جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
رويکرد مشاوره و روان درماني غايت نگر (2)
-(1 Body) 
رويکرد مشاوره و روان درماني غايت نگر (2)
Visitor 461
Category: دنياي فن آوري

ابعاد انحرافي(دانايي،نيکويي و زيبايي)
 

1ـ اغراق در دانايي،نيکويي و زيبايي
 

شخص،خانواده يا جامعه براي گريز از اضطراب ناشي از عقب ماندگي تکاملي و غلبه بر احساس ناتمامي جمعي به طور بيمارگونه اي به تعريف و تمجيد و يا به عبارتي به طور خودشيفته عمل مي نمايد تا بتواند به آرامش تصنّعي و موقّتي دست يابد.فراموشي يا ناديده گرفتن نقاط ضعف و مشکلات رفتاري باعث چنين عملکردي مي گردد.فرد بيمار تلاش مي کند به جاي غلبه بر مشکلات به طور اغرارآميز به تعريف و تمجيد از خود بپردازد.پيامد چنين تفکّري ،استبداد در رأي،خود برتربيني ،عدم درک ديگران و تلاش بيمارگونه در حفظ شخصيّت تصنّعي مي گردد.

2ـ دروغ گويي
 

در مسير تکاملي،به علت غلبه ي بخش هايي از شخصيت که به طور افراطي يا تفريطي عمل مي نمايند تضادها و ناهماهنگي هايي بروز پيدا مي کند که متناسب با اصل فطرت نيست.افراد بيمار به جهت اين شکستگي در شخصيت و فرار از مسئوليّت ها و يا اين که به علت پيامدهاي نادرستي که در بيان حقيقت از طرف جامعه و خانواده نصيبش شده است به دروغ گويي و وارونه سازي حقايق مي پردازد که به دو شکل 1ـ دروغ به خود 2ـ دروغ به ديگران بروز پيدا مي کند.اين بيماري باعث تضاد دروني ،سست شدن روابط بين فردي و ايجاد ناامني رواني فرد يا جامعه مي گردد.

3ـ حسادت
 

حسادت نتيجه ي حقارت و درجازدگي فرد در دنياي پرتکاپو است.زماني که انسان نتواند درک درستي از دانايي،نيکويي و زيبايي داشته باشد و نوع فعاليتش از مسير تکاملي به مسير مادي تغيير يابد و شاهد رشد ديگران در فعّاليّت هايي باشد که خود آرزوي آن را داشت.در نتيجه عکس العمل او بيمارگونه مي شود و به جاي تعامل و همکاري با ديگران در ساخت آينده ي آرماني و پرمعني به رقابت منفي که هدفش حذف ديگران است مي پردازد و به دنبال آن است تا از اين طريق دلايل مشکلات خود را نگراني از جانب ديگران عنوان کند .حسادت مکانيزمي است که فرد را به اضطراب کامل و پرتنش سوق مي دهد.

4ـ غيبت
 

غيبت ابزاري است که افراد ضعيف و ناتوان در جهت کسب برتري خود انجام مي دهند.فرد غيبت کننده چون نمي تواند به طور درست و منطقي با ديگران تعامل انتقادي داشته باشد و قادر به بيان صريح و رو در رو در بيان نظرات خود نيست سعي مي کند به مبارزه ي منفي و تخريبي متوسل شود، غيبت کردن به او تسکين موقتي مي دهد اما چون متناسب با فطرتش نيست او را دچار نگراني و مشکلات بيش تر مي کند.البته همه ي مکانيزم هاي فوق اگر به طور مداوم و عادتي ادامه يابند به عنوان خصايص شخصيّتي عمل مي نمايند و اسلوب عمل فرد را بيمارگون مي نمايند.
روان درماني غايت نگر

