 1985.
“Theoaradigm of Ecomomic sociology premises and promises”,
Research (1982, dons Thorg and societg) University.
[10]. Trigilia, Carlo, 2002 Economic sociology: state, and society in modern capitalism, Blackwell.

ارسال توسط کاربر محترم سايت : mesopotamia1370
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image