الف)تعريف
 

شخصيت از نگاه رويکرد غايت نگر انسان را مسئول و مختار در سرنوشت خود مي داند که در جهت هدف هاي عالي و آرماني در محدوده ي هدايت هاي ديني و مسئوليت هايش حرکت مي کند. عقيده ي زيربنايي اين نظام آن است که رفتار،با توجه به اصل اختيار به صورت انتخابي و بر مبناي تعاليم ديني هدايت مي شود که در صدد جبران احساس ناتمامي هستند.در اين نظام اعتقاد بر آن است که ادراک فرد از خود و زندگي اش،به علت وجود نقص و ناتمامي،همراه با اضطراب و ناراحتي است.بنابراين رشد، فرآيند رهايي انسان از نقص به سوي کمال است .چون بيمار فردي بي هدف و يا داراي هدف هاي مغاير با اصل فطرت است،در نتيجه اسلوب عملش نيز به صورت غير عقلاني است .وظيفه ي درمانگر آن است که او را تشويق کند تا هدف هاي منطبق با جوهر اصل خود را کشف و درک کند و از طرفي هم روش هاي ايجاد ارتباط با خالق ،هم نوعان ،تجزيه و تحليل زندگي و امکان شيوه ي زندگي جديد را بياموزد.
ب)انتظار از روان درماني
چون از ديدگاه غايت نگر ،فرد بيمار فردي «بي هدف»و يا داراي هدف هاي مغاير با اصل فطرت است و از طرفي خود را ناتمام و ناقص تصوّر مي کند که اسير کشمکش هاي حالت ها ي خود است،از هدف هاي عمده ي درمان آن است که ضمن کمک به فرد در انتخاب هدف هاي صحيح و پر معني به او جرأت رويارويي با مشکلات و تعديل حالت هاي خود را بدهد و به او کمک کند تا فردي سالم و متعادل شود .استفاده ي درست از حالت هاي خود بر اساس موازين ديني،مهم ترين هدف درمان است .در تصحيح اشتباهاتش پيش قدم شود و انتخاب هاي زندگي اش را با توجه به غايت هاي فطري و اصيل بنيان نهد.از آينده و مرگ هيچ هراسي ندارد و توقف و نيستي را در زندگي نمي پذيرد و سعي مي کند ارزش هاي غلط و معيوب خود را باارزش هاي الهي و فطري که در واقع با منطق زندگي او سازگارترند،جايگزين نمايد .مراجع بر کلّ شخصيت خود مسلط مي شود و راه هاي ارتقاي آن را نيز مي آموزد.

ج)فرآيند درماني
 

چون بيماري رواني نشأت گرفته از انحراف مراجع در مسير رسيدن به هدف متعالي است، وظيفه ي درمانگر آگاه کردن از انحرافش و کمک به او براي انتخاب روش هاي مناسب با شخصيت خود و هنجارهاي جامعه است تا بتواند رفتارهاي صحيح و غلط را از هم تشخيص دهد و انتخاب کند که چه مسيري او را به کمال واقعي مي رساند و درمانگر قدم به قدم به او در جهت رسيدن به اين مسير کمک مي کند.
براساس اين رويکرد فرآيند درمان عبارت است از:
1ـ پذيرش و ايجاد رابطه ي حسنه.
2ـ درک و فهم فلسفه ي زندگي مراجع براساس مفاهيم غايت نگر و تکاملي.
3ـ بررسي تعارضات و کشمکش هاي حالت هاي خود .
4ـبررسي اسلوب عمل مراجع .
5ـ آشنا سازي مراجع با پيامدهاي اسلوب عمل انتخابي.
6ـ روايت نويسي مجدد در زندگي.

1ـ پذيرش و ايجاد رابطه ي حسنه
 

مشاور بايد مراجع را به عنوان يک انسان با تمام ويژگي هاي مثبت و منفي اش بپذيرد . دادن حق انتخاب و مسئول دانستن مراجع يعني داشتن نگرش مثبت به مراجع. مشاور بايد در اين پذيرش از هر نوع ارزشيابي ،پيش داوري يا رفتار مصنوعي پرهيز کند؛ تا مراجع صداقت مشاور را حس نمايد .توافق دو جانبه ي موقتّي بر سر تنظيم هدف ها و همکاري در درمان جهت شکل گيري رابطه حسنه،ضروري است.

2ـ درک و فهم فلسفه ي زندگي مراجع براساس مفاهيم غايت نگر و تکاملي
 

تفسير و تحليل فلسفه ي زندگي مراجع جهت تغيير رفتار ،اساس درمان خواهد بود .به مراجع کمک مي شود تا به بيان هدف هاي زندگي خود بپردازد.مشاور بر اساس مقياس کمال گرايي (دانايي،نيکويي و زيبايي)به مراجع کمک مي کند به علت مشکلاتش در هدف گزيني پي ببرد .مراجع از طريق تصحيح فلسفه ي زندگي خود در مسير صحيح و اصلي زندگي اش قرار مي گيرد .
اهداف صحيح و منطبق با کمال، مراجع را از چند پارگي و شکستگي در شخصيت مي رهاند.

3ـ بررسي تعارضات و کشمکش هاي حالت هاي خود
 

به علت هدف گزيني غلط که ناشي از آموزش هاي ناصحيح در محيط خانواده و اجتماع مي باشد،تعادل شخصيتي از حالت توازن بين سه حالت (حيواني،سرزنشي و انساني) به سوي تک بعدي شدن يکي از دو حالت (حيواني يا سرزنشي) منحرف شده و اغلب رفتارهاي فرد به صورت افراطي براساس همان حالت غالب تعريف مي شود.يعني شخص يا به علت سرزنش هاي مکرر دچار درماندگي ،يأس و نااميدي مي گردد ،يا آن که به صورت عنان گسيخته وخودخواهانه بدون پذيرش هيچ گونه خطا ،اشتباه و احساس گناه به رفتارهاي بيمارگونه ي خود ادامه مي دهد.وظيفه ي درمانگر آن است که از طريق ايجاد بصيرت به اصلاح مراجع بپردازد.درمانگر سعي مي کند توجه خود را به گفتگوهاي مراجع معطوف کند و چگونگي تضاد حالت هاي خود مراجع راتحليل نموده و موجبات تقويت خودانساني را فراهم کند.
مشاور کار خود را با تحليل حالت هاي شخصيت و خودمراجع شروع مي کند.در اين تحليل تقسيم بندي حالت هاي شخصيت و خود تشريح مي شود تا مراجع درک روشني از ساخت و ابعاد شخصيت خود به دست آورد.
درجريان درمان،درمانگر از تجارب بيان شده توسط مراجع جهت تجزيه و تحليل استفاده مي کند و سعي مي شود تا مراجع به واقعيت اعمال خويش پي ببرد .هدف غايي تجزيه و تحليل حالت هاي خود اين است که مراجع به خواسته ها و تأثيرات نامطلوب حالت هاي خود سرزنشي و حيواني پي ببرد و خود را از بند آنان رها کند و بدان وسيله تغييرات رفتاري مطلوب به وجود آيد.

4ـ بررسي اسلوب براي مراجع
 

اسلوب عمل مراجع به منظور تحليل حالت هاي خود و تعيين حالت خود،غالب بر کل شخصيت فرد و رفتار وي مورد بررسي قرار مي گيرد.از طريق تحليل اسلوب عمل،درمانگر به طرح ريزي ها،روش ها و ابزارهاي مورد استفاده ي مراجع در رسيدن به کمال و رفع ناتمامي پي مي برد.
دو حالت اساسي در انحراف اسلوب عمل انتخاب شده توسط مراجع وجود دارد:
1:ممکن است انحراف يا انتخاب نادرست در اسلوب عمل توسط مراجع به علت انتخاب فلسفه ي زندگي نادرست يا غالب شدن حالت هاي خودحيواني يا خودسرزنشي که او را به هدف واقعي رهنمون نمي کند .
2ـ ممکن است انحراف در انتخاب اسلوب عمل به خاطر فلسفه ي زندگي نباشد بلکه به علت آموزش هاي ناصحيح محرک هاي محيطي ناسالم يا عدم تلاش فرد در انتخاب درست روش هاي منطقي باشد.مثلاً کساني که استعداد زيبا شناسي کمال گرا دارند ممکن است به علت قصور نظام تعليم و تربيت در پرورش حس زيباشناسي،آنان را در مسيري سوق دهد که به روش هاي منفي مثل خودشيفتگي ظاهري ،انحرافات جنسي و... گرفتار شوند.در رويکرد غايت نگر مفاهيمي مانند نماز،روزه،انفاق، دعا و... در واقع تکنيک هاي رفتاري ـ شناختي سوق دهنده به کمال (دانايي،نيکويي و زيبايي)هستند که فقط در صورت مشخص و شفاف بودن فلسفه ي زندگي صحيح انسان ها معني پيدا مي کنند.اگر فلسفه ي زندگي فرد در راستاي رفع احساس ناتمامي نباشد اين تکنيک ها نقش عادتي و ظاهري به خود مي گيرند که نه تنها کمکي به فرد نمي کنند بلکه به تقويت احساس پوچي و انزجار بيشتر دين مي انجامد .پيشوايان ديني و به معناي امروزي آن درمانگران مي بايستي قبل از تعيين تکنيک هاي درماني غايت نگر براي مراجعان بر نقش حساس فلسفه ي زندگي افراد توجه نمايند.
*داشتن فلسفه ي زندگي غلط - انتخاب اسلوب غلط - بروز رفتارهاي مخرّب - ايجاد بيماري
*نداشتن فلسفه ي زندگي درست- ندانستن اسلوب صحيح زندگي - بروز رفتارهاي مخرّب - ايجاد بيماري
*داشتن فلسفه ي زندگي درست - اسلوب عمل صحيح - بروز رفتارهاي صحيح - انسان سالم معمولاً مراجعان به نقش تقويت کنندگي تکنيک هاي غايت نگر که در درون اسلوب عمل مراجع وجود دارد واقف نيستند .بنابراين درمانگر بايد بتواند به مراجع کمک کند تا دريابد که اعمالي مثل دعا، نماز،روزه،انفاق و... باعث تذکر وياد آوري و متعهد نگه داشتن فرد در رسيدن به کمال هستند .از طريق انتخاب اسلوب عمل صحيح و آگاهانه و اجراي اعمال وابسته به آن (مذهبي )مراجع دگرگوني رفتاري را به درستي تجربه مي کند و روش هاي بازگشت و جبران انحراف هاي موجود در مسير کمال را مي آموزد .(اين مفاهيم ستون هاي اصلي اسلوب عمل مراجعين هستند.)
5ـ آشنايي سازي مراجع با پيامدهاي اسلوب عمل انتخابي
درمانگر از طريق آشنا سازي مراجع با اسلوب عمل انتخابي اش به او کمک مي کند تا پيامدها و مسئوليّت هاي اين انتخاب را بپذيرد .اگر مراجع به اين آگاهي دست يابد که علت عدم موفّقيّتش در رسيدن به کمال و رفع ناتمامي اش،انتخاب اسلوب عمل ناصحيح است،انگيزه ي لازم براي تغيير رفتار را پيدا خواهد کرد و تلاش مي کند تا اسلوب جديدي را طرح ريزي نمايد .همه ي انسان ها تصورشان اين است که اسلوب عمل آن ها با زندگي شان هماهنگ است.مراجع از طريق تجاربي که از دوران کودکي تاکنون داشته، فرضياتي را در مورد زندگي و اسلوب عمل مربوط به آن طرح نموده است و براساس تصورات فرد که ممکن است ناصحيح و يا اين که بخشي صحيح و بخشي هم ناصحيح باشند،پاسخ دهد.و به روش گزينش،تجربياتي را انتخاب مي کند که با اهداف کنوني او هماهنگ باشد.الگوبرداري هاي غلط در گذشته،تعليم و تربيت ناقص و خانواده هاي بحران زده نقش مهمي در اين اسلوب گزيني دارند.اين اسلوب گزيني غلط ازنظر مراجع صحيح و اساسي است،هيچ انساني خودش نمي داند که اسلوب عملش او را به بيراهه مي کشاند بلکه فکر مي کند انجام هر عملي او را به مقصد نزديک تر مي کند .مثلاً وقتي کسي به خاطر علاقه ي شديد به يک فرد،رقيبش را کشته است،اين طور تصوّر نمي کرد که در آينده او نيز کشته مي شود و مثال ديگر آن که، کساني که اعتقاد به انجام فرايض ديني ندارند فکرشان آن است که اين تکنيک ها و اعمال نمي تواند نقش تعيين کننده اي در رسيدن به کمال آن ها بازي کند .وظيفه ي درمانگر آن است که تجربه هاي غلط گذشته ي مراجع،آموزش هاي ناصحيح تعليم و تربيت و روابط ناصحيح حاکم بر منظومه ي خانوادگي را که در حال حاضر مراجع از آن ها در تعيين اسلوب عمل خود استفاده نموده، به او بفهماند و پيامدهاي آن را در سازگاري اش با ديگران و جامعه نشان دهد.
درمانگر بايد به مراجع کمک کند تا اشتباهات و انحرافات خود را در اسلوب عمل بپذيرد و قدرت رويارويي با اين تغييرات را با توجه به پيامدهاي آن بر خود هموار کند.

6ـ روايت نويسي مجدد در زندگي
 

در رويکرد غايت نگر ،روان درماني يک امر آموزشي و درمان مشارکت جويانه است.ضمن آموزش،به مراجع کمک مي شود تا روايت جديدي هم در تبيين فلسفه زندگي و هم در انتخاب اسلوب عمل بيافريند.روايت هاي جديد، هماهنگ با اصل کمال خواهي و فطرت مراجع انجام مي پذيرد.او مي آموزد که تمام قدرت ها و انگيزه هاي زندگي توجه به درون است.او در چهارچوب زندگي اش قدرت مي يابد تا به تکميل نقص خود از طريق دانايي، نيکويي و زيبايي شناسي بپردازد.درمانگر غايت نگر معتقد است که مراجع از احساس ناتمامي،غفلت وتضادّ حالت هاي نفساني ،گزينش هاي غلط و اسلوب هاي ناصحيح و ترس از مرگ رنج مي برد.
اساسي ترين تکنيک هاي درمان آن است که به مراجع ،قدرت رو به رو شدن با پيامدهاي اسلوب عمل و فلسفه ي زندگي اش داده شود و روايت هاي جديدي در زندگي مراجع براساس مفاهيم غايت نگر شکل بگيرند.حمايت مراجع در درک زيبايي هاي زندگي،شناخت واقعيت ها و چشيدن لذت انفاق و کمک به ديگران باعث شکل گيري اعتماد به نفس و تقويت شايستگي مراجع مي شود.آگاه سازي مراجع از جاودانگي اش در حيات پس از مرگ و تعبير صحيح از اين مفاهيم و بازبيني جديد در مناسک ديني رمز موفقيت مراجع در زندگي است.درمانگران غايت نگر از تکنيک هاي عملي زيادي نظير، تجزيه و تحليل حالت هاي خود، بررسي منظومه ي تربيتي،روايت نويسي،تحليل خواب و رؤيا،غور در مسئله ي خلقت،هدف هاي زندگي،معني بخشي و تقويت انجام مناسک مذهبي نصيحت کردن جهت متعهد نگه داشتن فرد استفاده مي کنند.
منابع جهت دهنده
-ديويد ام. وولف؛ روان شناسي دين، ترجمه ي محمد دهقاني، تهران: انتشارات رشد، چاپ اول: 1386.
-فکوهي،ناصر؛تاريخ انديشه و نظريه هاي انسان شناسي، تهران: نشر ني، 1381.
-شيخاوندي،داور؛ انحرافات و مسايل جامعيتي ايران، تهران: نشر قطره،1384.
-فيل زاکرمن:درآمدي بر جامعه شناسي دين،ترجمه ي خشايار ديهيمي، تهران: انتشارات لوح فکر،1384.
-ورنون فوردبي، کالوين هال؛ روان شناسان بزرگ، مترجمان، احمد به پژوه،رمضان دولتي، تهران: منادي تربيت،1381.
-شفيع آبادي،عبدالله؛ نظريه هاي مشاوره و روان درماني ،تهران: انتشارات نشر دانشگاهي، 1377.
-اعتمادي، احمد؛ روان درماني، مفهوم سازي، اجرا و مورد پژوهي، تهران، خدمات فرهنگي رسا،1383.
-قاضي، قاسم؛ درآمدي بر انسان شدن، تهران: انتشارات علمي دانشگاه آزاد اسلامي، 1369.
-ملکم هليمتون؛جامعه شناسي ديني، مترجم محسن ثلاثي، تهران: نشر ثالث،1387.
-وين داير؛وجود متعالي انسان، مترجم محمد رضا آل ياسين، تهران، انتشارات هامون،1380.
-دي پاک جوبرا؛ چگونه خدا را بشناسيم، مترجمان زهره فتحي، فرخ سيف بهزاد،تهران: نشر واحدي،1386.
-بهشتي،احمد؛ گوهر صاف دين، تهران: انتشارات اطلاعات، 1385.
-حسيني تهراني، اصغر؛ اخلاق اسلامي از ديدگاه قرآن، تهران: انتشارات صاحب الزمان (عج)، 1379.
-رمضاني ولي الله، قادري، سيّد طاهر؛ راهنمايي و مشاوره در سيره ي نبوي (ص) مازندران: آواي مسيح، 1387.
-سالاري فر،محمدرضا؛ خانواده در نگرش اسلام و روان شناسي، قم: انتشارات زيتون، 1386.
-لاريجاني،محمدجواد؛ نقد دينداري و مدرنيسم، تهران: انتشارات اطّلاعات، 1376.
-Bakan,D.(1965) The mystery-mystery complexion contempo-rary psychology. American Psychologist.
-Horton, A, ..., and Williamson,J.A. (Eds( (1988( Abuse and Religion؛ whek trying isn،t Enough,new your Lexington Books.
-Hall. G.S. )1900(. The Religions content of the child-Mind in Nix. Butler et al., Principles of Religions Education. New York: Long mans, green pp.161-189.
www.Gam.blogfa.com
web: www.bozorgmehr85.blogfd.com
Email: Mostafaviir@Gmal.com
منبع:مصطفوي،محمد،رويکرد مشاوره و روان درماني غايت نگر،انتشارات طلوع دانش،1389
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image